آخرین اخبار:
کد خبر:۱۲۸۲۹۱۱
یادداشت؛

نخبه؛ وقتی تعاریف نادرست، مفهوم واقعی را از بین می‌برد

نخبه در دنیای امروز مفهومی اشتباه و گمراه‌کننده یافته است. در حالی که انقلاب اسلامی تلاشی برای بازگرداندن انسان به جایگاه واقعی‌اش در جامعه و وطن بود، در سال‌های بعد از آن، مفاهیم مهمی مانند "نخبه" در گفتمان‌های علمی و اجتماعی به انحراف رفته‌اند. امروز بسیاری از کسانی که خود را نخبه می‌نامند، نه تنها از درک صحیح و عمیق از انقلاب اسلامی و جایگاه انسان در آن بی‌بهره‌اند، بلکه در بسیاری از موارد بی‌وطن و بی‌پایه‌اند.

به گزارش خبرگزاری دانشجو_ امیرحسین محمدی؛ نخبه، استاد هیئت علمی، دانشگاه، مقاله و پایان نامه و هزارویک واژه دیگر در سه دهه گذشته چنان مراعات النظیر سنگینی در حول و حوش معنای توسعه در افکار ما ساخته‌اند که فوز و فلاح ملک و مملکت الا و لابد در نسبت نهادین دولت و دانشگاه امروزی ماست!

 

اما براستی نخبه چه مناسبتی با انقلاب اسلامی دارد؟

انقلاب اسلامی یک رخداد سازنده در تجربه ایران اسلامی است. لحظه انقلاب، لحظه‌ای است که پتانسیل بسط تاریخی و بسط مفهومی دارد. انسان از خود بیگانه‌ی ایرانی در عصر پهلوی در تصمیمی تاریخ ساز روند زوال و نابودی فلسفی خود را ادراک کرده و کنشی عمیقا خردمند برای بازگشت به نهاد خویشتن رقم زد؛ انقلابی دینی و ملی بنام انقلاب اسلامی. بی شک انقلاب اسلامی ما مردمی‌ترین و ملی‌ترین و البته دینی‌ترین انقلاب بشریت است.

 

القصه از همه توصیفات وتفاسیر این انقلاب که بگذریم، شرحی بر داستان علم در سال‌های بعد از انقلاب اسلامی برایم جالب‌تر است. انقلاب اسلامی وطن را از صاحبان کارت ملی گرفت و به ایرانیان بازگرداند تا براحتی ایرانی باشند با همه‌ی مولفه‌های آن!

ناگفته نماند همانقدر که ایادی پهلوی در ازخود بیگانگی ایرانیان ناموفق بودند همانقدر هم متحجرین و ظاهرالصلاح‌های بعد از انقلاب در این کار ناکام شدند که البته شرح این مطلب طولانی است.

 

الغرض ما بعداز جنگ با گفتمانی از دانش و سیاست مواجه شدیم که عمیقأ ارتجاعی است؛ و نشانه‌های آن هم در بعضی نقاط مهم تاریخ ما نمایان شده است. این گفتمان به تعریف مفاهیم مهم دانش و سیاست می‌پردازد. از جمله آن مفاهیمی مانند نخبه، شایسته‌سالاری، فناوری و حتی مفاهیمی مانند بحران است. ویژگی بارز آن هم اینست که این گفتمان عمیقأ ضد وطن است. وطن داشتن برای آن ناسزا است! به خاطر همین تمامی مفاهیمی که ذکر آنها گذشت را کاملا در سایه‌ی گلوبالیزاسیون، ضد وطن میکند. چه کسی گفته که نهاد علم و دانش ذاتا اینترناسیونال است که ما آنرا بدیهی انگاشته‌ایم؟! از این رو نخبه‌ی تربیت یافته این اتمسفر هم اصولاً بی‌وطن است به این معنا که در کنه آن پایبندی به مفهوم مرز و وطن دیده نمی‌شود.

 

 بی وطن‌های اقتصاد در این سه دهه دمار از ساخت اقتصادی ما درآورده‌اند. بی وطن‌های سینما خانه‌ی پدری‌های مزخرف را ساخته؛ به همین قاعده تفسیر کنید عمل بی وطن‌های دانشکده‌های معماری و حقوق و رسانه و روانشناسی و جامعه شناسی مان را که حاکم را با مردم اولا و سپس مردم را با حاکم، بنا را با بنا، پدر را با پسر، زن را با شوهر و فرزند را با والد و الخ بیگانه کرده‌اند؟!.

 

می‌بینیم که چگونه یک دیکتاتوری در عرصه دانش و اقتصاد بازتولید می‌کنند و هرکس به نحوی دیگر فکر کند برچسب بی‌سواد و... می‌خورد. مگر ندیدیم چطور وقتی کشور دچار بحران تحریم و جنگ اقتصادی بیگانگان شد یکان به یکان بار و بندیل بسته و راهی ملک فرنگستان شدند و تف و لعن مهاجرت‌شان گریبان سیاستمدار بخت برگشته مملکت را گرفت که آقا چه نشسته‌ای که نخبگان می‌روند! اسمش را هم گذاشتند فرار مغزها؟! کشور را در تلاطم رها میکنند، کشوری که هر مزیتی را برایشان فراهم ساخت. در تازه‌ترین افاضه فیضشان هم ۱۸۰ نفری نامه‌ی راه و چاه نوشته‌اند!

 

 پرسش ما این است نخبه "به معنای اصیل آن"با لحظه انقلاب چه مناسبتی دارد؟ نخبه کسی است که فهمی بنیادین از کنه و نقطه اصیل انقلاب داشته باشد. انقلاب اسلامی تلاشی بود برای اینکه انسان را به جای خود بازگرداند. نخبه کسی است که از این مسئله فهمی داشته باشد و آن را در دانش خود بازسازی کند. این تلاش، تلاشی عمیقأ انقلابی برای بازشناسی انسان و جایگاه او در جهان است و اتفاقا باید برای جا داشتن و توجه به حد و مرز امور تلاش کند و نه برای بی حد و مرز کردن امور. نخبه‌ی بی وطن که نخبه نیست. ریش پروفسوری و کت و شلوار و کیف استادی و کرسی دانشگاه کسی را نخبه و استاد نکرده که شما فریب آن را خورده‌اید.

 

 البته باید گفت از این وضعیت آموزش و پرورش و دانشگاه چنین نخبه‌های بیرون نمی‌آید، چون ایشان اصولاً موضع خاصی در برابر انقلاب اسلامی و دانش ندارد و جایگاهی برای بازتولید مفهوم لیبرال از نخبه می‌باشد.

ما باید بپرسیم چگونه انقلاب اسلامی، می‌تواند انقلاب در معنای علم باشد؟!

مرگ من بیایید و به اساتید فلسفه علم دانشگاه هایتان بگویید دست از زیر و رو کردن نظرات فرانسیس بیکن و هیوم و امثالهم کشیده و چندی به این معانی بپردازند بلکه فرجی شد. انشاالله

 

امیرحسین محمدی، مسئول سابق بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی زنجان و دبیر تبیین مواضع بسیج دانشجویی استان زنجان

*انتشار یادداشت‌ها به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروه‌ها و فعالین دانشجویی است

 

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار