به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، محمد عطریانفر در روزنامه سازندگی نوشت: «آقای روحانی میتواند شباهتهایی با آقای هاشمی یا آقای خاتمی داشته باشد. این شباهتها نیز میتواند ما را به فهم نسبتا روشن و راهگشایی برساند و امکان گمانهزنی و پیشبینی راه آینده ایشان را برای ما میسر سازد. به نظر میرسد اگر آقای روحانی هوشیار عمل کند و مناسبات قدرت را در شرایط جدید از موضع واقعبینی خوب برآورد نماید، میتواند به صورت چهرهای شاخص و تاثیرگذار محور جماعتی شود وخوب ظاهر شود و در میانه میدان، بین آقایان هاشمی و خاتمی بایستد او میتواند محسنات هر دو را برای خود در عرصه جامعه و نخبگان بکار گیرد و آینده سیاسی خود را ماندگار کند و در قامت منظومهای سیاسی وکارآمد بهکار گیرد و آن را بر پایه ریلی در این مسیر قرار دهد.
آقای روحانی دراین صورتبندی جدید باید کمر همت ببندد و به عنوان چهرهای صاحب سبک و دارای برنامه برای هدایت آینده کشور با همراهی بقیهًْالسیف مدیران ارشد که در دوره ریاست جمهوری با آنها همکاری داشت، در قالب نهادی سیاسی و مدیریتی، ظهور عملیاتی و جدی اجتماعی داشته باشد و برای طراحی سیاسی پایدار، جماعتی از برجستگان را دور هم آورد تا در میانه فعالیت دیگر احزاب، نقش برجستهتری پیدا کند. ایشان با چنین رویکردی میتواند حتی برخی معادلات احزاب پیشین را بهصورت مثبت در مسیر ارتقاء به هم بزند و با حضور نیرومند، منشا تحولات و تفاوتها و تغییراتی در مسیر احزاب موجود باشد.
به زعم بنده آقای روحانی درسیاستورزی بیش از آنکه بخواهد در نقد دولت یا نقد حاکمیت بکوشد، باید از جنبه اثباتی وارد شود و دو کار را انجام دهد: نخست دستاوردهای قابل دفاع 8 سال ریاست جمهوری خود را به عنوان پایلوت، مبنا قرار دهد و به تناسب آیندهنگری و افق 20 ساله آینده و موقعیت ایران در منطقه و جهان حرفهای اثباتی بزند. طبعا در کنار این طراحی اثباتی میتواند در گام دوم وضعیت موجود را نیز مورد نقد سازنده قرار دهد. اگر آقای روحانی از موضع نقد سخنی برای گفتن داشته باشد، بیشتر باید نقدش اجرایی و مدیریتی باشد تا نقد حاکمیتی. چون در حوزه نقد حاکمیت، حتما موانع زیادی بر سر راه او خواهد بود. ثانیا، چون خود ایشان در ساخت این منظومه حاکمیتی از عناصر مهم و کلیدی بوده، طبعا نمیتواند بهطور معنادار نقد گذشته را انجام دهد. فکر میکنم نه این ظرفیت را میتوان در آقای روحانی احراز کرد و نه بنا به شرایط این اقدام را میتوان از ناحیه او عملی دید.»
معرفی روحانی به عنوان چهرهای صاحب برنامه و صاحب سبک در حالی است که حزب کارگزاران، پس از قانع نشدن نمایندگان همسو در مجلس دهم از چهار پاسخ روحانی به 5 پرسش، در بیانیهای تاکید کرد: پاسخهای روحانی نه نمایندگان را قانع و نه ملت را راضی ساخت.
دولت، فاقد استراتژی روشن اقتصادی است. اوج این سرگشتگی را میتوان در سیاست ارزی دید که در بهار 97، بستر ویژهخواری اخلالگران را فراهم کرد. متاسفانه با وجود نقدها بر سازمان برنامه و بودجه، در دولت دوم روحانی اصلاحی صورت نگرفت. فقدان استراتژی به دولت را به مجمعی از بوروکراتهای بیانگیزه بدل ساخته است که دولت را «نه به عنوان مغز متفکر توسعه ملی، بلکه به یک اداره کاغذی تقلیل میدهند».
همچنین سعید لیلاز عضو مرکزیت کارگزاران شهریور 97 به یورونیوز گفته بود: «اختیاراتی را که آقای خامنهای به روحانی داده، اگر به چوب داده بود، تا الان یک کاری کرده بود. آقای روحانی تصمیمهایی گرفت و تدبیرهایی اتخاذ کرد که بر التهابات بازار دامن زد. مثلا به جای اینکه جلوی مصرف ارزی را بگیرد، شروع کردند به یک سلسله اقدامات مشوق مصرف ارز از جمله اعطای 500 یا 1000 یورو برای سفر خارجی، در حالی که ما باید جلوی آن را میگرفتیم. من مسئولیت را اساسا متوجه آقای روحانی میدانم».