به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، بسیج جامعه برای دفاع از کشور، همواره از مهمترین دغدغههای رهبران سیاسی و نظامی کشورهاست. بسته به نوع کشورها و وضعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آنها، عاملان مختلفی در این بسیج نقش آفرینی میکنند. در جوامع انقلابی، معمولا مهمترین عامل، رهبری انقلابی کشور است که میتواند با تکیه بر جاذبه عمیق و فراگیر خود، جامعه را برای تحقق اهداف و ارزشهای عمومی به حرکت درآورد. جاذبه فراگیر رهبر نیز به نوبه خود، ممکن است تحت تاثیر عوامل مختلفی باشد که در جوامع با فرهنگ دینی، الگوهای رهبری و اسطورههای تاریخی میتوانند از جمله نیرومندترین منابع جاذبه بخشی برای رهبری معاصر باشند.
هنگامی که واحدهای ارتش عراق در شهریور ماه سال ۱۳۵۹ مرزهای ایران اسلامی را درنوردیدند، کمتر کسی پیش بینی میکرد که در مدت به نسبت کوتاهی، موازنه نظامی به نفع جمهوری اسلامی ایران برهم خورده و نیروهای دفاعی این کشور بتوانند فشار نظامی سنگینی را بر ارتش عراق وارد کنند. از منظر محاسبات استراتژیک مبتنی بر امکانات و استعداد نظامی صرف، احتمالا صدام مناسبترین زمان ممکن را برای حمله به ایران انتخاب کرده بود: ارتش ایران در نتیجه تحولات مربوط به انقلاب اسلامی تا حد زیادی فرو پاشیده بود.
ارتباط تسلیحاتی و تجهیزاتی ایران با کشورهای تامین کننده، به ویژه آمریکا تیره بود؛ نیروی نظامی سازمان یافتهای که بتواند به عنوان بدیل ارتش عمل نماید وجود نداشت؛ و از همه مهمتر، اختلافات و تنشهای سیاسی داخلی، بحرانهای مختلفی را به کشور تحمیل کرده بود. اما به رغم همه این واقعیات استراتژیک، پس از مدتی، ورق به نفع ایران برگشت و پیکان حرکتهای نظامی، پیمودن در جهنمی معکوس را آغاز کرد.
برای توضیح تغییر موازنه فوق، دلایل مختلفی قابل بیان است، با این حال، مدعای مقاله حاضر آن است که دو عامل مهم تغییر دهنده (بدون نفی عوامل دیگر) عبارت بودند از: رهبری و نیروهای مردمی. این دو به عنوان عوامل برتر ساز اصلی توان دفاعی جمهوری اسلامی ایران توانستند بسیاری از خلاهای مادی را جبران کرده و آنچنان کیفیتی از خود به نمایش بگذارند که معدل توان نظامی را نه فقط به تساوی با حریف بکشانند (و به عبارتی، بار مجموعه کمبودها و نقصانهای سخت افزاری و نرم افزاری نظامی را به دوش بکشند)، بلکه برای مدت زیادی از طول جنگ، کارآیی نظامی به مراتب بالاتری از حریف ارائه کرده و در موضع آفندی قرار گیرند.
در جنگها، رهبران سیاسی معمولا کارکردهای گوناگونی، از کارکردهای مدیریتی و کنترلی گرفته تا کارکردهای انگیزشی و بسیجی ایفا میکنند. البته بسته به نوع سیستم سیاسی و نظامی و همچنین قابلیتهای رهبران مختلف، این کارکردها ممکن است در حداقل یا حداکثر میزان و تنوع باشد. امام خمینی (ره) را میتوان در زمره رهبرانی دانست که علاوه بر ایفای نقشهای مختلف رهبری سیاسی کشور در زمان جنگ، کارکردهای متنوعی را نیز در عرصه رهبری جنگ به اجرا گذاشت؛ جنگ را سیاستگذاری و هدف گذاری کرد، مسیر تحولات آن را کنترل کرد، برایند تصمیم گیریهای مربوط به جنگ را نظارت کرد، در لحظات بحرانی به جامعه و مسئولین روحیه بخشید و از همه مهمتر (حداقل در این مقاله) مردم را به مشارکت در دفاع فراخواند و با این کار، روند اعزام نیروهای مردمی به جبههها را تضمین کرد.