به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، این روزنامه از قول حسین بهشتیپور نوشت: «واقعیت این است که نگاه دولت سیزدهم به برجام فقط به لغو تحریمها معطوف شده است. یعنی ارزیابی این دولت صرفا این است که اصلا برجام به وجود آمد برای اینکه تحریمها علیه ایران برداشته شود. در حالی که واقع موضوع این است که برجام، یک سند بینالمللی است که ذیل قطعنامه ۲۲۳۱ قرار گرفت و این سند، نخستین بار یک مجموعه تفاهمی را بین ایران و ۶ قدرت و اگر اتحادیه اروپا را نیز به عنوان یک قدرت مستقل حساب کنیم میتوان گفت ۷ قدرت بینالمللی بهوجود آورد. در واقع، سند این بود که بعد از ۳۷ سال از انقلاب، نخستین بار بود که تجربهای شکل گرفت که ایرانی که از دید غربیها نظام بینالمللی را به چالش کشیده، سردمداران این نظام بینالمللی به یک راهکاری برای دستیابی به تفاهم با ایران دست پیدا کردند؛ لذا ارزش این سند در رقابتهای انتخاباتی گم شد. چه دولت وقت که سعی کرد از آن به عنوان یک برگ برنده استفاده کند و چه مخالفین، که به شدت از این سند برای کوبیدن دولت استفاده کردند. بنابراین، متاسفانه دستاوردی به این مهمی اسیر بازیهای جناحی و گروهی در داخل شد.
از طرف دیگر نیز در صحنه بینالمللی اسرائیلیها با همه امکانات دیپلماتیک، سیاسی و نفوذی که داشتند علیه آن کار کردند. عربستان سعودی و برخی دیگر از کشورهای عربی نیز با همه امکانات خود، علیه این سند کار کردند تا سرانجام ترامپ به هر دلیلی که شاید مهمترین آنها اسنادی بود که از تورقوزآباد اسرائیلیها بردند و در سازمان ملل نشان دادند. حال چه این مسئله دروغ باشد و چه راست، یک سندسازی کردند تا ترامپ را قانع کنند که از برجام خارج شود.
البته عوامل دیگری هم داشت که این به عنوان یک جرقه نهائی بود. بنابراین، رویکرد دولت سیزدهم این است که بتواند از طریق مذاکرات چارچوب برجام به هدف تعیین شده که لغو تحریمهاست دست پیدا کند. چرا که معتقد است این موضوع مهم بوده و به جنبههای دیپلماتیک، امنیتی، نظامی و حقوقی برجام کاری ندارد. یعنی برای دولت فعلی، این موضوع که برجام باعث شد که ایران از ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل بیرون بیاید اهمیتی ندارد. حتی برخی اعضای گروه مذاکرهکننده معتقدند که ایران اصلا تحت فصل هفتم نبوده. یعنی ایران به عنوان تهدیدکننده صلح و امنیت جهانی شناخته میشده، ولی این موضوع با برجام به تاریخ پیوست».
متاسفانه تحلیلگر روزنامه آرمان، تحلیلی کاملا فضائی و خیالی ارائه میکند. وعده دولتمردان به هنگام جذابسازی برجام، لغو تحریمهای اقتصادی بود، اما در همان دولت اوباما و پس از اجرای تعهدات برجامی ایران ظرف دو ماه (اواخر مهر ماه تا اواخر آذر ۱۳۹۶)، احیا و تشدید تحریمها در قالب تحریمهای ویزا و آیسا و سیسادا و تدارک تحریمهای کاتسا، صورت گرفت. به بیان دیگر، توافق محترمانه و متقابل، از همان ابتدا توهم بود و طرف غربی امتیازات نقد را یکجا گرفت و سپس گستاخیها و طلبکاریهای بعدی را در پیش گرفت. در همین زمان، جنگافروزی و تهدیدافزایی دولت اوباما علیه کشورمان هم، در قالب جنگ نیابتی داعش اوج گرفته بود و آنچه تهدیدزدایی و جنگزدایی کرد تدابیر جمهوری اسلامی با مدیریت میدانی شهید سلیمانی و همرزمانش بود، و نه توافق امنیتی موهومی که آقای بهشتیپور میگوید.
در بیاعتباری برجام، همین بس که از همان ابتدا زیر پای آمریکا و اروپا افتاده بود و به انواع روشها خاک مالی و لگد مال میشد. ناظران، گلایههای از موضع پایین دولتمردان سابق (ظریف و صالحی و سیف و عراقچی و...) در همان دوره اجرای نامتوازن برجام را از خاطر نبردهاند که با تحریف واقعیت، از برجام به عنوان سند معتبر بینالمللی یاد کرد! به عبارت دیگر، برجام تبدیل به سند زورگویی و باجخواهی افزونتر غرب شد و نه توافق پایاپای برای تعامل متوازن و محترمانه. آقای بهشتیپور شاید یادشان رفته که طرف غربی اجرای تعهدات حداقلیاش را به قبول مذاکره بر سر قدرت منطقهای و نظامی ایران مشروط میکرد! آقای بهشتیپور در یک غلط مشهور، به هم خوردن برجام را به اسرائیل و عربستان منتسب میکند، انگار که دولت ترامپ صغیر بود و اینها، بزرگترهای او! و حال آن که دولت اوباما چنان که گفته شد، خود بانی پایمال کردن حقوق ایران شد. بعد از ترامپ هم، دولت بایدن همان مسیر گروکشی و باج خواهی را ادامه داد؛ چرا که برجام در ذات خود، توافق خسارت باری بود و اهرمهای گروکشی را به دشمن دیرینه ملت ایران میداد؛ بنابراین بدیهیترین سؤال این است که آن حجم از اعتماد یکسویه به دشمنان ایران و واگذاری نقد و مشخص همه امتیازت (اهرم فشار ایران) در ازای وعدههای نسیه اصلا چرا اتفاق افتاد؟! و چرا کسانی به جای شرمساری، همچنان توهم فرزانگی و زیرکی و موفقیت درباره دستیابی به برجام را دارند؟! تحلیلگر آرمان همچنین مدعی شده: «وقتی این جنبهها را کنار بگذاریم و فقط به موضوع لغو تحریمها بپردازیم، نتیجه این میشود که مدام مذاکره میکنیم و راجع به موضوعاتی صحبت میکنیم که برای طرف مقابل قابل درک نیست»! اگر لغو تحریمها به عنوان تعهد، برای طرف غربی قابل درک نیست، پس برای کدام دستاورد واقعی (و نه خیالی) مذاکره کردند یا باید مذاکره کرد؟! اگر آمریکا بنا ندارد -از ابتدا هم بنا نداشت- تحریمها را لغو کند، پس برای چه توافق کردیم یا باید توافق کنیم؟!