به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، از عملیات فتحالمبین تا شهادت سردار قاسم سلیمانی کافی است تا در دل خاطرات زیادی داشته باشد. حسن داناییفر، سفیر پیشین ایران در عراق حدود ۴۰ سال با حاج قاسم همراه بوده و در عراق نیز به واسطه مسؤولیت در این کشور، همراهی متفاوتی با سردار سلیمانی داشته است.
او سردار سلیمانی را مدیر، معمار و فرمانده موفقی میداند که در همه تصمیمها و اقدامات به خوبی درخشید و در کنار اقدامات نظامی و دفاعی و حتی تربیتی، به امور فرهنگی نیز اهتمام داشت و در هر شرایطی از توسعه عتبات غافل نبود.
در آستانه سالگرد شهادت سردار قاسم سلیمانی گفتوگویی متفاوت با نگاه اقدامات فرهنگی مرد میدان نبردهای فرهنگی ـ نظامی با «حسن داناییفر» سفیر پیشین ایران در عراق داشتیم که مشروح آن را در ادامه میخوانیم:
حدود ۴۰ سال رفاقت از جنگ تحمیلی تا شکست داعش
آقای داناییفر! با توجه به حضور شما در جنگ تحمیلی چگونه با سردار سلیمانی آشنا شدید؟
سال ۱۳۶۰ بعد از پایان عملیات طریقالقدس، سردار سلیمانی از این عملیات بازگشت و قرار بود برای عملیات فتحالمبین آماده شود که در آن دوران با سردار سلیمانی آشنا شدم. یعنی ۳۹ سال قبل که البته این رفاقت و همراهی تا روز شهادت ایشان ادامه داشت و توفیق داشتم در سالهای قبل از شهادت در کنار ایشان خدمت کنم.
سردار سلیمانی در کنار فعالیتهایی که برای انقلاب و اسلام در ایران داشت، در حوزه مقاومت نیز فعالیت میکرد که یکی از اقدامات ایشان در عراق بود و شاید مأموریت مشترکی هم باهم داشتید. شخصیت سردار سلیمانی را با توجه به سابقه حدود ۴۰ سال رفاقت، چگونه ارزیابی میکنید؟
سردار سلیمانی، یک مدیر و فرمانده شجاع بود. مدیر از آن جهت که همه چیز را به خوبی اداره میکرد و تصمیمها را به درستی به سرانجام میرساند و اجرا میکرد و فرمانده از آن جهت که خودش صاحب تصمیم و استراتژی بود. ممکن است فرماندهی، مدیر بسیار خوبی هم باشد، ولی هر مدیری فرمانده نیست. اما سردار سلیمانی هم «مدیر» و هم «فرمانده» بود. گام بعدی و یک گام بالاتر، «رهبر» است. طبیعتاً رهبر اگر مدیر یا فرمانده نباشد، رهبر نیست؛ چون از ویژگیهای رهبر، اتخاذ تصمیم بهنگام است.
سردار سلیمانی، «رهبر» و «معمار» بود. معماری یعنی هنر و خلق چیزی که دیگری تصور از آن ندارد. شما یک بنای زیبا را میبینی، از کنارش رد میشوی، چشم و دل و ذهن شما را میگیرد. معنایش این است که شما قبلاً این تصور را نداشتید. ذهن خلاق، انسان باذوق و باسلیقهای آمده و قدرت تخیل خودش را با مواد بیروح ترکیب کرده و به جسم باروحی تبدیل شده است. این یعنی خلق ذوق، اندیشه، فکر، نگاه و نگرش. یکی از ویژگیهای رهبران، معماری است. ممکن است رهبری در سطح کلان رهبری کند، ولی از ویژگیهای معماری کم بهره برده باشد. امام (ره) معمار انقلاب است، مقام معظم رهبری آن مسیر و معماری امام (ره) را کاملاً تکمیل کرد، توسعه داد، خلق کرد و زوایای جدیدی به این اضافه کرد. مقام معظم رهبری آمد آن معماری را ادامه داد، معماری یعنی خلق چیزهای جدید که هرکس که ببیند متعجب میشود و برایش سؤال پیش میآید: عجب فکر و اندیشهای!
چرا سردار سلیمانی معمار محور مقاومت نام گرفت؟
سردار سلیمانی را به واسطه اقدامات مختلف در شکست تکفیریها و داعش و تلاش برای برقراری امنیت، معمار محور مقاومت هم میدانستند.
نگاه جامعالاطراف در معماری یکی از ویژگیهای معماری است که به دلیل داشتن این نوع نگاه برخی ایشان را «معمار محور مقاومت» میشناختند. یعنی شما نمیتوانید ساختمانی را طراحی کنید که مواد و مصالحش را بدون محاسبه میزان رطوبت آنجا بردارید و بیاورید. سردار سلیمانی، سردار دلها، اسطوره ملی ما، نماد ملی ما، فرزند مکتب امام (ره)، شاگرد مقام معظم رهبری، دلباخته مکتب اهلبیت (ع) و امام حسین (ع) بود.
سردار سلیمانی در اوج مبارزات، موضوع عتبات را فراموش نمیکرد
در این نوع نگاه جامعالاطراف، به طور حتم سردار سلیمانی در کنار مباحث نظامی و دفاعی به عرصه فرهنگ هم توجه داشتند و یکی از اقدامات فرهنگی ایشان تأسیس ستاد بازسازی عتبات بود. به نظر شما رویکرد فرهنگی ایشان چطور بود؟
ایشان فقط به مسائل نظامی، عملیاتی و امنیتی یا تربیت کادر و نیروی انسانی یا حتی فقط به روابط سیاسی، بینالمللی و اقلیمی نگاه نمیکرد. یکی از نگاههایش، نگاه فرهنگی بود و یکی از عناصر اصلی نگاه فرهنگی ایشان موضوع عتبات بود. موضوع عتبات از موضوعاتی بود که اهتمام ویژهای به آن داشت. عتبات، کعبه آمال همه مسلمانان به ویژه شیعیان ایران و عراق است.
سردار سلیمانی ضمن آنکه معمار مقاومت بود، مؤسس، مهندس و معمار ستاد عتبات عالیات بود و به این موضوع هم خیلی اهتمام داشت و از دغدغههای ذهنی جدی ایشان بود و مدام این موضوع را پیگیری میکرد. سردار سلیمانی در اوج موضوعات دیگری که مشغول بود، در اوج موضوعات ایام قبل و بعد از داعش در عراق، هیچگاه توسعه عتبات را فراموش نمیکرد. مدل مدیریتی و رهبری ایشان، این بود و بهطور جدی دنبال میکرد. این اهتمام کاملاً اهتمامی است که از ابتدای مأموریتش که نظام به ایشان ابلاغ و واگذار کرد، وقت گذاشت و بهدرستی هم از عهده آن برآمد و عناصر و سازوکارهایی را که باید در این مسیر قرار بگیرند تا آن هدف محقق شود، در داخل ایران و عراق و سوریه به نحو شایستهای هماهنگ، حمایت، مدیریت، فرماندهی، رهبری و معماری میکرد.
حضور ایران در عراق نفوذ فرهنگی و معنوی است، نه دخالت
یکی از اقدامات سردار سلیمانی، ایجاد الفت بین مردم ایران و عراق و حتی منطقه بود. به نظر شما فعالیت فرهنگی ایشان یا همان راهاندازی ستاد بازسازی عتبات در امنیت پایدار ایران و منطقه چقدر مؤثر بود؟ البته برخی این اقدامات را دخالت ایران در عراق هم عنوان میکردند.
یکی از عناصر و مؤلفههای اصلی ایجاد امنیت، مؤلفه فرهنگی است. وقتی شما میخواهید توازن خود را در زمانی که نبردی نامتقارن دارید یا خصمی دارید که ابزار و امکاناتش از شما بالاتر است، حفظ کنید، نیاز دارید که از همه عناصر امنیتساز استفاده کنید. یکی از ابزارها، عناصر و مؤلفههای امنیتساز، بخش فرهنگی است؛ یعنی ورود به دلها. یکی از اساسیترین بخشهای ایجاد آرامش روحی و ورود به قلبها و دلها، اهتمام و توجه خالصانه، صادقانه و خودباورانه به موضوع عتبات عالیات است. نه فقط موضوع بازسازی که یکی از مسائل اساسی بازسازی است.
ممکن است بازسازی تمام شود، یک دورهای داشته باشد، اما داشتن برنامه برای رفت وآمد به عتبات است. برای رفتوآمد به عتبات برای اینکه کسی به عتبات میرود زیارت کند، علاوه بر امنیت روحی، امنیت جسمی و امنیت به معنای ماهوی امنیت هم داشته باشد. سردار سلیمانی بازسازی عتبات که امروز اساسیترین عنصر فرهنگی است، راهاندازی کرد. درباره موضوعاتی که برخی دخالت عنوان میکنند هم باید تصریح کرد که شیوه حضور ما در عراق دخالت نیست، بلکه ما نفوذ فرهنگی و معنوی داریم.
خاطراتی از حضور سردار سلیمانی در تنگه ابوقریب/ انفجاری که همه زخمی شدند، اما حاج قاسم سالم ماند
در مدت ارتباط با سردار سلیمانی حتما خاطرات زیادی هم با ایشان دارید. چند خاطره برای ما بازگو کنید.
از همان ابتدای آشنایی یعنی اواخر دیماه سال ۶۰ تا شهادت ایشان تقریباً هیچوقت هم ارتباطمان قطع نشد. با وجود اینکه مثلا ایشان در شرق بود و من شاید جای دیگری بودم اما ارتباط بین ما حفظ بود و دائم از هم مطلع بودیم. یکی از خاطراتی که خودشان چند جا در ایران و عراق تعریف میکردند، این خاطره بود که روز آخر عملیات طریقالقدس، شب آخر عملیات، فرمانده گردانشان شهید شده بود. آن شب با وجود اینکه در قرارگاه بودم و برادر سلیمانی فرمانده تیپ ثارالله بود، گفتم: «من گردان را میبرم».
هیچوقت ما مرز و حد و حدود نداشتیم. من آنموقع اطلاعات قرارگاه بودم، بچههای قدیمی لشکر میدانند ارتفاع ۲۰۲ یعنی چه. آنجا را تأمین کردیم. دیگر هوا داشت روشن میشد. ایشان آمد و با همدیگر گشتیم و دشمن هم فرار کرد. در تنگه ابوقریب، با هم برمیگشتیم که به مقر برویم، ایشان به مقر خود و من هم به مقر خود. آقای عزیز جعفری که فرمانده قرارگاه بود، به اتفاق چند نفر دیگر آمدند و گفتند: «ما میخواهیم به خط برویم». سر و ته کردیم، داخل یک استیشن سوار شدیم.
استیشن مال خود حاجی بود. من و ایشان جلو سوار شدیم، ولی ایشان اول سوار شد. چون اول سوار شد، معمولاً نفر اولی که سوار میشود پایش را سمت دنده میگذارد. من بعد از ایشان سوار شدم. شش یا هفت نفر بودیم. بیسیمچی و راننده و اینها. دنبال عراقیها راه افتادیم. عراقیها با تانک فرار میکردند و میرفتند. ناگهان در ماشین ما انفجاری اتفاق افتاد. ما در لحظه اول فکر کردیم تانک زد به ما. همه افراد از جمله حاجی به بیرون پرت شدیم. به طور معجزهآسایی تنها کسی که از سرنشینان آن ماشین آسیب ندید، حاجی بود. همه به بیرون پرت شدند، یعنی این نبود که یک کسی بایستد تا در باز شود. از راننده تا همه بچهها، آنها که جلو و وسط و عقب نشسته بودند. من از ناحیه پای چپ بهشدت آسیب دیدم. یکی دیگر از بچهها دستش قطع شد. یکی دو پایش قطع شد، همه آسیب دیدند، ولی در آن ماجرا خوشبختانه حاجی هیچ آسیبی ندید.
سردار سلیمانی در خط مقدم مبارزه با داعش قرار گرفت
سردار سلیمانی در عراق توانست هیمنه آمریکا را با حمله به عین الاسد بشکند و داعش را هم شکست دهد. نظر شما درباره این نوع اقدامات سردار سلیمانی که بدون ترس و واهمه به دل دشمن میزد، چیست؟
در سطح روابط بینالملل، هرکس زورش بیشتر است، نفوذ و حرفش بیشتر است. این در دنیای رقابت امروز و در باشگاه قدرت ظالمانه بینالمللی امروز، یک واقعیت است. شما در این شرایط باید بتوانید علیرغم وضعیت اقتصادی و وضعیت دادههای عینی و ملموس و محسوسی که دارید، بهگونهای طراحی کنید که حداکثر استفاده از این امکانات را ببرید تا بتوانید تعادل و توازن به وجود بیاورید، یا لااقل جلوی تقابلها را بگیرید یا حداقل تقابلها را پس بزنید تا بتوانید بمانید و درست هم بمانید، نه فقط برای زنده ماندن، برای زندگی کردن، بلکه برای حیات و حیات مؤثر داشتن. خب، این به نرمافزار نیاز دارد، امنیت هم یکی از آنها است. امنیت پایدار، اقتصاد پایدار، فرهنگ پایدار، همه مؤلفههایی که قدرت عام را تشکیل میدهند. قطعاً سردار سلیمانی این ذکاوت و هوش را داشت که از همه مؤلفهها برای امور مختلف به ویژه عرصه بینالملل و مقاومت استفاده کند.
داعش با نام اسلام به وجود آمد و تمام اصول بشری را نادیده گرفته و زیرپاگذاشت. آمریکا هم که حامی آنها بود، برای شکست این هیولا قدمی برنداشت. با این وجود، سردار سلیمانی در خط مقدم مبارزه با داعش قرار گرفت. به طوری که هیچ مسؤولی همچون ایشان برای مبارزه ثابت قدم و در صف اول مبارزه نبود. البته در این اقدامات مردم عراق هم در آنچه رقم میخورد، نقش مؤثری داشتند و ایران به عنوان حامی در کنار آنها ایستاد.
اتفاقی جدید در اربعین از سال ۱۳۸۹ با تدبیر سردار سلیمانی/ وقتی راهپیمایی اربعین بینالمللی شد
یکی از بخشهای فعالیت شهید سلیمانی، ایجاد ساختار در راهپیمایی اربعین بود. آیا میتوان این کار را هم به عنوان اقدامی برای امنیت پایدار منطقه یا حتی سیاست خارجی تعریف کرد؟
انسانهایی که جامعالاطراف نگاه میکنند، الزاماً مهم نیست ایدههای اولیه هم مربوط به خودشان باشد. ممکن است که ایدههایی، دیدگاههایی و رویکردهایی وجود داشته باشد که به بعضی از رهبران یا به یک معمار یا به یک فرمانده و یا به یک مدیر گفته شود، ولی چون جامعالاطراف نیست، قدرت ذهنی و فکری و پردازش آن را ندارد؛ ممکن است آن را رها کند، اما چون ایشان این ویژگیها را داشت، حتی اگر ایدهای هم مربوط به ایشان نبود، بلافاصله استقبال میکرد. قطعاً موضوع عتبات و موضوع اربعین، امروز از باقیات صالحات سردار شهید در کارنامه درخشان ایشان است.
به واسطه مأموریت در آن سالها، میدیدم که راهپیمایی اربعین در سال ۱۳۸۹ پدیده نو و جدیدی بود و در مجموع ایدهها و ساختارهای ارائه شده و حمایت، تأیید و گسترش آن، از جانب ایشان بود. موضوع اربعین، امروزه تبدیل به موضوعی کاملاً جهانی شده است، البته ما باید همانند خود شهید سلیمانی صحبت کنیم و نگوییم ما اربعین را راه انداختیم. راهپیمایی اربعین موضوعی بود که از گذشتهها در عراق مرسوم بوده و در دوره صدام کمکم ممنوع شد. بعد از فروپاشی رژیم بعث و سرنگونی صدام مجدد احیا شد، اما از سال۱۳۸۹ به بعد، وارد فاز جدیدی شد و منظر و نگاه نو و روح جدیدی در آن دمیده شد. یکی از آن چیزهایی که دمیده شد، بینالمللی شدن آن بود، آنموقع به عنوان حادثهای داخلی در داخل عراق بود، اما اکنون هم در داخل عراق گسترش خیلی بیشتری پیدا کرده و هم در منطقه و بهعنوان میراث انسانی بینالمللی در سطح جهان مطرح شده است.