به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، نقشِ بُکیر بن حرّ در فیلم «رستاخیز»، نامِ آرش آصفی را سرِ زبانها انداخت. اما به صورت حرفهای فعالیت خودش را از سال ۱۳۸۰ وقتی ۲۳ ساله بود با سریال «وقایعنگاری یک جنایت از پیش اعلام شده» شروع کرد.
در ادامه فعالیت اش سال ۱۳۸۳ با فیلم «مواجهه» به کارگردانی و نویسندگی سعید ابراهیمیفر وارد قاب سینما شد، اما این فیلم با تأخیر ۱۴ ساله اکران شد. او در این فیلم با چهرههایی، چون «حمیدرضا پگاه»، «نیوشا ضیغمی» و «پانتهآ پناهیها» همبازی بود.
آصفی در سال ۱۳۹۱ و در فیلم «رستاخیز» به کارگردانی احمدرضا درویش نقش «بُکیر بن حر» را ایفا کرد و بعد از چندین سال بالأخره همزمان با میلاد حضرت عباس (ع) اکرانِ آنلاین آن در یک پلتفرم بینالمللی اتفاق افتاد و حتی قرار است از پلتفرمهای داخلی هم منتشر شود.
این بازیگر در رمضان سال ۱۳۹۲ با سریال «مدینه» نقش سالار مشفق کنار چهرههایی، چون شبنم مقدمی، گلاره عباسی و پریوش نظریه دیده شد. اما بعد از وقفهای طولانی دوباره با سریالِ «خانهامن» و یک نقش منفی برگشت و به تازگی در شبکه سه، سریالی به نام «سرجوخه» روی آنتن داشت.
بازیگرِ گزیدهکاری است که خودش میگوید دغدغه این را ندارد که مدام جلوی دوربین باشد و ترجیح میدهد بیشتر به کار مزرعهداریاش بپردازد و به دور از حاشیه باشد. او این روزها در سریالی به نام «مارماهی» ایفای نقش میکند که این مجموعه فضایی امنیتی و جاسوسی دارد.
صدا و سیما، سینمای ایران، فیلم، سریال
او درباره رفتن از ایران، پیشنهاد بازی در فیلم محمد رسولالله، علاقهاش به سریال مختارنامه و تجربه بازی در سریال امنیتی گفتوگویی با خبرنگار تسنیم داشت که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
بگذارید با همین گزیدهکاریتان آغاز کنم که با این همه انرژی و ظرفیت خوبِ هنری چرا ترجیح میدهید گزیدهکاری کنید؟
من خودم را بازیگر حرفهای نمیدانم و هیچوقت هم ندانستم. من یک کشاورزم که بازیگری میکند و خیلی اوقات دوست دارم در طبیعت باشم و مزرعهداری کنم. کشاورزی هم جزئی از زندگی است. من شاید مثلِ خیلیها فکر نمیکنم حتماً باید باشم و بازی کنم. شاید بازیگری هم مثلِ چشمه میماند؛ باید یک پیاله از آن برداشت کنید و فرصتی بدهید تا دوباره آن پُر شود.
من خودم را اینطوری میبینم؛ یک کاری میکنم تمام میشود دوست دارم نتیجه کارم را ببینم که در «رستاخیز» این اتفاق نیفتاد که اکرانِ عمومی شود. درست است که اهالی رسانه و هنرمندان در جشنواره این فیلم را دیدند، اما دوست داشتم مردم ببینند و نظراتشان را بازگو کنند.
ترجیح دادم به هند بروم
همینطور که شما اشاره کردید، برخی بر این باورند که وقفههای طولانی بازی نکردنِ شما در تلویزیون و سینما به دلیل همین دلشکستگی و دلگیری بابتِ «رستاخیز» و حواشیِ آن بوده است؛ این حقیقت دارد؟
نه به آن شکلی که دلگیر باشم چرا این اتفاق نیفتاد؟ اما به هر حال هرکسی دوست دارد نتیجه کارش را ببیند و ما هم در فضایِ بازیگری، باید منتظرِ بازخوردهای مردمی باشیم. یادم نمیرود بعد از دورههای آقای تارخ، خیلی از دفاتر میرفتیم برای اینکه معرفی شویم و کار کنیم، اما این اتفاق نمیافتاد. شاید من ضعفهایی داشتم که باید زمان میگذشت تا نگاهم عمیقتر شود.
آن موقعی که به دفاتر میرفتیم و اتفاق نیفتاد یک مقدار سَرد شدم. با اینکه همه میگفتند در سطح خوبی از بازیگری قرار دارم. به همین خاطر ترجیح دادم به هند بروم. وقتی برگشتم رفتم به همان خانه باغی که دارم و هیچکس تلفنی از من نداشت. چون نمیخواستم ارتباطی داشته باشم و زندگیام را بکنم.
با سرِ تراشیده پیشِ آقای درویش رفتم
آقای بهرام عظیمپور را خدا حفظ کند، مرا به آقای درویش (کارگردان) معرفی کردند. من آن موقع با تیغ سرم را تراشیده بودم و حالم این طور بود که هر ماه این کار را میکردم. همان موقعها با خودم میگفتم دوست دارم یک نقش تاریخی خوب بازی کنم. این اتفاق افتاد و با همان سرِ تراشیده، رفتم و آقای درویش مرا دید.
بخشی از کمکاریهایم خودخواسته بود
کاراکتری که نقاشی کرده بودند را دیدم، تصویری داشت که بعدها «بُکیر بن حرّ» شد. تست بازیگری گرفتند مورد تأییدشان بود. بعد از مدتی توقف، چهرهام به همان نقش نزدیک شد. با همه سختیهایِ این کار، دوست داشتم کار اکران و دیده شود.
بخشی از این کمکاریها خودخواسته بوده که خسته بودم و دوست داشتم زندگی کنم. در حالِ خودم باشم و یک بخشی هم مربوط به آقای درویش میشود که دوست داشتند کاراکترِ «بُکیر» بِکر بماند.
چه حال و هوایی داشتید از بازی در فیلمی که به واقعه عاشورا میپرداخت؟
این سفر، به من آرامش و احساس خوبی میداد. سفرِ درونی که از یک عشق زمینی به یک عشق واقعی میرسد. اصلاً هدف کارگردان هم همین بود که همه را به عشقِ واقعی سوق دهد.
مشغول در "مارماهی"
بعد از «رستاخیز» مدت زیادی نبودید. خیلیها گفتند دلسرد شدید؛ چون اگر "رستاخیز" در آن دوران دیده میشد اتفاقات بیشتر و بهتری برای شما میافتاد. کارهای خوبی از شما در تلویزیون و سینما دیده شده. یک مقدار از این دلگیریها و دلسردیها بگویید؟
نه خیلی دلگیر نشدم، چون یک بخشی خودخواسته بود. دوست داشتم ببینم نتیجه کار چیست و پشت هم کار نکنم. خیلی از دوستان لطف کردند کار پیشنهاد دادند من شاید نرفتم. الان میبینید بعد از «سرجوخه» در سریال دیگری به نام «مارماهی» بازی میکنم؛ قبول کردم، چون ادامه همین کاراکترِ "ابراهیم" است.
البته شاید به تعبیرِ شما، «رستاخیز» در آن دوران اکران میشد شاید مسیری که میرفتیم مسیرِدیگری بود.
با توجه به تجربه حضور در سینما و تلویزیون این سؤال را میپرسیم خودتان بیشتر کدام فضا و مدیوم را دوست دارید؛ سینما یا تلویزیون؟
فرقی نمیکند مهم حالی است که من با گروه دارم.
اول فیلمنامه خوب!
آن حال با چه چیزی به وجود میآید با فیلمنامه خوب یا عوامل خوب؟
در وهله اول فیلمنامه خوب؛ اگر قصه و دیالوگ خوب میخوانیم حسّ خوب منتقل میشود. متریالِ خوب میتواند سازه خوبی بسازد.
با این نکتهای که گفتید سریال "مدینه" را به خاطر سیروس مقدم قبول کردید یا فیلمنامه خوب؟
کاراکترِ سالار سریال "مدینه" را خیلی دوست داشتم. قلمِ سعید نعمت الله را هم همیشه دوست داشتم حتی یک کاری به من پیشنهاد شد به نام «حکم رشد» که به دلیل تلاقی با همین سریال "مارماهی" نتوانستم در آن حاضر شوم. اولویت با این سریال بود و نتوانستم به آن کار برسم.
دستمزد اصلاً برایتان اهمیتی ندارد؟
نه.
پس زیادی پولدارید؟
نه یک وقتی شاید واقعاً دو هزار تومان هم پول نداشتم. شرایط مالی خانواده خوب است، اما خودم یک مسیری رفتم دوست داشتم به آنچیزی که میخواستم برسم. نه به لحاظ مادی! همین که مردم یک کاری را دوست داشته باشند و بازخورهای مثبت میگیرم میلیاردها پول میآرزد. واقعاً ارزش معنوی کارها بیشتر برایم اهمیت دارد.
برای من نقش مهم نیست کار درستِ هنری مهم است
در جمع هیچوقت نبودید؛ جمعهایی که خیلی از بازیگران هستند و بعضیها اصرار دارند که باشند تا نقشهای بهتری به آنها داده شود...
واقعاً دوست ندارم. برایم اولویت ندارد در هر شرایطی، باشم. برای من روابط انسانی، قصه خوب و کار درست هنری اولویت دارد تا اینکه حتماً بروم فلان نقش را بگیرم.
نقش خوب از نظر شما چه نقشی است؟
نقشی که به واسطه آن بازیگر بتواند چیزهایی را در خودش پیدا کند. قالبی از خودش که ما در شرایط عادی زندگی هم شاید همین مشی و رفتار را داشته باشیم. بازیگر همچون نقاشی است که تصویری را ترسیم کرده و خودش با دیدنِ آن نقاشی، لذت میبرد. نقشی که درست انتخاب و ایفا شود، آن لذت را به بازیگر میدهد. به نظرمن هیچ چیزی سقف ندارد و همیشه میتواند بهتر شود. من امیدوارم بتوانم همیشه رو به جلو حرکت کنم.
سالار "مدینه" به من نزدیکتر بود
کدام کاراکترها بیشتر به شخصیتِ شما نزدیک است؛ نقش منفی داود (خانه امن) یا سالار (مدینه) و ابراهیم (سرجوخه)؟
آدمیزاد جمع تضاد است همه چیز را در من میتوانید صفر تا صد هم مثبت ببینید هم منفی؛ بستگی به شرایط دارد. هیچکدام دور نیست یک جایی منفی هستم طبیعی است. هیچکس ذاتاً پاک و مطهر نیست یک جایی شرایط تو را منفی میکند، جایی مثبت و جایی هم خانواده دوست. به کاراکترِ سالار بیشتر نزدیکم؛ آدمی که دغدغهاش، خانواده است.
واقعاً ما یاد گرفتیم، همهچیز از خانواده شروع میشود. اگر با خانواده و اعضای خانوادهام مسئله داشته باشم برای همسرم تعریف کنم این نقطه ضعف من میشود. کما اینکه این اتفاقات در بسترِ زندگی میافتد. سالار "مدینه" به من نزدیکتر بود و خودم ابراهیم را بیشتر به خاطر محبوبیتش دوست دارم، امیدوارم مردم هم این نقشها را دوست داشته باشند.
قرار بود در محمد رسول الله مجید مجیدی باشم
در فیلم "رستاخیز" ثابت کردید که میتوانید نقشهای تاریخی را به خوبی بازی کنید؛ از آقای میرباقری پیشنهادی نداشتید که کارهای تاریخی تلویزیونی را هم تجربه کنید؟
واقعاً افتخار میکنم در فیلم آقای میرباقری باشم منتها باید استاد بخواهند و دعوت شوم. سرِ فیلمِ «رستاخیز» که بودم آقای مجیدی فیلم «حضرت محمد (ص)» را میساختند؛ صحبت کردند آقای درویش گفت دو ماه از کار گذشته و نمیرسد. قرار بود آنجا هم باشم که اتفاق نیفتاد.
سریالها و فیلمهای تاریخی مثلِ «مختارنامه» را که دید دوست داشتید نقشی را شما بازی میکردید؟
نقش خود مختار را خیلی دوست دارم که فریبرز عربنیا به خوبی ایفایش کرد.
من دوستی میشناسم که پول داده، فیلم ساخته و نقش اول هم بوده!
از این بحثها بگذریم؛ این روزها بسیاری از علاقهمندان به بازیگری، راهش را برای ورود انتخاب نمیکنند. شما اشاره کردید که در کارگاه آقای تارخ دوره گذراندید. اما بعضیها از بیراهه وارد عرصه بازیگری میشوند. نکتهای برای نسلِ جدیدی که میخواهند وارد بازیگری بشوند دارید که یا پول میدهند نقش میخرند یا بازیگر اسپانسر میشوند و یا با گروههای خاصی که هستند همراه میشوند تا واردِ این عرصه بشوند؟
به من هم خیلیها میگویند و دایرکت میدهند چطوری هست و راهنمایی میخواهند. بیشتر کلاسهای بازیگری را معرفی میکنم یا باید جنمِ بازیگری داشته باشند، بحثی در آن نیست. یا فرد باید مبانی کار را یاد بگیرد و یا تجربهاش را داشته باشد. کسی که علاقه دارد بیاید سر صحنه و از نزدیک یاد بگیرد. به جای اینکه راههای دیگری که درست نیستند را انتخاب کند. من هم این راههایی که شما گفتید را قبول ندارم. من دوستی میشناسم که پول داده، فیلم ساخته و نقش اول هم بوده است. همان یک فیلم بوده و تمام شد و رفت.
جایی گفتید که تصویری را برای شما ارسال کردند که شما شبیه به یک شهیدی هستید؛ ماجرا از چه قرار بوده و اینکه دوست دارید نقش یک شهید و یا پرترهای را تجربه کنید؟
شخصی دایرکتی فرستاد که "شما شبیه به دایی شهید من هستید، هر وقت شما را میبینم یاد دایی شهیدم میافتم. "، عکس ایشان را فرستادند برایم خیلی جالب بود که شاید ما شهید شدیم. دوست دارم همین شهید احمد صفایی که نمیدانم در کدام رسته و گروهان یا گردان بودهاند را بازی کنم. البته میخواستند سریال شهید باکری را بسازند دفتر ابوالفضل صفری بودم گفتم چرا شبیه شهیدی نیستم که ما هم در این سریالها و فیلمها باشیم! واقعاً بدون شعار میگویم ما هرچه داریم از این شهدا داریم. با جان و دل رفتند جنگیدند و باعث افتخار است در کارهایی که مربوط به این بزرگواران میشود حضور پیدا کنیم.
صدایِ زیبای شما باعث میشود این سؤال را بپرسم از دوبله و گویندگی رادیو پیشنهادی نداشتید؟
نه پیش نیامده؛ البته یک جاهایی خودم رفتم صحبت کردم. در "رستاخیز" یک جایی رفتم و به جای کاراکترِخودم صحبت کردم، اما نه به صورت حرفهای.
دوبله را دوست دارم و با صدایِ بهرام زند خاطره دارم
اگر پیش بیاید دوست دارید دوبله یا گویندگی را تجربه کنید؟
فکر کنم دوبله به بازیگری نزدیک است. در هر دو باید حسّ هنرمند انتقال پیدا کند.
در دوبله به شخصیت خاصی علاقهمندید؟
یادم میآید آقای بهرام زند مسابقهای بود اجرا میکردند و بسیار برایم خاطرانگیز بود. صدایشان را خیلی دوست داشتم صداهای ماندگاری بینظیری بودند.
دوست دارم با پرویز پرستویی همبازی شوم
در عرصه بازیگری به کدام بازیگرِ ایرانی علاقه دارید؟
پرویز پرستویی؛ آنقدر که کاربلد است و هرنقشی که بازی میکند میدرخشد برای هر بازیگری آرزوست با او همبازی شود. خودم یکی از خواستههایم این است که قسمت شود کنارشان باشم. حتی یک پلان، این تجربه را در کارنامهام داشته باشم.