گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو» - سجاد مصطفی پور؛ تصویب قطعنامه «راهبرد اتحادیه اروپا در قبال ایران» در پارلمان اروپا که در آن به موضوعات مختلف از جمله حقوق بشر، موضوع هسته ای، روابط ایران و اتحادیه اروپا و موضوعات منطقه ای پرداخته شده، در نگاه اول این سوال را در ذهن متبادر می کند که اتحادیه اروپا به عنوان اتحادیه ای متشکل از 28 کشور اروپایی چگونه می تواند در تعریف روابط خود با کشورهای دیگر این گونه آشکارا درباره امور داخلی شان جهت گیری کند؟
پاسخ به این پرسش را با بررسی و مداقه روابط ایران و اتحادیه اروپا در هشت ماه گذشته دولت یازدهم بررسی می کنیم؛ به قول مسئولان اجرایی کشور، دورانی که در آن قطار پرشتاب رفت و آمد اروپاییان به ایران با حضور کشورهایی چون یونان، اسپانیا، ایتالیا و لهستان رنگ و بویی دیگر گرفته است، به طوری که کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا به عنوان یک مقام عالی اتحادیه اروپا و نه مسئول مذاکره کننده گروه موسوم به 1+5 به ایران می آید و این به قول دولتمردان کنونی ایران نتیجه دیپلماسی خنده است، دیپلماسی که در آن روابط با کشورها گسترش می یابد و تعامل ها جهان در دستور کار سیاست خارجی قرار می گیرد، ولی سوال اینجاست به چه قیمتی؟!
اگر با نگاهی گذرا به اتفاقات سیاست خارجی چند ماه گذشته - از توافق ژنو تا قطعنامه ضد ایرانی اتحادیه اروپا - به نظر می رسد سفر مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا به تهران در 17 اسفندماه سال 93 و سخنان وی درباره مسائل مختلف از جمله حقوق بشر در ایران، نگرانی ها درباره منطقه خاورمیانه و موضوعات هسته ای و در ادامه دیدار با زنان فعال فتنه از جمله «نرگس محمدی»، به نوعی پیاده سازی قطعنامه ای باشد که قرار بود یک ماه دیگر و در زمانی که ایرانیان مشغول تعطیلات عید نوروز هستند تدوین و تصویب شود؛ امری که با کمی دقت نظر در رفتار سیاست خارجی اتحادیه اروپا در قبال ایران در چند ماه اخیر کاملاً دریافتنی بود.
اگر چه ورود به محتوای قطعنامه اتحادیه اروپا با عنوان «راهبرد اتحادیه اروپا در قبال ایران»، به آسانی می تواند نشانگر دخالت آشکار در امور داخلی جمهوری اسلامی ایران باشد، ولی در این مجال به این بند که در پیش نویس قطعنامه مذکور آمده است، اکتفا می کنم که نوشته شده: «انتخابات ریاست جمهوری ایران براساس استانداردهای دموکراتیک مدنظر اتحادیه اروپا برگزار نشده است» اگر چه رفتار و جهت گیری خصمانه اتحادیه اروپا در انتخابات 88 که به ایجاد فتنه در ایران کمک کرد، امری بدیهی و روشن است، ولی سوال اصلی اینجاست چرا باید این موضوع در زمانی که بهبود روابط ایران و اتحادیه اروپا را - البته به ظاهر - نظاره گر هستیم دوباره مطرح شود؟
پاسخ به این سوال هم نمی تواند چندان دشوار باشد؛ اگر چه دولتمردان کشور باید قدری در این قطعنامه تأمل کنند و آن را بی ارزش و غیر مهم تلقی نکنند؛ چرا که قطعنامه مذکور نتیجه رفتار منفعلانه سیاست خارجی در چند ماه گذشته است.
برای اولین بار کشورهای اروپایی اجازه یافتند درباره موضوعاتی همچون حقوق بشر، دیدار با فعالان فتنه، همجنس گرایی آن هم در خاک ایران سخن برانند و بعد در قالب قطعنامه ای تصویب کنند؛ این اتفاقی است که نمی تواند زیاد خوشایند باشد و در واقع زنگ خطری برای دخالت های بیشتر است.
در پایان به بیانات ارزشمند رهبر فرزانه انقلاب در روز نخست فروردین امسال در مشهد مقدس اشاره می کنم که فرمودند: «اگر ملتی ضعیف باشد، زور خواهد شنید، باج گیران عالم از او باج می گیرند و زیر پا او را لگد می کنند.»
اقدامات دشمنان در سال چهارم ديدني خواهد بود...
چون روسريش دور گردنشه.
تازه قبل اعلام اجراشم کردن که بگن ميتونيم اجراشم کنيم.شما هم هيچ کاري نميتونيد بکنيد
عالي بود...
ما تا آخر ايستاده ايم پاي خون شهدايمان...