کد خبر:۷۴۹۷۰۵

کاسبان توقیف

جدیدترین سری فیلم‌های سینمایی که به خاطر ماجرای توقیف در گیشه سود می‌برند ونه بابت قوت سینمایی، «آشغال‌های دوست داشتنی» است.
 به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، یک کلیشه قدیمی در سینمای ایران وجود دارد که در آن از هر گروه و فرقه سیاسی، اجتماعی و قومیتی، نماینده‌ای می‌آید و همه در موقعیت دراماتیک واحدی قرار می‌گیرند. «آشغال‌های دوست‌داشتنی» هم همین است؛ یک کمونیست، یک رزمنده حزب‌اللهی، یک لیبرال مهاجر و یک کارمند دولت که در زمان شاه مصدقی بوده، روبه‌روی هم قرار می‌گیرند و بحث و جدل می‌کنند.

گزارشی از فیلم‌های توقیفی سینمای ایران و تاثیر آن در میزان فروش در گیشه با نگاه ویژه به فیلم «آشغال‌های دوست داشتنی» را می‌توانید در ادامه بخوانید:

هو و جنجال توقیف، از واقعیت تا دروغ

تاریخ‌نویسی با موضوع سینمای ایران، اگر وقتی دوران پس از دهه ۷۰ و به‌خصوص ۸۰ را بررسی می‌کند، به جا افتادن فرمول «بهره‌برداری تبلیغاتی فیلمسازان از ممیزی یا توقیف آثارشان» اشاره‌ای نداشته باشد، قطعا یک تاریخ‌نگاری بی‌طرف و کامل نیست. محدود و معدود شدن دایره مخاطبان سینمای ایران در سال‌های اخیر، رونق چنین شیوه‌هایی را بیشتر هم کرده است؛ چه اینکه وقتی سینما تنها در سبد مصرفی ٩درصد از مردم قرار دارد، کسب رتبه‌های بالا در جدول فروش سینمای ایران، برای آثاری که کیفیت زیبایی‌شناختی قابل توجهی ندارند، اما در هاله‌ای از حاشیه‌ها قرار گرفته‌اند، راحت‌تر خواهد بود. ممیزی‌های سینمای ایران در ۴۰ سال گذشته در تمام فراز‌ها خالی از سوءتفاهمات یا برخورد سلیقه‌ای یا حتی بدسلیقگی برخی مسئولان و عدم تدبیر آن‌ها نبوده است؛ اما سهم بالایی که فیلم‌های حاشیه‌دار از فروش کل سینمای ایران دارند، نه با شدت و حجم این برخوردها، بلکه با محدود‌شدن مخاطبان سینمای ایران در یک طیف اجتماعی خاص مرتبط است. به عبارت ساده‌تر، قضیه مثل این می‌ماند که در انتخابات ریاست‌جمهوری یا چیزی شبیه آن که سراسری است، فقط مردم تهران و آن هم بیشتر مردم شمال‌شهر حق رأی داشته باشند، ولی نتیجه آرا به نام تمام مردم کشور ثبت شود. عمده فروش سینمای ایران در تهران و عمده فروش سالن‌های تهرانی در چند پردیس شمال شهر متمرکز شده است، اما نتیجه جدول فروش سالیانه سینما، به نام کل کشور ثبت می‌شود.

طبیعتا خلق و خوی فرهنگی «بخشی از مردم ایران» با خلق و خوی فرهنگی «تمام مردم ایران» یکی نیست و عمده‌ترین آثاری که در سال‌های اخیر به دلیل حواشی‌شان به فروش بالایی دست پیدا کرده‌اند، در شهرستان‌ها نمی‌توانستند چنین بختی داشته باشند. یک نکته قابل توجه دیگر در مورد آثاری که با عبور از چنین حاشیه‌هایی توانستند به چشم بیایند و مطرح شوند، بحث‌های مالی آنهاست. به‌طور قطع چنین فیلم‌هایی نمی‌توانند به لحاظ مالی سودده باشند و هیچ سرمایه‌گذاری با علم به اینکه قرار است سرمایه‌اش چند سال خواب داشته باشد و در انتها بی‌اینکه نفع مالی مشخصی به او برساند، صرفا باعث شهرت یک کارگردان بشود، روی یک اثر حساب باز نخواهد کرد. از طرف دیگر عمده این آثار ادعای استقلال از دولت و نهاد‌های رسمی دارند و حتی خودشان را مقابل آن‌ها تعریف می‌کنند و طبیعتا یا منابع مالی آن‌ها غیردولتی است که اگر بخش خصوصی در پروژه‌ها حضور دارد، نیاز به توضیح موجهی درخصوص انگیزه مالی از سرمایه‌گذاری روی این آثار وجود دارد یا اینکه این فیلمسازان درباره استقلال کامل از بودجه نهاد‌های رسمی دروغ می‌گویند و پنهان‌کاری می‌کنند.

تجربه سال‌های اخیر در سینمای ایران و منتشر شدن اخبار و اسناد مختلفی درباره ارتباطات ساختاری افراد و منابع مالی فیلم‌ها نشان داده که هر دوی این موارد اتفاق افتاده‌اند و هم سرمایه‌گذاران اصطلاحا خصوصی این نوع فیلم‌ها، از جنس خاصی هستند که انگیزه اصلی‌شان سود اقتصادی نیست و اهداف دیگری را دنبال می‌کنند و هم بسیاری از فیلم‌هایی که با ژست معترضانه کارگردان‌شان مطرح شده‌اند، درحقیقت از نهاد‌های رسمی و دولتی پول گرفته‌اند. البته این میان گاهی هم اصل قضیه، فریب خوردن یک سرمایه‌گذار درخصوص سوددهی مالی پروژه‌ای سینمایی و وعده‌هایی بوده که فیلمساز و تهیه‌کننده کار به او داده‌اند؛ اما این افراد عموما پس از مدتی که به پول‌شان نرسیده‌اند، دست به افشاگری علیه صاحبان پروژه‌ها زده‌اند و مقدار زیادی از پرده‌هایی که فرو ریخته و چیز‌هایی که امروز همه درباره ماهیت واقعی «فیلمسازی حاشیه‌محور» می‌دانند، نتیجه همین افشاگری‌هاست. البته در این نوع سینما، حضور این جنس سرمایه گذاران بسیار کم‌تعدادتر و محدودتر بوده است و اکثر پروژه‌ها یا با پول‌های مشکوک (سفارتخانه‌های خارجی، سرمایه‌گذاران خصولتی و پروژه‌های پولشویی و...) مرتبط هستند یا از خود دولت و نهاد‌های رسمی پول گرفته‌اند و درعین حال ژست معترضانه می‌گیرند.

رابطه دوطرفه توقیف و فروش فیلم

در سال‌های دور فیلم‌هایی را می‌شود به یاد آورد که پس از مدتی توقیف، اکران شدند و در گیشه فروش بسیار بالایی داشتند. آدم‌برفی (داوود میرباقری) و سگ‌کشی (بهرام بیضایی) از جمله این آثار هستند. شاید آدم‌برفی بدون پیچیدن خبر توقیفش هم می‌توانست در گیشه فروش بالایی داشته باشد، اما درمورد سگ‌کشی قضیه فرق می‌کرد و توقیف آن نقش قابل توجهی در رسیدن فیلم به صدر فهرست پرفروش‌های سال داشت. بعضی از فیلم‌ها هم بوده‌اند که توقیف نشده‌اند، اما احتمال توقیف‌شان می‌رفت و حاشیه‌های زیادی داشتند.

«عروس» و «شوکران» از بهروز افخمی و «مارمولک» از کمال تبریزی جزء این دسته آثار بودند. البته اکران «مارمولک» پس از مدتی متوقف شد و ابتدا وی‌اچ‌اس پرده‌ای فیلم و پس از آن نسخه سانسور شده‌اش در شبکه نمایش خانگی به دست مخاطبان رسید. مارمولک در همان اکران محدود، فیلم پرفروش سال شد، ولی بیشتر از سوددهی مالی، به درد کارگردانش خورد و باعث افتادن نام او بر سر زبان‌ها شد. سال‌ها بعد «سنتوری» آخرین اثر قابل اعتنای داریوش مهرجویی هم در محاق توقیف قرار گرفت و نسخه‌های سی‌دی و دی‌وی‌دی آن به صورت قاچاق وارد بازار شدند. «سنتوری» دیگر هیچ‌وقت نتوانست اکران شود، چون همه آن را در منازل‌شان دیده بودند، اما همین گسترش زیرزمینی مخاطبان توانست نام داریوش مهرجویی، کارگردانی که برای مخاطبان‌عام چندان نام‌آشنا نبود را سر زبان‌ها بیندازد.

مدتی بعد فریدون جیرانی با «من مادر هستم» جنجال زیادی به پا کرد. این فیلم توقیف نشد، اما جزء تحریمی‌های حوزه هنری بود و عده‌ای در اعتراض به نمایش آن تجمع کرده بودند. به‌طور قطع کسی که بیشترین نفع را از این تجمعات و اعتراض‌ها برد، خود جیرانی بود که فیلم متوسط او حتی در سه‌شنبه‌های نیم‌بهای سینمای ایران، با قیمت تمام بهای بلیت، صف‌های طولانی تشکیل داده بود. «خانه پدری» کیانوش عیاری را شاید بشود مورد بعدی دانست که بخشی از سرمایه آن توسط نیروی انتظامی تامین شده بود، اما خروجی نهایی کار با هدف تعریف شده در ابتدای پروژه یکی درنیامد. «خانه پدری» سه روز در هنر و تجربه اکران شد و سالن‌ها را پر کرد، اما بعد نمایش آن متوقف شد. این فیلم اگر بدون‌حاشیه اکران می‌شد، حتی نمی‌توانست خودش را از جدول ۱۵ فیلم کم‌فروش سال بالا بکشد و کارگردان آن هم با حذف یک صحنه از فیلم که به داستان آن صدمه‌ای نمی‌زند موافقت نکرد تا فیلم توقیف شود و نام او را سر زبان‌ها بیندازد. اما متخصصان اصلی «بهره‌برداری تبلیغاتی فیلمسازان از ممیزی یا توقیف آثارشان» در سال‌های اخیر سه نفر بوده‌اند؛ رضا درمیشیان، عبدالرضا کاهانی و محسن امیریوسفی.

«عصبانی نیستم» برای رضا درمیشیان در حقیقت یک تیر با دو نشان بود. این فیلم مدتی توقیف ماند و باعث شد فیلم بعدی درمیشیان هم حساسیت‌برانگیز شود و بیشتر از ظرفیت خودش بفروشد. یک تیر و دو نشان درمیشیان هم در اینجا بود که هم «عصبانی نیستم» و هم فیلم بعدی او «لانتوری» که قبل از «عصبانی نیستم» به نمایش درآمد، تنها به دلیل حواشی یکی از این فیلم‌ها مورد توجه قرار گرفتند. به دلیل ضعف‌های ساختاری، فروش این فیلم‌ها تنها در هفته‌های اول بالا بود. «عصبانی نیستم» درنهایت با حذف صحنه‌های مربوط به شورش‌های پس از انتخابات به نمایش عمومی درآمد و هیچ کمبودی از این لحاظ در فیلم مشاهده نشد. بعد‌ها با اعلام فهرست فیلم‌هایی که از بنیاد سینمایی فارابی گرفته بودند، معلوم شد که این فیلم هم به‌رغم ژست اپوزیک کارگردانش با بودجه دولتی ساخته شده است.

عبدالرضا کاهانی از فیلم «اسب حیوان نجیبی است» به این طرف، بیشتر از نوآوری در فرم، روی برخورد‌هایی که با او می‌شد و ممیزی روی فیلم‌هایش برای دیده شدن حساب باز کرد. مدتی پس از آنکه «خانم یایا» در چند سالن سینما به علت فریب مخاطبان با اعتراض و فریاد مخاطبان مواجه شد، نوبت به «وقت داریم حالا» یعنی اثری رسید که کاهانی پنج سال پیش در فرانسه ساخته بود و حالا مجوز اکران می‌گرفت. کاهانی فهرستی از ممیزی‌های ارشاد را در مورد این فیلم منتشر کرد و مجتبی جباری، فوتبالیست سابق که سرمایه‌گذار این فیلم بود نسبت به این قضیه معترض شد و گفت: «آقای کاهانی برای اینکه می‌خواهد خودش را از پرداخت بدهی‌هایی که دارد تبرئه کند و می‌خواهد بگوید من وظیفه‌ام را انجام دادم، این جنجال‌ها را به پا کرده» و ادامه داد: «ایشان که خودشان در فارابی سانسورچی بودند و کار سانسور انجام می‌دادند» نتیجه گرفت که او خوب می‌داند باید چطور فیلم بسازد که بتواند مجوز بگیرد و اگر جز این بوده، عمدی در کار است.

محسن امیریوسفی هم فیلمساز دیگری است که تا به حال تنها سه فیلم ساخته و هر سه آن‌ها با حاشیه‌هایی همراه بودند. «خواب تلخ» فیلم اول اوست که در سال ۱۳۸۲ ساخته شد و پس از ۱۲ سال در ۱۳۹۴ به نمایش درآمد. این فیلم در گروه هنر و تجربه اکران شد و افتتاحیه باشکوهی داشت، اما فروش آن در مجموع بالا نبود. پس از «خواب تلخ» سراغ ساخت «آتشکار» رفت که در سال ۸۶ جلوی دوربین رفت و در سال ۱۳۸۹ با شرط سنی بالای ١۶ سال به نمایش درآمد. سومین فیلم امیریوسفی هم «آشغال‌های دوست داشتنی» است که در سال ۱۳۹۲ ساخته شد و پس از ۶ سال؛ یعنی وقتی حساسیت موضوعات مطرح شده در فیلم پایین آمده بود، مجوز نمایش گرفت. «آشغال‌های دوست داشتنی» جزء آخرین فیلم‌هایی است که نه به دلیل جذابیت‌های هنری، بلکه با جنجال و هیاهو جلب توجه کردند.

یادآوری یک کلیشه فراموش‌شده

یک کلیشه قدیمی در سینمای ایران وجود دارد که در آن از هر گروه و فرقه سیاسی، اجتماعی و قومیتی، نماینده‌ای می‌آید و همه در موقعیت دراماتیک واحدی قرار می‌گیرند. «آشغال‌های دوست‌داشتنی» هم همین است؛ یک کمونیست، یک رزمنده حزب‌اللهی، یک لیبرال مهاجر و یک کارمند دولت که در زمان شاه مصدقی بوده، روبه‌روی هم قرار می‌گیرند و بحث و جدل می‌کنند. حتی در «آژانس شیشه‌ای» تقریبا از هر گروه و طبقه‌ای یک نماینده وجود داشت و این درحالی بود که با توجه به محل وقوع ماجرا، طبیعتا افراد حاضر در آن از قشر مرفه بودند. فیلم «مادر» علی حاتمی هم همین‌طور بود؛ یک بورژوا، یک لات، یک جنوبی سنتی، یک مرد عیال‌وار ساده و حتی یک شیرین‌عقل...، اما اگر این کلیشه در گذشته به کار ساختن جهانی در فیلم‌ها می‌آمد که بتواند حدودی به جهان واقعی و شرایط کلی کشور شبیه‌تر باشد، پس از تکرار فراوان، دیگر از خاصیت افتاد و رفته‌رفته شکل یک قالب کلی را پیدا کرد که زحمت به‌خرج‌دادن خلاقیت و ابتکار را کم می‌کرد.

اسم این کلیشه را می‌شود «ظرف آجیل» گذاشت، چون اگرچه ممکن است در جا‌های دیگر دنیا هم نمونه‌هایی داشته باشد، اما پربسامدترین تکرار آن در سینمای ایران دیده شده و به عبارتی، این یک کلیشه ایرانی است؛ همان‌طور که ظرف آجیل، ایرانی است و در آن از یک سری خشکبار و تنقلات، نماینده‌هایی وجود دارند که به‌رغم استقلال‌شان، جزء یک جمع واحد هستند و ماهیت ظرف آجیل را تشکیل می‌دهند. چند سالی است که حضور ظرف آجیل در سینمای ایران بسیار کمرنگ‌تر شده، اما «آشغال‌های دوست‌داشتنی» ۶ سال پیش ساخته شده بود و حالا اکران می‌شود و به همین دلیل، حامل کلیشه‌هایی است که مدتی فراموش شده بودند. «آشغال‌های دوست‌داشتنی» ماجرای پیرزنی است که تنها برادرش کمونیست بوده و گویا در درگیری با نیرو‌های انقلاب کشته شده است، یکی از پسرانش در جنگ شهید شده و پسر دیگرش به خارج از کشور مهاجرت کرده و البته همسر او هم یک کارمند بازنشسته بوده که در زمان شاه گرایش‌های مصدقی داشته است. اتفاقات فیلم در جریان سال ۱۳۸۸ و شورش‌های خیابانی پس از انتخابات روایت می‌شود. منیر که پیرزن تنهای این خانه است، دچار یک نوع فوبیا درمورد شنود تلفن منزلش و بازرسی آن توسط مأمورانی است که با شورشیان کف خیابان درحال منازعه هستند. او تصمیم می‌گیرد هرچیزی را که در منزلش دارد و فکر می‌کند ممکن است برایش دردسر شود، جمع کند و در یک کیسه زباله بزرگ بریزد.

قاب عکس‌های محمدعلی (با بازی اکبر عبدی) که همسر منیر بوده، منصور (شهاب حسینی) که برادر کمونیست اوست، امیر (صابر ابر) که فرزند شهید منیر است و رامین (حبیب رضایی) که دیگر پسر این خانواده است و به خارج از کشور مهاجرت کرده، روی یک طاقچه هستند. منیر از قاب عکس‌ها می‌پرسد که در خانه چه چیز‌های ممنوعه‌ای مخفی کرده‌اند تا آن‌ها را در کیسه زباله بریزد و از دست‌شان خلاص شود. قاب‌ها به سخن می‌آیند و کم‌کم با هم بحث و جدل‌شان می‌شود و قسمت اصلی فیلم را همین کل‌کل‌های چهار قاب‌عکس تشکیل می‌دهد. عنوان فیلم هم که «آشغال‌های دوست‌داشتنی» شده، از خاطره‌بازی منیر و صاحبان قاب‌عکس‌ها با چیز‌هایی می‌آید که حالا باید دور ریخته شوند. کاست‌های ترانه، مجلات قدیمی، یک بطری مشروب، نوار‌های ویدئو و... یکی از این «آشغال‌های دوست‌داشتنی» هم قاب‌عکس منصور، برادر کمونیست منیر است. منصور ابتدا مقابل اینکه عکس او دور ریخته شود، مقاومت می‌کند؛ اما در انتها خودش از تصویرش خارج می‌شود و منیر قاب‌عکس خالی را دور می‌اندازد.

او بعد از کلی جر‌و‌بحث با خواهرزاده انقلابی‌اش، در لحظات آخر به امیر می‌گوید که مراقب این کوچه باشد. امیر می‌گوید من هم مثل تو دیگر زنده نیستم و حضور ندارم و منصور پاسخ می‌دهد که لااقل عکس تو هنوز روی دیوار است. این بخش، ظاهرا نتیجه‌گیری سیاسی فیلم از ماجرایی بود که روایت کرده، اما به‌طور کل «آشغال‌های دوست‌داشتنی» یا «آجیل سیاسی و سینمایی محسن امیریوسفی»، چندان به‌لحاظ سیاسی عمق پیدا نمی‌کند و نقش‌ها درحد تیپ باقی می‌مانند و بحث‌های‌شان هم از حد متلک فراتر نمی‌رود. فیلم، هم می‌خواهد بستر زمانی هر شخصیت را شرح دهد، هم آن شخصیت و ایده‌ها و انگیزه‌هایش را معرفی کند و هم توضیحی از دلایل هر رفتاری که انجام داده و همین‌طور سرنوشتی که بر او گذشته است، ارائه دهد و همه این‌ها را لابه‌لای دیالوگ‌ها گنجانده و بین این چهار نفر تقسیم کرده و در ضمن، سهمی هم از این کشمکش به خود منیر و فوبیای او که دوست‌داشتنی و معصومانه نمایش داده نمی‌شود، رسیده و بخشی به سیما (هدیه تهرانی)، دخترخاله منیر و همسر منصور اختصاص پیدا می‌کند و مقداری هم به اهالی کوچه و مقداری دیگر به معترضان کف خیابان پرداخته می‌شود؛ درمجموع به هیچ‌کس سهمی کافی برای معرفی خودش نمی‌رسد.

فیلم اصلا توضیح نمی‌دهد بیرون چه خبر است و حق با کیست. منیر با اتفاقات کوچه و خیابان همدل نیست، چون می‌ترسد و این ترس معصومانه و دوست‌داشتنی نیست، چون با اینکه فیلم جرأت نکرده به‌طور مشخص طرف یکی از دو گروه سیاسی حاضر در خیابان را بگیرد، به‌طور ضمنی و نامحسوس با صاحبان دستبند سبز همدل است و به همراه نبودن باقی‌ماندگان نسل‌های قبل با این حرکات طعنه می‌زند. سیما که همسر و همسنگر منصور بوده، دستبند سبز بسته و لیدر بسیاری از جوانان شورشی شده است. در فیلم نترسیدن سیما از ترس مالیخولیایی منیر معقول‌تر نمایش داده می‌شود. سیما میراث‌دار تفکری است که منصور هم در همان راه قدم گذاشته بود. البته فیلم متلک‌هایی درباره وابستگی کمونیست‌های ایرانی به شوروی و شخص استالین، هم از زبان محمدعلی‌خان می‌اندازد، ولی رامین که به لیبرال‌بودن خودش اذعان می‌کند را نیز همراه این ماجرا نشان می‌دهد. اصلا معلوم نیست دوست و دشمن چه کسانی هستند و چرا منتهی‌الیه چپ و راست به یک نفر رای داده‌اند و حالا نمی‌توانند بپذیرند که او رئیس‌جمهور نشده است. محمدعلی و امیر، یعنی کارمند مصدقی زمان شاه و فرزند شهید خانواده، درمورد اتفاقات خیابان هیچ نظری ندارند و موضعی نمی‌گیرند و این قضیه حتی بیان کلیشه‌ای فیلم از مسائل سیاسی را هم الکن می‌گذارد و خروجی کار تبدیل به فیلمی می‌شود که صرفا به درد یادآوری کلیشه‌های فراموش شده سینمای ایران مثل «ظرف آجیل» می‌خورد و البته بررسی مجدد این آسیب کهنه که یک فیلم، به‌رغم ضعف‌های آشکارش از لحاظ منطق زیبایی‌شناختی، چطور می‌تواند با جنجال و بهره‌برداری از هیاهوی «توقیف‌شدن» و «مظلوم واقع‌شدن»، بسیار بیشتر از آنچه که واقعا استحقاقش را دارد، دیده شود.
 
منبع: فرهیختگان
ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار