حسین خانمحمدی، مسئول سابق تحلیلی و بررسی بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی جندی شاپور در گفتگو با خبرنگار " خبرگزاری دانشجو" در ایلام، بیان داشت: هنگامی که در مورد کربلا صحبت می شود، مباحث به سمت و سوی دلاوری های سپاه حق و جنایت های سپاه باطل سوق داده می شود؛ اما بحث اصلی و مهم که همان دلایل شکل گیری این نهضت، چرایی و ماهیت آن است به بوته غفلت و فراموشی سپرده شده اند.
مشاهده می کنیم که جای شاکی و متشاکی، صاحب حق و جنایتکار در حال عوض شدن می باشد، می گویند 9 دی خاتمه فتنه بود، اصلا چه شد که فتنه اتفاق افتاد؟ متاسفانه شاهد هستیم که برخی مسئولان از بحث کردن در این زمینه و باز کردن لایه های پنهانی آن به عمد یا برای مصلحت کوتاهی می کنند، تنها چیزی که از فتنه در رسانه ها به تصویر کشیده می شود به آتش کشیدن چند سطل زباله، شکستن شیشه، تجمع مردم و سردادن چند شعار است، اما آیا فتنه 88 صرفا در همین موارد خلاصه می شود؟
ماجرای جنبش سبز صرفا به سال 88 محدود نمی شود، ریشه در تاریخ 30 ساله ی انقلاب دارد، اگر فیلمی مانند قلاده های طلا به عنوان سیاسی ترین فیلم تاریخ انقلاب اسلامی مجوز اکران می گیرد و در آن یک نیروی بلند پایه امنیتی و اطلاعاتی در حال خیانت به کشور به تصویر کشیده می شود و البته کسی مانع از اکران و پخش آن نمی گردد خبر از یک فاجعه و واقعیت عمیق دارد، برخی از کسانی که در همین انقلاب رشد یافتند برای بزنگاه موعود تربیت شده اند تا ضربه نهایی را وارد کنند.
30 سال در حال کسب تجربه هستیم و از آن عبرت نمی گیریم، در آثاری که از لانه جاسوسی کشف شد اسنادی از صدور حکم قتل امام راحل (ره) توسط آیت الله شریعتمداری و بمب گذاری توسط قطب زاده، وزیر امور خارجه وقت که مترجم و همراه امام بود در بیت امام ( قدس ره) پرده برداری شد، بنی صدر با وجود آنکه رئیس جمهور ایران بود؛ اما مبلغ 3000 میلیارد دلار از سازمان سیا حقوق می گرفت، با وجود آنکه تمام اسناد، رمزگشایی نشدند؛ اما اطلاعات تاسف برانگیزی از خیانت مسئولین دولتی به انقلاب نوبنیاد ایران کشف شد.
همان اسناد می گویند که شخصی مانند کشمیری که دبیر شورای عالی امنیت ملی بود یک بمب در دفتر نخست وزیر قرار داد و سبب رقم خوردن شهادت رجایی و باهنر شد، دیدیم و شنیدیم که شهیدان قدوسی و لاجوردی در نتیجه ی بمب هایی که در قوه قضاییه نهاده بودند ترور شدند، تمام اینها درس عبرت هایی بود برای مسئولان و مردم تا هوشیار باشند و بدانند زنگ خطرهایی برای 30- 20 سال آینده نواخته خواهد شد، دلالان خارجی و مدعیان راه امام این نظام را نانجیبانه تا لبه ی پرتگاه پیش بردند؛ همان امامی که فرمود: حفظ این نظام از اوجب واجبات است ولو این واجب حفظ جان امام عصر باشد، این جمله بسیار سنگین و پرمعناست؛ یعنی حفظ نظام از حفظ جان امام عصر نیز مهم تر است زیرا امام عصر مامور به تشکیل نظام اسلامی می باشند.
مایکل لدین، مشاور امنیت ملی آمریکا در 7 دی ماه 89 در بنیاد ملی دفاع از دموکراسی گفت: ما روزی خواهیم نشست و درمورد تاریخ پنهان جنبش سبز با شما صحبت خواهیم کرد و به همه شما می گوییم که از سال 2009 یعنی در سال 1388 شرع شد اما من به شما می گویم که ما می دانیم و می توانیم مستند کنیم که ریشه ی این حرکت از اواسط دهه 1970 میلادی یا به عبارت دیگر در سال های 66- 1365 یعنی مصادف با نخست وزیری آقای میرحسین موسوی آغاز شد و در طول مراحل مختلف تکامل یافت.
حسین رهجو (میرحسین موسوی) کیست؟
حسین رهجو از اعضای جنبش مسلمان ایران، شاخه وابسته به سازمان مجاهدین خلق بود، آقایان جبیب الله پیمان و جواد قدیری که برادر زن ابطحی، مشاور خاتمی و حامل آن بمب معروف که دست مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) را قطع کرد بود از اعضای اصلی این جنبش بودند، وی همچنین شرکت مارکسیستی به نام سمرقند را به شراکت مهدی و عبدالعلی بازرگان را به راه انداخت.
تنها سابقه ضد ستمشاهی میرحسین موسوی به برپایی نمایشگاه موش و گربه برمی گردد، ساواک به دلیل برداشت مفهوم ضد استکباری از این نمایشگاه، رهجو را دستگیر کرد، او بعد از دستگیری در زندان ساواک، به ازای لو دادن نام آلاد پوش، یکی از اعضای مجاهدین خلق از زندان آزاد شد و این ارائه اطلاعات زمینه ای مثبت برای عضویت رهجو در میان اعضای هیئت علمی دانشگاه های تهران شد.
به کسانی که این مصاحبه را مطالعه می کنند پیشنهاد می کنم که نام «زهره کاظمی» را جستجو کنند و از زندگی وی اطلاعات کسب کنند، پدر وی یکی از امیران دربار شاهنشاهی و یکی دیگر از اعضای خانواده اش سوگلی هویدا بود، پس از طلیعه ی انقلاب اسلامی خانواده ی کاظمی به نام رهنورد و زهره کاظمی به نام زهرا رهنورد تغییر نام می دهند؛ البته ناگفته نماند که حسین رهجو نیز به نام حسین موسوی تغییر هویت داد، نام موسوی سی سال بعد با سید حسین موسوی در محافل و مجامع زمزمه گردد، دلیل سید شدن این آقا در این گفتار ذکر خواهد شد.
پس از وقوع انقلاب، زهرا رهنورد در انتخابات خبرگان قانون اساسی حضور یافت و به دلیل شکست در انتخابات این نهاد، ادعای تقلب در انتخابات قانون اساسی را مطرح کرد، یکی از عجایب در مورد ایشان این است که در یک راه صدساله! به مفسر قرآن تبدیل شدند و با تفسیر قرآن! حکم به دیکتاتور بودن ولی فقیه را صادر کردند این مقاله در روزنامه جمهوری اسلامی که مدیر مسئول آن میرحسین موسوی بود به چاپ رسید.
موسوی با وجود آنکه مسئول نشریه جمهوری اسلامی بود؛ اما درشت ترین تیترهای روزنامه ی جمهوری اسلامی ( به عنوان یکی از رسانه های جمهوری اسلامی) را به بحث تقلب در انتخابات قانون اساسی، دیکتاتور بودن ولایت فقیه، تعریف و تمجید از حبیب الله پیمان اختصاص می داد و بیت المال به عنوان تریبونی برای رسیدن به امیالشان استفاده می کرد.
20 سال سکوت آن ها را به سال 88 و اجرای سناریو براندازی نظام از طریق جنبش سبز رهنمون می ساخت، آن زمان که موسوی در سال 88 گفت: من نخست وزیر امام هستم عده ای بدون هیچ یادآوری خاطرات گذشته و با سرپوش گذاشتن بر این گنداب گفتند: بله، ایشان نخست وزیر امام بودند و منشا خدمات شایانی شدند اما کسی نگفت که چرا این به اصطلاح نخست وزیر، 8 بار با فرستادن درخواست استعفایش، امام را خون به دل کرد، نمی گویند چرا در بدترین شرایط کشور، ساز تنها گذاشتن امام را می نواخت، نمی گفتند که امام ایشان را برای بدتر نشدن اوضاع ابقا کردند، نمی گویند که چرا برخی فرماندهان با دلبستن به این آقا اعلام کردند که اگر موسوی برود کشور به کلی سقوط می کند، این ها زوایای پنهانی هستند که عالی جنابان مسئول در موردشان نه در زمان انتخابات و نه در حال حاضر کلامی مطرح نکرده اند.
تقلب، رمز مشترک تمام کودتاهای رنگی
براساس بررسی تطبیقی با انقلاب های مخملی که در کشورهای منطقه به وقوع پیوسته اند می توان اینگونه تحلیل کرد که 30 نقطه ی مشترک میان انقلاب های مخملی در کشورهای اطراف ایران مانند گرجستان، اوکراین، قرقیزستان با جنبش سبز در ایران وجود دارد، هر چهار کشور از موقعیت ژئوفیزیکی و ژئواستراتژیکی مهمی برای غرب به ویژه آمریکا برخوردار هستند، در چهار کشور انتخابات مخرج مشترک انقلاب های رنگی بود، در پیش از انتخابات جریانات رقیب دولت، خواهان فراهم کردن زمینه برای حضور حداکثری و بعد از ناکامی، خواستار شورش مردم شدند، در ممالک مذکور، آمریکا و غرب حامی معنوی و مالی قضایا بودند و سفارتخانه کشورهای غربی به ویژه آمریکا که البته در ایران کشور انگلستان عده دار این وظیفه بود بر آتش اغتشاشات نفت می ریختند به گونه ای که حتی سفیر در تجمعات شرکت می کرد.
تقلب در تمام این کودتاها اسم رمز شورش انتخابات بود، در چهار کشور از یک نماد که عموما متناسب با زمان، مکان و ذائقه ی مردم بود استفاده می شد؛ گل رز در گرجستان، گل لاله در قرقیزستان، نارنجی در اکراین و سبز که نمادی معنوی و ملی است در ایران استفاده شد، در گرجستان جنبش کامارا به معنای «بس است»، در اکراین جنبش کورا به معنای «لحظه موعود رسیده است»، در قرقیزستان جنبش اتیکور به معنای «مقاومت» و در ایران جنبش سبز به معنای «صیادت و صلح» بود.
لیدرهایی که در ساز مخالفت با دولت می دمیدند در کشورشان پست های مهم حکومتی داشتند و نخبگان سیاسی نقش اساسی را برعهده گرفته بودند، در چهار کشور دولت حاکم، ناکارآمد نشان داده می شد و تنها راه این برون رفت از شرایط نامطلوب موجود، انتخاب این اپوزوسیون و توجه به شعارهای آزادی، دموکراسی و مبارزه با فساد حاکم در دولت مطرح می گردید، در این کودتاها از تلفن همراه، پیامک، شبکه سازی و رسانه استفاده می شد به گونه ای که در سال 1388 شرکت یوتیوب قصد اعمال تغییرات اساسی در سایت خود را داشت اما خانم کلینتون با تقدیم یک نامه، از مسئولان این رسانه درخواست کرد که تغییرات را به زمانی دیگر موکول کنند تا آمریکا و عمال آن بتوانند برای رسیدن به اهدافشان در ایران از آن استفاده کنند.
با مضامین دینی به جنگ دین رفتند
آقای مایکل لدین، مشاور امنیت ملی آمریکا در 7 دی ماه 1389 در مصاحبه ای با رادیو فردا گفت: دفتر نخست وزیری ایران ( در همان سال های 66 و 65) با دولت ریگان ارتباط داشت، آقای کنگرلو که مشاور امنیتی میرحسین موسوی بود در مصاحبه ای با مشرق گفت: ما پیش از مک فارلین ارتباط پنهانی با آمریکا را برقرار کرده بودیم و مدام گزارش های این ارتباطات را به آقایان هاشمی رفسنجانی و موسوی منتقل می کردیم، رئیس جمهور وقت آقای خامنه ای بودند ( لازم به ذکر است که ماجرای مک فارلین را امام راحل (قدس ره ) کنترل کردند که ابرو ریزی برای ایران نشود و به ضرر دولت آمریکا تمام گردد)، سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که چرا باید این اخبار به کسان دیگری به غیر از رئیس جمهور ارائه شوند؟
دشمن بعد از تحمیل جنگ و اعمال تحریم به این نکته پی برد که نمی تواند علیه جمهوری اسلامی در راستای فروپاشی آن اقدام اساسی کند، بازبینی، تطبیق و بررسی دلایل استحکام نظام اسلامی در ایران توسط غرب، آن ها را به این نتیجه رساند که عامل دوام نظام حاکم، مردم می باشند، همان مردمی که با وجود اختلاف سلایق مختلف در برابر دشمن مشترک با اتحاد در کنار دولت قرار می گیرند؛ بنابراین وحدت را با بکارگیری عنصر شک و تردید در میان مردم به یکدیگر و مردم به مسئولین بکار گرفتند.
در سال 88، 40 میلیون نفر در انتخابات شرکت کردند و درحالی که آماده مشاهده یک پیروزی بزرگ بودند به یکباره تردید، مردم را دچار تشکیک کرد، عده ای تا پشت خیمه معاویه رفتند و بعد صدا آمد که ای مالک، برگرد، نیروهای خودی به دلیل بی بصیرتی و عدم شناخت از فتنه زمانه سلاح هایشان را به دلیل مبتلا شدن به شک، به زمین انداختند، تا آن زمان فتنه ای به سبک و سیاق با مضامین دینی به جنگ دین رفتن، حادث نشده بود. قطعا سردادن شعارهای الله اکبر در نیمه های شب بر روی پشت بام ها، یاحسین، میرحسین و امثال این، تجربه ای بود که از صفین کسب کرده بودند.
پروژه تشکیک در انتخابات 8 ماه پیش از انتخابات توسط تاج زاده کلید خورد، در قدم های بعدی بزرگ کردن این موضوع در دستور کار رسانه ها و ستادها قرار گرفت، تشکیل کمیته ی صیانت از آرا برای القای این پیام بود که ممکن است تقلبی در شمارش آرا رخ دهد؛ بنابراین ما باید از این رای ها صیانت کنیم، چندین هزار نفر به عنوان نماینده موسوی در مراکز اخذ رای از صندوق های آرا نظارت می کردند، زمانی که شعار تقلب در بوق و کرنا شد و وقتی اعلام کردند 10 درصد صندوق ها به انتخاب کاندیداها باز شماری می شوند موسوی از تمکین سر باز زد؛ زیرا می دانستند که تقلبی صورت نگرفته است، سران فتنه حتی برای تغییر دادن قانون اساسی، اجرای پروژه ی محدود کردن ولی فقیه، حذف کردن رهبر و غیره نیز برنامه ریزی کرده بودند موید این مطلب یافتن جزوه ی براندازانه در منزل امیررضا بهشتی است.
کمیته صیانت از آرا پیام بی اعتمادی به مردم و دموکراسی بود
اما اولین کسی که دم از تقلب زد کیست؟ آقای تاج زاده، در انتخابات مجلس سال 1378 معاون سیاسی وزارت کشور بودند، در آن انتخابات آقای هاشمی رفسنجانی از تهران به عنوان نفر آخر حائز رتبه سی و یکم شدند، در بیانیه ای که همان زمان از سوی دفتر آقای هاشمی ارسال شد نتایج آرا را آلوده به شائبه ی تقلب اعلام کردند، پس از به برپا خواستن صدای معترضین، 800 صندوق بازبینی شدند، از این تعداد، 500 صندوق به دلیل وجود تقلب ابطال گشتند، این موضوع به مقام معظم رهبری اعلام شد و ایشان فرمودند: تا همین جایی که بازبینی شده است آرا را جمع کنید و به آن دامن نزنید، این وقایع در دولت اصلاحاتی که بحث هوچی گری، استفاده از رسانه ها، بزرگنمایی، قتل های زنجیره ای، ماجرای کرباسچی و غیره اتفاق افتاد، در جریان قتل های زنجیره ای آقای کاظمی، معاون وزارت اطلاعات وقت پشت پرده ی این وقایع بود.
آقای تاج زاده به دلیل مهندسی انتخابات، محکوم شد و به زندان افتاد، 8 ماه پیش از انتخابات 88 به عنوان یک مدعی قانونمدار هشدار جلوگیری از تقلب در انتخابات را سر دادند و اسم رمز فتنه که همان " تقلب" بود را مطرح کردند، مقام معظم رهبری ( مد ظل العالی) در نماز روز عید سال 88 در مشهد، مردم را به مورد خطاب قرار دادند و فرمودند: به جریانات موجود توجه کنند و هوشیار باشد، در راستای تکمیل پازل این کودتا بی بی سی فارسی، شبکه های فارسی زبان ماهواره ای و روزنامه های زنجیره ای داخلی نیز جان گرفتند و هشت ماه بر وجود مشکلات در ساختارهای نظام مانور دادند، در کنار این موارد، آقایان خاتمی و موسوی چهره ای قانونمند و موجه از خود نشان می دادند.
این طرح در اذهان عمومی درونی شد که عده ای قرار است در برابر آقای موسوی قانونشکنی کنند و پیروز میدان کسی جز موسوی نخواهد بود، نظام برای خاتمه دادن به این شایعهها بزرگمنشانه کمیته صیانت از آرا را در صورتی که ساختاری قانونمند نداشت پذیرفت، اعضای آن معتمدین محلات بودند که بر روند رای دهی مردم نظارت می کردند، کمیته ی صیانت از آرا یک پیام به بی اعتمادی نسبت به مردم و دموکراسی بود. در جریان مناظرات تلویزیونی از هر دو طرف بی اخلاقی هایی را مشاهده کردیم از سوی دیگر مناظرات به جای آنکه بر سر مسائل کشور باشد به جایی برای کشیدن انگشت اشاره به سوی یکدیگر، بگم بگم گفتن ها، تو کی هستی و من کی هستم ها تبدیل شده بود، واقعیت این بود که در مناظرات کفه ی ترازو به سوی احمدی نژاد چرخید.
حمایت بوش، اوباما، شیمون پرز، کلینتون و نتانیاهو از جنبش سبز
اما مدعیان راه امام تا چه اندازه خود را ملزم به پیروی از راه امام می دانستند؟ بوش اعلام کرد: ما در ایران از اصلاح طلبان حمایت می کنیم، آقای اوباما گفتند: ما شجاعت میرحسین موسوی در تقابل با نظام را ستایش می کنیم، شیمون پرز اذعان داشت: اصلاح طلبان به نیابت از ما در داخل ایران می جنگند، چرا در این میدان اصلاح طلبان وطن پرست راه خود را از این حضرات جدا نمی کنند و فریاد مرگ بر اسرائیل را سر نمی دهند؟ و نمی گویند که ما از این کودک کشان متجاوز نیستیم؟ نتانیاهو ابراز داشت: که اصلاح طلبان بزرگ ترین سرمایه های ما هستند. در تیرماه همان سال وزارت خارجه اسرائیل اعلام کرد: جریان سبز به دنبال سرنگونی نظام ایران است، ما امیدواریم که موسوی تا ایستگاه آخر که همان سرنگونی نظام است به پیش برود، چرا آقای موسوی اینجا موضع گیری نمی کنند؟
مایکل لدین در یک شب پیش از انتخابات گفت: فردا در ایران انتخابات نخواهد بود بلکه انقلاب رنگی رخ خواهد داد. معاون خزانه داری آمریکا در مصاحبه با فارین پالیسی عنوان کرد: تقلب یک دروغ بود پروژه ی اصلی ما مقابله با جمهوری اسلامی در خاورمیانه است، خانم کلینتون نیز بعدها گفت: ما به جنبش سبز کمک کردیم، جالب اینجاست آقایی که زمانی به وی عالیجناب سرخ پوش می گفتند و بعدها به قبله آمال همان هایی که این نسبت را به وی می دادند و سپس به حضرت آیت الله تبدیل شد در مصاحبه با خبرنگار آتلانتیک گفت: برای آنکه ما به نتیجه برسیم شما در شیپور تقلب بدمید. این سند توسط سایت وی کیلیپس منتشر شد، سوال من این است که اگر این مطالب دروغ می باشند پس چرا حضرات تکذیب نمی کنند؟
140 بند از 190 اصل تئوری های انقلاب های مخملی به قلم جین شارپ در ایران اجرا شد، ای کاش این کتاب در ایران ترجمه، مقایسه تطبیقی و پخش شود تا مردم بدانند چه بر سر این مملکت آمده است، یکی از اصول شارپ در براندازی نظام موجود این است که عده ای پیش از اعلام نتیجه ی نهایی، تریبون به دست گیرند و اعلام پیروزی کنند، متاسفیم که همانهایی که تریبون را برای موسوی فراهم کردند تا بگوید: من پیروز انتخابات هستم هم اینک در جایگاه بالای حکومتی و اجرایی قرار دارند (ربیعی).
از مدت ها پیش که حلقه ی کیان تشکیل و سپس در تشخیص مصلحت نظام و دولت خاتمی آغاز به فعالیت کرد برنامه هایی به صورت مستمر برای عده ای از مسئولین و نخبگان برگزار می شد که اساتید آن از نیروهای MI6 و CIA بودند آن ها در مجامع نخبگانی و جلسات انجمن های اسلامی شرکت و سخنرانی می کردند، در غالب همان جلسات مباحث نافرمانی مدنی نیز ارائه می شد، وقتی رامین جهان بگ لو، به عنوان عضو سازمان سیا و مدرس کلاس های جامعه مدنی در سال 88 دستگیر شد خاتمی به آیت الله شاهرودی نامه نوشت و ایشان را به اعمال دیکتاتوری متهم کرد.
بنیاد سوروس دو موسسه توسط خانم الیزابت کنی را در دوحه ی قطر و لاهه تاسیس کرد، که بسیاری از آقایان با حضور در این موسسات کسب آموزش می کردند، برخی از ایشان مانند آقایان خاتمی و ظریف پا را فراتر گذاشتند و شخصا به دیدار جورج سوروس شتافتند، در آنجا بود که آقای خاتمی دلیل عدم پیاده سازی دموکراسی به سبک غربی در ایران را نوع بدنه حکومت اسلامی و وجود دموکراسی دینی دانست، تمام آنچه که گفته شد و تمام لایه هایی که هنوز افشا نشده اند برنامه ای برای براندازی نظام اسلامی در ایران بود، برخی صاحب نظران می گویند برنامه 18 تیر سال 78 یک امتحان و آزمایش در یک فاز کوچک و در محدوده ی دانشگاه می باشد.
به اوباما نامه نوشتند و با اشاره به نقاط ضعف ایران، خواستار تحریم جمهوری اسلامی شدند
فتنه سبز را می توان حاصل جمع دو نفاق قدیم و جدید دانست، نفاق قدیم، همان؛ نهضت آزادی ها، جبهه ملی ها، منافقین، سلطنت طلبان، انجمن حجتیه و تمام کسانی که مرده بودند و به یکباره زنده شدن را شامل می شوند، در سال 88 به واسطه ی احیا کردن گروهک هایی که مردم آن ها را مطرود کرده بودند به این ملت ظلم شد، گروه نفاق جدید کسانی هستند که به هر قیمتی خواهان پیروزی در انتخابات بودند، در همان زمان برخی از این آقایان به اوباما نامه نوشتند و نقاط ضعف ایران را متذکر گشتند و خواستار اعمال تحریم های بیشتر علیه جمهوری اسلامی شدند، پس از انتخابات سال 88 بود که دست چدنی آمریکا از زیر دستکش مخملی بیرون آمد.
بخشی از هزینه های این اردو کشی ها از محل فروش تابلوهای نقاشی زهرا رهنورد به سازمان سیا با هزینه های چند میلیون دلاری تهیه می شد. آنهایی که مدعی پیروی از راه امام می باشند چرا به این جمله بنیانگذار انقلاب اسلامی نمی اندیشند که اگر دیدید دشمن از شما تعریف و تمجید می کند راه را اشتباه رفته اید، اینجاست که به این جمله می رسیم که ملاک حال افراد است.، شریح، زمانی در دستگاه امام علی (ع) به عنوان قاضی خدمت می کرد اما همین فرد حکم قتل حسین ابن علی (ع) را صادر کرد.
آنها با تئوری دین علیه دین وارد کارزار شدند؛ از نمادهای مقدس استفاده کردند و به پایگاه های بسیج و مساجد حمله ور شدند، با نام دین و برای تخریب مکان هایی که اسم دین بر روی آن ها متجلی بود تمسک جستند، 40 نفر از مردم کشته شدند، تعدادی از بچه های بسیجی را زنده زنده در سطل آشغال سوزاندند، چرا رسانه های ما واقعیات 9 دی و فتنه 88 را منتشر نمی کنند؟
آقای ستاری، یکی از نیروهای هلال احمر در روز عاشورا فقط به جرم اینکه دارای ظاهری مذهبی بودند به وضع فجیعی مورد ضرب و شتم قرار گرفت و چند سال بعد به شهادت رسیدند، با وجود آنکه نظام، شهدای بسیاری در فتنه 88 داد اما آن ها هستند که ادعای دروغین کشته شدن اصحابشان را سر می دهند در صورتیکه شهدای آن ها یا مانند خانم ترانه موسوی، زنده است و یا 30 سال پیش فوت شده اند، رسانه های داخلی حتی فیلم کشته شدن ندا آقاسلطان را نیز کامل پخش نکردند، چگونه است که خبرنگار بی بی سی مستقیما از سر تا ته کوچه بر ندا آقا سلطان زوم می کند و انگار می داند که قرار است برای این خانم اتفاقی واقع شود؟ چرا این خبرنگار همان شب به اتفاق نامزد ندا از کشور خارج شدند؟ چرا رسانه ها این مطالب را برای مردم واگویه نمی کنند؟ در سال 88 در جنگ رسانه ای شکست خوردیم.
خاتمی گفت: ما معتقدیم که هیچ تقلبی صورت نگرفته است
آقای لرد بانکی مون گفت: جنبش سبز باید با انقلاب 1357 ایران گره بخورد، ولی دوستان ما در ایران خیلی عجله کردند، پیامبر (ص) فرموده اند: خداوند دشمنان اسلام را احمق آفریده است، جنبش سبز خیلی زود از شعارهای " یا حسین، میرحسین" به " نه غزه، نه لبنان" و " مرگ بر اصل ولایت فقیه" رسیدند، پس از این شعارها بود که به یکباره نقاب از چهره ی آن ها برافتاد، تا پیش از هتک حرمت به امام حسین (ع) در روز عاشورا بسیاری از رجال سیاسی می گفتند که این کشمکش صرفا دعوا میان کاندیداها است بنابراین سکوت کردند.
در راهپیمایی روز قدس دو عملکرد استراتژیک نظام مورد هدف قرار گرفتند؛ ما در قانون اساسی حمایت از مستضعفین جهان و حمایت از فلسطین را داریم، شعار " نه غزه، نه لبنان" یعنی ایستادگی در برابر قانون اساسی. پس از این واقعه بود که عده ای بعد از سکوت 7 ماهه، چفیه انداختند و عده ای نیز به سکوت یا حمایت خویش از جریانات موجود ادامه دادند، در 13 آبان و 16 آذر به جمهوری اسلامی " نه " گفتند، جالب اینجاست که آقای خاتمی که پیش از انتخابات مردم را به رعایت قانون دعوت می کرد پس از انتخابات در راهپیمایی ها شرکت می کرد، بیانیه صادر می نمود و مردم را به برگزاری راهپیمایی دعوت می کرد.
آقای خاتمی بعدها در جلسات خصوصیشان اذعان داشتند: ما معتقدیم که هیچ تقلبی صورت نگرفته است، آقای آخوندی، نماینده ی موسوی در جلسه ی وزارت کشور و در حضور مقام معظم رهبری ( مد ظل العالی) گفت: من در ساختار انتخابات بودم و دیدم که تخلف شد اما به هیچ وجه تقلبی صورت نگرفت، غیر ممکن است که 12 میلیون رای تقلب شوند، نکته ای که بار دیگر متذکر می شوم این است که چرا رسانه های ما این مطالب را پوشش نمی دهند و برای مردم تبیین نمی کنند؟
روز عاشورا تشری به همه بود، انگار قرار است عاشورا برای وسعت تاریخ فتنه زدایی کند، چهره های واقعی را نشان دهد و تزویر را برملا کند، شریح که روزی قاضی دارالخلافه ی امیرالمومنین بود روزی به صادر کننده حکم قتل پسر علی تبدیل شد، رسوا شدند، اینجاست که " ملاک، حال افراد است"، یک روز نخست وزیر امام بودند البته آن هم ناگفته ها زیادی دارد و روزی دیگر در برابر همان امامی که گفت: حفظ نظام، از اوجب واجبات است ایستادند.
پوتین: مسیح را در وجود آیت الله خامنه ای می بینم/ در انتخابات 92 روسیاهی به ذغال ماند
اگر به سخنرانی رهبری در 29 خرداد دقت کنیم دلیل رهبر برای انتخاب آیاتی که سخنرانی خویش را با آن آغاز کردند و به پایان رسانیدند را درک خواهیم کرد، این جاست که باید به خود ببالیم که رهبری بصیر و فرزانه داریم، رهبری که آینده را می بیند و می داند چه قرار است اتفاق بیوفتد، آغازین کلام، آیه ی چهارم سوره ی فتح به منظور آمدن سکینه و آرامش به دل ها بود، وقتی به تفسیر این آیه مراجعه می کنید می فهمید که در زمان پیامبر قرار دادی منعقد شد که براساس آن مسلمانان حق ورود به مکه و زیارت خانه ی خدا را نداشتند، برخی از اصحاب به پیغمبر گفتند اجازه ی جهاد و فتح مکه را صادر کنید اما ایشان مردم را به صبر دعوت کردند، 6 سال از آن قرارداد گذشت، در این مدت نسبتا طولانی، افراد و احزاب مختلفی به اسلام روی آوردند و بعد از 6 سال پیامبر، بدون هیچ جنگ و خونریزی وارد مکه شدند، در این حال بود که آیه ی انا فتحنا لک فتحا مبینا نازل شد و اصحاب دریافتند دلیل صبوری نبی مکرم اسلام چه بود؟
در همان سال 88 برخی ها گفتند چرا این مردم را از کف خیابان جمع نمی کنید؟ رهبر فرمودند: صبر کنید تا همه متوجه شوند. اگر در سال 88 با معترضین برخورد می شد سوالها و شبهات فراوانی به وجود می آمد، اگر مردم سرکوب می شدند کسی شعار " نه غزه و نه لبنان" و " مرگ بر اصل ولایت فقیه را نمی شنید، کسی تصاویر دردناک به آتش کشیده شدن خیمه های امام حسین ( ع) و سنگ زدن بر نمازگزاران روز عاشورا را نمی دید، کسی واقعیت فتنه را درک نمی کرد، مقام معظم رهبری ( مد ظل العالی) سخنرانی خویش را با آیه اذا جاء نصرالله والفتح به پایان رسانید، این مطلب خبر از بصیرت رهبر می دهد، ولادیمیر پوتین، عیسی مسیح را در آیینه تمام نمای آیت الله خامنه ای می بینند و می گوید که اگر ما چنین رهبری در کشورمان داشتیم قطعا ابرقدرت جهان می شدیم.
روز عاشورا عده ای بیانیه دادند و هتاکان عاشورا را خداجو خواندند، عده ای سعی می کنند بخاطر امیالشان همه چیز را وارونه ببینند، عده ای نیز سکوت کردند و با این سکوت به نظام، مردم، اسلام و کسانی که خونشان به ناحق ریخته شد ظلم کردند، عاشورا واقعیتی است که فتنه را با حامیان آن روسیاه کرد، پس از این روز بود که مردم، صف خود را از دیگران جدا کردند، شمر همان کسی است که در رکاب علی در جنگ صفین جانباز شد اما او بود که در روز عاشورا سر از تن فرزند علی جدا کرد، عاشورا اثبات می کند که سابقه ی انقلابی داشتن به معنی سندی برای انقلابی ماندن و عاقبت بخیر شدن نیست.
9 دی، ایستگاه آخر فتنه بود، در انتخابات 92 روسیاهی به ذغال ماند، همان هایی که ادعای تقلب در انتخابات را داشتند با پای خودشان آمدند رای دادند این یعنی ساختارها را قبول دارند، همان هایی که مدعی تقلب بودند دیدند که با اختلاف هفت دهم آرا آقای روحانی به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد، انتخابات 92 با حضور پرشور مردم خط بطلانی بر بی اعتمادی مردم به ساختار نظام بود.
حکم ترور سران فتنه از سوی سازمان های غربی در دستور کار قرار گرفته است
اما چرا برخی ها دم از رفع حصر سران فتنه و زدودن لکه ها می زنند؟ عده ای در سال های 78 و 88 در شورای عالی امنیت ملی و ساختارهای امنیتی نظام بودند و حکم حصر خانگی را با دستان خودشان امضا کردند، لحن ها برای آغاز یک کارناوال تبلیغاتی و نگه داشتن عده ای در اطرافشان تغییر کرده است، این آقایان باید هرزچندگاهی از قول هایی که داده اند صحبت کنند، همین حضرات که االان برای خود کسی شده اند به خاطیان 18 تیر عنوان اراذل و اوباش می گفتند و از جمع کردن این لات ها سخن می راندند اما الان دم از حرکت های دموکراسی خواهانه می زنند.
برخی ها می گویند من در زمان فتنه خارج از کشور بودم و به هنگام بازگشت به ایران به نیروهای بسیجی دستور دادم که این اراذل ها را جمع کنند، عده ای نیز بحث حصر ابوسفیان و بخشش وی توسط پیغمبر را مطرح می کنند؛ ولی نمی گویند که ابوسفیان پس از مسلمان شدن و اقرار به اشتباهش مورد عفو و بخشش نبی مکرم اسلام قرار گرفت. فتنه گران، نظام را به لبه ی پرتگاه بردند؛ والفتنه اشد من القتل، آقای منتظری به عنوان مقلد همین آقایانی که دم از رفع حصر می زنند گفته اند؛ حکم محاربه قصاص است، در قرآن نیز آمده است: ولا تکن للخاصمین خصیما؛ وکیل مدافع خائنین نباشید.
پس از ختم غائله ی فتنه سبز در 9 دی و روزها و ماه های بعد از آن حکم ترور سران فتنه از سوی سازمان های جاسوسی غربی در دستور کار قرار گرفت، آن ها می گویند برای شعله ور شدن آتش این جریان، باید خون ریخته شود، این سخن دقیقا مشابه تاکیدات حجاریان به خاتمی در سال 80 مبنی بر؛ اصلاحات برای بقا و حیات نیاز به خون دارد می باشند. در کلام خدا آمده است: تبت یدا تبت ابی لهب و تب؛ اگر مسلمان هستید باید ابولهب را به دلیل فتنه انگیزی هایش تا پایان عمرتان لعنت کنید، عده ای نیز می گویند: این ها را در دادگاه صالحه محاکمه کنید زیرا جرمشان اثبات نشده است، این سخنان از یک حقوقدان بعید است.
اما چرا عده ای امیدوار هستند که سران فتنه راهی دادگاه شوند؟ اگر به فرض محال حکم تبرئه موسوی و کروبی صادر شود جنبشی تازه پا می گیرد و اگر آن ها اعدام شوند میگویند: این حکم براساس فشار از بالا، کانالیزه شدن، بی عدالتی و اعمال دیکتاتورانه صادر شده است و این زمزمه ها آغازگر فتنه ای جدید می شوند، در هر صورت ورود موسوی و کروبی به دادگاه غائله ای جدید را رقم خواهد زد.