به گزارش خبرنگار اجتماعی «خبرگزاری دانشجو»، آموزش و پرورش یکی از محورهای توسعه ی هر جامعه ای است. آموزشی که در کنارش پرورش وجود داشته باشد و این آموزش و پرورش به همراه یکدیگر موجب تعالی خواهند شد.
سیستم آموزشی کشور ما از دیرباز، بر اساس حافظه محوری بنا گذاشته شده است. چیزی که در مدرسه به همه مان تاکید می شد این بود که بخوان و تکرار کن آن قدر که حفظ شوی.
این شیوه منسوخ، الان جای خود را به راهکارهای دیگر آموزشی داده است. راهکارهایی که در آموزش و پرورش کشورمان در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش ذکر شده است.
در برابر حافظه محوری که یکی از بزرگترین چالش های نظام آموزش کشور عنوان شده است، مفاهیم آموزشی دیگری چون خلاقیت محوری و پژوهش محور بودن مطرح می شود.
حافظه محوری، پر از آسیب و اشکال
نمی توان منکر این امر شد که در یادگیری، شنیدن و حفظ کردن از ارکان یادگیری هستند. اما در رویکرد حافظه محور مطالب یک طرفه از سوی معلم به دانش آموزان ارائه می شود، غافل از این که این شیوه، خود، مانع یادگیری و خلاقیت است.
پیاژه معتقد است که آموزش مانع خلاقیت است. وقتی معلمی یک سری مطالب را جزوه وار دیکته می کند و دانش آموز می نشیند و می نویسد و بعد هم مجبور می شود که چیزهایی که دیکته شده را حفظ کند و بر اساس حفظیات سر جلسه امتحان حاضر شود، نمی توان انتظار داشت چیزی را یاد گرفته باشد و یا اگر یاد گرفته، این مطلب در ذهنش باقی بماند.
همین است که حجم مطالبی که در ذهن دانش آموزان ما هست، حجم بالاییست اما چیزی که عملا یاد گرفته، قابل ارائه نیست. اگر در روز امتحان و یا فردای آن، از یک دانش آموز بپرسی از چیزی که امتحانش را دادی و اتفاقا نمره خوبی هم در آن گرفتی چند جمله حرف بزن یا آن را تدریس کن، نمی تواند!
این شیوه آموزش، علاوه بر کشتن خلاقیت دانش آموز، او را خسته و از درس و یادگیری زده می کند.
شیوه ی حافظه محوری، یک رابطه ی دو سویه است که بر مبنای فرایند یاددهی- یادگیری است. در حالی که دانش آموز دلش می خواهد علاوه بر شنیدن، مشاهده و لمس و جستجو کند. برای حل این مشکل، کارشناسان آموزشی رویکرد پژوهش محوری را پیشنهاد داده اند.
پژوهش محوری، جایگزینی مناسب برای سیستم آموزش حافظه ای
در پژوهش محوری، عنصر اصلی معلم است. تبدیل روشهای تدریس نتیجه محور به فرایند محور، مساله محور، پژوهش محور، پاسخ محور به سوال محور و استفاده از روشهای نوین تدریس، مانند تدریس به روش مشارکتی، بارش مغزی و بدیعه پردازی سرآغاز موفقیت در این مسیر است.
تحقیقات صورت گرفته نشان می دهد تغییر در محتوای کتابهای درسی و آموزش نحوه تدریس با رویکرد فعال به طور نسبی موفق بوده است. آنچه مسلم است در کوتاه مدت، امکان زمینه سازی در همه امور برای تحقق پژوهش محوری میسر نیست اما تا همین حد و با همین امکانات نیز، بسیاری از مشکلات سیستم حافظه محوری رفع شده است. این که دانش آموز هر مطلبی را که یاد می گیرد اگر امکان آزمایش داشته باشد با چشم ببیند، از این که ده بار آن را تکرار کند تاثیرش بیشتر است.
یا پیش از تدریس، به دانش اموز گفته شود که آن صفحاتی که فردا تدریس می شود را بخواند و درباره آن تحقیق کند و وقتی معلم آن درس را آموزش می دهد به موضوع اشراف کامل داشته باشد و حتی بیشتر از درس بداند، در یادگیری کمک زیادی می کند.
سه اصل برای تدریس ثمربخش
اگر معلمین ما اصول یادگیری را فرا بگیرند و از شیوه های سنتی فاصله داشته باشند، نتیجه بهتری خواهند گرفت. سه اصل براي تدريس ثمربخش وجود دارد كه عبارتند از:
۱- اصل يادگيري فعال (كشف موضوع توسط خود دانش آموز ضمن انجام فعاليت هاي مناسب): البته آنچه در كلاس مورد توجه ملعم است اهميت دارد، ولي هزار بار مهم تر از آن، چيزي است كه مورد توجه دانش آموز است. انديشه ها بايد از ذهن خود دانش آموز بيرون بيايد.
اگر دانش آموز در تنظيم صورت مساله هايي كه بايد حل كند، شركت داشته باشد، خيلي فعالتر خواهد كوشيد. معلم بايد شرايطي را فراهم آورد كه دانش آموز بتواند مساله هاي خودش را طرح كند چون باعث خواهد شد كه نيروي خلاقيت او شكوفا شود.
۲- اصل بهترين انگيزه: معلم بايد خودش را واسطه اي بداند كه مي خواهد مقداري از اطلاعاتی را كه مي داند، در اختيار دانش آموزان قرار دهد. دانش آموزي كه از يادگرفتن سرباز مي زند، ممكن است حق داشته باشد. هيچ دليلي وجود ندارد كه شاگرد ما، تنبل يا كم هوش باشد. بلكه خيلي ساده، ممكن است به چيز ديگري علاقه مند باشد. آخر، دنياي ما پر از چيزهاي جالب است. وظيفه ما، به عنوان يك معلم و به عنوان كسي كه مي خواهد آگاهي ديگران را بالا ببرد، اين است كه دانش آموز را به یادگیری علاقه مند كنيم. بنابراين، معلم بايد تمامي توجه خود را در انتخاب مساله و تنظيم آن به كار برد و آن را به بهترين صورت ممكن، به دانش آموزان عرصه كند. مساله بايد نه تنها از موضع معلم، بلكه از موضع شاگرد هم، جالب باشد.
۳- اصل تسلسل مرحله ها: عيب اصلي كتاب هاي درسی دراين است كه تقريباً همه مسال هاي موجود در آنها، از صورت هاي متعارف و عادي انتخاب شده است. منظور از مساله هاي عادي، مساله هايي هستند كه ميدان كاربرد كمتري دارند و تنها به روشن كردن يك قانون خدمت مي كنند و تمرين هاي مناسب براي يك قانون هستند.
البته اين مثال ها هم مفيد و هم لازم هستند ولي دو مرحله مهم آموزش در آنها وجود ندارد: مرحله بررسي و پژوهش و مرحله فراگيري. هدف اين دو مرحله اين است كه مساله مورد بررسي را با شرايط موجود و با آگاهي هايي كه قبلا به دست آورده ايم، مربوط مي كند. مساله هاي عادي، اين دو منظور را برنمي آورند، زيرا از قبل معلوم است كه براي روشن شدن قانون معيني طرح شده اند و اهميت آنها، تنها در خدمت كردن به همين قانون است.
البته، گاهي در اين مساله ها، به قانون يا قانون هاي ديگري هم توجه مي شود كه در اين صورت، مساله هاي مفيدتري به حساب مي آيند. حقيقت اين است كه بايد در كنار مساله هاي عادي، دست كم گاه به گاه، مساله هاي عميق تري هم به دانش آموزان داده شود، مساله هايي كه زمينه غني تري داشته باشد امكان ورود دانش آموزان به كارهاي جدي تر علمي را فراهم آورد. وقتي مي خواهيد چنين مساله هايي را در كلاس مورد بحث قرار دهيد از همان ابتدا، يك بررسي و پژوهش مقدماتي به دانش آموزان پيشنهاد كنيد. اين كار اشتهاي آنها را در حل مساله و رسيدن به جواب تحريك مي كند. اين مطلب را هم فراموش نكنيد كه مقداري از وقت كلاس را، براي بحث درباره نتيجه اي كه به دست آمده است باقي بگذاريد. يادگيري توسط سه فاز صورت مي پذيرد: فاز اول: دانش آموز حدس و گمان مي زند. فاز دوم: آن را به صورت كلمات در مي آورد. فاز سوم: براي تثبيت يادگيري تمرين و ممارست انجام دهد.
مشارکت دانش آموز در آموزش
در روش های آموزش جدید، دانش آموز در فرایند یادگیری جنب و جوش دارد. در این روش، دانش آموز محور اصلی است و منفعل نیست. در امر یادگیری شرکت فعال دارد و با مسائل مواجه می شود و به راه حل ها فکر می کند.
در این روش دانش آموز به دنبال جواب برای راه حل ها می رود و پله پله و با کمک معلم آن را می آموزد. از مزایای این روش این است که دانش آموز به حل مساله ها علاقه نشان می دهد و داوطلبانه به یادگیری مطلب مبادرت می کند.
بالا رفتن اعتماد به نفس و لذت کشف جواب، از دیگر مزایای این طرح است. در این روش، دانش آموز تفکر منطقی پیدا می کند و میل به دانش افزایی در او بالا می رود.
در حالی که سیستم آموزشی ما از دیرباز به همین سمت تمایل داشته و نسل قدیم همگی با این شیوه درس یاد گرفته اند، دوره ی گذار از حافظه محوری به خلاقیت محوری شاید طولانی باشد اما اتفاق خوب و مبارکی است که در سند تحول بنیادین نظام آموزش و پرورش نیز به آن تاکید بسیاری شده است.