تاج زاده سر حجاريان، نبوي و محمدرضا خاتمي هم كلاه گذاشته است
به گزارش گروه سياسي «شبكه خبر دانشجو»، محمد كاظم انبار لويي در سر مقاله امروز روزنامه رسالت مطلبي را با عنوان تاملي بر اعترافات «تاج»« زاده» نوشته است كه در آن آمده است:
فتنه فرقه سبز از چند خاکريز نظام عبور کرد اما با سد بصيرت مردم، هوشياري مردم و آگاهي اکثريت نخبگان روبرو شد. لذا در9 دي و22 بهمن عقب نشست.
اوايل که دستگاه قضا و امنيت حساب و کتابي داشت شماري از کساني که گرفتار قانون و دادگاه بودند هم در دادگاه و هم در بيرون اعترافاتي کردند که نااهلان و نامحرمان آن را حمل به اين معنا کردند که آنها تحت شکنجه مجبور به اعتراف شده اند. به دلايلي روند آن دادگاه ها متاسفانه متوقف شد.کساني هم بودند که دردادگاه ژست مقاومت گرفتند و گفتند ما ايستاده ايم، آنها مدعي بودند از سد سين جيم بازجو يا بازجويان به سلامت عبور کرده اند و حاضر به اعتراف نيستند. يکي از اين جماعت فرقه سبز که به اصطلاح سرموضع بود جناب آقاي مصطفي تاج زاده بود.
او اخيرا بيانيه اي مفصل تحت عنوان «پدر مادر ما باز هم متهم هستيم» صادر کرده و عقايد جديد خود را با رونمايي از عقايد قديم بيان کرده است.
او با آنکه تردستي بازجوي خود را انکار مي کند اما در صدور اين بيانيه حرف هايي زده است که نوعي اعتراف به جرائم وتوجيه مجازات وي تلقي مي شود.
طبيعي است که نمي تواند مدعي باشد که اين حرف ها از سوي بازجوي وي به او القاء شده است چرا که حرف هاي خود را در قاب «مقاومت» و «استقامت» بيان کرده است!
قبل از واکاوي بيانيه وي و روان پژوهي مواضع اعلام شده تاج زاده لازم مي دانم از گفتگوي آقاي سعيد حجاريان مندرج در ويژه نامه سياسي روزنامه ايران تحت عنوان «رمز عبور» ياد کنم. سعيد حجاريان سه جمله کليدي در اين مصاحبه در مورد شهيد سيد اسدالله لاجوردي دارد که واقعا شنيدني است. لازم به توضيح است مصاحبه حجاريان مندرج در ويژه نامه ايران1000 روز قبل از حوادث کنوني گرفته شده است و در محيطي کاملا فارغ از فضاي امروز!
اما سه جمله آقاي حجاريان در مورد شهيدلاجوردي:
1- «شهيد لاجوردي هرگز مالي نيندوخت و خشت روي خشت نگذاشت هميشه قبل و بعد از انقلاب در حال کار کردن بود.»
2- «لاجوردي به خود من (حجاريان) همواره مي گفت که شما از منافقين هم بدتر و خطرناکتر هستيد. مي گفت رجوي دورانديش نبود خيلي زود دست خود را رو کرد اما شما خودتان را براي آينده آماده کرده ايد و منتظر فرصت هستيد تا شرايط به نفع شما مهيا شود.»
3- «منظور شهيد لاجوردي از منافقين جديد در وصيت نامه اش بچه هاي مجاهدين انقلاب بوده است و بر اين مسئله پافشاري مي کند.»
- ويژه نامه ايران، ص158 و ص159 خرداد89 -
اين سه جمله را خوب به خاطر بسپاريد تا برويم روي تحليل مختصرمحتواي بيانيه تاج زاده! البته بنده خود با آنکه عضو شوراي مرکزي حزب موتلفه اسلامي هستم و گرمي حضور ديدگاه هاي شهيد اسدالله لاجوردي را در جلسات شورا هنوز در کنار خود حس مي کنم هيچ وقت نتوانستم رمز و راز وصيت نامه او و صراحت وي را در خصوص کساني که آنها را بدتر از منافقين مي دانست درک کنم. حتي امروز که مواضع تاج زاده را به طور عريان در اين بيانيه در برابر خود دارم مي خواهم ناشي از عصبانيت و غضب او بدانم که برگرفته از شکست در انتخابات و شکست در آشوب آفريني هاي فرقه سبز است. و ذهن خود را از اين داوري که اين جماعت بدتر از منافقين هستند دور کنم. اما چه کنم که مصطفي تاج زاده دست هر خواننده اي را مي گيرد و اصرار دارد که بگويد بله ما از اول بويژه در زمان امام (ره) با انقلاب و مشي آن «مسئله» داشتيم. از حاشيه پردازي کم کنم و به متن بپردازم.
به اين جملات بيانيه تاج زاده که فارغ از فضاي زندان و بازجويي و آزادانه نوشته شده دقت کنيد.
1- اعتراف مي کنم که اگر در زمان خود در مقابل مواجهه نادرست با آيت الله شريعتمداري و حفظ حريم مرجعيت اعتراض مي کرديم کار به جايي نمي رسيد که حرمت مراجع و عالماني همچون آيت الله منتظري و ... مورد تعرض قرار گيرد.
نمي دانم تاج زاده در زمان کودتاي نوژه کجا بود اما نيک مي دانم دوستان سازماني وي آن زمان در نهادهاي امنيتي نظام حضور داشتند مسئله کشف کودتاي نوژه و نقش شريعتمداري را نمي شود از تاريخ انقلاب پاک کرد. برخورد ملاطفت آميز امام با شريعتمداري و اعتراف وي به خطاي خود در برابر مردم در سيماي جمهوري اسلامي را کساني که حداقل در سن تاج زاده هستند به ياد دارند. همچنين موضوع آيت الله منتظري و بي مهري او به امام و مردم را هنوز از ياد نبرده اند.
اينکه تاج زاده پس از سه دهه دست خود را رو مي کند که حداقل در اين دو داستان قبلا در کدام صف قرار داشته است - در صف مردم و امام يا صف کودتاچيان و ... - خيلي مهم است. اين اثبات نظريه شهيد لاجوردي در مورد سازمان است که بنده هنوز هم نمي خواهم آن را باور کنم.
تاج زاده در بيانيه خود مي گويد:
2- بايد اعتراف کرد و حلاليت طلبيد از برخوردهايي که با مهندس بازرگان و دکتر سحابي صورت گرفت و عذرخواست...
برخوردهايي که با مهندس بازرگان و دکتر سحابي صورت گرفت چه بود؟
سازمان مجاهدين انقلاب و حزب جمهوري اسلامي در ائتلاف بزرگ در کنار هم عليه نهضت آزادي و جريان بني صدر در اوايل انقلاب بودند.
نمي خواهم راجع به کم وکيف برخورد سازمان مجاهدين انقلاب و حزب جمهوري اسلامي و حزب اللهي ها با نهضت آزادي و بازرگان سخني بگويم اما آخرين برخوردي که با اين جماعت صورت گرفت نامه حضرت امام به حجت الاسلام محتشمي وزيروقت کشور بود امام در مورد نهضت آزادي و شخص بازرگان مي فرمايند: «نهضت به اصطلاح آزادي طرفدار جدي وابستگي به آمريکاست... نهضت به اصطلاح آزادي صلاحيت براي هيچ امري از امور دولتي قانونگذاري يا قضائي را ندارند. ضرر آنها به اعتبار آنکه متظاهر به اسلام هستند از ضرر گروهک هاي ديگر حتي منافقين- اين فرزندان عزيز مهندس بازرگان- بيشتر و بالاتر است... بايد با آنها برخورد قاطعانه شود و نبايد رسميت داشته باشند.» صحيفه نور جلد22 بهمن ماه66 صفحه 384 و 385
آقاي تاج زاده عضو شوراي مرکزي سازمان مجاهدين انقلاب و حزب مشارکت با آن مرامنامه و مواضعي که همواره روي خط امام و مواضع امام تاکيد دارد بايد توضيح دهد اين اعتراف و عذرخواهي از مهندس بازرگان را چگونه با نامه و برخورد امام جمع مي کند و در اين موضع در کجا ايستاده است. در پشت سر امام (ره) يا رودرروي امام (ره)؟ خواهشمندم کساني که اين سطور را مي خوانند بلافاصله ذهن خود را به سمت وصيت نامه شهيد لاجوردي و اظهارات اخير سعيد حجاريان که مي گفت لاجوردي به ما مي گفت «شما (مجاهدين انقلاب) از رجوي هم خطرناکتر هستيد» نبرند.
3- تاج زاده در بخش ديگري از بيانيه خود با يک رونمايي ديگر خود را ناشيانه در کنار فرقه رجوي قرار مي دهد و با آنها به خاطر برخوردهاي سال60 همدردي مي کند.
عين عبارت آقا مصطفي! را در زير بخوانيد:
«به برکت جنبش سبز شرايطي فراهم شده تا بسياري از طرف هاي درگير منازعات خونين دهه60 به بازخواني انتقادي آن سال ها به اين نتيجه برسند که آن همه خشونت و خونريزي «ضرورت تاريخ» نبود، مي شد از آن اجتناب کرد.»
آقاي تاج زاده بايد بگويد منظور از خشونت و خونريزي در دهه60 چيست؟ خشونت و خونريزي منافقين عليه ملت و نظام!؟ يا خشونت (بخوانيد احکام دادگاه هاي انقلاب) عليه جرم محاربه با نظام و برخورد با منافقين!؟
او بي رودربايستي در اين انتخاب در جايگاه تخطئه احکام دادگاه هاي انقلاب مي ايستد و با منافقين همدردي مي کند.
باز خواهشمند است ذهن شما خواننده عزيز به اين سمت نرود که اين مدرکي براي اثبات نظر شهيد لاجوردي در خصوص اعضاي سازمان مجاهدين انقلاب است.
4- آقاي تاج زاده در بيانيه طولاني خود با همه کساني که به نوعي از انقلاب آسيب ديدند ابراز همدردي مي کند و عليه انقلاب و نظام کيفرخواستي نوشته است که فقط در ادبيات سلطنت طلبان و منافقين مي توان سراغ آن را گرفت.
اما اين جمله در پاراگراف پاياني او هم بسيار جالب است که از قول او بخوانيم که؛ «مرگ خواهي نه براي آمريکا، نه براي روسيه و نه براي هيچ ملت ديگر نمي تواند شعار جنبش سبز باشد.»
نمي دانم مخاطب او در اين جمله کيست قطعا يکي از مخاطبان وي ملت ايران است که طي30 سال گذشته حداقل روي شعار مرگ بر آمريکا به خاطر مظالم50 ساله آمريکا در ايران تاکيد کرده است.
اما تاج زاده اين شعار را که نشانه شعور و غرور و عزت ملي ما در نزد جهانيان است تخطئه مي کند.
بايد جستجو کرد که او در طرح اين مسئله چه مقصودي دارد و با چه کساني مي خواهد همنوايي کند. موضوع همنوايي با آمريکا که به طور عريان خود را در اين حرف واتاب مي دهد.
او در مسائل پيشگفته از نهضت آزادي، از منافقين و از سيلي خوردگان از امام و امت دلجويي کرد در اينجا از چه کساني مي خواهد دلجويي کند. ذهن هرکس به طور طبيعي به سمت سلطنت طلبان مي رود. چون امام و امت با انقلاب اسلامي با نبرد با آمريکا و با شعار مرگ بر آمريکا و مرگ بر شوروي تير خلاص به سلطنت شاه و رژيم دو هزار پانصد ساله منحط شاهنشاهي زدند. اين شعار بيش از هر چيز کابوسي براي سلطنت طلبان در سال هاي56 و57 بود چرا که اين شعار درکنار مرگ بر شاه يک شعار کليدي است.
لذا اجازه مي خواهم خوشبينانه نظر شهيد لاجوردي را رد کنم و تاج زاده را از اتهام همکاري و همدردي با منافقين و حتي اين داوري را که اينها از منافقين بدترند مبرا بدانم و اين حکم را بدهم که او به حکم اينکه نامش «تاج زاده» است همه اين فراز و فرودها را براي دفاع از تاج و تخت و سلطنت طي کرده و از اين بابت حتي سر حجاريان٫ بهزاد نبوي و محمد رضا خاتمي هم کلاه گذاشته است. روان پژوهي کلمات صادره در اين بيانيه فرياد مي زند که او دل در گرو بازگشت سلطنت و آمريکا دارد نگارنده از اينکه در تامل اعترافات او در تيتر مقاله عمدا دو واژه «تاج» و «زاده» را جدا از هم نوشتم محقم.
او مي خواهد بگويد من زاده تاج هستم و همه اين مبارزات پيچيده را براي بازگشت تاج به کشور مي کنم.نفي امام، نفي شعار مرگ بر آمريکا، همدردي با انقلابيون پشيمان و فرسوده و حتي همدردي با منافقين به شوق بازگشت تاج و تخت به کشور است. شايد اين داوري در نگاه اول قدري بي رحمانه و غيرمنصفانه باشد اما تاج زاده در بيانيه خود آن قدر کليد واژه براي اثبات اين ادعا گذاشته است که گريزي از آن نيست. اگر باور نداريد اعترافات او را يک بار ديگر بخوانيد، تا پيچيدگي کار بازجوي او را در نشان دادن چهره وي درک کنيد./انتهاي پيام/