گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو-زینب السادات میرسلطانی؛ ایرانی عزیز مرا ببخش اگر با مهاجرت اجباری، از دست جنگ، از دست طالبان ، پا به خاکت گذاشتم. مرا ببخش اگر از نانت استفاده کردم، نانی که حق بچههایت بود. مرا ببخش برای تمام آب و برق و گازی که هرچند با پرداخت پول استفاده کردم. مرا ببخش اگر از صفحات وبت برای درددل شخصی استفاده کردم.
مرا ببخش اگر در کوچهها و خیابانهایت راه رفتم و قدم زدم. مرا ببخش اگر پدر و برادر کارگرم روی ساختمانهایت و زمین کشاورزیات کار کردند و یک فرصت شغلی را شاید از پدر و برادرت گرفتند. مرا برای همه چیز ببخش. میدانم با همه پوزش خواهی، باز بدهکارم، بقیه بدهکاریهایم را ببخش.
ایرانی عزیز، از تو ممنونم که به من جا و پناه دادی تا به این سن برسم. سپاسگزارم که گذاشتی از هوای اکسیژن پاک خاکت، نفس بکشم. تشکر که گذاشتی چند سالی بر نیمکتهای کلاس درست بنشینم و از گچ و تختهات استفاده کنم. البته من در مدرسه خودگردان افغانی درس میخواندم، ممنونم که اجازه دادی چند سالی در مدرسه خاک تو و پیش معلمهای ایرانی نیز درس بخوانم. معلم ایرانی از تو هم ممنونم که به من خواندن و نوشتن یاد دادی. شاید برای همین از این که گاهی مرا به گناه فقط افغانی بودن، تحقیر کردهای، بخشیدمت...»