گروه بینالملل خبرگزاری دانشجو، منطقه خاورمیانه یک منطقه منحصر بفرد از منظر ذخایر طبیعی انرژی میباشد همین امر سبب شده است تا شاهد این موضوع مهم باشیم که ساختهای سیاسی در این پهنهی جغرافیایی دولتهای متفاوتی را تجریه میکنند، بعضی به دنبال دولتهای رانتیر، بعضی به دنبال دولتهای شبه رانتیر و بعضی دیگر هم به دنبال اندیشههای نو در شیوههای حکمرانی هستند، همین امر سبب شده است که در این منطقه مطالعهی نفت به عنوان انرژی و اقتصاد سیاسی و تاثیر آنها بر یکدیگر و وقایع سیاسی، فرهنگی، اقتصادی این کشورها از اهمیت فزایندهای برخوردار شود.
این رویکرد که در اندیشههای سیاسی مفهوم دولت و دولت مدرن چگونه برآورد میشود به یک مسئله و چالش روز در این کشورهای عربی تبدیل شده است و اهمیت این موضوع تا حدی است که دیگر نمیتوان از اندیشههای سنتی عربی در این منطقه صحبت کرد و اقتصاد سیاسی توانسته است بخشی از گفتمانهای هویت محور عربی را تا حدی کاهش دهد که این مسئله در کنار حضور دولتهای فرا منطقهای، در منطقهی خاورمیانه سبب میشود تا نوعی بی هویتی در این ساختها صورت گیرد، که با توجه به نوع حکومتها شاهد یک دگرگونی عظیم میتوانیم باشیم.
در این گزارش به دنبال تبینی برای پاسخ به این پرسش خواهم بود که اساسا رابطهی اقتصاد سیاسی در کشورهای خاورمیانه که دارای ذخایر بزرگ و مهم نفت میباشند چگونه تنظیم میشود و یا میتوان از رانت و دولتهای رانتیر در این منطقه سخن گفت و اینکه اگر میتوان چنین لحاظ کرد، راهکارهای تعدیل این ارتباط دو سویه را چگونه میتوان مشهود ساخت. با مطالعهی نوع ساخت اقتصاد سیاسی این کشورها به یک موضوع مهم پی خواهیم برد و آن این است که اساسا در این کشورها نگاه به اقتصاد سیاسی یک رویکرد جداگانهی نظری نسبت به نظریههای مطرح در این حوزه دارد و همین امر سبب شده است تا شاهد یک، راهبرد متفاوت نسبت به این کشورها در جامعهی بین الملل باشیم.
در اینجای گزارش در ابتدا به رانت و دولتهای رانتیر خواهم پرداخت:در یک تعریف که بر مبنای کلیت و جامعیت مطرح شود میتوان لحاظ کرد که رانت در آمد یا پاداشی است که بالاتر از حداقل در آمد یا پاداش یک فرد یا یک بنگاه در شرایط معمول و رقابتی بازار به دست میآید. از نوع نگاه این رویکرد مفهومی بوجود میآید به نام دولتهای رانتیر، که از این رو دولتی را میتوانیم رانتیر لحاظ کنیم که ویژگیهای زیر را داشته باشد، اولا تنها درصد بسیار کمی از نیروی کار درگیر تولید، رانت هستند پس میتوان نتیجه گرفت که اکثر افراد جامعه دریافت کننده و توزیع کننده رانت هستند، ثانیا این دولتها به طور عمده دریافت کننده اصلی رانت خارجی هستند و در این زمینه نقش بسزایی را ایفاء میکنند و درنهایت در سومین ویژگی نیز میتوان لحاظ کرد که رانت هیچ گونه ارتباطی با فرایندهای تولید در اقتصاد ملی کشورها ندارد.
در ابطه با شکل گیری ارتباط اقتصاد سیاسی و مقولهی آن یعنی نفت و سیاست و مقوله آن یعنی دولتهای رانتیر مطالعاتی در جهان صورت گرفته است که اکثر دانشمندان معتقدند که آنها را میتوان در سه طیف دسته بندی کرد:
مطالعات نسل اول بر این امر گواه است که در رابطه با دولت و جامعه یک توضیح یا نظم مشخص وجود دارد، دولت بیشتر درآمد خود را از رانت خارجی به دست میآورد، دولت بیشتر توزیع گرا است و نهادهای مالیاتی درست شکل نگرفته است، دولت به هرشکل که تمایل دارد رانت را در جامعه هزینه میکند، توسعهی اقتصادی بنیان نظری قوی نداردو درنهایت میتوان مطرح کرد.
نخبگان روابط خود را با نئو پاتریمونالیسیم تنظیم میکنند، اما مطالعات نسل دوم کمی پیچیدهتر و دقیقتر است و از این رو نسخههای منسجم تری را نسبت به دولتهای رانتیر میتوان درک کرد بدین معنا که این طیف نیز دولتها را توزیع کننده میدانند، اما دریافت کنندهی مالیات نیز لحاظ میکنند و برای دولت نیز نقشهای متفاوتی در عرصههای خرد و کلان لحاظ میکنند در نهایت در نسل سوم مطالعات به این نتیجه میرسند که رانتیریسم در کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس میتواند نوعی خاص از دولت را ایجاد کند که مسئولیت پذیری بیشتری دارد، جهانیتر شده است و اهداف و راهبری را مد نظر قرار میدهد.
یکی از واقعیتهای مهمی که در بررسی این دیدگاه دربارهی آثار مثبت و منفی نفت بر توسعه اقتصادی و سیاسی جوامع نباید از نظر دور داشت این است که الگوهای تئوریک مطرح شده با وجود تکیه بر شواهد قابل اتکا در نهایت در رابطه با نفت سازوکاری احتمالی مطرح میکنند.
یکی از مسائلی که در عصر جهانی شده کنونی از اهمیت و تاثیر بسزایی برخوردار است این است که رویکرد نسبت به نفت چگونه باشد آیا نفت را باید هنوز یک عنصر دانست که در معادلات جهانی نقش بسیار پر رنگی دارد یا نسل جدید انرژیها توانسته است در معادلات جهانی قدرت را برهم بزند پاسخ به این پرسش رویکرد دولتهای مختلف مخصوصا عربی را مشهود و نمایان میسازد و سبب میشود تبیین بهتری نسبت به این موضوع پیدا کنیم.
در پایان این گزارش باید مطرح کرد که بحرانهای اخیری که در منطقهی خاورمیانه رخ داده است از جمله حضور نیروهای تکفیری در این منطقه سبب ساز این مسئله شده است که نقش انرژی در این تحولات و همچنین ساخت سیاسی کشورها مورد مطالعه قرار گیرد و با توجه به اطلاعات امروزه میتوان مطرح کرد که دو عنصر مهم یعنی نفت و دولتهای رانتیر در رخداد بحرانهای داخلی در کشورهایی همچون مصر، تونس وبحرین و ... نقش بسزایی داشته است که در صورت عدم تغییر در این پارامترها در این کشورها شاهد بحرانها سنگینتر نیز خواهیم بود.
پرهام پوررمضان