گروه استانهای خبرگزاری دانشجو، اعظم ذوالفقاری منظری؛ * زنگ خطر بحران آب سالهای زیادی است که در کشورمان به صدا درآمده است. انتظار میرود با هشدارهای کارشناسان محیط زیست و هواشناسی نسبت به کاهش بارش در کشور، شیوههای مدیریتی در مصرف آب تغییر کند، اما در همه این سال ها، وزارت نیرو مشغول آب فروشی بود تا منابع درآمدی خود را تأمین کند. دولتها یکی پس از دیگری آمدند و رفتند، اما سیاستهای اصلاحی در حوزه حکمرانی آب نه تغییر کرد و نه حتی سیاستمداری نسبت به ضرورت تغییر این سیاست ها، واکنشی نشان داد.
سیاستهای بالادستی برای جبران کمبود آب در نقاط مختلف کشور محدود به چند دستورالعمل زودبازده بوده و به نظر میرسد کسی به دنبال راه حل واقعی نبوده است.
انتقال آب یکی از راه حلهای به ظاهر بلندمدت، اما در واقع «همراه با معایب بسیار» است و سیاست گذاران حوزه آب، در سالهای اخیر تنها به دنبال استفاده از این راه حل بوده اند. مثل توسعه طرحهای انتقال آب از چهارمحال و بختیاری به اصفهان و یزد و بعدا انتقال آب از دریای عمان به دشت مشهد!
تونلهای اول و دوم کوهرنگ برای انتقال آب در دوره پهلوی و پس از اجرای طرح اصلاحات ارضی آغاز شد. تونل اول در سال ۴۶ به بهره برداری رسید و کار انتقال آب از تونل دوم هم در سال ۶۴ تا ۶۶ شروغ شد. تونل اول با ظرفیت انتقال ۳۰۰ میلیون مترمکعب در سال ساخته شد. طرح انتقال آب تونل کوهرنگ یک ۲۵ ساله بود و کشاورزان و بهره برداران آب هم ملزم بودند هرگونه خسارت به حوضه آبریز کارون را جبران کنند. تونل دوم هم با ظرفیت انتقال آب ۲۵۵ میلیون مترمکعب در سال به مخزن سد زاینده رود، ساخته شد.
با اجرای این تونل ها، اما همچنان آب زاینده رود برای کشاورزی و صنعت کم بود بنابراین در نیمه دهه ۷۰ شمسی کار احداث تونل سوم کوهرنگ هم آغاز شد.
حفظ منابع آبی در مرکز ایران ضروری است؛ اولا اگر مرکز ایران به لوت و کویر بپیوندند، اثرات منفی محیط زیستی آن به همه نقاط کشور سرایت میکند و عملا حیات را در همه جای ایران به چالش میکشد. مثلا اگر باتلاق گاوخونی خشک شود، ریزگردهایی به هوا برمی خیزد که با سرعت بیشتری نسبت به ریزگردهای جنوب غرب ایران و عراق، ریه را تخریب میکند. خاک اطراف باتلاق مملو از مواد آلی سنگین و نمک است و همین امر باعث تخریب ریه انسان میشود.
بیشتر بخوانید:
از سوی دیگر، فلات مرکزی ایران محل سکونت جمعیتهای بسیاری است. شهرهای بزرگی در مرکز ایران ساخته شده اند و حیات در این منطقه چند هزار سال است که جریان دارد. خشکی زاینده رود و از بین رفتن منابع آبی در این منطقه، جمعیت را از مرکز کشور به حاشیهها و نقاط پرآب میراند و توازن توزیع جمیعت بیشتر برهم میخورد.
اما آیا راه آن صرفا انتقال آب است؟ تا چه زمانی میتوان آب را از قسمتهای دیگر کشور به مرکز منتقل کرد. چرا به جای انتقال آب، به فکر استفاده بهینه از آب نباشیم؟
منابع مصرفی آب در اصفهان در کنار مصارف خانگی و شهری، مربوط به کشاورزی و صنایع است. اصفهان را بیشتر از آنکه استانی برپایه کشاورزی بشناسند، به صنایع سنگین شناخته میشود؛ چندین کارخانه فولادی کشور در این استان فعالیت میکند. ذوب آهن اصفهان و فولاد مبارکه که سهم قابل توجهی در تولید و صادرات فولاد کشور دارند، در اصفهان مستقر هستند. فولاد نطنز، آلیاژی اصفهان، اصفهان در، فولاد کیمیا و ... را هم اضافه کنیم. همه این کارخانهها آب مورد نیاز خود را از منابع زیرزمینی در اصفهان یا حوضه آبریز زاینده رود تأمین میکنند.
ایران در سال ۲۰۲۰ به عنوان دهمین کشور دنیا در صنعت فولاد قرار گرفت. حتی در جایگاهی بالاتر از فرانسه و انگلیس. برنامه ریزیهای بالادستی در کشور به گونهای طراحی شده که در سالهای آینده، به جایگاه هفتم فولادی دنیا هم برسیم. براساس آمار انجمن جهانی فولاد، در ایران سالانه ۳۰ میلیون تن فولاد تولید میشود و این حجم از تولید سالانه به ۲۱ تریلیون لیتر آب یا ۲۱ میلیارد مترمکعب آب نیاز دارد!
نکته مهم اینکه مهمترین کارخانههای فولاد در ایران درست در اصفهان قرار گرفته اند! علاوه بر آنها میتوان به فولاد زاگرس در بروجن، ذوب آهن امیرکبیر در اراک، فولاد یزد، صنایع فولاد کرمان و ... که همگی در نقاط کم آب کشور مستقر شده اند، نام برد.
این صنایع آب بر هستند. خنک کردن دستگاههای حرارتی نیاز به آب روان یا منابع آبی عظیم مثل دریا و اقیانوس دارد. چرا این صنایع در نقاط کم آب کشور ساخته شده اند درحالیکه اگر محل استقرار آنها در جوار مرزهای آبی بود، منابع آبی در فلات مرکزی کشور خرج کشاورزی و البته سلامت زمین میشد.
در اصفهان کار به خشک شدن زاینده رود ختم نمیشود. در واقع این یکی از مشکلات بزرگ آبی در فلات مرکزی ایران است. مساله بغرنجتر میشود زمانی که تصاویر شکافهای زمین را در نقاط شهری اصفهان به چشم میبینیم. دیوارهایی که ترک خورده اند و زمین که به اندازهای شکافته که افراد به راحتی میتوانند داخل آن شوند، راه بروند و چند کیلومتر آن طرفتر از زمین خارج شوند! مساله اینجاست که آب از اصفهان به یزد هم میرود. منابع رسمی تأکید میکنند که این آب برای مصرف خانگی است، اما دقیقا مشخص نیست آب صنایع فولادی و آب بر یزد از چه طریقی تأمین میشود. یا چرا در یزدِ خشک، مزرعه هندوانه وجود دارد؟
فولادیها آمار دقیقی هم درباره مصرف آب ارائه نمیدهند. یک جا گفته میشود فولاد مبارکه سالانه ۲۳ میلیون مترمکعب از زاینده رود آب برمی دارد، یعنی یک و نیم درصد از دبی این رودخانه، جای دیگر هم میگویند مصرف فولاد مبارکه ۵ درصد است. این آمار درباره ذوب آهن و ... هم وجود دارد. مسئولان و مدیران این شرکتها بارها مصاحبه کرده اند که مشغول تصفیه آب هستند و مصرف آب را کاهش داده اند، اما سوال اینجاست که شرکتهای فولادی ایران سالانه ۲۱ میلیارد مترمکعب آب را از کجا میآورند؟ به این فکر کنید که زاینده رود اگر آب داشته باشد، سالانه سه میلیارد مترمکعب آب دارد!
نه تنها فولادیها در اصفهان باعث از بین رفتن منابع آبی شدند که برداشت بی رویه آب در بالادست زاینده رود هم مساله ساز شده است. کارشناسان میگویند بیش از ۱۰ هزار حلقه چاه غیرمجاز در اصفهان وجود دارد. در حالیکه مسئولان شرکت آب منطقهای اصفهان بارها و در سالهای مختلف آمارهایی از مسدودسازی چند هزار چاه غیرمجاز در این استان خبر میدهند.
در بالادست زاینده رود، جایی که هنوز مانده آب به سد برسد، چاههایی برای آبیاری باغهای میوه حفر شده است؛ باغهایی که به تازگی احداث شده اند و احداث آنها ضرورتی هم نداشته. این باغها رفته رفته تبدیل به ویلا میشود و برای سرسبز نگه داشتن این ویلاها نیاز به آب است؛ بنابراین چاههایی احداث میشود که باوجود قانونی بودن، صدمات جدی به حوضه آبریز زاینده رود وارد کرده اند.
مشخصا میتوان از تغییر در حکمرانی آب نام برد. نهادهای مسئول در مدیریت آب در ایران شامل وزارت نیرو، وزارت جهاد کشاورزی و وزارت صنعت، معدن و تجارت است. سازمان حفاظت از محیط زیست هم یکی از نهادهای مصرف کننده است هرچند به صورت ویژه درباره باتلاق گاوخونی، حق محیط زیست قبل از رسیدن آب به باتلاق صرف شده و آبی به این منطقه نمیرسد. وزارت نیرو آب میفروشد و دو وزارتخانه دیگر به ساماندهی یا ایجاد نیاز به آب مشغول هستند. دخل وزارت نیرو از آب فروشی تأمین میشود و تعارض منافع در این نقطه ایجاد شده است؛ وزارتی که باید از منابع آبی کشور محافظت کند، باید هزینههای خود را از طریق فروش و واگذاری همان آب تأمین کند!
از سوی دیگر، رفتار متناقض مسئولان با آب دزدان هم مساله است. در حالیکه بارها چاههای غیرمجاز حفر شده اند، اما هنوز چاههای غیرمجاز زیادی فعال هستند. آمارها درباره مصارف صنعتی یا کشاورزی از آب هم دقیق نیست. از سوی دیگر همچنان میتوان به نبود آمار دقیق و شفاف از مصرف آب توسط فولادیها گلایه کرد.
بهره برداران نمیدانند که آمار را باید از کجا و چطور تهیه کنند. در واقع رفتار مدیران بالادستی به شبهات دامن میزند؛ مثلا اینکه غرب اصفهان آب بیشتری مصرف میکند و آب به شرق نمیرسد، یا آب کوهرنگ در اصفهان به جای آنکه خرج شرب مردم و کشاورزی شود، سر از کارخانههای فولادی درمی آورد. شفافیت در نظام سهم بندی آب امری ضروری است؛ شاید در ابتدا برای مدیران هزینههایی هم داشته باشد؛ شاید صنایع را گلهمند کند و کار فولادیها را به چالش بکشد، شاید ویلاسازی در بالادست زاینده رود و غرب اصفهان را متوقف کند، اما مهمترین نتیجه آن حفظ حیات در مرکز ایران است. سوالی که از مخالفان شفافیت مدیریت آب باید بپرسیم این است که اگر حیات نباشد، محصولات شما را چه کسی استفاده خواهد کرد؟
کارشناسان حوزه مدیریت آب معتقدند که اصفهان با مشکل نبود آب مواجه نیست، در واقع مشکل نبود مدیریت صحیح آب است. مسالهای که در سالهای گذشته انتظار میرفت اصلاح شود، اما نه تنها حکمرانی آب تغییری نکرده، بلکه سال به سال بدتر از قبل هم شده است.