مجمع دانشجویان عدالتخواه دانشگاه تهران در بیانیهای تحلیلی اعلام کرد: صداوسیمای فعلی را نه رئیس صداوسیما مدیریت میکند و نه مدیران شبکهها؛ صداوسیما را عدهای تهیه کننده که در بسیاری از موارد افرادی معلومالحال هستند مدیریت میکنند.
به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو،مجمع دانشجویان عدالتخواه دانشگاه تهران در بیانیه ای تحلیلی اعلام کرد: صداوسیمای فعلی را نه رئیس صداوسیما مدیریت میکند و نه مدیران شبکهها؛ صداوسیما را عدهای تهیه کننده که در بسیاری از موارد افرادی معلوم الحال هستند مدیریت میکنند.
متن این بیانیه به شرح زیر است:
اهمیت جایگاه صداوسیما بر هیچ کس پوشیده نیست. پر واضح است اگر صداوسیمای تراز انقلاب اسلامی محقق شود، بسیاری از مشکلات نظام مقدس اسلامی حل خواهد شد. صداوسیما مهمترین نهاد سازندهی فرهنگ عمومی جامعه است.
اگر میخواهیم سبک زندگی اصلاح شود اصلیترین جایی که باید این مهم را رقم بزند صداوسیما است؛ اگر قرار است مردم به نظام و انقلابشان پایبند و امیدوار باشند مهمترین جایی که باید روح امید را در جامعه زنده نگاه دارد صداوسیما است؛ اگر به دنبال رفع مشکلات اقتصادی و معیشتی هستیم مهمترین نهاد تصمیم ساز اقتصادی صداوسیماست.
اگر قرار است تجربهی تلخ برجام و خسارت محض وارده به کشور، به یک تجربه ملی تبدیل شود، مهمترین نهاد پردازش آن صداوسیماست؛ اگر میخواهیم در دههی چهارم انقلاب اسلامی، گامی مهم در جهت تحقق آرمانهای انقلاب برداشته شود، راهی جز اصلاحات اساسی در صداوسیما وجود ندارد. اینها تنها بخش کوچکی از ظرفیتهای عظیم صداوسیما است. از همین رو است که امامین انقلاب مکررا بر ضرورت و اهمیت جایگاه صداوسیما تاکید دارند. متاسفانه در مقایسهی رهنمودهای رهبر انقلاب دربارهی صداوسیما با سیاستهای این سازمان بزرگ، میان این دو تناقضهای فراوانی دیده میشود که بخشی از آنها را با عنایت به رسالت جنبش دانشجویی استخراج کردیم. باشد که مفید فایده افتد.
محورهای اصلاحی این بیانیه در ۱۱ بند با یادآوری بخشی از رهنمودهای رهبر انقلاب و همچنین مقایسهی آنها با وضع موجود در صداوسیما تنظیم شده است. همچنین در هر بخش به نمونههای موفق سازمان و نیز راه حلهای پیشنهادی برای حل مشکلات موجود پرداخته شده است.
الگوسازی غلط "به شدت توجه کنید که چهره پردازیهای منفی و ناصالح در صداوسیما انجام نگیرد. من گاهی دیده ام انسانهایی که هیچ ارزش علمی و هنری ندارند، در صداوسیما با پول مردم چهره پردازی میشوند؛ او را میآورند و یکی دو ساعت از وقت تلویزیون را به زندگی او، به خانوادهی او و به گذشتهی سرتاپا کم ارزش او مصروف میکنند؛ این کار، الگوسازی است؛ ما چه کسی را میخواهیم الگوی جوانها قرار دهیم؟ اینطور آدمهایی را؟! " (۱۱/۹/۱۳۸۳)
تاکید رهبری به چهره پردازیها و الگو سازیها صرفا معطوف به این سخن نبوده و بارها اهمیت این نکته را ذکر کردهاند. اما با نگاهی به عملکرد سازمان صداوسیما در این رابطه مشاهده میکنیم که دقیقا برخلاف نظر رهبری زمان قابل توجهی از برنامههای صداوسیما به همین شخصیتهای اغلب بی مایه و کم ارزش تعلق دارد. برنامههایی که در آن، با تشکیل یک "دورهمی"، شخصیترین مسائل زندگی سلبریتیها مورد بحث قرار میگیرد. از بحث درباره اینکه " عاشق شدهاند یا نه؟ " گرفته تا این که " حامله هستند یا خیر؟ ". شوربختانه برای تهیهی چنین برنامههای بی مایهای رقابتی بین شبکههای صدا و سیما شکل گرفته است تا جایی که شبکههای اصلی سازمان نیز وارد گردونهی برنامههای سلبریتی محور شده و با تهیهی برنامههای "شبی با عبدی" در شبکهی نسیم، "تب تاب" در شبکهی سه، برنامههای " فرمول یک " و "درجه یک " از شبکهی یک و "شب گشت" در شبکه دو به الگوسازی الگوهای اغلب بی مایه میپردازند.
اینها تنها بخشی از برنامههایی هستند که در حال القای سبک زندگی خاص و الگوسازی غلط در جامعه اند. در ویژه برنامههای مختلفی که به مناسبت اعیاد دینی و ملی برگزار میشود (از قبیل سه ستاره و سین مثل سریال و...) نیز متاسفانه ساعتها حضور این چهرهها به مخاطب تحمیل میشود.
به باور ما باید در این نحوه سیاست گذاری در صداوسیما به طور جدی بازنگری شود؛ سازمان صداوسیما باید دست از سلبریتی بازی بردارد و در عوض به معرفی الگوهای نابی اهتمام ورزد که در شان خانواده ایرانی هستند. از زندگی شهدای دفاع مقدس، شهدای هستهای و مدافعان حرم گرفته تازندگی نخبگان علمی کشور، سخت کوشان و کارآفرینان و... که همگی سرشار از داستانهای جذابی است که قطعا از اخبار ازدواج و یا بارداری فلان سلبریتی سودمندتر است. مدیران سازمان خود پاسخ دهند که میزان زمانی که صداوسیما به شهدای امنیت و مدافع حرم، شهریاریها و احمدی روشن هاو یا کارآفرینان و مشاهیر علمی و حتی اقوام و عشایر این مرزوبوم اختصاص داده، چند صدم زمانی است که در اختیار خوانندگان و بازیگران و سلبریتیها قرار داده است؟ آیا جریانی خواسته یا ناخواسته در سانسور الگوهای اصیل جوانان ما دست ندارد؟ سوالات بالا واقعیتی است که سازمان صداوسیما باید متوجه آن شود تا از رویه فعلی گذر کند.
تقیبح اشرافیت و تجمل گرایی "بعد از آن که این پیامها تولید شد، باید آنها را مدیریّت کرد؛ چون هنگامی یک مجموعه کالای مطلوب به نتیجه و به سرمنزل حقیقی و صحیح خود خواهد رسید که مدیریّتی بالای سرش باشد: این پیام درکجا باید داده شود، به چه اندازه باید داده شود، به هنگام باشد، با زبان مناسب باشد و تلفیق اینها در قالبهای گوناگون قابل قبول باشد. ممکن است گاهی ما پیامهای متناقض بدهیم. مثال از یک طرف دربارهی عدالت اجتماعی برنامهی خیلی خوبی تولید میکنید؛ اما از آن طرف در خلال یک برنامهی دیگر، عملا عدالت اجتماعی را نقض میکنید! این درست نیست؛ باید آهنگ کلی برنامهها یکی باشد و در بین آنها تناقض دیده نشود. در مقولهی عدالت اجتماعی فیلمها و سریالهایی ساخته میشود که غالباً خانههای مورد استفادهی شخصیتهای این فیلمها اعیانی و اشرافی است! واقعا وضع زندگی مردم ما اینطوری است؟ آیا یک زوج جوان یا یک زن و شوهر در چنین خانههایی زندگی میکنند؟! این کار چه لزومی دارد؟ سالها قبل بعضی از سریالهایی که از سیما پخش میشد، هرچند کیفیت آنها مثل سریالهای الان نبود – عقبتر بود - لیکن فضای زندگی در آن ها، متواضعانه و در یک خانهی معمولی بود؛ آنطوری خوب است. زندگی را لزوماً نباید اعیانی و اشرافی و متجملانه معرفی کرد. فضای تبلیغی صداوسیما اینطوری باشد. تبلیغات رسانهای و گاهی تبلیغهای خیلی پُررنگ که مردم را به طرف مصرف گرایی سوق میدهد، با برنامهای که فرضاً شما ساختهاید تا مصرفگرایی را تقبیح کنید، عملا در تناقض است؛ با هم هماهنگ نیست. به فضای همدردی با فقیران دامن بزنید؛ دغدغهی عدالت را در ذهنها و دلهای مردم دامن بزنید منتها در کنار دامن زدن به دغدغهی عدالت اجتماعی و رسیدگی به فقرا، زندگی اشرافی و تجملاتىِ پوچ و بیهوده را هم تخریب کنید؛ این زندگی واقعاً در خور تخریب است. زندگی تجملاتی نباید به هیچوجه ترویج شود؛ بلکه باید تخریب شود و نقطهی منفی به حساب بیاید. چرا بیخود تجمل گرایی رواج پیدا کند؟ اگر یک نفر دلش میخواهد متجمل باشد، ما چرا باید آن را ترویج کنیم؟ توجه کنید که ما به فقیر باید عزت نفس و حس مناعت بدهیم و به غنی باید کمک به فقیر را بیاموزیم. بههرحال در کل زندگی جامعه، باید از زندگی اشرافی و تجملاتی الگوسازی نکنیم. " (۱۱/۹/۱۳۸۳)
در این بخش رهبر انقلاب به دو قالب هم یعنی تبلیغات و سریالها اشاره میکنند و موضوع محوری در هر دو بخش تقبیح اشرافیت و تجمل گرایی و مصرف زدگی و پیگیری دغدغه مهم عدالت اجتماعی است که باز در این دو محور نیز صداوسیما مخالف نظر رهبری عمل کرده است.
الف) تبلیغات: در چند سطر زیر با استناد به "مجموعه ضوابط تولید تیزرهای تبلیغاتی رادیویی و تلویزیونی" که از سوی اداره کل بازرگانی صداوسیما به تولیدکنندگان تبلیغات تلویزیونی ابلاغ میشود به نقد و بررسی تبلیغات تلویزیونی میپردازیم تا مشخص شود که این سازمان، حتی از ضوابط ابلاغی خود نیز پیروی نمیکند.
ترویج مصرف گرایی و تجمل گرایی: مطابق ضوابط تولید تیزرهای تبلیغاتی رادیویی و تلویزیونی در مورد فرهنگ مصرف، اصول زیر تعیین شده است:
اصل ۲۳: تیزر تبلیغاتی نباید مروج تجمل گرایی باشد.
اصل ۲۴: تیزر تبلیغاتی نباید به گونهای طراحی و ساخته شوند که در آن مردم به مصرف بیش از نیاز و اسراف در استفاده از امکانات تشویق شوند.
اصل ۲۵: تعیین جایزه برای تشویق مخاطبین تیزر تبلیغاتی به خرید و مصرف بی رویه مجاز نیست.
با وجود این ضوابط برای آگهیهای تبلیغاتی، عمده تبلیغات تلویزیونی در فضایی کاملا لوکس، خانههایی گران قیمت و وسیع، آشپزخانههایی بسیار مدرن و حتی فضاهای تفریحی گران قیمت، غذاهای رنگارنگ و... ساخته میشود. اگرچه اصل جذابیت بصری ایجاب میکند که زیباییهای بصری رعایت شود، اما فضاهای مورد استفاده در تبلیغات تلویزیونی، قرابتی با سطح زندگی عموم مردم جامعه ندارند و حس سرخوردگی و حسرت را در عموم طبقات جامعه و به خصوص مستضعفین در شهرستانها و روستاها که نه چنین فضاهایی را دیدهاند و نه تجربه کرده اند ایجاد میکند.
از سوی دیگر نمایش چنین فضاهایی با دکوراسیونهای لوکس مورد استفاده در آنها مروج اشرافی گری در جامعه است. به گونهای که در برخی تیزرهای تبلیغاتی به صورت علنی برندهایی تبلیغ میشود که گران قیمت بودن آنها به عنوان یک ارزش تلقی شده است.
متاسفانه این موضوع در تعیین نوع جوایز برنامههای مشارکتی نیز که خود نوع دیگری از تبلیغات است رعایت نمیشود. از جمله تبلیغ خودروهای گران قیمت خارجی، انواع و اقسام لوازم خانگی لوکس خارجی که اغلب افراد جامعه به این حد از آن نیاز ندارند و... که هم به تولید ملی و هم به فرهنگ قناعت در کشور ضربه میزند. ترویج مصرف گرایی نیز به امری رایج تبدیل شده است، از تبلیغات پرحجم اپراتورهای تلفن همراه که مردم را به مصرف بیشتر و استفاده از تخفیف بیشتر ترغیب میکنند تا تبلیغ فروشگاههای زنجیرهای و خرید از هایپر مارکتها و... که این امر تا بدانجا پیش رفته که بعضا بهترین زمان آنتن در اختیار یک برند و یا یک فروشگاه زنجیرهای قرار داده میشود.
استفاده ابزارگونه از زنان: در تبلیغات غربی استفاده از زنان امری رایج است و این موضوع در صداوسیمای ما نیز در حال تبدیل شدن به یک رویه ثابت است و امروز کمتر تبلیغات تلویزیونی را میبینیم که در آن زنان حضور نداشته باشند. اما مطابق با اصول ابلاغ شده از سوی اداره بازرگانی سازمان صدا و سیما موارد زیر در مورد استفاده از زنان در تبلیغات باید رعایت شود: اصل ۵۶: زن در نظام مقدس اسلامی از موقعیت ویژهای برخوردار است و قوانین و احکام مقدس اسلام برای زن جایگاه رفیعی قائل است، لذا استفاده از حضور خانم هادر آگهیهای رادیو تلویزیونی مستلزم اعمال دقتهای خاصی میباشد و باید جایگاه زن مسلمان و شئون او مدنظر باشد.
اصل ۵۷: حضور خانمها و دخترخانمها در تبلیغات تلویزیونی در صورت اقتضاء موضوع مورد تبلیغات تلویزیونی بدون آرایش و با رعایت کامل حجاب اسلامی امکان پذیر است.
اصل ۵۸ -حضور خانمها در تبلیغات تلویزیونی که وضعیت کالا و مصارف آن با نقش خانمها بستگی نداشته باشد مجاز نیست.
همان طور که گفتیم تقریبا زنان در اکثر تیزرهای تبلیغاتی حضور دارند. اگرچه از منظر پوشش حداقلی خردهای بر آنان نیست، اما استفاده از آرایش هاو لباس هاو حرکات بعضا نامتعارف و تبرج گونه و چهرههای اغراق شده و یا غربی مانند چهرههایی اروپایی با چشمان رنگی خصوصا در کودکان و دختران و حتی مردان به امری رایج در این تیزرها تبدیل شده است و به ندرت میتوان مثال نقضی بر این مدعا یافت. در تیزرهای مرتبط با لوازم آشپزخانه، مواد غذایی، مواد بهداشتی مانند شامپو و رنگ مو و... و یا حتی در تبلیغات کاملا غیرمرتبط با نقش زنان مانند تبلیغ پنجرهی یو پی وی سی! از زنان استفاده میشود و این امر در حالی است که در ضوابط تبلیغات صریحا بر عدم استفاده از زنان در تبلیغات غیر مرتبط با نقش آنان تاکید شده است. همچنین شان و منزلت زنان و مادران ایرانی بیش از آن است که عدهای بخواهند برای کسب سود مادی، از آنان در تبلیغ کالای خود بهره ببرند.
تبلیغات کودک: در اغلب کشورهای دنیا در موضوع تبلیغات کودک حساسیت جدی وجود دارد و تبلیغ بسیاری از کالاها در شبکههای مربوط به کودکان به طور کلی ممنوع است. ولی در ایران پای تبلیغات به حوزه کودکان نیز رسیده است. در ضوابط اداره کل بازرگانی صداوسیما ملاحظات متعددی در این مورد آمده که به برخی از آنها اشاره میکنیم: اصل ۶۴: تبلیغات تلویزیونی نباید موجب بدآموزی کودکان شود و از زودباوری، حس عاطفی و کم تجربگی آنان در تشخیص واقعیتها سوءاستفاده شود.
اصل ۶۵: در تبلیغات تلویزیونی نباید از کودکان با صراحت درخواست شود محصولی را خریداری کنند و یا از والدین خود و دیگران چنین درخواستی کنند و نباید خرید موضوع تبلیغات تلویزیونی برای کودکان و یا ترغیب دیگران به این امر به عنوان انجام یک وظیفه مطرح شود.
اصل ۶۸:در آگهیها نباید از کودکان برای خرید از طریق پست یا تلفن دعوت شود.
متاسفانه تبلیغات کودک موضوعی است که به شبکه مختص کودک (پویا) نیز کشیده شده است و علی رغم ضوابط تبلیغاتی و اخلاقی از کودکان درخواست میشود که کالاهای تبلیغ شده را خریداری کنند. به عنوان مثال برخی مجریهای محبوب کودکان در قالب شرکتهای خصوصی دست به تولید کالای مختص کودکان زده و این محصول را از تلویزیون نیز تبلیغ میکنند. این تبلیغات باعث فشار کودکان بر والدین خود برای خرید این محصول میشود که هم به لحاظ اخلاقی و هم از منظر ضوابط تبلیغات محل اشکال است. این مسئله همچنین باعث به هم خوردن روابط میان والدین و کودکان میشود.
دستهای از تبلیغات کودک نیز وجود دارد که از کودکان خواسته میشود «همین حالا گوشی تلفن را برداشته» و یک شماره را بگیرند تا بتوانند قصه یا موسیقی خاصی را بشنوند. دسته دیگری از تبلیغات انواع و اقسام بازیها و لوازم بازی است که با استفاده از خود کودکان تبلیغ میشود که با در نظر گرفتن مشکلات مالی خانوادهها و عدم توانایی درک این موضوع از سوی کودکان، تبلیغ این کالاها به دلیل تحت فشار قرار گرفتن خانواده به هیچ عنوان اخلاقی نیست. بخش دیگری از تبلیغات، متمرکز بر کودکان است، ولی با سلامتی آنها در تضاد است؛ مانند تبلیغات چیپس و پفک که همچنان در تلویزیون ادامه دارد.
تبلیغات کنکور: یکی از بخشهای مهم تبلیغات، که تاثیرات مخربی بر نظام آموزشی کشور دارد، تبلیغات مربوط به کنکور است. اگرچه با پیگیریهای وزیر سابق آموزش و پرورش، این تبلیغات حدود ۵۰ درصد کاهش یافته، ولی همچنان میزان آن زیاد است. برنامههای متعددی که به این موسسات داده میشود باید حذف شوند چرا که جز تاثیر مخرب بر نوجوانان و جوانان و خانواده هایشان هیچ فایده دیگری نداشته و صرفا جنبهی تبلیغاتی _ و نه آموزشی _ دارند.
عدم شفافیت در معاونت بازرگانی: یکی از مباحث مهم که بعضا در کنار عدم رعایت قوانین، شبهات متعددی را برای کارشناسان به وجود آورده، عدم شفافیت در این معاونت بازرگانی است. عدم شفافیت معاونت مذکور موجب شکل گیری ابهاماتی در جامعه شده که لازم است به آنها رسیدگی شود.
به عنوان جمع بندی این بخش باید اشاره کرد که سازمان صداوسیما برای کسب عایدی از تبلیغات، هزینههای بسیار سنگین فرهنگی واقتصادی بر دوش نظام اسلامی تحمیل میکند و در یک معادلهی سادهی هزینه و فایده، حتی تعطیل کردن اینگونه تبلیغات به صرفهتر است ولو به قیمت کاهش زمان پخش صداوسیما.
ب) سریال ها: رهبر انقلاب با توجه به آرمانهای انقلاب همواره تاکید دارند که در سریالها نباید زندگی اشرافی ترویج شود. با مرور سریالهای سالهای اخیر مشاهده میکنیم که عملکرد صداوسیما در این زمینه نیز غالبا ۱۸۰ درجه برخلاف نظرات رهبری است. به عنوان مثال سریالهای پدر، دلدادگان، بانوی عمارت و... همگی درحال به رخ کشیدن سبک زندگی اشرافی اند. سبکی از زندگی که باید تقبیح شوداما تبلیغ میشود.
رهبر انقلاب چندی پیش در دیداری با سریال سازان صداوسیما فرمودند: "در سریالها به مسائل ملّی بپردازید؛ از شهدای عزیز، از دفاع مقدّس، از انقلاب، از سبک زندگی اسلامی، از انگیزههای ایمانیِ ملّت و مظاهر آن، از ایستادگی شان در برابر ابرجنایتکاران و مفسدان عالم، از راهپیمایی اربعین و... بگویید؛ عظمت و استقلال و شجاعت و ظرفیّتهای علمی و عملی این ملّت را با زبان هنر بیان کنید. من گاهی اوقات که همین طور عبوری و مروری یک بخشی از یک سریال را میبینم، میبینم سریالهای ما یک مقداری فضایش فضای تلخ است. این خیلی مهم است که ما جوری این تلخی را منعکس کنیم که طرف را که آنجا نشسته، به گریه نیندازد، به غصه نیندازد؛ این مهم است، این را رعایت باید کرد و مسائل ملی را، مسائل عمومی را بیشتر دنبال بکنید. ما هنوز در مسئلهی دفاع مقدس حرف برای گفتن زیاد داریم. در مسئلهی خود انقلاب. "
متاسفانه چند روزی بیشتر از بیانات ایشان نگذشته بود که سریال مینو با موضوع دفاع مقدس بر روی قاب سیما آمد. سریالی منفعل کننده، جبرگرا، سرشار از غم و غصه، سنت شکنیهای سبک زندگی ایرانی، عادی سازی روابط قبل ازدواج، سخیف کردن موضوع دفاع مقدس، عشقهای مثلثی و بسیاری نکات منفی دیگر. سریال بانوی عمارت نیز که بعد از سریال مینو پخش شد نقاط ضعفی مشابه نقاط ضعف سریال مینو داشت و قبلتر از این دو، سریال دلدادگان که با پول چهل سالگی انقلاب روی آنتن رفت چهرهی انقلاب اسلامی را به بدترین شکل به تصویر کشید و یا در سریال لحظهی گرگ و میش تصویر نادرست و تحریف شدهای از رزمندگان به نمایش گذاشته شد.
البته در این بین نباید از سریالهایی که با موضوعات خوب و با محتوای مناسب زندگی ایرانی-اسلامی پخش میشود غافل شد؛ برای مثال سریالهای بانوی سردار، گاندو و...، اما سوال اصلی این است که چرا در این صداوسیما گاندو استثنا است و بوی باران قاعده؟!
در خصوص سریال ها، سازمان صداوسیما باید در مورد فیلم سازان خود یک بازبینی اساسی انجام دهد. صداوسیما باید محتوای مورد نیاز خود را به افراد متخصص عرضه کند تا بر اساس نیاز جامعه و درخواست سازمان، آن سریال ساخته شود. نه مانند رویه کنونی که هر کسی بر اساس ذائقهی خود داستانی مینویسد و کارگردانی بر اساس علاقه و تفکر خود آن را میسازد و در نهایت آنچه برای سازمان میماند قصهای است که با آرمانهای انقلاب به مخالفت برخواسته و هزینهی گزافی که بر سازمان تحمیل شده است. گاهی اوقات آنقدر آش شور میشود که به تائید رئیس سازمان صدا و سیما، ضد انقلابها هم فرصت سریال سازی پیدا میکنند (این نکته در جلسهای با دانشجویان مطرح شد و ایشان نیز تائید کردند). سازمان باید فضا را برای هنرمندان و برنامه سازان انقلابی باز کند تا بتوانند ضمن کسب تجربه به تدریج جایگزین نااهلان شوند. حتی با ورود افراد انقلابی و نزدیک به گفتمان انقلاب به مجموعهی سیمافیلم نیز میتوان این امید را داشت که سریالهای با کیفیت و قابل قبول از استثنا بودن خارج شوند. الحمدلله به لطف تلاش هنرمندان انقلابی و متعهد، دست جریان انقلابی در این حوزه پر است.
در جمع بندی این بخش باید گفت همانطور که رهبری در بیانات خود فرمودند، سازمان، باید قادر باشد که پیام خود را به بیننده با مدیریت کامل هدایت کند. برای مثال در صداوسیمای فعلی کسی نمیداند بالاخره رویکرد کلان سازمان در موضوعات مختلف چیست؟ زن الگوی صداوسیما چه زنی است؟ در یک سریال نقش مادر مهم است، در سریال دیگر (همچون سریال لحظهی گرگ و میش و بسیاری دیگر از سریال ها) نقش مادری در حال تخریب است. از یک طرف برنامهی سمت خدا از عفت زن میگوید، در شبکهی دیگر زنی به نمایش گذاشته میشود که هیچ نسبتی با اسلام، انقلاب و ایران ندارد. همین موضوع را میشود در سایر موضوعات تعمیم داد. از اقتصاد مقاومتی و مصرف زدگی گرفته تا مباحث مختلف فرهنگی و...
همهی این موارد به این دلیل است که رویکرد جنگ نرم در مدیران و تصمیم گیران سازمان وجود ندارد. در روند فعلی که تهیه کنندگان و برنامه سازان برای سازمان تصمیم میگیرند مدیریت پیام اتفاق نخواهد افتاد. راه چارهی گذر از شرایط فعلی آن است که سازمان باید نقش مغزی را بازی کند که وظیفه اش برنامه ریزی و تصمیم گیری و نظارت باشد. نه آنکه در اکثر مواقع همهی کارها را خودش انجام دهد. فربگی، این سازمان را بسیار عقب انداخته است. اگر صداوسیما میخواهد نقش اصلی خود را در میدان جنگ نرم بازیابد میبایست به سرعت در ساختارهای خود تجدید نظر کند.
ابتذال در سرگرمی و شادی "در بحث خنده و سرگرمی نباید به سمت ابتذال و بی بند و باری برویم مراقب باشید شادی در مردم با لودگی و ابتذال و بی بند و باری همراه نشود؛ از این طریق به مردم شادی داده نشود. همهجور میشود به مردم شادی داد؛ از نوع صحیح آن شادی داده شود. گاهی اوقات یک لطیفه یا یک تعبیر بجا مخاطب را شاد و خوشحال میکند؛ گاهی هم ممکن است یک آدم لوده با ده جور ادا درآوردن، نتواند آنطور شادی را ایجاد کند. شادی کردن و شادی دادن به مردم، به معنای لودگی نیست. طنازهای واقعی را تقویت کنید، پرورش دهید و کمک کنید تا طنز بیاورند. طنز، یعنی مطلب مهمِ جدی که با زبان شوخی بیان میشود؛ محتوا و معنایی در آن هست، منتها به زبان شوخی. " (۱۱/۹/۱۳۸۳) "اینکه مرتب میگویم نشاط بعضی خیال میکنند یعنی رقاصی که فلان برنامه موسیقی را در تئاتر یا تلویزیون بگذاریم تا مردم نشاط پیدا کنند معنای نشاط این نیست" (۵/۱۲/۱۳۹۷)
با نگاهی به برنامههای طنز صداوسیما در بسیاری از مواقع آن چه مشاهده میشود همین ابتذال و بی بندوباری است. در این برنامهها شاهدیم که در بسیاری از مواقع به بهانهی خنداندن مردم شوخیهای خارج عرف و زننده و دور از شان خانوده ایرانی انجام میشود. حتی در برنامههای طنزی که به عنوان طنز اجتماعی شناخته میشوند نیز رانت نقد در اختیار عدهای سلبریتی است. در این مورد باید انحصار ایجاد شده برای ساخت برنامههای طنز را از دست عدهای بیرون کشید و فضا را برای ورود دیگران باز کرد. برای مثال برنامه نطنز مورد استقبال بسیاری از مردم قرار گرفته است، به راستی چرا باید انحصار نقد و طنز در دست عدهای با دستمزدهای نجومی باشد، ولی انقلابیونی که به لحاظ محتوایی برنامههای باکیفیت تری میسازند و اتفاقا مورد استقبال مردم قرار میگیرند هیچ جایی در تلویزیون نداشته باشند. اگر صداوسیما واقعا بخواهد این انحصار را بشکند قطعا استعدادهای بسیاری در این زمینه وجود دارد. سوال اصلی، اما اینجاست، کدام یک طنزی فاخر ارائه میکنند طنزپردازان انقلابی نطنز یا آنهایی که دنبال شوخیهای جنسی هستند؟
استفاده از عناصر محلی "... در حدی که با این برنامههای معمولی که رادیوی ما پخش میکند، قابل مقایسه نبود؛ این در حالی بود که دزفول شهر کوچکی هم هست؛ ولی معلوم بود که نویسندهی خوب دارد؛ مجرىِ خوب دارد؛ هنرمند دارد؛ خوش صدا دارد که این برنامه را قشنگ اجرا کند و انسان از حرف زدنش لذت ببرد. بنابراین، از این عناصر محلی حتماً استفاده بشود. " (۷/۱۲/۱۳۷۰)
متاسفانه نه تنها از استعدادهای سایر استانها در برنامههای صداوسیما استفاده نمیشود، بلکه انحصار در اختیار شمال شهریهای تهران قرار گرفته و پروژه تهرانیزه شدن کشور در صداوسیما دنبال میشود. حتی با پدیدهای روبرو هستیم که نه تنها فضا برای ورود استعدادهای جدید باز نمیشود، بلکه باز همان بازیگرانی که صبح تا شب در بخشهای مختلف صداوسیما دیده میشوند نقش مجری و برنامه ساز را بازی میکنند. کار به جایی رسیده که بعضا حتی در صداوسیمای استانها نیز به جای افراد بومی از سلبریتیهای تهرانی استفاده میشود.
خنثی سازی کار دشمن "رسانهی ما، هم باید ناظر باشد به خنثی کردن کار دشمن در داخل، هم باید ناظر باشد به ضربهزدن به دشمن در فضای عمومی. میبینید رسانه ملی چه نقش مهمی دارد. بهنظر من همهی تلاشها و کارهایی که در کشور صورت میگیرد، به یک معنا، یک طرف؛ کار رسانهی ملی - یعنی صداوسیما - طرف دیگر. اینها دو جریان هستند؛ والّا اگر خیلی کار انجام بگیرد، اما رسانهی ملی فعال نباشد، تأثیرش بسیار کمتر از چیزی خواهد بود که باید باشد. " (۱۱/۹/۱۳۸۳)
اهمیت صداوسیما از منظر رهبر انقلاب در این عبارات به خوبی نشان میدهد که تا چه اندازه اندیشه و هنر برای مدیریت این سازمان لازم است. آیا صداوسیما توانسته از پس این مسئولیت مهم برآید؟ آیا سازمان توانسته دستاوردها و کارهای نظام مقدس جمهوری اسلامی را به تصویر بکشد؟ آیا سازمان صداوسیما توانسته دستاوردهای انقلاب در حوزهی عدالت و آزادی و استقلال را به تصویر بکشد؟ آیا توانسته در فضای عمومی به دشمن ضربه بزند؟ آیا در بزنگاهها توانسته خوب عمل کند؟ آیا این درست است که صداوسیما با انفعال خود در ایام مشکلات مردم در دی ماه سال ۹۶ از یک کانال تلگرامی شکست بخورد؟ و یا با سکوت دو روزه افکار عمومی را در ایام عاشورا درگیر #دختر_آبی کند؟ آیا صدا و سیما توانست آن خسارت محض را به یک تجربهی تاریخی تبدیل کرده و آمریکا را در چشم مردم ایران غیر قابل اعتماد جلوه دهد؟
[همگان قبول دارند هزینههای صورت گرفته علیه نظام بسیار بیشتر از بودجهی صداوسیما است، اما استدلال ما بر این است که مشکل اصلی صداوسیما نداشتن بودجه نیست بلکه مشکل اصلی فقدان و یا کمبود نگاه سازنده و جامع است. استدلال ما بر این اساس است که اگر در دفاع مقدس توانستیم با دست خالی، اما با ایمان مقابله هیمنهی شرق و غرب بایستیم پس در جنگ فرهنگی هم اگر ایمان و توکل و اعتماد به نفس داشته باشیم و از ظرفیتها به نحو احسن استفاده شود میتوان پیروز شد.]رهبری اشاره میکنند که اگر رسانهی ملی فعال نباشد بسیاری هم کار بشود تاثیر ندارد؛ در حوزههای مختلف این ضعف به چشم میخورد. در روایت بسیاری از دستاوردهای انقلاب بسیار عقب مانده ایم به نحوی که در یک قرارداد نانوشته صداوسیما دست به بایکوت دانشمندان حیطههای مختلف فعالان حوزههای عدالتخواهی و آزادی خواهی و استقلال طلبی زده است.
مامویت محوری؛ مدیریت و هدایت افکار " به نظر ما آن مأموریتِ محوری عبارت است از مدیریت و هدایت فکر، فرهنگ، روحیه، اخلاقِ رفتاری جامعه، جهت دهی به فکر و فرهنگ عمومی، آسیب زدایی از فکر و فرهنگ و اخلاق جامعه، تشویق به پیشرفت - یعنی روحیه دادن - و زدودن احساس عقب ماندگی. باور به کارآمدی نظام. هویت حقیقی جامعه، هویت اخلاقی آنهاست؛ یعنی در واقع سازهی اصلی برای یک اجتماع، شاکلهی اخلاقی آن جامعه است و همه چیز بر محور آن شکل میگیرد. ما باید به اخلاق خیلی اهمیت بدهیم. اخلاقهای رفتاری افراد جامعه؛ مثل انضباط اجتماعی، وجدان کاری، نظم و برنامهریزی، ادب اجتماعی، توجه به خانواده، رعایت حق دیگران - اینکه دیگران حقی دارند و باید حق آنها رعایت شود، یکی از خلقیات و فضایل بسیار مهم است - کرامت انسان، احساس مسؤولیت، اعتماد به نفس ملی، شجاعت شخصی و شجاعت ملی، قناعت - یکی از مهمترین فضایل اخلاقی برای یک کشور قناعت است و اگر امروز ما در برخی زمینهها دچار مصیبت هستیم، بهخاطر این است که این اخلاق حسنهی مهم اسلامی را فراموش کردهایم - امانت، درستکاری، حقطلبی، زیبایی طلبی - یکی از خلقیات خوب، زیبایی طلبی است؛ یعنی به دنبال زیبایی بودن، زندگی را زیبا کردن؛ هم ظاهر زندگی را و هم باطن زندگی را؛ محیط خانواده، محیط بیرون، محیط خیابان، محیط پارک و محیط شهر - نفی مصرف زدگی، عفت، احترام و ادب به والدین و به معلم (۱۱/۹/۱۳۸۳)
اینها بخشی از توقعات رهبری از صداوسیما است که این سازمان در بسیاری از موارد موفق عمل کرده و به خوبی از پس وظیفه اش برآمده، اما در بخشهای مهم دیگری هم عقب ماندگیهای جدی وجود دارد و جبران این عقب ماندگی وظیفهی مغز سازمان است که برنامه ریزی و ضریب دهی کرده و آن را در فرایندی شفاف اعلام نماید. آن گاه هر برنامه سازی با توجه به توانایی و ابتکار خود، برنامه سازی کرده و سازمان هم متناسب با امتیاز اخذ شده خرید خدمت خواهد کرد.
بیان علاج جویانه ضعفها "هدف ما باید تقویت مدیریت اجرایی کشور باشد. گفتم و تکرار هم میکنم: ضعفها و نقص هاهم باید گفته شود تا مردم تصور نکنند اینجا بوقی است که بنا دارد فقط از حکومت تعریف کند؛ منتها گفتنِ علاج جویانه و دلسوزانه، نه ستیزهجویانه. طرح غلط مشکلات، مضر است. طرح سؤالهایی که پاسخ ندارد، مضر است. البته شما میتوانید با همین نحوهی طرح، به شکل هوشمندانه مدیران را هم هدایت کنید. مدیران گاهی نقص کار خودشان را نمیدانند. طرح نواقص کار از زبان منصفانه و بی طرفانهی شما میتواند به آنها کمک کند. " (۱۱/۹/۱۳۸۳)
در این بخش عملکرد معاونت سیاسی تا حدودی به سمت نقد دولت رفته؛ اما بسیاری از برنامههای خوب و موثر سازمان به دلایل نامعلومی در این دوره حذف شده اند. برای مثال هیچ وقت روشن نشد که چرا باید برنامهی خوبی مثل "حاشیههای پزشکی" تعطیل شود و یا برنامهی دیگری مثل "سرزده" یا "بخش صرفا جهت اطلاع" و یا "ذره بین " به سرنوشتی مشابه دچار شوند. در چنین وضعیتی نگاه مخاطب غیر از این است که صداوسیما بوق تعریف و تمجید دولت است؟
مسابقات بی منطق تلفنی “یکی از مسابقهها، مسابقهی تلفنی است. شخصی تماس میگیرد و بهخاطر هیچی، به او جایزه میدهند! یک روز من دیدم در یک برنامهی تلویزیونی پنج میلیون تومان به یک نفر جایزه دادند؛ برای اینکه به چند سؤال جواب داد! این سرگرمىِ خیلی جالبی نیست. پنج میلیون تومان، تقریباً حقوق دو سه سال یک کارمند متوسط است. ممکن است بگویند اینکار ترویج علم است. ترویج علم را از یک راهِ بهتر بکنید؛ این راه ضرر دارد. عدهای که اینگونه مسابقات را نگاه میکنند، بیمنطقی به ذهنشان میآید و از این بی منطقی سوءاستفاده میکنند. این کار منطقی ندارد که مثلاً بنده بدانم انجیل عربی است یا یونانی است یا لاتینی است؛ بعد بگویند حالا که شما دانستید، این پانصدهزار تومان یا فلان مبلغ مال شما! این کار معنی ندارد. بنابراین، مقولهی سرگرمی و تفریح، لزومش یک مسأله است؛ با برنامهریزی بودن آن یک مسأله است؛ بامحتوا بودنش یک مسأله است؛ پرهیز از جهات منفی هم در آن یک مسأله است. (۱۱/۹/۱۳۸۳)
پس از بیانات رهبر انقلاب، غالب این گونه مسابقات تا سالها از دور خارج میشوند، اما اخیرا چنین برنامههایی به آنتن تلوزیون بازگشته اند. البته بعد از تذکر دوبارهی رهبری مدت زمانی این برنامهها تعطیل شدند، ولی دوباره شاهد سربرآوردن بعضی این مسابقات که به جد مبانی فرهنگی نظام را زیر سوال میبرد؛ و اصل فرهنگ تعاون را نشانه میگیرد و فرهنگ به معنای واقعی کلمه لیبرالها را گسترش میدهد به طور مشخص مسابقهی «سبقت» شبکهی یک مصداق اتم این برنامهها است.
ذائقه سازی اسلامی “میگویند مذاق، مزاج و فهم جوانان نسبت به مسائل زندگی عوض شده و چیزهای دیگری را میپسندند. کسانی که این حرف را میزنند، خودشان درصددند که ذائقهی نسل جوان را عوض کنند. فرض بفرمایید در زمینهی تولیدات فرهنگی -، چون همهی شما فرهنگی هستید، از فرهنگ میگویم - فیلم و آهنگ بسازیم و جوان را به شهوت رانی، کامجویی و عشقورزىِ به معنای شهوت، تحریض و تحریک کنیم. بعد در جشنواره که فیلم را نشان میدهند، میبینید منظرهی نامناسبی در آن هست. در همان حال، انسان میبیند در بین این جماعت، صد جوان سرشان را پایین انداختهاند؛ یعنی حاضر نیستند آن منظره را ببینند؛ اما مثل اینکه بعضی به زور زیر چانهشان میزنند تا سرشان را بلند کنند و این منظره را ببینند و مفهومی در آنها القا شود! جوانِ امروز ما همان جوانِ آن روز است، با این تفاوت که آن روز تحت تأثیر تربیتهای غلط بود. (۱۵/۱۱/۱۳۸۱)
مهمترین وظیفهی صداوسیما همین ذائقه سازی است. اگر ذائقه سازی در جهت جامعه سازی اسلامی باشد، جامعه به سوی حیات طیبه پیش خواهد رفت و اگر ذائقه سازی به سوی جامعه سازی سرمایه داری باشد، جامعه نیز به همین سمت و سو گام خواهد برداشت. از ذائقه سازی در مورد سلبریتی سازیهای حوزههای مختلف تا سریالهای تلویزیونی. ذائقه سازیهای اشتباه به خاطر فقدان برنامهی مشخص و مغز متفکر در صداوسیما است. از همین رو، چون برنامهای برای پر شدن آنتن وجود ندارد و سریال سازی نیز در انحصار افراد خاصی است، عدهای بی هویت بی آرمان سعی دارند سبک زندگی مطلوب خود را به مخاطب تحمیل کنند.
اینها تنها بخشی از توصیههای تخصصی رهبر انقلاب درمورد صداو سیما است که بارها توسط کارشناسان و متخصصان حوزهی فرهنگ و رسانه نیز مطرح شده، اما مورد بی مهری و بی توجهی مدیران فعلی و سابق صداو سیما قرار گرفته است. لازم است مدیران صداوسیما رویکردهایی که در ضدیت با موارد فوق قرار دارد را اصلاح کرده و سیاستهای جدید را مبتنی بر فرمایشات رهبر معظم انقلاب تدوین و اجرا نمایند. البته نکات فوق الذکر بدان معنا نیست که هیچ اتفاق مثبتی در سازمان صداوسیما رخ نداده است. بلکه همانطور که در ذیل بدان اشاره خواهد شد، تغییراتی در این دوره اتفاق افتاده که امیدوارکننده است، لکن فاصله وضع موجود با نقطهی مطلوب به قدری است که نیازمند اصلاحاتی ساختاری و رویکردی است.
در زیر به نکاتی متناسب با شرایط روز سازمان صداوسیما اشاره میکنیم: سخنی با جناب رئیس: نگذارید خدای ناکرده برای نگه داشتن چند دوست قدیمی، تعصب بی جا بر چند معاون ناکارآمد و سفارش مدیران قبلی و یا به هر دلیل دیگری مهمترین رسانهی انقلاب اسلامی با بحرانی ناخواسته روبرو شود. بیش از ۹ ماه از ۲۲ بهمن ۹۷ میگذرد و شما به عهد خود با دانشجویان وفا نکردید. به جز یکی دو مورد تغییری حاصل نشده است. (جناب آقای علی عسگری در جلسهی ۱۶ آذر ماه سال گذشته که با دانشجویان داشتند فرمودند از آنجایی که این برهه بسیار حساس است و زمان چهل سالگی انقلاب است من دست به بازنشستههای سازمان نمیزنم، ولی از بعد ۲۲ بهمن به مرور زمان آنها را تعویض میکنم) البته ذکر این نکته مهم است که منظور ما از جوان گرایی، رانت بازی نیست. مگر جوان با انگیزهی توانای کارآمد همچون معاونت بین الملل، رئیس دانشکده صداوسیما و مدیر هنرستان صداوسیما و مدیران شبکههای کودک و چهار و برنامه سازان خوبی همچون ثریا و زاویه و پایش و... کم داریم؟ قطعا ظرفیت نیروهای انقلابی در همهی حوزهها بسیار زیاد است. غالب موفقیتها و اتفاقات مثبت چه در شبکهی پویا و ما بقی شبکه ها، چه در معاونت بین الملل و چه در بخشهای مختلف دیگر، وقتی اتفاق میافتد که مدیران و تصمیم گیران جنگ نرم علاوه بر آنکه وظیفه خود را درک کرده اند به مثابهی افسران جنگ نرم پا به عرصهی عمل گذاشته اند.
اصلاحات ساختاری: با توجه به بررسیهای ما و نظرات کارشناسان و شواهد موجود، سازمان صداوسیما بسیار فربه و خسته است به گونهای که تقریبا اکثر زمان مدیران به رتق و فتق امور جاری سازمان صرف میشود. هزینهای که سازمان برای این فربگی ساختاری پرداخت میکند بسیار زیاد است. صداوسیما نیازمند اصلاحات ساختاری است. اصلاحاتی که البته باید با برنامه ریزی دقیق انجام شود.
صداوسیمای فعلی را نه رئیس صداوسیما مدیریت میکند و نه مدیران شبکهها؛ صداوسیما را عدهای تهیه کننده که در بسیاری از موارد افرادی معلوم الحال هستند مدیریت میکنند. برنامه ساز تعیین میکند چه پخش بشود و چه پخش نشود. صداوسیما در قانون اساسی متولی پخش است نه تولید، طبق معمول وقتی تولید را هم دولتی کردیم کیفیتها کم شده و سازمان از وظیفهی اصلی اش دور میشود؛ مهمترین وظیفهی صداوسیما برنامه ریزی، داشتن راهبرد، تعیین نیازها و استانداردها و تنظیم و هدایت برنامههای مختلف به سمت هدف مشخص است در حالی که این وظیفهی اساسی در سازمان به کلی فراموش شده است و دائم در حال ارسال پیامهای متناقض به مخاطب است به طوری که به اذعان خود مدیران، بررسیهای مرکز پژوهشهای سازمان به دست خود مدیران هم نمیرسد و یا دیر میرسد.
نکتهی مهم دیگر این است که باید در صداوسیما شورایی شکل بگیرد که وظیفه برنامه ریزی و ارائه راهبرد و همچنین رصد و رتبه بندی تولید کنندگان را داشته باشد بدین صورت که وظیفهی این شورا این باشد که تعیین کند چه محتوایی در چه زمانی و چگونه باید به مخاطب برسد.
پیدا کردن تیمهای پژوهشی که بر روی موضوعات مختلف تمرکز کرده و تخصص دارند نیز بر عهدهی این شورا گذاشته شود. بدین صورت که تمامی برنامه سازان با این تیمها ارتباط بگیرند و از طریق آنان محتوای برنامهها مشخص شود برای مثال اگر قرار است برنامه یا سریال یا هر قالب دیگری با موضوعیت کتاب ساخته شود باید حتما مجمع ناشران انقلاب اسلامی در تیم فکری کار حضور داشته باشند.
اما در بحث ساختاری، تنها کسانی که لازم است استخدام سازمان صداوسیما باشند همان تیم برنامه ریز و رصد کننده هستند که حتما این افراد باید فهم رسانهای و محتوایی را توامان داشته باشند و بقیه اعم از کارگردان و تهیه کننده و بقیهی عوامل تولید باید تیمهای برنامه سازی تشکیل دهند و به صورت شرکتهای خصوصی فعالیت کنند. بدین صورت که هر گروهی موظف است با وصل شدن به مجموعههای فکری که سازمان تعیین میکند برنامههای مورد نیاز سازمان را بسازد و کار سازمان خرید تولیدیهای این تیم هاست. وقتی این تیمها شکل گرفت هر گروهی متناسب با کیفیت کارشان هزینه دریافت میکنند و در این فرایند رتبه بندی هم اتقاق میافتد و راه برای همگان باز میشود و از طرفی هم سازمان دیگر نیروی بی خودی ندارد و درگیر مسائل غیر ضروری نمیشود و وظیفهی اصلی خود را انجام میدهد.
ریاست سازمان نیز باید از جمع همین شورا باشد و لازم نیست که ریاست را برعهدهی افراد فن سالار بدهیم، زیرا بیشتر از آنکه مشکل فنی داشته باشیم مشکل محتوا و فهم رسانهای داریم. همین کار را برای همهی حوزهها میتوان انجام داد؛ از خبر گرفته تا سریال سازی و اساس کار مبتنی بر شایسته سالاری خواهد بود نه رابطه بازی که اکنون بر سازمان حاکم است و همچنین استعدادهای مختلف و توانایی افراد و گروههای مختلف مورد استفاده قرار میگیرد. تعداد افراد شاغل در تمام این ساختار به هزار نفر هم نمیرسد. حال این عدد را مقایسه کنید با عدد فعلی که به گفتهی خود رئیس سازمان صداوسیما قریب به ۴۰ هزار نفر است.
مزیتهای بسیاری برای این راه حل میتوان نام برد از جمله اینکه:
الف) از استعدادهای مختلف در سراسر کشور در برنامه سازی و سایر بخشها مثل اجرا و بازیگری و ... استفاده میشود و انحصار این موارد از دست سریال سازها و برنامه سازها و سلبریتیهای پایتخت خارج میشود. ب) سازمان از بی برنامگی خارج میشود و مدیریت راهبردی برنامهها را در دست میگیرد. ج) کاهش هزینههای مربوط به تولید و دستمزدهای نیروی انسانی و... د) خصوصی سازی مراکز تولید، شکل گیری فضای رقابت و درنتیجه افزایش کیفیت فنی و هنری محصولات ه) افزایش کیفیت محتوایی محصولات به دلیل ارتباط با مراکز پژوهشی و تخصصی سازمان و) ایجادامکان گزینش و انتخاب بین انبوه محصولات تولید شده بر اساس راهبردها و اهداف سازمان.
اما برای رسیدن به این وضع مطلوب تدوین برنامهای حداقل ده ساله برای سازمان صداوسیما لازم است. مواردی را که رعایت آنها در این برنامه حائز اهمیت میباشد به شرح ذیل است:
سازمان از هرگونه استخدام جدید منع شود؛ و همچنین افراد ناکارآمد، بازخرید و بازنشسته شوند یا به دنبال ایجاد کار مفید برای سازمان بروند.
به آهستگی و طی یک برنامهی ۵ ساله اصلاح ساختاری شروع شود. میتوان به صورت آزمایشی از شبکههای کم مخاطب شروع کرد. حتی بخشهای خبری را نیز میتوان به گروههای مختلف سپرد.
به طور جدی برای دانشگاه و هنرستان صداوسیما به عنوان اصلیترین نهاد تربیت نیرو در حوزهی فرهنگ و رسانه برنامه ریزی شود؛ برای مثال افزایش تعداد هنرستانها دانشکدهها و به کارگیری شیوههای نوین آموزش رسانه ای.
شرکتهای بزرگی مثل سیما چوب و مرکز صبا و... به دولت یا بخش خصوصی واگذار شوند
ریاست سازمان برعهدهی فردی دارای فهم رسانهای و محتوایی باشد نه افرادی فن سالار مانند مدیران فعلی و اسبق سازمان.
افراد و نهادهای مختلف به خصوص نهادهای امنیتی و ... از هرگونه دخالت در امور سازمان منع شوند.
بدیهی است که اینها بخش کوچکی از پیشنهادات فراوانی است که در حال حاضر برای اوضاع فعلی صدا و سیما وجود دارد که متاسفانه توجهی بدان نمیشود. همچنین بسیاری موارد دیگر وجود دارد که باید برای آن فکرهای اساسی کرد. برخی از این موارد عبارتند از: عدم وجود قانون متقنی برای ادارهی صدا و سیما، نوع انتصاب رییس سازمان صدا و سیما که در سیستم فعلی به هیچ کس پاسخگو نیست؛ که حتی رهبری انقلاب در زمان تصویب متمم قانون اساسی مخالف این بوده اند که انتصاب رییس سازمان توسط رهبری باشد و بعضا بسیاری موارد دیگر که باید در فرصتهای مناسب دیگر بدان پرداخت.
زمانی که عماد افروغ نظریه ستاره پروری بشکل غربی را راهکار حل برخی مشکلات جامعه معرفی کرد هیچ کدام حاضر نشدین نوشتار بنده را در رد ان منتشر کنید حالا این نتیجه تز فرد مذکور است که گریبان جامعه را گرفته