به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو به نقل از ورایتی، دوشنبه صبح، یک روز پس از شب اهدای جوایز اسکار، «کلویی ژائو» فیلمسازی که با دریافت ۲ جایزه اسکار نامش را به عنوان دومین کارگردان زن برنده جایزه اسکار و اولین کارگردان زن رنگین پوست برنده جایزه کارگردانی در تاریخ ثبت و جایزه بهترین فیلم را هم دریافت کرد، این گفتگو را انجام داد.
کلویی ژائو که ۳۹ ساله و متولد چین است و سالهاست در آمریکا زندگی میکند، تاکنون ۴ فیلم ساخته است.
* در سخنرانی دریافت جایزه بهترین کارگردان با استناد به متن چینی «کلاسیک سه شخصیتی» نقل قول کردید که «انسانها در زمان تولد به طور ذاتی خوب هستند». چطور تصمیم گرفتید در این مراسم چه بگویید؟
ساعت ۲ صبح در اتاق تنها بودم که این به فکرم رسید. فصل جوایز برایمان خیلی خوب بود و توانستم در این مسیر از خیلیها تشکر کنم. با خودم فکر کردم که اگر به اندازهای خوشبخت باشم که برنده اسکار شوم، میخواهم به این فکر کنم که همه چیز از کجا آغاز شد. مسلماً حسی است که خیلی برایم اهمیت دارد و وقتی بچه بودم رویم اثر گذاشت و این مفهوم را همیشه با خودم حمل میکنم.
* یک مسئله کوچک دیگر، خیلیها عاشق کفش (کتانی سفید) شما شدند.
خیلی از فرنسیس مکدورمند الهام گرفتم. در این سفر خیلی چیزها از او یاد گرفتم. شبی طولانی بود و کلی راه رفتن در پیش بود و من شهامت پاشنه بلند پوشیدن را نداشتم.
* همکاری خلاقانه شما با او چطور بود؟
به نظرم خیلی نقاط اشتراک داریم. هر دو از کفش راحت خوشمان میآید و واقعاً کار کردن را دوست داریم. خیلی صحبت نمیکنیم، بیشتر انجام میدهیم. و از طریق این پروسه، من خیلی چیزها از او یاد گرفتم. به عنوان یک مرشد و یک انسان و اینکه او چطور در این صنعت خودش را پیش میبرد.
* لیندا می (زنی که یکی از شخصیتهای کتاب است و در فیلم در نقش خودش بازی کرد) گفت پولی که از «سرزمین آوارهها» گرفت زندگیاش را تغییر داد که فوقالعاده بود، اما وضع زنی ۷۰ ساله که تمام عمرش کار کرده نباید اینطور باشد. میتوانید درباره این صحبت کنید که داستانهای واقعی این افراد چه نکاتی داشت که خواستید فیلم آنها را بیان کنید؟
وقتی کتاب زیبای جسیکا برودر را خواندم، خیلی چیزها بود که او در آن به آنها اشاره کرده بود. تقریباً ورای هر صفحه یک احساس جهانی که او به تصویر کشیده بود را حس کردم؛ حس جمعی فقدان و از دست رفتن یک نوع زندگی بود. این چیزی بود که میخواستم رویش تمرکز کنم.
با توجه به اینکه سه فیلم ساخته بودم که فقط روی داستانهای انسانی تمرکز میکردند، دیدم که مخاطب چیزی که نیاز دارد را از این حس میگیرد. مکالمههایی مانند اینهایی که برای خودم خیلی عزیز است: اینکه ما چطور با افراد مسن خود در جامعه رفتار میکنیم. وقتی وارد هر صحنه میشویم، این چیزی نیست که به آن فکر میکنم. اما به نظرم از نظر انسانی کردن این شخصیتها و جهانی کردن داستان آنها، میتوان امید داشت که مخاطبان با آنها اول از نظر احساسی ارتباط برقرار کنند و بعد این سوال را بپرسند که چرا آنها در این وضعیت قرار دارند. اینکه آدم فقط از نظر منطقی به آن فکر نکند و سرمایهگذاری احساسی داشته باشد. مسلماً در اقتصادی کاپیتالیست، شما در این وضعیت به بقای اقتصاد کمک نمیکنید و میتوان شما را کنار گذاشت.
* گفته میشود برنامه اصلی این بود که «ابدیها» اول تمام شود و بعد «سرزمین آوارهها» بیرون بیاید اما به خاطر کووید -۱۹ این اتفاق نیفتاد. یعنی اگر پاندمی پیش نیامده بود مسیر تاریخ عوض میشد.
من در مسیر حرفهای کاری نسبتاً کوتاهم، فراز و فرودهای بسیاری داشتهام. یک چیزی که یاد گرفتهام کمی کلیشهای است، اما این است که هر اتفاقی به خاطر دلیلی پیش میآید. ما هرگز انتظار نداشتیم این فیلم تا این حد با مردم ارتباط برقرار کند، اما همه چیز جور درآمد.
* چقدر طول کشید که بهعنوان زنی آسیایی در هالیوود مسیرتان را پیدا کنید؟ موانعی را هم تجربه کردید؟
مسلماً. یک چیز که خیلی زود فهمیدم این بود که باید اطرافتان آدمهای درست باشند. چون نمیتوان نحوه تفکر مردم را تغییر داد، نمیتوان فکر و رفتار آنها را کنترل کرد. اما کاری که میتوان کرد این است که مطمئن شوید افراد اطرافتان نه تنها از شما محافظت میکنند بلکه میخواهند به عنوان آنچه خودتان هستید کنارتان باشند. من تا اینجا در کارم خیلی خوششانس بودهام. هر فیلمی که ساختهام اطرافم چنین افرادی بودهاند. بنابراین حتی با وجود اینکه خیلی چیزها را حس کردهام و دیدهام که همتایان من با چه وضعیتهای بدی مواجه شدهاند، من خوششانس بودهام که محافظت شدهام.
* این سال که پر از خشونت و جرایم ناشی از نفرت علیه آسیاییها بوده چه حسی برای شما داشته است؟
باید هوای همدیگر را داشته باشیم. و من خیلی از تماسهای تلفنی، پیغامها و تماسهای زوم خوشحالم. به نظرم تایلر پری خیلی خوب این مسئله را بیان کرد که بعضی مواقع داشتن این مکالمهها سخت است، اما فقط اگر تماسی بگیری و بپرسی که حالت خوب هست و من چه کاری میتوانم بکنم خیلی کار مهمی کردهای. در خیابان که راه میروی اگر به یک غریبه لبخند بزنی، شاید روزش را شکل بدهی. به نظرم ما باید با خودمان شروع کنیم، با جامعه محلی و حلقهای که در آن حضور داریم. و اگر این کار را بکنیم میتوانیم تغییر ایجاد کنیم.
* درباره پروژه «دراکولا» برای یونیورسال که به عنوان یک وسترن علمیتخیلی توصیف شده چه چیزی میتوانید بگویید؟
درست مثل نگاه کردن به کتاب جسیکا برودر میماند. اینکه واقعاً پشت صفحهها را ببینید و معنای پشت هر صفحه را کشف کنید و به عصاره آن برسید. من خیلی از کتابش خوشم میآید و میخواستم ببینم چه چیزی میتوانم در دراکولا پیدا کنم و بعد بازخلقی از این شخصیت داشته باشم که خیلی دوستش دارم. کتاب خیلی مهمی برایم بود. ابدیت چیزی است که در «ابدیها» (با بازی آنجلینا جولی) به اکتشاف در آن پرداختم اما چیزی است که میخواهم دربارهاش سوال کنم و درکش کنم.
* شما مسلماً مسیر خودتان را ساختهاید. اما آیا کارگردانهای دیگری هم هستند که از نظر مقیاس به کارشان نگاه میکنید و فکر میکنید که میخواهید خودتان هم آن کار را بکنید؟
وقتی درباره مقیاس کار صحبت کنیم، آلفونسو کوارون و آنگ لی به ذهنم میآید که توانستند هم فیلمهای کوچک و صمیمی و هم فیلمهای بزرگ بسازند، اما در عین حال میتوان دید که آنها توانستهاند آن دنیاها را طوری کنار هم قرار دهند که هنوز با نوع فیلمسازیشان همخوانی داشته باشد. خیلی این را دوست دارم و امیدوارم بتوانم این کار را بکنم.