سیاست دولت امریکا از سالهای ۱۳۲۰ به بعد تقریباً سالهای بیست و یک و بیست و دو وارد کشور ما شد؛ به تدریج آمدند و نفوذ پیدا کردند و یواش یواش جای انگلیسیها را گرفتند. در طول این تقریباً بیست و هفت هشت سالی که امریکاییها در این کشور حضور قدرتمندانه داشتند، همه اهانتها و بدیها و ستمگریهایی که یک دولت مستکبر با یک ملت مظلوم میتواند انجام دهد، انجام دادند؛ منابع را بردند، رژیم مستبد پهلوی را تقویت کردند، به مسؤولان ما اهانت کردند، به مردم اهانت کردند، کاپیتولاسیون را آوردند، حکومتهای ملی را سرنگون کردند و خیلی جنایات که واقعاً اگر کسی بخواهد جنایات امریکا را در طول مدّت تقریباً بیست و هفت، هشت سال قبل از انقلاب بنویسد، یقیناً یک کتاب قطور خواهد شد.
انقلاب پیروز شد. وقتی انقلاب پیروز شد، یکی از کارهایی که مردم کردند، همان اوّل روزهای بیستویک و بیستودو بهمن به سفارت امریکا رفتند و امریکاییها را گرفتند.
همه مردم یقین داشتند که امام دستور خواهند داد اینها را یا اعدام و یا مثلاً زندانی کنند! برخلاف تصوّر همه و برخلاف تصوّر خود امریکایی ها، امام دستور دادند که اینها را آزاد کردند و به سفارتشان رفتند. البته بعضی شان از ایران رفتند؛ چون اوضاع ایران را برای خودشان مناسب ندانستند؛ بعضی هم در ایران ماندند.
این اقدام امام (ره) در نخستین روزهای انقلاب اسلامی شاخص را برای تاریخ و آیندگان تعیین کرد که سیاست جای خرج احساسات نیست، اجازه بدهید رهبری، رهبری کند!
نگارنده این سطور که سن و سالی ندارد، اما یقینا از بزرگترهایش شنیده که خبر پذیرش قطعنامه ۵۹۸ هم خیلی ناگهانی به رزمندهها رسانده شد، رزمندههایی که اشک میریختند که چطور باید پاسخ پدری که ۳ فرزند خود را برای انقلاب داده و مادر شهیدی که پیکر پسرش حالا حالاها قرار نیست برگردد را بدهند!
اما واژه بصیرت به کمک آنان آمد و به فریادشان رسید، رزمندههایی که فقط جلوی پایشان را ندیدند و به رهبری رهبرشان ایمان داشتند. هرچه او گفت: را پذیرفتند.
حالا همان انقلاب به ۴۰ سالگی خود رسیده و موسم آزمونی که هر کس در آن قبول شود، یک پایه ارتقا خواهد یافت.
بیایید یک لحظه تصو کنیم رهبر انقلاب در ابتدای درس خارجشان از بالاترین سطح تصمیم گیری که با حکم حکومتی تشکیل شده حمایت نمیکردند، جزاین بود که اعتراضات پرشورتر برگزار میشدو سرمایه اجتماعی از بین میرفت؟ جز این بود که سران قوا با مجلس، سران قوا با حکومت، مجلس با دولت و مجلسیها با هم به تقابل میافتادند؟! جز این بود که اعتماد در سطح جامعه به تصمیمات دولت کاهش پیدا میکرد و ازین پس سیاستهای درست دولت هم به مرحله اجرا نمیرسید؟
باید به این میزان از درک رسید که با روی سر گذاشتن حمایست رهبری از سران ۳ قوه، به کسی لبیک گفتیم که ۴۰ سال این انقلاب را بزرگ کرده و به این جایگاه رسانده، سرد و گرم آن را چشیده و بزرگان جهان او را الگوی رفتاری خود در سیاستهای کلان میدانند. داشته هایمان را دست کم نگیریم!
* محمد پاداش