به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، کتاب «جنگ ایران و عراق از دیدگاه فرماندهان صدام»، توسط پنج نفر از پژوهشگران آمریکایی تالیف و توسط عبدالمجید حیدری در ایران ترجمه شده است. نویسندگان کتاب طی مصاحبههای مفصلی با تعدادی از فرماندهان بلند پایه ارتش عراق تلاش کردهاند تا زوایای پنهان و مختلفی از جنبههای سیاسی و نظامی تجاوز نظامی رژیم بعث عراق به ایران را روشن کنند. در بخشی از این کتاب، «ژنرال راعد مجید حمدانی» فرمانده گارد ریاستجمهوری عراق در حکومت صدام پیرامون سال پایانی جنگ تحمیلی و عملیات نیروهای بعثی برای بازپس گیری فاو توضیح میدهد: یک لشکر از ارتش و یک لشکر از سپاه در فاو و لشکر دیگر ایران در طرف دیگر شطالعرب مستقر بودند. ایرانیان ۷۰ پست دیدبانی داشتند که ارتفاع هر یک از آنها ۲۰ تا ۳۰ متر بود.
عراق برای ریختن آتش بر روی هریک از این پستهای دیدهبانی یک قبضه توپ اختصاص داده بود. با وجود تاثیر روانی عمیق و بازدارنده ناشی از کشته شدن ۵۳ هزار سرباز عراقی در این منطقه عملیاتی در نبرد تصرف فاو به دست ایرانیان در سال ۱۹۸۶م، عملیات بازپسگیری فاو موفقیت سریع، ناگهانی و کاملی بود که تاثیر روانی بازدارنده را خنثی کرد. سپس درگیریها در شلمچه، مجنون و خرمشهر ادامه یافت. ۷۰ تا ۱۰۰ کیلومتر در خاک ایران پیشروی کردیم و ۲۰هزار اسیر گرفتیم. در سومین عملیات از پنج عملیاتی که در آن مقطع انجام شد، نیروهای ایران متلاشی شدند و دو عملیات آخر نیز کار ایران را تمام کرد.
کوین وودز هم پژوهشگر تاریخ و امور دفاعی در موسسه تحلیل دفاعی در آمریکا: وقتی ارتش عراق فهمید کار ایران تمام است، چه نامی برای عملیات انتخاب کردید؟
حمدانی: اولین عملیات در فاو بود که نام «رمضانالمبارک» را برای آن انتخاب کردیم چون در اولین روز ماه رمضان انجام شد. عملیات شلمچه و شرق بصره نیز «توکلنا-۱» نامیده شد. سومین عملیات «توکلنا-۲» که برای آزاد سازی جزایر مجنون انجام شد عملیات تعیین کنندهای بود که طول و تفصیل زیادی داشت. عملیات «توکلنا-۳» در جبهههای مرکزی عراق انجام شد؛ جایی که ایرانیان به العماره نفوذ کرده بودند. عملیات «توکلنا-۴»در شرق خانقین انجام شد که در آن نیروهای ویژه گارد ریاست جمهوری در منطقه علم رعد هلی برن شدند. عملیات هلی برن نیروهای ویژه در سه نوبت و با استفاده از ۱۰۰ فروند بالگرد انجام شد. در هر نوبت از عملیات هلی برن، یک هنگ از نیروهای عراقی به منطقه عملیاتی منتقل گردید. سپس نیروهای زرهی به گارد ریاست جمهوری ملحق شدند و مواضع ایران سقوط کرد.
ویلیامسون مورای استاد دانشگاه مارین کورپس و مشاور دفاعی در امور تاریخی و نظامی: اگر امام خمینی میگفت آتشبس را نمیپذیرد و به جنگ ادامه میدهد، چه میشد؟
حمدانی: در این صورت امام خمینی هم همان اشتباه صدام را تکرار میکرد. تعدادی از فرماندهانش از او خواسته بودند که جنگ را متوقف کند و شکست (آتشبس) را بپذیرد. او هم در پاسخ گفته بود: «میپذیرم و این جام زهر را مینوشم.» صدام هم اگر وارد خاک کویت نمیشد و در سال ۱۹۹۱م با آمریکا مصالحه میکرد، ما به تصمیم او احترام میگذاشتیم. او هم باید جام زهر را سر میکشید، اما صدام نمیخواست شکست را بپذیرد. لجاجت و یکدندگی او سبب شد که ما در ۱۳ سال بعدی یعنی از ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۳م دچار فروپاشی تدریجی و طولانی شویم. اکنون بسیاری از مردم عراق از نام و یاد صدام تنفر دارند.
وودز: در اوایل سال ۱۹۸۸میلادی، گزینه نظامی جدیدی هم داشتید؟ فرض کنید ایران همچنان توانمندیهای نظامیاش حفظ میکرد، عراق میتوانست اقداماتی عملی برای تغییر ماهیت ایستای نبردهای سال ۱۹۸۷میلادی انجام دهد؟
حمدانی: یک گزینه این بود که کل گارد ریاست جمهوری را حرکت داده، منطقه شمالی جبهه را آزاد کنیم. بسیاری از فرماندهان عراقی از این گزینه حمایت میکردند. افزون براین، توافقهایی هم با رهبران دو جناح کرد عراقی یعنی بارزانی و جلال طالبانی در این زمینه صورت گرفته بود.
وودز: با این اقدام و ازطریق ورود به کردستان ایران میخواستید حکومت تهران را تهدید کنید؟
حمدانی: منطقه کردستان ایران منطقهای کوهستانی است و در آن زمان نیروی پیاده ایران در این منطقه بر ما برتری داشت. نیروی زرهی در مناطق کوهستانی کارایی چندانی ندارد. حمله ما در جبهه شمالی در واقع طرح فریبی بود که با استفاده از آن میخواستیم عملیات بازپسگیری فاو را انجام دهیم. ما یک قرارگاه ظاهری با یک ایستگاه ارتباط بیسیم در منطقه ایجاد کردیم. رسانهها هم از واحدهای گارد ریاست جمهوری و دیدار وزی دفاع از این واحدها گزارش تصویری تهیه کردند. ایرانیان فکر میکردند واقعا میخواهیم در جبهه شمالی اقدام به حمله کنیم. کسانی هم بودند که میگفتند این مسئله سیاسی، منطقهای و بینالمللی است و عراق برخی امتیازهای سیاسی را به ایران میدهد تا جنگ را تمام کند. یکی از ویژگیهای صدام مصمم بودنش بود که در این مورد، عزم صدام برای پذیرفتن شکست خوب بود.
وودز: در جنگی به این بزرگی افسران رابط خارجی دوست دارند از میدان جنگ بازدید کنند. برای نمونه، پس از نبردهای اولیه تانکهای چیفتن ایرانی با تانکهایT-۶۲ عراقی، انگلیسیها مشتاق بودند بدانند تانکهای ساخت کشورشان چگونه عمل کردهاند. این موضوع در دوران جنگ سرد، در سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) و در روابط آمریکا و شوروی نیز همواره مطرح بود. کشورهای دیگری هم بودند که افسران رابطشان را به عراق بفرستند تا با مشاهده تجربه عراق در جنگ نکاتی را از آن یاد بگیرند؟
حمدانی: پس از جنگ، هیئتهای زیادی از عراق بازدید کردند که اتفاقا هیئت آمریکایی بزرگترین هیئت بازدید کننده بود. اما از هیئتهایی که در طول جنگ از کشورمان بازدید کردند هیچ اطلاعی ندارم. گزارشهایی در رسانهها منتشر میشد که عملکرد جنگافزارهای روسی و انگلیسی را باهم مقایسه میکرد. جنگافزارهای انگلیس زیاد خوب نبودند. لشکر۹۲ زرهی ایران به تانکهای چیفتن انگلیسی مجهز بود ولی تانکها مشکلات زیادی داشتند و عملکرد موثری در جنگ نشان ندادند. لشکر۱۶ زرهی ایران نیز که به تانکهای چیفتن مجهز بود در رویارویی با تیپ ۱۰ زرهی عراق که تانکهای T-۷۲ روسی را در اختیار داشت شکست خورد. یک تیپ زرهی به سختی میتواند ظرف ۱۲ ساعت یک لشکرزرهی را شکست دهد ولی این اتفاق رخ داد و این برای ایرانیان فاجعه بود. فاجعه دیگر در کویت اتفاق افتاد. به سختی میتوان کویتیها را با ما مقایسه کرد ولی واقعیت این بود که آنها با جنگافزارهای انگلیسیشان به سرعت نتیجه جنگ را واگذار کردند. جنگافزارهای ساخت انگلیس مشکل داشتند. به ما دستور داده شده بود که هر تانک باید دو نوع مهمات با خود حمل کند: نوع اول برای مقابله با زرهی سنگین و نوع دوم برای انهدام زرهی سبک و نیروهای پیاده. هنگام ورود به کویت دستور داشتیم تلفات سنگینی به کویتیها وارد نکنیم و به همین خاطر تانکهایمان را به مهمات سبک مجهز کردیم تا بتوانیم تانکهای کویتی را بدون آنکه به سربازانشان آسیب بزنیم زمینگیر کنیم. اما هنگامی که با همین مهمات سبک نهچندان موثر نیز به تانکهای کویتی شلیک کردیم، خود من شاهد بودم که تانکهای چیفتن آنها چگونه منهدم میشدند.