گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- فاطمه قربانی رضوان؛ پدر مقامی که در سینمای ایران جایگاه والایی دارد و بازیگران بسیاری در فیلمهای مختلف تصویرگر صحنههایی تاثیرگذار از رشادتها و فداکاریهای آنان بوده اند و تلاش کرده اند که تصویری ناب از پدر به عنوان فردی تاثیرگذار در زندگی را به نمایش گذارند.
اگرچه در قاب تلویزیون هم بازیگرانی بودند که نقش پدر را جاودانه کردند. محمد علی کشاورز در سریال «پدرسالار» که بی شک یکی از ماندگارترین پدران تاریخ هنر ایران است و یا پرویزپرستویی (زیرتیغ و آشپزباشی)، علی نصیریان (میوه ممنوعه) خسرو شکیبایی (خانه سبز)، داریوش ارجمند (ستایش)، حسن پورشیرازی (نرگس) و...
در این گزارش مروری خواهیم داشت به پدران قهرمان و ماندگار سینمای ایران که هرکدام نقشی به یاد ماندنی از مفهوم پدر را به نمایش گذاشتند و مخاطب را با خود همراه کردند.
در میان شخصیتهایی که نمایانگر یک فرد مذهبی و حکومتی هستند حاج کاظم در بادیگار یکی از پدرانی است که اخلاق و منش غیر متعصبانه و رابطهای قابل توجه با دخترش دارد. شخصیت پردازی درست و بازی خوب پرویز پرستویی در این نقش به عنوان پدری که به دخترش اجازه تصمیم گیری میدهد در سینمای ایران که کمتر دیده شده یک فرد مذهبی که دارای منسب حکومتی است داشته باشد به مخاطب نشان داده میشود.
درخت گردو ساخته امیرحسین مهدویان با بازی خوب پیمان معادی در نقش قدیر را هم میتوان فیلمی با نگاهی خاص به نقش پدر دانست. درخت گردو به آلودگی شیمیایی سردشت در جنگ ایران و عراق میپردازد. قدیر با فداکاری تمام برای انکه فرزندانش را آرام کند وارد محوطه آلوده و قرنطینه شده میشود. برای قدیر مهم نیست که به واسطه نزدیکی به فرزندانش او هم آلوده شود و حاضر است جانش را فدای فرزندانش کند. قدیر در این فیلم نمادی است از رشادت پدرانه.
به نام پدر ساخته ابراهیم حاتمی کیا یکی از بهترین فیلمهای سینمای ایران است که میتوان آن را مملوء از صحنهها و دیالوگهای پدرانه دانست. پرویز پرستویی در این فیلم نقش پدری را بازی میکند که دخترش حبیبه پایش را به خاطر گذاشتن روی مینهایی که او در زمان جنگ مجبور به گذاشتن آنها بوده از دست میدهد. دیالوگ ماندگار این فیلم از زبان پدری که خالصانه برای دخترش فریاد میزند فراموش نشدنی است: «عراق تا اینجا اومده بود. داشت میرسید جلو تا اینجا. ما اینجا سنگر دیده بانی داشتیم. همین جا! من به خاطر اون نامردا... من اینجا رو مین کاشتم. دنیا چرا اینطوری میشه مرتضی؟ کی به کیه؟ من تاوان چیو باید پس بدم؟ چی رو؟ حبیبه کجا بود؟ این پا رو بگیر پای حبیبه م رو بهم پس بده! به خودت قسم راضیم. خداااا! خدااااا! من یک پدرم من نمیتونم زجر حبیبه رو تحمل کنم. من جنگیدم نه اون! من اعتقاد داشتم نه اون. این پا رو بگیر پای حبیبه رو بهم پس بده»
بوی پیراهن یوسف با بازی بی نظیر علی نصیریان از جمله فیلمهای پدرانه به یاد ماندنی در سینمای ایران است که به زیبایی دلبستگی و انتظار یک پدر به فرزند مفقود شده اش را نشان میدهد.
دهلیز نمایشی است از یک پدرانه آرام و نجیب. رضا عطاران نقش پدری را ایفا میکند که ناخواسته کسی را به قتل رسانده و همسرش تلاش میکند که برای جلوگیری از قصاص او رضایت خانواده مقتول را بگیرد. آنها فرزندی به نام امیرعلی دارند که او در هفت سالگی متوجه میشود که پدر دارد و به علت قتل در زندان است. دهلیز نمایش گر رابطه پدر و پسری است در روزهایی که پدر از زندان مرخصی گرفته است. پدری که در همین روزها رابطهای خوبی با فرزندش میگیرد.
امیر جعفری در فیلم نفوذی روایتگر زندگی اسیری است که در سال ۱۳۸۲ وارد کشور میشود، اما بعد از ورودش به ایران توسط وزارت اطلاعات دستگیر میگردد. علت دستگیری او جاسوسی از اسرای ایرانی در اردوگاههای عراقی اعلام میشود. گذشته او سبب میشود تا فرزندش نام فامیلی خود را تغییر دهد تا نام پدرش هیچگاه بر روی او نباشد. اما در پایان فیلم مخاطب متوجه میشود که در ماموریتی به سر میبرده تا بتواند جاسوس واقعی اردوگاه را شناسایی کند. روابط پدر و پسر در نهایت دچار تغییر میشود و نفوذی نیز با بازی قابل توجه امیر جعفری در زمره فیلمهای پدرانه سینمای ایران باشد.
خسرو شکیبایی در خواهران غریب نمایانگر یک پدر دوست داشتنی و ویژه است. پدری که ساز مینوازد و همپای دخترش به درون دنیای کودکانه او میرود. پدری که شاید در ابتدا راضی شده باشد که از همسرش جدا شود، اما بعد از چندین سال که فرزندان دوقلویشان همدیگر را پیدا میکنند و تصمیم میگیرند که دوباره با یکدیگر زندگی کنند همچون پدری مسئولیت پذیر و مهربان که بعد از گذشت چند سال اشتباهاتی که متوجه او بوده را پذیرفته ظاهر میشود و تصمیم میگیرد که دوباره در کنار همسرسابق و دختران دوقلو خود زندگی نوای را آغاز کند.
شهاب حسینی در حوض نقاشی نقش پدرکم توان ذهنی را بازی میکند. پدری که فرزند سالمی به نام سهیل دارد. با بزرگتر شدن سهیل فاصله گیری او از پدر و مادرش شروع میشود. سهیل دانش آموز دبستانی است و دوست ندارد که دوستانش پدر و مادر او را ببینند و بشناسند. او تلاش میکند که از آن دو فاصله بگیرد و حتی با آنها زندگی نکند. لحظات عاطفی خاص پدر سهیل در برخی سکانسها این فیلم را به عنوان یکی از فیلمهای خاص پدرانه کرده است. در سکانسی که پدر سهیل به مدرسه پسرش میرود و زیر پنجره از پسرش برای اینکه او پدرش شده عذر خواهی میکند بسیار تاثیر گذار است: «-ببخشــــید که بابات شدم سهیل... خدا تورو یهویی داد خب... اولش که شبیه بچه قورباغه بودی .. همه گفتن شبیــــــه باباش شد. اما خوبه یواش یواش قشنگ شدی... مثــــــــل مریم... گریه نکن! نه نه. گریه کن ,... فقط سرتو بالا بگیر گریه کن!. مثل مرد!»
بهروز شعیبی در نقش آقا سیدرضا طلبه جوانی که برای کلاسهای اخلاق به تهران میآید و پس از چند روز متوجه میشود که همسرش زهرا سادات به بیماری ام اس دچار شده است. او تمام تلاشش را میکند که در کنار تحصیل از دو فرزند خود نیز در نبود همسرش به خوبی مراقبت کند. آقا سید رضا نماد پدران جوانی است که با تمام مشکلات مقابله میکنند تا بنیان خانواده خود را در هر شرایطی حفظ کنند.
احمد روحانی جوانی است که به همراه همسرش لیلا زندگی سادهای را در تهران دارند تا اینکه متوجه میشوند که تا چند وقت بعد قرار است صاحب فرزند شوند آن هم فرزندان سه قلو. احمد برای آنکه بتواند مخارج زندگی اش را تامین کند به ناچار قبول میکند که در یک فیلم سینمایی بازی کند. کاری که با واکنش منفی دوستانش همراه میشود. تلاشهای احمد به عنوان یک پدر برای به دست آوردن روزی یک فیلم دوستداشتنی را رقم میزند.. یکی از لحظات به یاد ماندنی این فیلم جایی است که احمد بعد از بازی در فیلم سینمایی مورد سرزنش دیگر طلبهها قرار میگیرد و در جواب میگوید: «مرد باید نوکر زن و بچه اش باشه».
خسرو شکیبایی در نقش یک پدر آزاده که موجی شده است به خانه برمی گردد. در اتفاقی ناخواسته دخترش به قتل محکوم میشود و پدر برای آنکه دخترش اعدام نشود تمام تلاشش را میکند. پدری که با تمام وجودش برای انکه رضایت خانواده مقتول را جلب کند هر تلاشی میکند. لحظاتی که دخترش در زندان شمعهای کیک تولدش را با دست خاموش میکند و خاطرات سالهای مختلف زندگی اش را در نبود پدر میگوید یکی از لحظات خاص فیلم است که سبب شده دستهای خالی یکی از فیلمهای پدرانه سینمای ایران با بازی درخشان استاد شکسیایی باشد.
پدر تصویر گر یک رابطه بین پسری با ناپدری خود است. رابطهای که در ابتدا شکل خوبی ندارد، اما به مرور ترمیم میشود و به یک رابطه پدر و پسری تبدیل میشود. تماشاییترین سکانس فیلم زمانی است که ناپدری با بازی علی کاسبی در بیابان بی آب و علف حالش خراب میشود و بی حال به گوشهای میافتد و پسر برای نجاتش لباس هایش را خیس میکند و به صورت ناپدری میچکاند و وقتی میفهمد این کار افاقه نمیکند او را با سختی روی زمین میکشد و در رودخانه میاندازد تا حالش خوب شود. در نهایت عکسی از جیب ناپدری بر کف رودخانه میافتد که عکس خانوادگی شان را نشان میدهد.
آواز گنجشکها را میتوان یکی از زیباترین فیلمهایی دانست که در آن پدرانهای دیدنی رقم میخورد. پدری روستایی به نام کریم کارگر بخش پرورش شترمرغ است. با گم شدن یکی از شترمرغها او از کار اخراج میشود و برای تامین معاش به مسافرکشی در شهر روی میآورد. بعد از چند وقت او تصمیم میگیرد که به پرورش ماهی قرمز روی بیاورد. وقتی او برای اولین بار یک دبه پر از ماهی را به شهر میبرد با دمر شدن سطل همه ماهیها میمیرند و او به همراه بچههایی که با او برای فروش ماهی به شهر میرفتند ناراحت و گرفته به روستا برمی گردند. یکی از سکانسهای طلایی و پدرانه فیلم زمانی است که کریم وقتی ناراحتی و به هم ریختگی بچهها را میبیند پشت وانت شروع به خواندن یک آواز ترکی میکند و همگی باهم دست میزنند تا از بین رفتن ماهی تبدیل به غصه و اندوه بزرگی نشود.