کسانی که مثل ما بودند، درست مثل خود ما، میخوردند و میآشامیدند و عاشق میشدند و میگریستند و ... زندگی میکردند اما پیامبر وار ...
گروه فرهنگي «خبرگزاري دانشجو»؛ قهرمان ها همیشه در ذهنمان دور از دسترس اند. دور از دسترس و رویایی. اگر اینگونه باشد، هیچ وقت نمی شود بهشان رسید. همیشه آن بالا بالا هایند و ما این پایین پایین ها. آنها همیشه دورند و مدام هم دورتر می شودن.
حالا اگر آن قهرمان ها کسانی از جنس شهدا باشند، که نمونه ای از انسان های کامل روی زمین اند، در حقیقت این خوبی و پاکی است که مدام دورتر می شود. و خب... این اصلا سرنوشت خوبی را برای ما خاک نشینان رقم نمی زند.
به گمانم همه كسانی که سعی در کم کردن این فاصله دارند قابل احترام اند. همه کسانی که شهدا را آدم هایی زمینی نشان می دهند که همیشه چشم و دلشان به آسمان بود.
کسانی که مثل ما بودند، درست مثل خود ما. می خوردند و می آشامیدند و عاشق می شدند و می گریستند و ... زندگی می کردند اما پیامبر وار. و شاید همین آنها را دوست داشتنی می کند.
می توان شهید شد، به شرط آنکه پاهایت روی زمین باشد اما دل و چشمت همیشه سمت آسمان.
هنرمندانی که سعی در جا انداختن این مفهوم داشته و دارند، قطعا بیش از سایر آدم های عادی در خور توجه و صد البته احترامند.
انتشارات روایت فتح از حدود ده سال پیش از این، مجموعه های گوناگون و متنوعی را چاپ و راهی بازار کرد که سعی در تصویرکردن هر چه واقعی تر شهدا در منظر مردم داشت.
این مجموعه ها که با استقبال بسیار خوب و باور نکردنی ای از طرف مخاطبین، با انواع گرایش های مذهبی و به خصوص در میان جوانان شد، با نام های گوناگون «به مجنون گفتم زنده بمان»، «آسمان»، «اینک شوکران»، «یادگاران»، «نیمه ی پنهان ماه» و ... نام دارند.
مجموعه «اینک شوکران» به زندگی جانبازانی می پردازد که سال ها پس از جنگ زنده بوده اند ولی با درد و رنج بسیار زندگی کرده اند؛ ودر پایان زندگی پر از سعادت و سرافراز، ولی پر دردشان، جام شهادت را نوشیده و نزد یاران شهیدشان شتافته اند.
این مجموعه بیشتر از زبان همسران این بزرگواران روایت شده اند. همسرانی که درد و رنجشان اگر بیش از خود جانبازان نبوده باشد، قطعا کمتر نبوده است.
اولین کتاب از این مجموعه، داستان زندگی منوچهر مدق به روایت همسر ایشان خانم فرشته ملکی است.
«جنگ تمام شد و مرد به شهر برگشت. با تنی خسته و زخم هایی در آن، که آرام آرام آن را نشان می داد.
زخم هایی که می خواست سال های سخت ماندن را کوتاه کند، اما زندگی در کار دیگری بود؛ لحظه لحظه اش او را به خود پیوند می زد و ماندن بهانه ای شده بود برای اینکه این پیوند ردی بر زمین بگذارد.»
دراین کتاب خانم ملکی از روزهای آشنایی با منوچهر جوان در بحبوحه ی انقلاب و بعد ازدواجشان، سال های سخت جنگ و مدام نبودن های منوچهر در کنار همسر جوان، سال های بسیار سخت تر بعد از جنگ که به قول خود ایشان شهید مدق یا در بیمارستان بود یا اتاق عمل، روزهایی که زخم ها و دردهای به یادگار مانده از جنگ خودنمایی می کرد و گویی جان فرشته را می گرفت، روزهایی که دیگر به رفتن منوچهر راضی شده بود، روزهای از همیشه سخت تر بعد از منوچهر و... می گویند.
اولین کتاب از این مجموعه را مریم برادران، با قلمی بسیار روان و شیوا و خواندنی نگاشته است. روایتی که گویی برادران در آن جانی تازه دمیده و قطعا با کمی ندانم کاری، تمام روح این داستان عاشقانه ی مستند از بین می رفت.
کتاب در 78 صفحه نگاشته شده است و به یقین به محض شروع کردن به خواندن آن را زمین نخواهید گذاشت.
«رفت کنار پنجره. عکس منوچهر را دید که روی حجله است؛ تنها عکسی که با لباس فرم انداخته بود. زمان جنگ منتظر چنین روزی بود، اما حالا نه. می خواست بگوید: «یادت باشد. تنها رفتی. ویزا حاضر شده و امروز باید با هم می رفتیم...» گریه امانش نداد.
دلش می خواست بدود جایی که انتها ندارد و او را صدا بزند. این چند روزه اسم منوچهر مانده بود توی دلش. دوید بالای پشت بام. نشست و از ته دل منوچهر را صدا زد.»
«اینک شوکران 1، منوچهر مُدق به روایت همسر شهید»، به قلم و نگارش مریم برداران، با قیمت 800 تومان و در 78 صفحه در انتشارات روایت فتح روانه ی بازار کتاب شده است.
این فصل را با من بخوان باقی فسانه است
این فصل را بسیار خواندم عاشقانه است