گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- سید علی حسنی؛ در ادامه ویژه برنامه نصیر، با موضوع بررسی الگوهای ستایشگری اهل بیت، درخصوص بررسی فضای شعر امروز و راهکارهای بهبود آن، اهمیت رعایت ادب در سرودن شعر آئینی ظرفیتها و آسیبهای پیوند هیئات با رسانه با هادی جانفدا، شاعر آئینی، به گفتگو پرداختیم.
دانشجو: فضای شعر آئینی امروز در چه وضعیتی به سر میبرد؟
جانفدا: ما از جهات مختلف میتوانیم فضای امروز شعر اهل بیت را بررسی کنیم. در واقع یکی از جهت تنوع و کمیت آثاری که تولید میشود و دیگری از جهت کیفیت آثار. ما در هیچ دورهای از شعر فارسی، اینقدر شعر اهل بیت با تنوع زیاد نداشتهایم و از جهت کمی و تنوع آثار ما در دوره خوبی قرار داریم.
اما از زاویه دیگر باید دید این رشد کمی آثار با رشد کیفی آثار همخوانی و تناسب داشته است یا خیر. باید بگوییم با وجود اینکه در بیست سال اخیر شعر خوب بسیار زیاد داشتهایم، اما عموم آثار تولید شده، با کیفیت همخوانی نداشته است.
بخش دیگر هم که مربوط به هیئت میشود این است که با وجود تولید شعر خوب و با کیفیت عالی در این بیست سال اخیر، آیا این اشعار خوب از نظر ادبی وزین هستند و آیا وارد هیئت شدهاند و مردم آنها را شنیدهاند؟ بزرگان و جوانان زیادی داشتهایم که در این چند دهه شعر سرودهاند ولی خیلی از این شعرهای خوب وارد هیئت نشدهاند.
دانشجو: شعر باید ویژگیهایی داشته باشد که بتوان به آن لفظ شعر را اطلاق کرد، شعر هیئت یا شعر آئینی هم علاوه بر این ویژگیها باید ویژگیهای بیشتری در حوزه ادبی و معارفی داشته باشد، درباره آن توضیح دهید.
جانفدا: بنظر من از نظر رعایت قواعد ادبی و شعری هیچ تمایزی بین شعر اهل بیت و شعر با موضوعات دیگر نیست. ویژگیهای شعر خوب را شعر اهل بیت نیز باید داشته باشد. متاسفانه در میان بعضی دوستان نگاه اشتباهی وجود دارد که میگویند نیاز نیست شعر هیئت همه آن ویژگیها و آن علو را داشته باشد. در حالی که تعریف شعر خوب در ادبیات تکلیفش مشخص است و مبهم و نامشخص نیست. اگر ما قرار است به شعر به عنوان یک ابزار عرض ارادت به آستان معصومین نگاه کنیم باید همه آن ویژگیها را مد نظر قرار دهیم.
همچنین کسی که میخواهد برای اهل بیت شعر بگوید، باید یک سلسله مطالعاتی در حوزه اهل بیت داشته باشد، معارفی را بداند و با مفاهیم معرفتی انس داشته باشد. همه اینها به آن قواعد اضافه میشوند و این طور نیست که ما اینها را کسب کنیم و آن قواعد را کنار بگذاریم.
با ظهور رسانهها، شعر در بعضی جاها به یک چیز مصرفی تبدیل شدهاست. و از آن ساحت اعلی خودش که یک اثر هنری متعالی است، به ابزاری که ما امشب کارمان راه بیفتد، تبدیل شده است. برای همین شما میبینید که مثلا در یک شب هزار شعر و نوحه گفته میشود اما یکی هم ماندگار نمیشود و در تاریخ ادبیات نمیماند.
دانشجو: گاهی اوقات اشعاری درمورد ذوات مقدسه، خصوصا در مورد مصائب این بزرگواران سروده میشود که فارغ از اینکه غیرهنرمندانه است، سرودن و شنیدنش بیادبانه نیز است. یک شعر باید چه ویژگیهایی داشته باشد که فارغ از آن ویژگیهای ادبی که داشتنش لازم است ، ما در شعرمان، شأن آن کسی که در موردش میسراییم را حفظ کنیم؟
جانفدا: ما در همه برخوردهایمان با ذوات مقدسه بید ادب را رعایت کنیم. بنظر من خط قرمز ادب است. منظور من از ادب این است که انسان حد خودش را و حد معصوم را بداند، نه آنچنان که شأنش است بلکه به اندازه خودش، حد آن انسانی که با او سروکار دارد را بداند. به عنوان مثال فکر نکند دختر سیدالشهدا(ع)، رقیه(س) که سه سالش بوده مثل دختر سه ساله خودش است، به این ادب میگویند، یعنی فرد، شأن متمایزی برای اهل بیت در ذهن خودش قائل شود.
ما نمیگوییم کسی درباره گودال و مخدرات شعر نگوید مراثی اهل بیت باید گفته شود، ولی باید ادب آن ساحت را متوجه باشد و رعایت کند. کلمات اگر میخواهند وارد آن ساحت شوند، باید دارای طهارت باشند.
ما وقتی میگوییم شعر یک ساحت مشخص دارد و یک هنر است، شما نمیتوانید برای قشری که شعر را میشناسد، چند جمله را سرهم کنید و به عنوان شعر قالب کنید. و بدانید که این چیزهایی که شما در هیئت میخوانید، برای مردم ذائقه میسازد و به ذهنیت مردم در مورد شعر، شکل میدهد. باید بدانیم که در مقابل آثاری که انتخاب میکنیم و پشت میکروفون برای مردم میخوانیم مسئول هستیم چرا که آن حرف، آن انتخاب در ذهن مردم اثر دارد.
دانشجو: وضعیت سراسر آسیبی که امروزه با آن مواجه هستیم، حداقل در مداحیها و فضای هیئتی که در فضای مجازی میبینیم، چرا به گنجینه ادبی خود مثل صائب تبریزی، وصال شیرازی، آقای سازگار، انسانی، موید، رجوع نمیکنیم؟
جانفدا: ما در دوره سرعت هستیم اما حوزه اندیشه، حوزه سرعت نیست. متاسفانه ما فکر کردیم که با ظهور فناوریهای دیجیتال، میتوان با سرعت شاعر، اندیشمند منبری و ذاکر شد، در صورتی که اینطور نیست، آدم میتواند با سرعت معروف شود ولی با سرعت نمیتواند یک اندیشمند یا یک منبری و.. خوب شود. ما درگیر سرعت شدیم و این سرعت در ابعاد مختلف زندگی ما تاثیرگذاشت، یکی هم همین شعر بود.
بیست سال، پانزده سال پیش کسی که میخواست وارد حوزه شعر اهل بیت شود، ابتدا با آن میراث آشنایی پیدا میکرد. اما الان، چون شعر اهل بیت، عرصه ارادت ورزی به اهل بیت است، ما آن را دم دستی میگیریم و افراد بدون اینکه آثار بزرگان ادبیات را حتی خوانده باشند، وارد عرصه شعر میشوند.
همچنین قبل از اینکه ما رسانه داشته باشیم، باید محتوای قوی داشته باشیم. ادبیات فارسی و ادبیات شیعی یک گنجینه بزرگ و گران بهایی است که اگر سالهای سال، رسانه برود اینها را به دنیا معرفی کند همه مردم دنیا عاشق ما میشوند. ما خودمان همه اینها را کنار گذاشتیم و می گوییم ما هیچ نسبتی با اینها نداریم. چراکه ما دچار مد شدهایم.
مد با نوگرایی تفاوت دارد. ما به اسم نوگرایی نسبتمان را با گذشتگان قطع کردهایم و اصلا هیچ نسبتی با آن گنجینه نداریم.
دانشجو: میخواهم در این برنامه از دو پدیده نوظهور در هیئت صحبت شود، یکی مداحی استودیویی یا استودیو خوانی یا خوانندگی مذهبی است و دیگری هم مداحی خشنخوانی که عبارت عامیانهاش اگزوزی خوانی است، اگر نکتهای در اینباره دارید بفرمایید.
جانفدا: استدیو خوانی هم از اقتضائات دوره جدید است. در دوره جدید اقبالی برای کارهای کوتاه به وجود آمد یعنی تولید نماهنگی که سه چهار دقیقه بیشتر نباشد، یک قصهای یا یک ریتم جذابی داشته باشد که بیننده دنبال کند.
این کار از این بعد، کار قابل توجهی است که مثلا بخشی از مخاطبین اصلا مخاطبین هیئتی نباشند و بعضی از دوستان ما به این فکر باشند که بخواهند آن قشر از مخاطب را هم با این نماهنگها درگیر کنند، بالاخره تبلیغ است چیز بدی نیست پیام اهل بیت را و آن حسینی بودن را به آنها برسانند. ولی باید متوجه این باشیم که نمیتوانیم به این بگوییم مداحی و هیئتی که همراه مخاطب است. بلکه ساحت دیگری است که اقتضائات خاص خودش را دارد چه از لحاظ انتخاب شعر و نکات فنی، چه از لحاظ موسیقی که نوع موسیقی و تنظیمش چگونه باشد.
اینجا هم ما نباید همین طور بدون فکر و بدون پشتوانه علمی وارد شویم. حتما ساحت مداحی در هیئت بخاطر شرایط خاص هیئت و ساحت خواندن در استودیو بخاطر شرایط خاص آنجا، با یکدیگر فرق دارد، این را باید متوجه شویم. اصلا نظر شخصی من این است که کلا رسانه با هیئت به معنای سنتی و میراثی آن، مناسبت ندارد.
شما در قم یا در همین تهران هم ببینید هیئتی که دور شهر است با هیئت نیروگاه محتوایش فرق میکند، مدل سینه زدنشان فرق میکند، آدمهایش و دیدگاههای آن آدمها متفاوت است و همینها باز با روضهای که روحانیون دارند متفاوت است. اصلا راز ماندگاری و عظمت مکتب سیدالشهدا این تکثر است که هر کسی به نسبت فهم و درکش از این مقوله شریف میآید بساط را به پا میکند و این یعنی مناسبت نداشتن با رسانه.
در واقع رسانه الگوی واحدی را ترویج میدهد. رسانه، هیئت را همانطور که هست، پخش نمیکند، بلکه هیئت را مناسب پخش در رسانه میکند. یعنی رسانه دارد دین تو میشود و تو را اصلاح میکند، اضافات تو را میزند و آرایشت میکند. یک جاهایی که در دین است میگوید اضافه است نداشته باش، و جاهایی که نیست را به تو اضافه میکند.
رسانه ملی ما که زیارت عاشورا در آن ممنوع است چطور میتواند بازتاب دهنده هیئت باشد؟ آیا زیارت عاشورا یک بخشی از هویت شیعی نیست؟ رسانهای که این هویت را از تو میگیرد و میگوید این شاخه اضافه است و آن را میزند که در قاب خودش تو را جا کند، دارد به تو خدمت میکند یا خیانت میکند؟ حتما خیانت میکند.
رسانه اصلا مناسبتی با آن مفهوم سنتی هیئت ندارد چون رسانه میآید برای شما یک چارچوبی تعریف میکند، میگوید در این چارچوب اگر جا شدی، تو را ترویج میکنم، اگر جا نشدی حذفت میکنم و نه تنها حذفت میکنم بلکه شاید بعدا به تو برچسب هم بزنم طردت هم بکنم.
جانفدا ادامه داد: در مورد خشن خوانی و اگزوزی خوانی من از منظر ادبیات و شعر نگاه میکنم، من وقتی یک چیزی را گوش میکنم اول به سراغ کلام میروم تا ببینم این متن چه میگوید، وقتی اصلا متوجه نمیشوم چه میگوید، درباره آن چه میتوانم بگویم؟ این یکی از عوارض تهی کردن کلمات از مفهوم خودش است.
شور یعنی چه؟ شور یعنی شور و حرارت، ما نه با هروله مخالفیم نه با سینه زدن، ولی این واقعا معنای شور نیست. به یکسری کلمات باید دوباره از نو فکر کنیم و بفهمیم که اینها از معنای اصلی خودشان خارج شدهاند. شوری که من نفهمم آن کسی که برای من میخواند چه میگوید، نمیدانم برای من چه معنایی دارد ولی این را متوجه میشوم که ممکن است یک کج تابی باشد از آن سنت بسیار زیبای هروله و به سر و سینه زدن که میلیونها نفر وارد حرم سیدالشهدا میشوند. ولی باز هم رسانه اینجا به ما خیانت میکند.
رسانه میآید یک مسئله عرفی را که شاید در جایی، نحوهای از عزاداری مقبول باشد، برای همه جاهای دیگر پخش میکند و در آن مکانها از این نوع عزاداری بدشان میآید چون عزاداری عرفی است. من نمیتوانم حکم قطعی دهم، شاید باز هم رسانه کار ما را خراب کرده، شاید اگر آن دوستانمان که به آنها خشنخوان میگویند، برای خودشان میخواندند و هیچ رسانهای هم نبود، تا ابد هم میخواندند و هیچ داستانی به وجود نمیآمد. ولی شاید اینها را نباید رسانهای کرد. چرا که حالی است برای آن جلسه و به آن شکل خوانده میشود، جمع میشود و میرود و یک بد مستی است ولی باید دید این بد مستی ظرفیت تبدیل شدن به یک مکتب، جریان و یک فرهنگ را دارد یا خیر؟ که واقعا ندارد.
وقتی در ابتداییترین چیز که کلام است، من متوجه نمیشوم چه میگویند، این چطور میتواند رسانهای شود و همه جا منتشر شود؟ و بازتابش هم این است که کمکم نخبگان از فضای هیئت دور میشوند. نمیگویم هیئتی یا مذهبی یا غیرمذهبی، کسانی که موسیقی میفهمند، کتابی میخوانند، یک اندیشهای دارند، باعث میشود اینها از جریان هیئت فاصله گیرند. این عوارض طبیعی است و بنظر من این چیزها اگر در هیئتها است نباید رسانهای شود و رسانهای شدنش حتما غلط است.