خاطرات یک شهید زنده
در حالی که یه کیسه خون در دستش بود گفت: «می‌دونی این چیه؟» گفتم: «بله خون است.» با تأکید گفت: «نه این خون عراقیه!» گفتم اشکالی نداره ما و شما برادر هستیم؛ که دکتر عراقی گفت: «پس چرا اومدی جنگ؟»
ارسال نظرات
آخرین اخبار