گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»- ساجده مقدمی، همان طور که در قسمت قبلی بیان شد. سنت تجربهگرایی معاصر از فرانسیس بیکن آغاز شد. وی پس از اعلام ناتوانی روشهای افلاطونی و ارسطویی پژوهش معرفت، روش مشاهده و استقرا را به عنوان تنها راه درست و موفق کاوش علمی برگزید. این مشرب توسط جان لاک، بارکلی و دیوید هیوم پیگیری و تقویت گردید و به پوزیتیویسم منطقی شهرت یافت.
تاریخچه پوزیتیویسم منطقی
دیوید هیوم که شاخصترین چهره پوزیتیویسم های منطقی است هر نوع معرفت ناشی از غیر تجربه را انکار نموده و متافیزیک را سفسطه و بی مدلول می دانست. تحلیل او از مفهوم علیت و ارجاعش به عادت ذهن، راه هرگونه جهانشناسی عقلانی را مسدود میکرد.
قضایای متافیزیکی غیر قابل تحقیق و جدلی الطرفین است
کانت نیز که توسط هیوم از خواب دگماتیسم بیدار شده بود، هر چند تجربی مسلک به مفهوم متداول آن نبود ولی از راهی دیگر امکان مابعدالطبیعه را به عنوان یک علم منکر شد. به نظر وی معارف حقیقی یا پیشینیاند و یا تجربی، و متافیزیک نه پیشینی است نه تجربی، لذا عقل نظری به آن راه ندارد و قضایای متافیزیکی غیر قابل تحقیق و جدلی الطرفین است.
اگوست کنت با تقسیم بندی جدیدی در علوم و اخراج متافیزیک از لیست دانشهای حقیقی، رسماً فلسفه پوزیتیویستی را بنا کرد.
بسیاری از اندیشه های اساسی پوزیتیویسم، میراث لودویک ویتگنشتاین است
برتراندراسل نیز از کسانی است که سهم عمده ای در پیدایش پوزیتیویسم منطقی داشته است به نحوی که کارل پوپر از راسل به عنوان بانی معنوی و موسس فکری پوزیتیویسم نام می برد. بسیاری از اندیشه های اساسی پوزیتیویسم، میراث لودویک ویتگنشتاین است، او بود که رسما مفاهیم فلسفی را بی معنا و مهمل دانست و بر اهمیت زبان تاکید کرد.
ارنست ماخ: علم چیزی جز توصیف تجربه نیست
از دیگر چهرههای موثر در پیدایش پوزیتیویسم، ارنست ماخ، دانشمند اتریشی است. وی دنبالرو اصالت تجربه بارکلی و هیوم است. علم به نظر او چیزی جز توصیف تجربه نیست.
اعضاء حلقه وین
بانیان رسمی پوزیتیویسم منطقی اعضای حلقه وین می باشند که در سال 1907 تشکیل گردید. برخی از اعضای این حلقه عبارتند از هانس هان، اتونوپرات، فلیپ فراتک، مورتیس شلیک، کارتاپ، کورت گورل و ...
تلاش های حلقه وین تا سال 1930 در شکل های مختلف تحقیقاتی و انتشاراتی به گرمی ادامه داشت، لیکن از این تاریخ تا حدود سال 1940به تدریج به علل گوناگون سیاسی، طبیعی و غیره متوقف گردید و حلقه فرو پاشید. اما تاثیر عمیق خودش را در گسترش اصالت تجربه منطقی برجای گذاشت.
در نهایت می توان گفت که پوزیتیویسم منطقی، عنوانی است که به مجموعه افکار حلقه وین داده شده است.
اصول اساسی پوزیتیویسم منطقی
تجربه گرایی و انکار هرگونه معرفت ناشی از غیر حس و تجربه
تجربه در یک معنای عام، دربرگیرنده گونههای متفاوت تجربه حسی، زیباشناختی، اخلاقی، دینی و غیر از اینها میشود و به عقیده آنان هر نوع باور، اعتقاد و ایمانی باید متکی به تجربه، مشاهده و درک عینی باشد.
این رویکرد به دیگر حوزهها به ویژه واقعیتهای ارزشی و اخلاقی نیز کشیده شده است، هر چند نمیتوان همه تجربهگرایان را در مبارزه با متافیزیک، هم رأی و هم نظر پنداشت، اما لازمه طبیعی مشاهده گرایی و تجربه محوری، نادیده انگاشتن حقایق غیرحسی است.
رویارویی با اصالت عقل
براساس این دیدگاه مفاهیم عقلی پسینی اند، یعنی عقل توان مفهوم سازی و دستیابی به معارف نو و بدیع را داراست، اما بعد از حمایت و پشتیبانی حوادث و اعیان بیرونی و عینی، در واقع دعوی اصالت تجربه این است که عقل به خودی خود منشأ علم جدیدی نمیتواند باشد جز عمل کردن بر روی مواد حسی و این بدان معنا نیست که عقل نمیتواند ترکیبات جدیدی از این عناصر حسی حاصل کند.
من، مجموعه ادراکات مختلفی است که به وسیله احساس یا تخیل دائماً پیدا میشوند و ...
بلکه فقط به این معناست که عمل ترکیب و مقایسه و انتزاع آن محدود به همین مواد است و خارج از این نمیتواند برود؛ زیرا ذهن انسان همانند صفحه کاغذ سادهای است که هیچ نقشی ندارد و تجربه، ان را منقوش و مملو میسازد، پس عقل از این دادههای حسی، تصورات و تصدیقات جدید میسازد و خود یا من عبارت است از مجموعه ادراکات مختلفی که به وسیله احساس یا تخیل و غیره دائماً و علی التعاقب پیدا میشوند، ولاینقطع یکدیگر را تعقیب مینمایند.
مطابق این نظریه خود یک موجود وحدانی نیست، بلکه مجموعه احساسات و خیالات و افکاری است که سلسله واحدی را تشکیل میدهند، پس من یعنی مجموعه دیدنیها و شنیدنیها و به یادآوردنها و فکرکردنها که در طول زندگی پدید میآیند.
انسان؛ موجودی صرفاً پذیرنده و منفعل
در مجموع صاحبان این نظریه انسان را موجودی صرفاً پذیرنده و منفعل از مدرکات عینی و بیرونی میدانند و در واقع نقشی ثانوی برای انسان قائلند، نه این که به او به عنوان موجودی دارای قوه عاقله فعال و سازنده نگریسته شود.
اصالت دادن به استقرا در منطق تجربی برخلاف منطق عقلی
در منطق تجربی، سیر فکری بشر همیشه از خاص به عام و از جزئی به کلی است، برعکس منطق عقلی که معتقد است فکر بشر همیشه از کلی به جزئی سیر میکند، به همین خاطر آنان به جای قیاس، استقراء را به کار میبرند و میگویند قیاس، معرفت جدیدی به دست نمیدهد.
از بارزترین موارد نزاع میان اصالت عقلیان و تجربیان را میتوان این دو مورد دانست:
یکی مفاهیم ما قبل تجربی است (یعنی همان اصول نظری) که عقلگرایان معتقدند عقل آنها را مستقلاً و بدون مدد از تجربه ایجاد میکند و دیگری قضایای ما قبل تجربی که حقایق ضروری هستند و تجربیان، ضرورت آنها را بنا به تعریف میدانند، یعنی تحلیلیاند و چیزی از عالم خارج حکایت نمیکنند، اما اصالت عقلیان برخی از آنها را ترکیبی میدانند نه تحلیلی.
پدیدارگرایی یا اصالت پدیده
که بین ذات و عوارض آن تمایز واقعی قائل نیست و از همین رو به چیزی به نام جوهر باور ندارد، زیرا براساس اصالت تجربه محض، راهی برای شناخت چیزی جز ظواهر و پدیدارها وجود ندارد.
آنچه هست نمود است و صحبت کردن از ذات و ماهیت، بردن دانش به سوی ابهام است
طبق این قاعده ما فقط مجاز به ثبت و ضبط پدیدههایی هستیم که واقعاً به تجربه آشکار شدهاند. لذا چیزی به نام ذات برای دانش بیمعناست، آنچه هست نمود است و صحبت کردن از ذات و ماهیت، بردن دانش به سوی ابهام است.
اصالت تسمیه یا نام گرایی
در واقع آنچه با تجربه و حس معلوم است افراد و اشخاص جزئی خارجی هستند و کلی واقعی جز یک نام که اشاره به افراد جزئی است ندارد .
این قاعده بدین معناست که مفاهیم مورد استفاده ما، تهی هستند و به ذات یا واقعیت مشخصی اشاره نمیکنند. برای مثال در مورد مفهوم برگ در جهان بیرون چیزی به نام برگ وجود ندارد که واجد ویژگیهای ذاتی باشد، آنچه هست، واقعیتهای فردی متفاوت است که ما به آنها برگ میگوییم. به همین ترتیب مفاهیم کلی هم که در علم به کار میرود نمیتواند مراجع واقعی بیشتر از واقعیتهای فردی داشته باشد. لذا نزد پوزیتیویستها، مفاهیم کلی، مفاهیم تهی هستند که ما به آنها اعتبار میدهیم. هر علمی روش خلاصه کردن و ثبت تجارب است و چیز بیشتری به ما نمیدهد.
رد قضاوتهای ارزشی
فراغت ارزشی مبتنی بر ایده لزوم حفظ جدایی منطقی واقعیات و ارزشها و تولید گزارهها طبق الگوی طبیعی فارغ از تمایلات و ارزشهای شخصی، اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی. درواقع و براساس دیدگاه پوزیتیویستها، متافیزیک و الهیات و ارزشها خارج از زمره علوم بوده، مابه ازاء خارجی برای انها وجود ندارد . در نتیجه ما قادر به کشف آنها نخواهیم بود.
وحدت ماهوی روش علمی
منطق نمادین و پیوند منطقی با اتمیسم منطقی که بر پایه اصول ریاضیات بنا شده است. بر این اساس منطق، ریاضیات و زبان از نظر ساختمان همانند و با ساخت جهان متناظرند. در واقع قائل بودن به جهان دارای نظم علّی، متجانس و یک بعدی که واحد بنیادی تجربه آدمی را فراهم میکند.
تجربه گرایی متضمن عینی گرایی، ابزارگرایی، فن گرایی
در عین حال پوزیتیویست را میتوان متضمن عینیگرایی (بر جدایی عین و ذهن، تاکید بر ابژه و نفی سوژه خود بنیاد)، ابزارگرایی(توجه و تاکید اصلی بر دستکاری جهان به جای فهم؛ یعنی تئوری، چیزی بیش از ابزار تولید نیست)،فنگرایی(توجه و تاکید بر فنون به جای رشد و توسعه دانش) دانست.
منابع :
1.تجربه گرایی محض در جامعه شناسی آمریکا ،انصاری، ابراهیم ، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاهاصفهان،تابستان و پاییز 1376 - شماره 10و11
2.تاریخچه اجمالی تجربه گرایی و واکنشهای متعارض با آن، خادمی، عین الله ،مجله کیهان اندیشه،مهر و آبان 1375 - شماره 68
3.پوزیتیویسم و جامعه شناسی در ایران، حسین کچوییان و جلیل کریمی، نامه علوم اجتماعی، شماره 28، پاییز 1385
4. معرفی و نقد پوزیتیویسم منطقی، سید مرتضی حسینی شاهرودی ،مجله تخصصی دانشگاه علوم انسانی رضوی
5.تجربه گرایی فلسفی و نقد آن، مسلم محمدی، مجله تخصص کلام اسلامی، سال شانزدهم ،مسلسل 626.تأملی در پوزیتیویسم منطقی، محمد فنائی ، مجله کیهان اندیشه ،شماره 34