به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، سید حسن موسوی از رزمندگان دوران هشت سال دفاع مقدس در خاطرهای پیرامون زندگی تخریبچی شهید خدمتعلی رجبی هشجین روایت کرد: یک روز وارد سپاه خلخال شدم دیدم جلوی ورودی عدهای جمع شدهاند و آقای موسوی با آقای رجبی بحث میکند. به آقای موسوی اشاره کردم که کمی آرام باشد، ولی ایشان عصبانی شد و گفت: «من دیگر در اینجا نمیمانم.» رجبی با دیدن این حالت آقای موسوی فورأ به اتاق خودش برگشت و در را بست.
این باعث شد که مدتی با هم حرف نزنند. بعد از این که موسوی و بنده به منطقه اعزام شدیم رجبی نامهای به ایشان نوشته بود. در نامه با وجود این که مقصر آقای موسوی بود، اما از او حلالیت خواسته بود.
یکی از باشکوهترین و پرجمعیتترین تشییعها، تشییع پیکر شهید رجبی بود که بین مردم محبوبیت خاصی داشت. خیلی علاقه داشتیم که فرمانده سپاه خلخال از منطقه خودمان باشد. روزی که ایشان آمدند شادی خاصی در بین نیروها به وجود آمد. بعد از معرفی، گفت: «بنده در حد یک فرمانده نبودم. لیاقت فرماندهی را ندارم و انتظار همکاری از شما دارم.»
برای اولین بار با ما که قبلأ با هم بودیم به صورت دسته جمعی و تک تک مشورت کرد. درباره شروع و نحوه ارتباط با جناحها و گروهها صحبت شد. بعد از مدتی یک تغییرات جزئی انجام داد. یکی از افراد آگاه و زرنگ را به اسم شهرام جعفری به عنوان مسئول روابط عمومی انتخاب کرد که بعدها شیهد شد.
درایجاد ارتباط با گروهها و ثبات شهر خیلی مؤثر بود. با این گروهها جلسه تشکیل داد و هماهنگیهایی بوجود آورد و به همین علت در خلخال محبوبیت خاصی پیدا کرده بود.
انتقاد مستقیم از خصوصیات بارز رفتاری شهید رجبی بود. بنده مسئول بهداری خلخال بودم. کنار من میآمد و میگفت: «شما در را ببندید.» قدم میزد و ادامه میداد که بهداری باید همیشه تمیز باشد. گاهی اوقات بنا به دلایلی میزی یا مکانی اگر تمیز نبود دستی به آن میکشید و مستقیم نمیگفت چرا اینجا را تمیز نکردی.