گروه فرهنگی "خبرگزاری دانشجو"؛ یکی از مهم ترین موضوعاتی که اخیراً در فضای تبیین ابعاد قیام عاشورا مطرح شده است، موضوع تحلیل نسبت این قیام مقدس با مفهوم مذاکره و تعامل با دشمن است. اتفاقی که از صدر اسلام تا کنون در قالب های مختلف همواره وجود داشته و هنوز هم یکی از مهم ترین موضوعات دیپلماتیک به حساب می آید. بااین اوصاف و بعد از کش و قوس های فراوان در خصوص مذاکرات با کشورهای اروپایی و امریکا لازم دانستیم تا پیرامون این موضوع و نسبت سنجی جایگاه جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با این کشورها با دکتر محمد حسین رجبی دوانی استاد و پژوهشگر تاریخ اسلام به گفتگو بنشینیم که میتوانید بخش اول آن را با موضوع مذکور، در ادامه بخوانید.
خبرگزاری دانشجو: این روزها موضوعی به نام مذاکره امام حسین (ع) در کربلا بسیار مطرح میشود
رجبی دوانی: مذاکره معمولاً در جایی صورت میگیرد که دو طرف برای یکدیگر شأن و جایگاهی قائل هستند و میخواهند با یک موضوع به تفاهم برسند. نتیجه ای که از مذاکرات به دست میآید باید برای هر دو طرف نفعی داشته باشد که البته ممکن است درمذاکره یکی از طرفین بهره بیشتری ببرد.
در مباحثی مطرح شده که امام حسین(ع) با یزید مذاکراتی داشتند، درحالی که ایشان هیچ شان و جایگاهی برای یزید و حاکمیت آن قائل نبودند و به هیچ وجه حاضر به مذاکره با وی نشدند. امام حسین(ع) حتی برای لحظه ای یزید را در اسلام به رسمیت نمیشناسند. گفتگوهای امام حسین (ع) در جریان قیام عاشورا برای هدایت مردمی است که پایههای حکومت جاعلانه یزید را محکم میکنند. حضرت میخواهند آنها را از این شقاوت نجات دهند و از جبهه باطل بیرون آورده و به جبهه حق دعوت کند.
حتی صحبتهای امام حسین(ع) با عمر سعد حاکی از هدایت و دعوت به جبهه حق است.امام حسین (ع) به عمرسعد میگوید " گروه را رها کن و به من بپیوند"، یعنی در یک جبهه در برابر یزید باشیم. اگر یزید امام حسین(ع) را مجبور به بیعت نکرده بود،امام(ع) خود به سراغ یزید میرفتند و او را از جایگاهی که در شانش نیست به زیر میکشیدند.امام (ع) تا زمانی که یزید در آن جایگاه قراردارد باید با او مقابله کنند.تازمانی که یزید برآن جایگاه مقابله میکند، امام وظیفه میدانند حتی با زور نظامی او را به زیر بکشانند. بنابراین ما در قیام امام حسین(ع) هرگز، چیزی به نام مذاکره برای رسیدن به تفاهم نمیبینیم.
در سیره پیامبر(ص) مذاکره با مشرکان را میبینیم، چرا که حاکمیت در دست مشرکان است. پیامبر(ص) در حاکمیت آنان انقلاب کردهاند و میخواهند آنها را از مسیر شقاوت نجات دهند. پیامبر(ص) با مشرکان صحبت میکنند تا آنها را از دیدگاهها و اعتقاداتشان باز دارند. زمانی که حضرت محمد(ص) از مکه به سمت مدینه حرکت کرده و تشکیل حکومت دادهاند، برای زیارت به کعبه میروند و با ممانعت مشرکان روبرو میشوند، در اینجا اصل مذاکره را در طی میکنند، چون مکه از پیشترها در اختیار مشرکان بوده و پیامبر میخواهند مکه را از دست آنها آزاد کنند. لذا اینجا جای مذاکره است که به صلح حدبیه منجر میشود.
حضرت علی(ع) نیز وقتی به خلافت رسیدند برای معاویه هیچ شانی قائل نیستند و یک لحظه نمیخواهند که معاویه در حاکمیت شام باشد. اما برای پرهیز از ریخته شدن خون مسلمانان سعی میکنند معاویه را به صورت مسالمت آمیز، و نه تفاهم از این جایگاه پایین بکشند. اگر حضرت امیر(ع) به دنبال تفاهم بودند همان پیشنهاد حکم دادن به معاویه و تثبیت حاکمیت او و سپس عزلش از حکومت را میپذیرفتند. حضرت هیچ گاه چنین پیشنهادی را قبول نکردند. ایشان برای جلوگیری ریخته شدن خون مردمی که تحت حاکمیت معاویه هستند تلاش کردند، اما وقتی معاویه نمیپذیرفت و بر سخن ناحق خود پافشاری میکرد حضرت، به قدرت نظامی روی میآورد و در صفین 45 هزار نفر از سپاه معاویه و 25 هزارنفراز سپاه امام علی (ع)کشته و شهید میشوند.
امام علی(ع) به هیچ عنوان حاضر به عقب نشینی از جنگ نیستند، سپاه معاویه قرآنها را به نیزه کرده و میگویند مذاکره کنیم. اما مردم (سپاهیان امام) خیانت کردند و به امیرالمومنین گفتند "اگر جنگ متوقف نشود همان بلایی را که بر سر عثمان آوردیم بر سر تو هم خواهیم آورد و تو را دستگیر کرده و تحویل معاویه میدهیم".
حضرت علی(ع) از عمل آنها نزد خداوند اظهار برائت میکنند، و ایشان اگر مجبور نبودند هیچ گاه حاضر به مذاکره نمیشدند.
امام حسن مجتبی(ع)، نیز اگر از جانب مردم اطاعت میشد، به هیچ وجه قائل به انعطاف و مذاکره نبود و همان روش پدر خود را ادامه میداد. اما دوباره خیانت مردم مانع شد. فرماندهان لشگر امام(ع) خیانت کردند و به معاویه نامه نوشتند،" که تو حسن بن علی(ع) را زنده یا مرده میخواهی!". وقتی امام با آنها احتجاج میکنند "اگر مرگ با عزت و رضای خدا را میطلبید، پیشنهاد صلح معاویه را نادیده بگیرد و با آنها بجنگید اما اگر دنیا را میخواهید پیشنهاد او را بپذیرید"، مردم باقی ماندن در دنیا را انتخاب میکنند.
امام حسن مجتبی(ع) نظر خود را میگوید که باید جنگید، فرماندهان لشگر امام با نیم میلیون درهم رشوه از سوی معاویه قصد خیانت به امام را دارند، امام(ع) برای حفظ اساس اسلام مذاکره را انجام میدهند، که درغیراین صورت هیچ نشانی از اسلام باقی نمیماند.
امام حسن(ع) از موضع دردناکی با نمایندگان معاویه مذاکره میکنند لذا برای حفظ اسلام مجبور شدند این تلخکامی، یعنی صلح را بپذیرند و با معاویه صلح کنند. البته باید گفت امام درحقیقت توطئه معاویه را برای محو اسلام با پذیرش صلح نقش بر آب کردند.
مانند آمریکای امروز، امریکا در کجا به دنبال صلح است، هیچ جای دنیا وجود ندارد که غرق آشوب باشد و آمریکا در آن دستی نداشته باشد او صلح طلبی را مطرح میکند و پشت آن چهره کریه واقعی خود را پنهان کرده است.
معاویه به قلمرو امام لشگر کشیده است، اوست که جنگ را میخواهد بر امام تحمیل کند و از طرفی دیگر میگوید میخواهم صلح کنم، او میخواست با امام که خود را حق میداند مقابله کند. چه بسا قبل از رویارویی امام با معاونین ایشان توسط خائنین از بین بروند .
"خبرگزاری دانشجو": داستانی که امروز به ویژه در فضای بین الملل بسیار مطرح شده است، موضوع امان نامه ی در فضای عاشوراست. در کربلا ما موضوع امان نامه را داشتیم، امان نامهای که به حضرت عباس پیشنهاد شد .این قصه را تفسیر بنمایید و سپس بگویید در فضای جامعه امروز امان نامهها به چه صورت است ؟
رجبی دوانی: در صدر اسلام و پیش از آن چیزی را به نام "امان و جواب و پناه دادن" داشتیم. اگر کسی میگفت این فرد در جوار و پناه من است، یعنی من امنیت او را تضمین میکنم و هرکس با جان او درگیر شود با من طرف است. این اصلی پذیرفته شده در جامعه عرب جاهلی بود. اسلام نیز برآن به عنوان یک کار مثبت صحه گذاشت، اینکه جان عدهای تضمین شود و نگذارند ازبین برود .
در مقاطعی، مسلمانها افرادی را امان میدادند تا جان آنها حفظ شود. در واقعه کربلا، وقتی امام حسین قصد ترک مکه به سمت کوفه را داشتند، عبدالله بن جعفر همسر حضرت زینب(س)، که فکر میکرد موضوع بر سر جان امام حسین(ع)است و نمیدانست تکلیف امام چیست؛ از فرمانروای مکه امان نامهای برای امام حسین(ع) میگیرد تا جان امام حفظ شود.
حتی اگر یزید امام حسین را مکلف به بیعت نکرده بود بازامام (ع) وظیفه داشتند در مقابل یزید بایستند و اسلام را از این انحطاط و قهقرا نجات دهند. لذا عبدالله بن جعفر نمیداند، اینجا موضوع بر سر تکلیف امام (ع) است. حضرت امان نامه را نمیپذیرند و آن را رد میکنند. و میگویند "من باید تکلیفم را انجام دهم اگرچه در این راه جان خود را فدا کنم".
در خصوص حضور اهل بیت در کربلا؛ شمر از قبیله بنی کلاب و مادرحضرت عباس(ع) از این قبیله بود. این رسمی دیرینه در میان اعراب بود چنانچه در قیام حجربن عدی میبیننیم. وقتی که حجر با 12 نفر از همراهان و همفکرانش به اسارت در میآیند و به شام فرستاده میشوند، 6 نفر از اطرافیان معاویه که از قبایل این این افراد هستند به آنها امان دادند و آنها نجات پیدا میکنند اما 6 نفر دیگر به شهادت میرسند. درجریان عاشورا، عِرق قوم گرایی زبانه میکشد و دایی حضرت عباس برای خواهر زادههای خود از عبیدالله بن زیاد، امان میگیرد. زمانی که امان نامه به کربلا آورده میشود و شمر با آن به سراغ فرزندان امّ البنین میرود و میگوید "ما با حسین (ع)سر جنگ داریم و اگر شما او را رها کنید در امان خواهید بود"، شمر با جواب کوبنده حضرت عباس(ع) و برادرانش مواجه شد که گفتند: "لعنت بر تو و آن امانی که تو آوردی ! فرزند رسول خدا در امان نباشد و ما خود رانجات دهیم؟!". اینجا اوج بصیرت و ولایت مداری برادران ارزشمند امام حسین است، که حاضر شدند جان خود رافدا امام و ولی خویش کنند.
اما در خصوص اماننامههای امروز، نمیتوان مسائل امروز مانند درخواست لغو تحریمها و رفع دشمنیهای دشمن را با امان نامهها مقایسه کنیم، چون در آن امان نامهها بحث حفظ جان فرد درمیان بود و اینجا دفع شر دشمن از ابعاد دیگر است. اگر سیاستهای مقام معظم رهبری را درست عمل میکردیم، اگر اقتصاد مقاوتی پیاده میشد، وچنین جهالتها و بیتدبیری هایی وجود نداشت، میتوانستیم از پس همه مشکلات برآییم، چرا که به لطف خدا کشوری با منابع غنی و مردمانی زیرک و باهوش هستیم و فقط تدبیر درست لازم دارد تا مقابل فشارهای دشمن ایستاد. ما از اول انقلاب تحریمها را داشتیم و به خوبی در مقابل آن ایستادهایم. آن زمان اسراف و بی تدبیریها وجود نداشت و توانست ما را درمقابل تحریمها مقاوم کند و آسیبی به کشور وارد نسازد.
پیامبراکرم(ص) در شعب ابی طالب سه سال در تحریم کامل بودند حتی مشرکان بنی هاشم نیز در شعب ابی طالب پیامبررا یاری کردند تا دشمن به زانو در آمد. امروز ما در شعب ابیطالب نیستیم اما ما هم میتوانیم با سیاست درست وعمل به تدابیر رهبری تحریم را ناکام کنیم تا دشمن به زانو درآید. مانند مشرکانی که خورده شدن پیمان تحریم بنی هاشم توسط موریانه را بهانه کردند، میتوان با سیاست و استقامت تحریمها را ازبین برد و اینگونه نباشد که از موضع ذلت بخواهیم امتیاز بدهیم تا آنها دست از سر ما بر دارند.
"خبرگزاری دانشجو": برخی گفتگوهای امام حسین در کربلا با عمرسعد را مستندی برای ادعای خود مبنی بر روح مذاکره در کربلا توضیح میدهند ؟
رجبی دوانی: اگر امام حسین(ع) با حر عمر سعد درکربلا، و درمدینه با مروان حکم سخن میگوید؛ نه از این باب که به تفاهمی برسند، و یا اینکه حضرت براساس موقعیت آنها برایشان شانی قائل باشد، بلکه برای نجات آنها سخن میگوید. وظیفه اصلی ایشان هدایتگری بشراست. لذا حدیث پیامبر را برا ی حر میخوانند که "اگر مسلمان، حاکم جاعلی راببیند که حرامهای خدا را حلال کرده، عهد و پیمان الهی را شکسته، و ظلم و ستم پیشه کرده اگر با قول وفعل در برابرش نایستد بر خداست که اورا در روز قیامت همراه با آن حاکم در آتش جهنم بیافکند". امام در حال هدایت حر است و نمیخواهد با او به توافقی برسد. میفرمایند توبه طرف ما بیا و جلوی ما نایست تا بتوانیم وظیفه خود را انجام دهیم. بحث مذاکره کردن برای رسیدن به یک تفاهم ابدا مطرح نیست. اگر یزید به امام حسین کاری نداشت امام با او کار دارد چرا که یزید نباید در جایگاهی باشد که باعث بدبختی مردم شده است.چون امام وظیفه هدایت دارد باید او را از این جایگاه به زیربکشد.
"خبرگزاری دانشجو": آیا میتوان آن را قیاسی کرد به نامه امام به گورباچف و قصه شوروی ....؟
رجبی دوانی: چون حضرت امام خمینی(ره) در صدد هدایت بود و روش پیغمبر را انجام داد. پیغمبر به سران کشورهای مختلف نامه نوشت و آنها را به راه حق دعوت و هدایت کرد. آن روش در کار امام حسین هم نمود پیدا کرده و امام حسین میخواهند افرادی که در جبهه باطل هستند از بدبختی بیرون بیاورند. رویارویی جبهه حق و باطل قطعی است. امام حتما باید با یزید روبرو شوند. لذا میخواهند آنها را به جبهه حق آورده و از شقاوت نجات دهد .
الان قانون برداشت مفاهیم از وقایع عوض شده
هرجا جنگ و کشتاری باشه باید خوش بین باشی و بفرمایی مذاکره میباشد
داعش هم داره با جان مسلمانان مذاکره میکنه
چرا بروز نیستید!