به گزارش خبرنگار گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، ایران و امپراتوری عثمانی در سالهای بسیار گذشته جنگهای متعددی انجام دادهاند که در برخی از این جنگها ایران و در یعضی دیگر عثمانی پیروز میدان بوده است.
جنگهای بین این دو کشور نزدیک به 300 سال ادامه داشت و از قرن شانزدهم میلادی آغاز تا قرن نوزدهم میلادی ادامه داشت.
نخستین رویارویی ایران و عثمانی به دوران شاه اسماعیل صفوی مؤسس حکومت صفویه بازمیگردد. جنگ چالداران نخستین جنگی بود که بین این دو کشور رخ داد.
شاه اسماعیل صفوی پادشاه ایران و سلطان سلیم اول امپراتور عثمانی بود. در این جنگ ایران به دلیل نداشتن نیروی کافی و نبود امکانات جنگی مناسب شکست سختی از عثمانی خورد و عراق، قفقاز و حتی تبریز هم سقوط کرد. این حمله یک پیروزی مقطعی برای عثمانیها بود، ولی برای صفویان و به ویژه شاه اسماعیل یک فاجعه شد. پس از جنگ چالدران، شاه اسماعیل افسردگی گرفت و دیگر رهبری لشکریانش را در جنگ بر عهده نگرفت ولی ایران بعدها پیروزهای زیادی به دست آورد که جنگهای که ایران توانست حکومت عثمانی را شکست دهد، مطرح می کنیم.
1-عهدنامه نصوح پاشا
نخستین پیروزی اقتدارآمیز ایران در جنگ با عثمانی به «عهدنامه نصوح پاشا» برمیگردد. با روی کارآمدن شاه عباس صفوی او شروع به بازنمایی اقتدار ایران کرد. ابتدا پرتغالیها را شکست داد و بعد به سراغ ازبکان رفت و در آخر عثمانی را مغلوب کرد.
شاه عباس که قصد بازگردانی مناطق شمال غربی ایران و قفقاز و به ویژه تبریز که توسط عثمانی در سال ۱۵۹۰ تصرف شده بود را داشت، منتظر زمانی مناسب برای حمله بود.
شاه عباس و سردار به نام ایرانی اللهوردی خان در سال ۱۵۹۰ حمله را به صورت غافلگیرانهای برای بازگردانی مناطق از دست رفته آغاز کردند. دولت عثمانی قادر نبود نیروی لازم برای مقابله را تأمین کند بنابراین صدر اعظم نصوح پاشا عثمانی مجبور به امضای پیمان شد. شاه عباس قاسم بیک سپهسالار مازندران را برای امضای معاهده صلح به استانبول فرستاد.
در توافقی که بین ایران و عثمانی شد تمام مناطق عراق، قفقاز و بخشهای از اروند و غرب ایران دوباره به آغوش وطن بازگشت. شاید گفت بزرگترین پیروزی ایران در جنگ مقابل عثمانی در همین جنگ روی داد.
البته بعد از این قرارداد دوباره ایران و عثمانی عهدنامه سراب را منعقد کردند که بوسیله آن تفلیس هم به ایران بازگشت و ایران قرار شد ماهی 100 ابریشم به عثمانی بدهد که شاه عباس آن را هم به عثمانی نداد.
بعد از کش و قوسهای فراوان در اواخر حکومت صفویان دوباره قسمتهای از ایران به دست عثمانی افتاد. نادرشاه افشار که فرمانده کل قوا اواخر صفویه بود به تخت نشست و به عراق لشکر گسیل کرد. او توانست شکستهای بزرگی را به ارتش عثمانی بزند.
2-معاهده استانبول (۱۷۳۶)
در سال 1736 عثمانی مجبور شد با پادشاه ایران دوباره قرارداد امضا کند. معاهده استانبول (۱۷۳۶) توانست دوباره قفقاز، بخشی از عراق را به ایران بازگرداند. ولی نادرشاه افشار میدان را خالی نکرد و در فکر گرفتن تمام مناطق تصرف شده ایران بود.
نادر پس از بدست آوردن مناطق پیشین ایران، تصمیم به حمله به مناطق شرقی عثمانی گرفت. از طرفی نادر شاه (میان سالهای ۱۷۴۳–۱۷۴۶) به مناطق مذکور حملهای دوباره برد و عثمانی را روی میز مذاکره برای پذیرفتن تعهدات ایران کرد.
3-عهدنامه گردان
این عهدنامه در نزدیکی شهر قزوین به امضا رسید که مهمترین بخشهای آن به شرح ذیل است:
خط مرزی میان دو کشور به همان خط مرزی تعیین شده در عهدنامه قصرشیرین (۱۶۳۹) بازگشت (همان خط مرزی میان ایران و ترکیه امروزی و ایران و عراق امروزی، عثمانی حکومت افشاریان را به عنوان حاکم ایران به رسمیت شناخت، عثمانی پذیرفت که به زائران ایرانی اجازه دهد که به کعبه بروند، تبادل کنسولگری برای هر دو کشور اجازه داده شد، هر دو کشور پذیرفتند تا اسیران جنگی خود را مبادله کنند و عثمانی مذهب شیعه را به عنوان مذهب شرعی اسلام پذیرفت.
انتهای پیام/
بلاخره یکی شکست میخوره دیگه
اریو برزن
ولی ما وسط این همه مشکلات دنبال غوغا بیخودی و توهین قومی داخل ایران هستیم
ترک ها بعد از اسلام و از قرن یازدهم میلادی به فلات ایران و آناتولی اومدن
اگر الان اثری ازش نیس بخاطر سیاست های اشتباهش بود
اگر بجای دشمنی کردن با هر امپراطوری یکم به فکر دوستی و اتحاد بود این اتفاق واسش نمیافتاد
لطفا یکم در مورد پادشاهانش تحقیق کنید ادمای بزرگی بودن و به غیر از پادشاه بودن فعالیت های دیگه ای هم در زمینه های مختلف کردند
الان بعضیا میخوان بگن تو بجای پادشاهای ترک بی از پادشا های خودت حمایت کن و افتخار کن بهشون
ولی باید بگم برای من کشور هیچ معنایی نداره و من به انسان بودن افتخار میکنم نه نژاد طرف
عثمانی هم زمان با صفویان و کل اروپا در جنگ بود
اگر شکست نمیخوردن جای تعجب داشت
صفوی ها هم در اون زمان با کشورای خارجی ارتباط خوبی برقرار کردن
عثمانی اگر الان نابود شده بخاطر اشتباهاتشون در سیاست خارجیشون بود و گرنه قدرتی میشد که هیچکس جلودارش نمیبود