گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ سالهاست که آسمان، کوچ غریبشان را بر شانههایمان، پرنده میتکاند و آفتاب، مسیر چشمانشان را با انگشت نشان میدهد و میگرید. سالهاست که رفتهاند و بادها، بوی پیراهنشان را بر خاکریزهای بسیار، مویه میکنند.
آنان انعکاس روشن خورشید در رودخانههای سرخ حماسهاند. دلشان، دریا مینوشت و نگاهشان، توفان میسرود. برخاستند؛ آن هنگام که نفسهای سرما، پنجرهها را سیاه کرده بود و شهر، میرفت که در اضطراب ثانیههای تجاوز، کمر خم کند.
برخاستند و با قدمهای استوارشان در رگ های وطن، خون زندگی جاری شد؛ پلاک بر گردن و چفیه بر شانه، جادههای صلابت را پشت سر گذاشتند و خاک را لبخند کاشتند. پا در رکاب ستاره و باران، آسمان عشق را تا دورترینها درنوردیدند و اینک، ما ماندهایم و این خاک مردابی.
ما ماندهایم و تکثیر بیوقفه ابرهای خاکستری. رفتهاند و بارانها را با خود بردهاند و فصلهایمان، بیجوانه و آفتاب ماندهاند.
کوچههای شهر را که ورق میزنم، نامشان را بر پیشانی افتخار این سرزمین، درخشان مییابم؛ تقویمها جفا کردهاند، اگر تنها به چند روز برای شهیدان بسنده کنند؛ قلمهای منظوم اگر کم بگذارند، در حق خون، کوتاهی کردهاند.
رزمندگان تخریب چی در دوران دفاع مقدس نقش بسزایی در عملیات های مختلف به عهده داشتند و به نوعی با زمین مسلح در حال جنگ بودند.
حاج محمود رجایی، جانباز سرافراز به عنوان یکی از تخریب چی های بسیجی شیراز که در حال حاضر دبیر نخستین یادواره سرداران و 400 شهید تخریب استان فارس است، در گفت و گو با خبرنگار «خبرگزاری دانشجو» در شیراز به بیان خاطره از روزهای تخریب پرداخت و گفت: یکی از مین های خطرناک جنگ که همه به نوعی از آن فراری بودند و آن را مین واویلا می گفتند، مین جهنده و ضد نفرات «والمرا» بود.
وی ادامه داد: این نوع مین بیشترین کاربرد را در جنگ تحمیلی داشت و بیشتر در کوهستان، دشت و حتی دریا به کار برده می شد؛ این نوع مین تا گردن زیر خاک می رود و فقط شاخک های آن بیرون است و با سیم تله گذاشته می شد.
این جانباز تخریب چی خاطره خود را از این نوع مین تعریف کرد و گفت: ساعت 2:30 بامداد یک روز در زمان عملیات والفجر مقدماتی برای خنثی سازی به همراه شهید حمید رئیسی به منطقه بیات رفته بودیم؛ هوا تاریک بود، سینه خیز جلو می رفتیم، یک مین «والمرا» را دیدم که به وسیله سه مین دیگر (TS50) که در لفظ عامه بچه ها به آن مین گوجه ای می گفتند با سیمی به صورت تله کار گذاشته شده بود تا قبل از اینکه به مین اصلی برسی با برخورد به مین های کوچک زخمی شوی. سینه خیز جلو می رفتم، قبل از اینکه به مین اصلی برسم، یک لحظه احساس کردم چیز غیرطبیعی مثل جانور یا کلوخ زیر شکمم است. برگشتم دیدم یکی از مین های گوجه ای زیر شکمم است، شوکه شده بودم! خدا چه رحمی به من کرده و مینی که با 300 تا 400 گرم منفجر می شود، این بار با وزن من منفجر نشد.
به عقب برگشتم و به شهید رئیسی اطلاع دادم، آن شب معبر را شناسایی کردیم و معبر نیز لو نرفت.
مین والمرا؛ گربه سیاه رزمندگان
رجایی در بخش دیگری از خاطره گویی خود بیان داشت: مین والمرا در واقع گربه سیاهی برای رزمندگان ما بود و بسیاری رزمندگان ما با این مین شهید شدند؛ این مین در بیشتر مناطق عملیاتی بود و شعاع 100 متری اطراف را پوشش می داد؛ البته تخریب چی ها نیز با مدیریت خود بسیاری از آنان را خنثی می کردند.
اصطلاحات بچههای تخریبچی
حاجی محمود همچنین به اصلاحات بچه های تخریب چی در دوران جنگ اشاره کرد و بیان داشت: آن موقع در زمان جنگ هر کس به جمع تخریب چی ها اضافه می شد به او می گفتند، اضافه شدن شما به گروه های تخریب اولین و آخرین اشتباه شماست؛ همچنین اصطلاحاتی دیگر از جمله اگر پای خود را روی مین بگذارید دیگر راه بازگشتی نیست، تخریب چی باید فکر کند و مدیریت داشته باشد، معبر باز کند و اشتباه نکند، از روزی که بدین جا آمدم ترک سر کردم و هر کس که به اینجا می آید یا عاشق است یا دیوانه مرسوم بود.
رجایی تاکید کرد: تخریب چی ها به نوعی با عرفان زیادی که داشتند، دیوانه بودند که جنگ با زمین مسلح را انتخاب کرده بودند.
غلتیدن یک تخریبچی در فضای 700 متری محل مینگذاری
سردار احمد عبدالله زاده، از فرماندهان تیپ احمد بن موسی (ع) در زمان جنگ نیز به بیان خاطره ای از رزمندگان شجاع تخریب چی در منطقه والفجر 8 (فاو) پرداخت و گفت: آن موقع بین ما و تیپ المهدی یک منطقه باز به وسعت حدود 700 متر بود و این فضای خالی، مکان استفاده دشمن برای حمله بود؛ هم ما و هم دشمن به مسلح کردن این منطقه اقدام کرده بودیم، اما نقشه درست و ثبت شده ای از نحوه مین گذاری و مسلح کردن آن منطقه نداشتیم؛ ما مین ها را نامنظم کاشته بودیم و دشمن نیز به همین ترتیب منطقه را نامنظم کرده بود.
76 روز در آنجا درگیر بودیم، قرار شد تیپ خودمان و المهدی را الحاق کنیم، اما برای خنثی سازی این منطقه هیچ نقشه ثبتی نداشتیم و باید منطقه پاکسازی می شد.
بچه های تخریب فضا را خنثی سازی کردند، به حاجی محمود و بچه هایش گفتیم چطور مطمئن هستید منطقه پاکسازی شده؟ این در حالی است که آن موقع مدیریت و شجاعت بچه های تخریب طوری بود که با نداشتن نقشه ثبتی باز هم به کار خود مطمئن بودند.
یکی از بچه های تخریب که یکی از دستانش نیز قطع شده بود از بالای تپه شروع به غلتیدن آن هم در فضای 700 متری کرد تا بگوید منطقه پاکسازی شده؛ این یکی از نمونه های بارز حماسه های ماندگار بچه های تخریب است.