آخرین اخبار:
کد خبر:۱۲۰۷۷۳۰

مقاومت فلسطینی در غزّه؛ درختی که هر روز ریشه‌دار تر می‌شود

جنگ در غزّه همچنان ادامه دارد و سرنوشت آن به تحولات منطقه‌ای و نقشه‌های استعمارگران بستگی دارد. مقاومت فلسطینی بر ایستادگی، آتش‌بس و آزادی اسرای فلسطینی تأکید دارد، در حالی که رژیم صهیونیستی با هدف نابودی محور مقاومت و ایجاد شکاف در صفوف آن، تلاش می‌کند برنامه‌های استعماری خود را پیش ببرد.

گروه بین‌الملل خبرگزاری دانشجو به نقل از المیادین: مستعمران پس از شکست خفت‌بار در شمال فلسطین، به این نتیجه رسیدند که برنامه‌هایشان تنها در صورتی به اجرا درمی‌آید که ابتدا ارتباط میان طرف‌های محور مقاومت قطع شود، سپس به نابودی نیروهای محور مقاومت به صورت جداگانه پرداخته شود.

در غزّه، مقاومت‌ها به ایستادگی و پافشاری بر زمین و برقراری آتش‌بس و بازسازی و آزادسازی اسرای فلسطینی به عنوان شروط پایان جنگ اشاره می‌کنند، و از این پایان طرح‌ها و پروژه‌هایی همچون کمیته‌ای مختص به مدیریت امور غزّه تحت نظارت دولت رام‌الله (کمیته حمایت اجتماعی)، و همچنین کمیته‌های عربی یا بین‌المللی برای نظارت بر فرآیند بازسازی مطرح می‌شود.

 

اهداف صهیونیست‌ها در غزّه

 

اما دشمن اهداف خود را به حذف تمامی نیروهای مقاومت، چه سازمان‌ها و چه کشورها، آزادسازی اسرای فلسطینی در غزّه از طریق زور، و نگه داشتن نیروهایی از «ارتش» خود در مناطق خاصی از غزّه مانند محورهای فیلاادل فی و نتساریم، و ایجاد یک منطقه حائل در جنوب لبنان، بیان می‌کند. از این اهداف، پروژه‌هایی مانند بازگشت اشغال کامل غزّه، و از سرگیری فعالیت‌های استعماری در آن، به ویژه حرکت «حباد» صهیونیسم ارتدکسی که نخستین مستعمره «بیت حباد» را در ساختمان شهرداری بیت حانون در شمال غزّه اعلام کرده است، پیش می‌آید.

 

تداوم جنایت‌ها و سکوت جهانی

 

در میان این دو طرف، تصویر کشتارها همچنان ادامه دارد در حالی که جهان در سکوت است. مقاومان همچنان ایستاده‌اند و جانفشانی می‌کنند، و قاتلان در کشتار غیرنظامیان و تخریب زیرساخت‌ها تردیدی به خود راه نمی‌دهند و در پی تعقیب هر کسی هستند که در کنار محور مقاومت در هر گوشه‌ای از جهان ایستاده باشد. بیشتر رژیم‌های عربی در این طرح مقاومت شریک هستند، چه با اقدامات عملی در زمین و چه با سکوت و نمایش اینکه این مسئله تنها یک مسئله انسانی است که به سازمان ملل و نهادهای غیردولتی مربوط می‌شود.

آنچه استعمارگران می‌خواهند، دو هدف دارد: نابود کردن مقاومت در تمام اشکال آن و ایجاد یأس و تسلیم در دل توده‌های آن، تا این توده‌ها به اقلیتی صلح‌طلب تبدیل شوند که در ساختارهای حاصل از پروژه استعمار حل شوند، و به آنچه که می‌توان «اقلیتی مهمل» (Neglected Minority) نامید، تبدیل شوند.

 

سناریوهای تاریخی استعمار و آینده فلسطین

 

این سناریو که ممکن است برای برخی به نظر اغراق‌آمیز برسد، توسط استعمارگران در طول تاریخ بارها تکرار شده است، به ویژه در دوره‌هایی که سرزمین‌های دیگران را تحت شعارهای دینی و وعده‌های مشابه تصرف کرده‌اند، همانطور که در آمریکا، استرالیا و نیوزیلند رخ داد. مهاجران اولیه در آمریکا آن سرزمین را «سرزمین موعود» مسیحی می‌دانستند و خود را «حجاجی» می‌پنداشتند که توسط خداوند برای تأسیس پادشاهی‌اش و نابودی وحشی‌های بت‌پرست فرستاده شده‌اند. شعارهای مشابهی توسط جنبش «حباد» صهیونیسم مطرح شده است که عرب‌ها را کافر دانسته و بر لزوم کشتن آنها برای تأسیس «دولت اسرائیل» از نیل تا فرات تأکید دارند.

این پروژه‌ها به‌طور سیاسی در نقشه‌هایی که افراطیون صهیونیست از وزرای دولت و رهبران جنبش استعمارگر به نمایش می‌گذارند، تجلی یافته و از حمایت دایره‌های استعمارگر برخوردار است، همانطور که در اظهارات رئیس‌جمهور منتخب آمریکا، دونالد ترامپ، درباره کوچک بودن مساحت رژیم صهیونیستی و لزوم گسترش آن به وضوح دیده می‌شود.

فرآیند کار آنها از سه مرحله می‌گذرد: شکست نظامی با ارتکاب کشتارهایی علیه مردم، به‌طوری که درخواست برای بقا تنها خواسته‌ای برای ملت‌های تحت فشار می‌شود. در مرحله دوم، دشمن درصدد ناامید و مایوس کردن محور مقاومت اقدام می‌کند.

این مرحله ممکن است نیازمند کشتارهای بیشتری باشد که توجیه‌ناپذیرند و تصرف سرزمین‌های بیشتری مانند آنچه امروز در غزّه، سوریه و لبنان اتفاق می‌افتد. هنگامی که به مرحله سوم برسیم، سرنوشت اقلیت مهمل پس از تطمیع کامل آنها این است که مزایای اجتماعی و اقتصادی با توجه به ویژگی‌های قومی، دینی یا فرهنگی دریافت کنند، به طوری که افراد آن‌ها در مناطق ویژه‌ای زندگی کرده و اجازه داشته باشند تا آداب و رسوم خود را به منظور تجزیه هویت ملی و تبدیل کشورها به ائتلافی از هویت‌ها و فرهنگ‌های فرعی به نمایش بگذارند.

این همان چیزی است که استعمار سفیدپوست با صاحبان اصلی سرزمین‌ها انجام داده است، به‌طوری که این استعمارگر حتی ممکن است نقاب انسان‌دوستی بر چهره بزند و خود را حامی حقوق اقلیت‌های مهمل نشان دهد، تاریخ آنها را تمجید کند و فیلم‌ها و پژوهش‌هایی درباره تاریخ آنها تولید کند.

اگر بپذیریم که وقوع این سناریو ممکن است، بار سنگینی از مسئولیت‌ها را بر دوش ما می‌گذارد که از حقیقت‌های تاریخ و جغرافیا نشأت می‌گیرد. مردم فلسطین که مسئله‌شان به مرکزی برای درگیری با پروژه‌های استعمارگر تبدیل شده است، تفاوت زیادی با ساکنان بومی کشورهایی دارند که توسط استعمار سفیدپوست در نقاط مختلف جهان نابود شدند. مردم فلسطین دارای یک امتداد عربی در جغرافیا و یک امتداد اسلامی در تاریخ هستند. این دو بعد در جریان نبرد طوفان الاقصی به خوبی نمایان شد، جایی که جبهه‌های حمایت‌گر عربی از جمله یمن، سوریه و عراق، و جبهه حمایت اسلامی که توسط جمهوری اسلامی ایران و حمایت‌های مستمر آن از مقاومت فلسطین نمایندگی می‌شد، حضور فعال داشتند.

 

تغییر استراتژی رژیم اسرائیل؛ جنگ رسانه 

 

مستعمران پس از شکست خفت‌بار در شمال فلسطین متوجه شدند که هر برنامه‌ای که داشته باشند، تنها زمانی می‌تواند به اجرا درآید که ارتباط میان طرف‌های محور مقاومت قطع شود، و سپس به نابودی این نیروها به صورت جداگانه پرداخته شود.

در این زمینه، دشمن با آتش‌بس در لبنان موافقت کرده است و به نظر می‌رسد به برخی از تنازلات برای آتش‌بس در غزّه در چارچوب ابتکار مصر روی می‌آورد. در همین حال، اتحاد استعمارگر با مشارکت ترکیه در تلاش برای از بین بردن جبهه سوریه است تا خطوط امداد مقاومت قطع شود و جبهه‌های آن تضعیف شوند و همچنین جنگ در سوریه از آنچه در غزّه و لبنان اتفاق می‌افتد، جدا شود.

جنگ علیه غزّه درهای خانه‌های ما را به روی رسانه‌های بهار استعمار باز کرده است، که از همان ابتدا جنگ علیه سوریه، سیاست‌های خود را تغییر داده و هجومی رسانه‌ای علیه دولت سوریه آغاز کرده‌اند و بر ایده «آزادسازی» شهرهای سوریه تمرکز کرده‌اند، و دولت سوریه را مسئول آنچه می‌گذرد، دانسته‌اند به خاطر عدم همکاری با ترکیه برای بحث درباره آینده سوریه، ایده‌ای که توسط رئیس‌جمهور ترکیه، اردوغان، مطرح شده و در میان بسیاری از مردم، از جمله برخی از روشنفکران حامی محور مقاومت، رواج پیدا کرده است، غافل از این که هدف اصلی جنگی که در سال 2011 آغاز شد، به دست گرفتن حاکمیت سوریه و تحویل آن به دیگران، چه گروه‌های تروریستی و چه حامیان آنها در غرب و ترکیه بود، که در تاریخ 8 دسامبر محقق شد.

هدف از جنگ در سوریه امروز، گسترش مناطق تحت کنترل گروه‌های تروریستی تا مرزهای لبنان است تا ارتباط میان طرف‌های محور مقاومت قطع شود، و مقاومت در لبنان از لحاظ نظامی و سیاسی از آنها جدا شود، و غزّه به سیستم عربی‌های تطبیع شده متصل شود با ظاهر فلسطینی که به دولت رام‌الله پیوسته و در هماهنگی امنیتی با دشمن مشغول است.

دشمن صهیونیستی به مرزهای سوریه، لبنان و اردن رسیده است، و غرب و ایالات متحده برای برقراری ارتباط با دولت موقت دمشق پیشگام شده‌اند.

وظیفه تمامی مقاومان و مردم آنها مقابله با پروژه استعمارگر جدید به صورت نظامی، اقتصادی، فرهنگی و رسانه‌ای است. این همان چیزی است که جمهوری اسلامی ایران، مقاومت لبنان و یمن به آن اشاره کرده‌اند و بر آن تأکید دارند، و بر عهده تمام نیروهای سیاسی در دنیای عرب است که به این موضوع بپردازند، زیرا این نبردی است که در دل خود امکان پیروزی یا شکست را دارد و سرنوشت آینده منطقه را ترسیم خواهد کرد.

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار