به گزارش گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، فریبا یوسفی، از شاعران جوان کشورمان شعری را در وصف «امیرحسین فردی» و لحظۀ به خاک سپاری وی سروده و در وبلاگ شخصی خود گذاشته است. وی در مقدمۀ این شعر فردی را پدری متین و مهربان معرفی کرده است که خاک او را در بر گرفته است.
متن این شعر به شرح ذیل است:
چار دیوار... سپس یک یک بستند درش
در، همان سقف لحد بود که بالای سرش
درد در جانم افتاد که یادم افتاد ...
زیر لب نالیدم: دستش... پایش ... کمرش
کور میشد چشمم، اما میدیدم خاک
هم بستر شد، هم بالشِ پَر زیر سرش
کور میشد چشمم، اما میدیدم باز
خاک دارد میگیرد با سردی به برش
کور شد چشمم اما دیدم باز که خاک
کمکم بست هر آن روزنۀ مختصرش
آسمان، پنجره، خورشید، هنوز اینجایند
آبی و روشن و گرم، اما دور از نظرش
باز اینجا هر روز امروز است، اما او ...
من چه میدانم از عالمِ بعد از سفرش
نه، منم آن که عمری سفرم طول کشید
او رسیده است یقین با همۀ بار و برش