گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو؛ اسفند ماه که می شود بی دلیل دل ها به سوی سرزمین نور پر می کشد؛ دانشجویان همیشه برای رفتن به راهیان ور پیش قدم هستند و ما خواستیم در این زمان و در مطالبی یادی از آن روزها بکنیم تا شاید دلمان کمی آسمانی شود:
شهید محسن گلستانی درسال 1340 در محلهای به نام شهرستانک از توابع شهریار در 26 کلیومتری جاده ساوه چشم به جهان گشود.
آرامی و گشاده رویی و متانتش زبانزد بود. بعد از دورهی ابتدایی برای کمک به خانواده مشغول به کار شد، او در 12 سالگی به شرکت پشم بافی جهان رفت، طی 2 سال کار کردن نتوانست به تحصیلاتش ادامه دهد به همین خاطر از شرکت بیرون آمد و به نقاشی ماشین پرداخت.
ساعت 6 صبح به شهر میرفت که هم صنعتی یاد گرفته باشد و هم بتواند ادامه تحصیل دهد.
محسن در عرض 3 سال استاد نقاشی شد و مشتریان زیادی پیدا کرد و با وجود مشغلههای کاری زیاد و استراحت کم باز هم شاگرد ممتاز بود. در زمینهی ورزش هم درفوتبال مهارت بسیار زیادی داشت.
محسن در راهپیمایی ها شرکت زیادی میکرد و شب ها دیر به خانه می آمد؛ فعالیتهای انقلابی وی بسیار زیاد بود؛ تا اینکه انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) به پیروزی رسید.
پس از آن به خدمت مقدس سربازی که با شروع جنگ تحمیلی همراه بود رفت. پس از دورهی آموزشی داوطلبانه به کردستان و تا پایان خدمت در سردشت (منطقهی پاک سازی شده) مشغول به خدمت و فعالیت های مذهبی اعم از کلاس مداحی قرآن و اخلاق شد، به همین خاطر چندین بار مورد حمله ی منافقین و کومله دمکرات قرار گرفت.
خوشبختانه این دوسال به سر رسید و بعد از پایان خدمت برای رفتن به جبهه به عنوان بسیجی ثبت نام کرد و زمانی که اقوام به او گفتند که شما وظیفه ی خود را انجام داده اید در جواب گفت: «آن دو سال هرچقدر هم که سخت بود وظیفه ی هر فرد ایرانی است که برود و لیکن اگر داوطلبانه و عاشقانه برای جهاد به میدان برود اجر و پاداشی جدا دارد.»
او از عملیات والفجر مقدماتی وارد لشکر حضرت رسول(ص) شد و تدارکات و سپس در گردان عمار و بعد در گردان حمزه مشغول شد.
در عملیات والفجر4 در منطقهی کانیمانگاه بعد از جدالی سخت با دشمن از ناحیه ی کتف مجروح گشت که بعد از بهبودی در بیمارستان شیراز دوباره راهی جبهه شده بود.
درعملیات خیبر و بدر از ناحیهی چشم و گوش آسیب دید، در حالی که در بیمارستان قم بستری شده بود و تحت معالجه قرار گرفته بود، نگذاشت خانواده اش با خبر شوند و بعد از معالجه بلافاصله به جبهه برگشت.
همیشه آرزو داشت که مانند حضرت فاطمه زهرا (س)شهید شود و همان طور که دوست داشت در عملیات پیروز مندانهی والفجر هشت در جاده ی فاو – امالقصر در حالی که دو برادرش حسن و حسین مجروح شده بودند، از ناحیه ی پهلو مورد اصابت گلولهی بعثیون قرار گرفت و در حالی که دست به پهلو داشت در سن 25 سالگی به شهادت رسید.
آیینه های شکسته
اواخر دی ماه، گردان به بچه ها مرخصی دادوقتی به تهران رسیدیم من و محسن با چند نفر از بجه های دسته یک بعد از 2 روز استراحت عازم مشهد شدیم 2شب رفت و برگشت را در قطار بودیم و 2روز هم در مشهد.در حرم چشمم به آیینه کاری صحن افتاد به محسن گفتم :خیلی قشنگ کار کرده اند ...
گفت: قشنگی اش در این است که کسی نمی تواند خودش را در آیینه های شکسته ببییند.زائر وقتی وارد حرم می شود باید متواضع و دل شکسته باشد تا قابلیت دیدن یار را پیدا کند....گفت اینبار حرفی به امام رضا علیه السلام گفتم که انشائ الله خواسته ام را اجابت می کند و محسن کمتر از یکماه (عملیات والفجر8 )به شهادت رسید
دعای توسل 14 نفره
قبل از عملیات والفجر هشت بچه های دسته شهید گلستانی و یا همان کودکستان شهید گلستانی متوجه شده بودند که عملیات سختی را در پیش دارند بنابراین سعی داشتند هم از لحاظ جسمی وهم از لحاظ معنوی خودشون را آماده کنند.یک شب که شب چهارشنبه و شب خواندن دعای توسل بود شهید گلستانی خیلی صحبت کرد. گریه کرد و از بچه ها خواست خیلی دعا کنند چون عملیات سختی در پیش داشتیم.
محسن گفت: من دعا را شروع میکنم بعد از من هر کدام از بچه ها به یکی از معصومین متوسل شوند و آن فراز از دعا را بخوانند. چون به بچه های دسته اش خیلی اعتقاد داشت.
حال وهوای عجیبی در چادر بود. صدای گریه بچه ها یک لحظه قطع نمیشد. هر چه به پایان دعا نزدیک می شدیم احساس بچه ها بیشتر میشد. فضای روحانی چادر وصف ناشدنی شده بود. دعا به پایان رسید.
هر کدام از بچه ها با چشمان گریان وحالی عجیب از چادر خارج شدند و به شیارها و شاید هم مونسشان که همان قبرهای کنده شده توسط خودشان بود پناه بردند و تا نیمه های شب به چادر برنگشتند.
عملیات والفجر هشت تمام شد. در بیمارستان بودم که بچه ها به دیدنم آمدند. آمار شهدا را جویا شدم. یکی یکی نام بردند: محسن- پور کریم- قابل – علیان نژاد و بقیه….. خوب دقت کردم خیلی عجیب بود اما واقعی و قابل درک.
همان چهارده نفری که اون شب به چهارده معصوم علیهم السلام توسل کرده بودند و دعای توسل را خوانده بودند شهید شده بودند
«امر به معروف و نهی از منکر را آینهگونه نسبت به دوستانمان انجام دهیم.»
متن کامل دستنوشته شهید گلستانی
به نام خدا
پیامبر اکرم (ص) میفرماید:
اگر از برادر مؤمن خود میخواهی انتقاد کنی باید همانند آینه عمل کنی. بدینگونه که «آینه بدون سر و صدا و راه انداختن ساز و دهل عیوب را میگوید ... تنها عیوب را نشان نمیدهد بلکه زیباییها را هم نشان میدهد... آینه عیوب را چند برابر نمیکند و زمانی میتواند عیوب را نشان دهد که خود کثیف و آلوده نباشد. آینه عیوب را از روی پاکی و صفای دل میگوید. غرض و مرضی ندارد و در گفتن عیوب مراعات پست و مقام را نمیکند ... آینه در عیبگویی توقع و انتظاری ندارد، پس نباید او را شکست (دوستی را که عیب تو را میگوید نباید آزرد). آینه در حال شکستگی هم دست از کارش برنمیدارد و ناگفتنیها را میگوید اما عیوب را در خود نگه نمیدارد.. آینه عیب ظاهر را میگوید و تجسس نمیکند و هر چه بیشتر عیوب را بگوید ارزشش بیشتر است و آینه عیوب را روبرو میگوید و به دیگری نشان نمیدهد.
امر به معروف و نهی از منکر را آینهگونه نسبت به دوستانمان انجام دهیم.
آینه شو سپس چهره پریطلعتان طلب
اول بروب خانه سپس میهمان طلب
عصر روز دوشنبه 23/07/1364
محسن گلستانی
بسمه تعالی
تن را در اشک شستشو باید کرد
دل را از غیر رفت و رو باید کرد
چون پاک شود وجودش از آلایش
آنگه جان را نثار او باید کرد