
ماجرای همنشینی جناب میثم تمار و امام علی (ع) در مسجد جعفی

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو، میثم تمّار علیهالسلام گفت: شبی مولایم امیرالمؤمنین علیبنابیطالب علیهماالسلام مرا به بیابانی بیرون از کوفه برد، تا آنکه به مسجد جعفی رسید. رو به قبله ایستاد، چهار رکعت نماز خواند. وقتی سلام داد و تسبیح گفت، دستهای خود را گشود و چنین مناجات کرد:
إلَهِی کَیْفَ أَدْعُوکَ وَقَدْ عَصَیْتُکَ، وَکَیْفَ لَا أَدْعُوکَ وَقَدْ عَرَفْتُکَ، وَحُبُّکَ فِی قَلْبِی مَکِینٌ، ... إِلَهِی لَئِنْ طَالَبْتَنِی بِذُنُوبِی لَأُطَالِبَنَّکَ بِعَفْوِکَ، وَإِنْ طَالَبْتَنِی بِسَرِیرَتِی لَأُطَالِبَنَّکَ بِکَرَمِکَ، وَإِنْ طَالَبْتَنِی بِشَرِّی لَأُطَالِبَنَّکَ بِخَیْرِکَ، وَإِنْ جَمَعْتَ بَیْنِی وَبَیْنَ أَعْدَائِکَ فِی النَّارِ لَأُخْبِرَنَّهُمْ أَنِّی کُنْتُ لَکَ مُحِبّاً.
خدایا! چگونه تو را بخوانم، در حالی که نافرمانیات کردهام؟ و چگونه تو را نخوانم، در حالی که تو را شناختهام؟ محبت تو، در ژرفای دل من جای گرفته است...
خدایا! اگر مرا به گناهانم بازخواست کنی، من نیز از تو، بخششت را طلب میکنم؛ و اگر با درونم با من حسابکشی کنی، من به بزرگواریات تمسّک میجویم؛ و اگر در برابر بدیهایم بر من سخت بگیری، من خوبیهای تو را پیش میکشم؛ و اگر مرا با دشمنانت در آتش گردآوری، آنگاه به آنان خواهم گفت که من، دوستدار تو بودم...
المزار الکبیر (ابن مشهدی)، ص ۱۴۹