به گزارش خبرنگار سیاسی «خبرگزاری دانشجو»؛ صبح یکی از روزهای نه چندان سرد زمستانی به سراغ خانواده یکی از شهدا رفتیم. شهیدی که نه در جنگ سخت بلکه لابهلای فعالیتهای سخت فرهنگی خود در سال 75 در پاکستان به شهادت رسیده است. سالگرد شهادت این شهید بزرگوار که میتوان بدون اغراق به او لقب «چریک فرهنگی» داد؛ بهانهای شد برای گفتگوی «خبرگزاری دانشجو» با همسر و دختر «شهید محمد علی رحیمی» که متن آن در ادامه میآید.
گزارش تصویری این مصاحبه را از اینجا ببینید
به عنوان اولین سوال ظاهراً شهید رحیمی به مدت 8 سال در هند و چند سال در پاکستان و افغانستان مسئول فرهنگی ایران بودند؛ از دوران فعالیت ایشان در این کشورها و اینکه فعالیت فرهنگی ایشان از چه زمانی شروع شد توضیح بفرمائید.
همسر شهید رحیمی: سمت و سوی فعالیت های شهید رحیمی از دوران نوجوانی بیشتر فرهنگی بود بطور مثال در مسئله حجاب بانوان، نماز و... . بعد از انقلاب فعالیت شهید رحیمی در انجمن های اسلامی در مساجد هم چنان در زمینه فرهنگی ادامه داشت و من نیز با وی همراه بودم؛ در آن زمان ماهنامه ایی به نام امامت در کاخ جوانان که بعد از انقلاب به نام کانون جوانان معروف شد، را با همکاری گروهی منتشر می کردیم.
در این ماهنامه حول محور امامت مطالبی چاپ می شد؛ بعد از انقلاب نیز حوزه فعالیت ما در مساجد و کانون جوانان بود؛ بعد از کانون ها در کمیته انقلاب فعال شدند. در کمیته انقلاب نیز در حوزه فرهنگی فعالیت می کرد که با اصابت گلوله ایی به شکم، مجروح می شود ولیکن فعالیت در این حوزه ها نیز وی را ارضا نمی کرد.
در کانون بعثت جهاد تهران، معلم پرورشی در مدارس و... از جمله فعالیت های همز مان شهید رحیمی بود؛ در این حوزه بسیار ذوق و شوق داشتند و همواره همانند مبلغی حرفه ایی فعالیت می کرد؛ در هر مکانی فعالیت می کرد، کارهایش برجسته بود و آن مکان را فعال و پویا می کرد؛ با توجه به توان و انرژی که درون خود می دید، به اندک راضی نبود؛ مدتی در وزارت ارشاد و سپاه نیز فعالیت هایی فرهنگی داشت؛ فعالیت های شهید در جبهه ها نیز در حوزه فرهنگی بود.
با تمام این فعالیت ها باز احساس می کرد انرژی خود را تخلیه نمی کند و می تواند بیشتر در این حوزه فعالیت داشته باشد؛ در سازمان تبلیغات قسمت بین الملل مشغول به فعالیت شد که از این فعالیت خود احساس رضایت داشت؛ در این مدت به پاکستان رفت و به دلیل علاقه ایی که داشت با هزینه های شخصی خود به کشورهای مختلف می رفت و این گونه نبود که از سوی دولت برای انجام فعالیت های فرهنگی اعزام شود.
در آن کشورها به سفارت مراجعه می کرد تا وضعیت مسلمانان و شیعیان را ارزیابی کند؛ در سازمان تبلیغات با فوتبالیست ها به سنگاپور، اندونزی و... به عنوان حراست می رفت؛ به مرور زمان فعالیتیش به سمت مدارس دینی و چگونگی و کیفیت فعالیت در مدارس دینی سوق یافت؛ سن کم وی اقتضاء نمی کرد به عنوان رایزن یا کارمند فرهنگی به کشورهای دیگر فرستاده شود.
چطور به هند سفر کردند؟
همسر شهید رحیمی: شهید رحیمی از سازمان مرخصی بدون حقوق گرفت و به بهانه تحصیل به هند رفت؛ بعد از یک الی 2 ماه به عنوان کارمند محلی در خانه فرهنگ مشغول به کار شد؛ اولویت شهید رحیمی کار و فعالیت فرهنگی بود و در کنار این به درس نیز مشغول بود؛ به دلیل علاقه ایی که داشت در هر مکانی به سرعت پی می برند چه ایده های خوبی در ذهن دارد و تا چه اندازه فعال و مفید است.
طبق گفته رئیس خانه فرهنگ شهید رحیمی تلاطم و جوشش خاصی را در خانه فرهنگ ایجاد کرد. با این که کارمندی بیش نبود؛ در تمام مراسم ها به خصوص 22 بهمن برنامه های بسیار مفصلی ارائه می داد و مسئول برنامه ها و مراسم ها شده بود و در اکثر برنامه ها و مراسمات مجری بود؛ در مراسم ها به خصوص دهه ی فجر از کوچک ترین امکانات بهره می برد.
به یاد دارم در یک سال خانم و آقای کارگردانی به خانه فرهنگ آمده بودند که شهید رحیمی از حضور این دو برای اجرای تئاتری بهره برد؛ این تئاتر حول محور ساواک، شکنجه و انقلاب ساخته شد و بسیار استقبال شد؛ از این کارگردان برای تئاتری در روز زن بهره برد؛ مراسم هایی که ترتیب داده می شد خشک نبود که تنها به سخنرانی خلاصه شود؛ همواره با برنامه ها عالی، پویا و جذابی مراسمات را برنامه ریزی می کرد.
این فعالیت ها در حالی بود که به عنوان کارمند محلی، شرایط سخت و درآمد اندک فعالیت می شد؛ آقای نورمحمدی، رئیس خانه فرهنگ، به من می گفت اگر آقای رحیمی نباشد نمی دانیم باید چه کنیم و تمام برنامه های اجرایی و تبلیغات در دست آقای رحیمی است؛ اگر سفارت نیز برنامه داشت از وی برای برنامه ریزی آن کمک می گرفت.
جالب این است در تمام این برنامه ها از بچه های خودمان غافل نمی شد؛ برنامه بچه ها در آن زمان بر خلاف اکنون، بسته و کنترل شده بود؛ زمانی که از هند باز می گشتیم بچه های من از بچه های خود ایران مذهبی تر و مقیدتر به انقلاب بودند؛ برنامه هایی که طراحی می کرد به گونه ایی بود که در ذهن کودکان انقلاب، دفاع مقدس و... جا بگیرد؛ وی همواره تربیت و پرورش نسل آینده را نیز مد نظر داشت در حالی که اکنون این گونه نیست؛ به دلیل فشارهایی که برای من بود و برخی مشکلات من خواستم که به ایران بازگردیم.
در هند در کنار تمام فعالیت های خانه فرهنگ به شیعیان هند نیز رسیدگی می کرد؛ شهری که شیعیان در آن زندگی می کردند یکی از فقیرترین و مشکل دار ترین شهرهای هند به حساب می آمد؛ با کمک بچه های انجمن اسلامی به سرکشی این شهرها می پرداخت؛ با وجود امکانات اندکی که داشت از کمک به شیعیان هند دریغ نمی کرد؛ در کنار حمایت مالی به طور یقین تبلیغ انقلاب نیز انجام می شد.
به دلیل محرومیت شدید شیعه نشینان هند، کانالی به ایران زده شد تا قدم هایی بهتر و بیشتری برای رفع محرومیت آن ها صورت گیرد؛ بعد از این که من اظهار به بازگشت کردم اندکی شرایط را بهتر کردند تا ما مدت زمان بیشتری در هند بمانیم؛ همین امر سبب شد تا 3 سال دیگر در هند بمانیم؛ بعد از 3 سال به ایران بازگشتیم با توجه به این که باز هم وی را خواستند ولیکن من نپذیرفتم.
در کل کشورهای آفریقای جنوبی در خصوص مدارس دینی فعالیت کرد؛ در افغانستان، تاجیکستان، ارمنستان و... نیز فعالیت کرد؛ با توجه به این که سفر به برخی از این کشورها خطراتی به همراه داشت ولیکن با جان و دل به فعالیت خود ادامه می داد؛ به طور مجموع بعد از هند به مدت 3 سال در ایران بودیم که ماموریت بعدی آفریقا بود؛ در این زمان قضیه ی مولتان پیش آمد؛ مولتان مرکزی مهم در پاکستان است با این که 8 کانون فرهنگ در پاکستان داریم.
متاسفانه سال ها این مرکز غیرفعال شده بود؛ شاید فعالیت مرکز مولتان ادامه داشت ولیکن آن گونه که باید فعالیت نداشت؛ به دلیل این که شهری کوچک، دور افتاده، بدون امکانات و... است کسی حاضر به فعالیت در این شهر نمی شد اگر چه ما کانون فرهنگی در این شهر داشتیم؛ وقتی شرایط مولتان برای من روشن شد و فهمیدم مدرسه ندارد حاضر به سفر به این شهر نشدم چرا که بچه های من مدرسه می رفتند.
بعد از مخالفت من شهید رحیمی حرفی نزد ولیکن ماهی یا دو ماه یک بار در این خصوص گوشزدی می کرد؛ دور از چشم من تحقیقات کامل خود را بر روی شهر مولتان انجام می داد چرا که اعتقاد به کار سطحی و بی فکر نداشت؛ اگر به این نتیجه می رسید که مکانی نیاز به کار فرهنگی دارد از جان و دل برای آن قدم بر می داشت؛ حدود 6 الی 7 ماه بر روی شهر مولتان تحقیق می کرد و هر بار که از مولتان سخن به میان می آمد من مخالفت می کردم.
بعد از تحقیقات به من گفت که رفتن به مولتان برای من تکلیف شده است چرا که مولتان مرکز مهمی بود و نیاز به فردی بود که آن مرکز را به راه اندازد؛ با توکل به خدا در مرداد ماه سال 74 به مولتان رفتیم؛ بعد از این که به مولتان رفتیم دریافتیم فعالیت در آن مرکز اندک است و چند سالی این مرکز به سرپرستی فردی بود که بدون خانواده در آن شهر فعالیت داشت و به عبارت دیگر ثباتی در این شهر نداشت.
در جلسه معارفه شهید رحیمی گفت من برای سفر به مولتان استخاره کردم و گفته شد این مسیر در راه خداوند و قرآن است و مصمم به این شهر آمدم تا فعالیت کنم؛ یک الی 2 ماه به مرتب کردن خانه و فعالیت ها گذشت؛ شهید رحیمی به طور شبانه روزی به فعالیت مشغول شد و من به مدرسه و بچه ها مشغول شدم؛ در خانه فرهنگ از همان ماه های ابتدا تلاطم و فعالیت آغاز شده بود چرا که مسلمانان خارج از ایران بسیار تشنه هستند.
شیعیان خارج از ایران بسیار تشنه ایرانی ها هستند و وقتی ببینند کسی برای کمک به آن ها آمده است از جان و دل خود مایه می گذارند و استقبال می کنند؛ اولین مراسم برای روز زن بود و به دلیل این که به زبان اردو مسلط بودم به سخنرانی و اجرای مراسم مشغول شدم؛ مردم ساکن مولتان بسیار به هیجان آمدند که کسی آمده است که زبان محلی آن ها را می داند و به زبان آن ها سخن می گوید و همین امر نیز کمک کرد رفت و آمد ها به خانه فرهنگ بیشتر شود.
بعد از این مراسم پای بانوان نیز به خانه فرهنگ باز شد و بانوان به من مراجعه می کردند؛ در این مراجعات بانوان مولتان ابراز علاقه مندی می کردند که با سخنان امام (ره) و انقلاب آشنا شوند؛ در خواست ها را به شهید رحیمی منتقل می کردم و این درخواست ها همانند ایده هایی برای وی بود؛ به همین منوال خانه فرهنگ در مولتان به شدت فعال شد و جا افتاد و کلاس های مختلفی هم چون کامپیوتر، نقاشی و... رونق گرفت.
این کلاس ها پوششی بود برای این که مردم را به کلاس ها جذب کنیم و در کلاس ها از امام (ره) و انقلاب صحبت شود؛ شهید رحیمی از کم ترین فرصت ها برای معرفی انقلاب و امام (ره) بهره می گرفت؛ کلاس ها به اندازه ایی شلوغ می شد که در چند نوبت در صح و بعد از ظهر برگزار می شد؛ در اولین 22 بهمن در مولتان مراسم دهه فجر داشتیم و این مراسم با برنامه ها بسیار پرباری برگزار شد؛ در دهه فجر هر روز نمایشگاه برپا بود و در کنار نمایشگاه برنامه هایی را تدارک دیده بود.
روز 22 بهمن برنامه خاصی داشتیم و مهمانان بسیاری دعوت کرده بودیم که یوسف رضا گیلانی نیز جزء مهمانان بود؛ تمام مهمانان خصوصی در این مراسم شرکت می کنند؛ این مسئله باعث تعجب بسیاری شد چرا که در گذشته از بین 15 مهمان خارجی تنها 3 یا 4 نفر شرکت می کردند با این که این مهمانان از سوی منشی دعوت شدند و در گذشته به طور رسمی از سوی رایزن فرهنگی دعوت می شدند.
در چند ماه توانسته بود جاذبه بسیاری ایجاد کند تا حدی که بسیاری از افراد بدون دعوت شرکت می کردند؛ اکنون گمان می شود صدور انقلاب به معنای روابط دیپلماتیک است در حالی که شهید رحیمی به این گونه روابط اعتقادی نداشت و صدور انقلاب از نظر وی این بود که انقلاب را در دل مردم جا دهد؛ این اتفاق در چند ماه ابتدا در مولتان رخ داد چرا که انقلاب و امام (ره) در خانه ی مردم مولتان بود و به هر بهانه ایی هر روز کوچک و بزرگ به خانه فرهنگ می آمدند.
این که آقای رحیمی با خود انقلابی را به مولتان آورده است، از سوی افراد بسیاری که به من مراجعه می کردند بیان می شد و این افراد از سرشناسان بودند؛ فعالیت خانه فرهنگ به اندازه ایی بود که هر روز در روزنامه ها و رسانه های مولتان خبری عنوان می شد؛ اگر شهید رحیمی به جایی دعوت می شدند حتما شرکت می کرد و به من می گفت در مراسماتی که خانم ها دعوت می کنند حتما شرکت کنم.
در این مراسمات به دلیل روابط عمومی بالای ما، بسیار از ما سوالات مختلف در حوزه اسلام و مذهب می شد؛ در حالی که در خصوص پوسته اسلام همانند عزاداری ها و... تلاش می کردند ولیکن در محتوای اسلام کم کاری شده بود و آگاهی چندانی وجود نداشت؛ از هر فرصت به اندازه بضاعت خود استفاده می کردیم تا محتوای اسلام را منتقل کنیم.
این استقبال از سوی اهل تسنن نیز صورت می گرفت؟
همسر شهید رحیمی: بله؛ این استقبال به حدی بود که به من توصیه کردند آقای رحیمی را از مولتان خارج کنم؛ این توصیه از سوی افراد خاندان های بزرگ بود.
اتفاقی افتاده بود؟
همسر شهید رحیمی: خیر؛ چند ماه ابتدایی تنها به فعالیت گذشت و این توصیه به این سبب بود که می گفتند ما لیاقت آقای رحیمی را نداریم؛ تمام مشکل بر سر سخنرانی های شهید رحیمی بود که از آن اتحاد بین مسلمین برمیآمد و این موضوع مهم بود؛ شیعه و سنی به خانه فرهنگ مراجعه می کرد؛ برای مراسم روز قدس امکانات را در اختیار شیعه و سنی قرار دادند و از آن ها خواست که وی را به مراسم خود دعوت کنند.
امکانات، برنامه ریزی ها و... روز قدس توسط آقای رحیمی صورت گرفت؛ این اتفاق در پاکستان با توجه به جبری که وجود داشت به معنای انقلاب بود چرا که شیعه و سنی را در کنار هم قرار داد؛ این اقدام در حد معجزه و غیر ممکن است. با توجه به شرایطی که در پاکستان وجود دارد؛ در این مراسم آقای رحیمی در خصوص اتحاد بین مسلمین سخرانی کرد.
احساس خطر بعد از یان قضایا به وجود آمد؛ توصیه افراد را به آقای رحیمی منتقل کردم؛ مراسم های پرشور دهه فجر و روز قدس و کنار هم قرار گرفتن سشیعه و سنی در کنار هم سبب شد تهدیدها شروع شود؛ این تهدیدها مربوط به شش ماه اول حضور ما در مولتان است.
چند ماه بعد به شهادت رسید؟
همسر شهید رحیمی: می توان گفت حدود یک سال بعد آقای رحیمی به شهادت رسید.
چه چیزی برای شهید رحیمی دغدغه بود که در فعالیت های خود در سازمان تبلیغات و... ارضا نمی شد؟
همسر شهید رحیمی: شهید رحیمی صدور انقلاب را بسیار مدنظر داشت؛ امام (ره) نیز به صدور انقلاب بسیار تاکید داشتند؛ وی به ولایت بسیار پایبند بود؛ سفر به مولتان برای شهید رحیمی به گونه ایی از سوی ولایت بود و این تکلیف را از سوی جناح، گروه یا حزب خاصی نمی دید؛ به این دلیل که جای کار در کشورهای دیگر بسیار بود علاقمند به فعالیت در کشورهای مختلف بود.
این که شهید رحیمی همواره بر اتحاد بین مسلمین تاکید داشتند نشان از این دارد که به اهمیت این موضوع پی برده بود؛ جهت سخنان وی هیچگاه تنها به شیعیان نبود؛ رسیدگی ها خص به شیعیان می کردند چرا که شیعیان در هر جای عالم از قشر محروم هستند ولیکن جهت تبلیغات شهید رحیمی خاص شیعیان نبوده است.
در خصوص مولتان نیز مسئله ایی دغدغه شده بود؟
همسر شهید رحیمی: بله ولی نمی دانم چه چیزی از مولتان شنیده بود چرا که سعی می کرد من بیشتر دغدغه فرزندان را داشته باشم؛ قطعا در تحقیقات خود دریافته بود که در مولتان در عزاداری ها شیعیان را به قتل می رسانند و این اقدام از سوی وهابیون به نام اهل تسنن صورت می گرفت.
شهید رحیمی قصد داشتند مسائلی که بین شیعه و سنی در مولتان ایجاد شده بود، از بین ببرد؛ در آن زمان بحث وهابیت به این اندازه نبود و باید این مسئله جا می افتاد که شیعیان توسط اهل تسنن کشته نمی شوند؛ در آن زمان به نام سپاه صحابه بود که فعالیت صورت می گیرد؛ شهید رحیمی تلاش داشت به مردم بفهماند که وقتی اصل دین ما و آموزه های ما یکسان است چه لزومی دارد در فرعیات با یکدیگر سر ستیزه داشته باشیم.
به عبارتی کلام رهبری است که بارها بیان کردند به سراغ فرعیات نروید.
همسر شهید رحیمی: بله؛ در سخنرانی های شهید رحیمی این بیانات موجود است؛ تمام تلاش شهید رحیمی در این راستا بود؛ روز قدس مسئله ایی مربوط به اهل تسنن است ولیکن الفت و نزدیکی را در روز قدس برای شیعه و سنی به وجود آورد، محوریت این اقدام در نزدیک کردن شیعه و سنی بود.
تمام تمرکز وهابیت و دشمنان اسلام بر جدایی شیعه و سنی بود که ما دیر به فکر این مسئله افتادیم؛ تمام فشار و حربه ی دشمن مسئله تفرقه بین شیعیان و اهل تسنن بود؛ این مسئله را شهید رحیمی به خوبی شناخته بود؛ برای دستیابی به خروجی مطلوب نیاز است تفرقه بین شیعه و سنی از بین برود.
قبل از سفر به پاکستان دوران بعد از جنگ بود؟
همسر شهید رحیمی: بله؛ زمانی که جنگ به اتمام رسید ما هم چنان هند بودیم.
قبل از جنگ خارج از کشور مشغول فعالیت بودند؟
همسر شهید رحیمی: ما در اواخر سال 63 از کشور رفتیم.
چه شد که توجه شهید رحیمی در شرایطی که اغلب افراد متوجه درون کشور بودند، به خارج از کشور معطوف شد؟
همسر شهید رحیمی: اگر قرار باشد تمام توجه خود را به فرهنگ معطوف سازیم و بگوئیم به طور مثال موشک می خواهیم چکار، می بازیم؛ هر شخصی توانایی هایی دارد؛ سرداران نظام ما توانایی جنگ دارند؛ شهید رحیمی توانایی نظامی در وجود خود نمی دید و اعتقاد داشت در هر حوزه ایی که توانایی بیشتری دارد باید تاکید کند؛ این مسئله بسیار مهم است.
در حال حاضر هم باید هر کسی سر جای خود باشد و در حوزه ایی فعالیت کند که توانایی آن را دارد؛ این که به دلیل جنگ به سمت و سوی مسائل نظامی کشیده شود، در خلق و خوی شهید رحیمی وجود نداشت؛ تمام فکر و ذکر وی مسئله فرهنگی بود؛ مسئله فرهنگی و صدور انقلاب از همان ابتدا مورد تاکید امام (ره) بود؛ اگر تمرکز بر مسئله و حوزه ایی سبب غفلت از دیگر حوزه ها شود قطعا شکست به همراه دارد؛ به دلیل جنگ و توجه همگانی به مقوله جنگ از مسئله فرهنگی و صدور انقلاب غفلت می شد.
شهید رحیمی در جبهه فرهنگی سرداری کرد.
همسر شهید رحیمی: من نمی دانم ولیکن به طور یقین شهید رحیمی می دانست با اتمام جنگ خلاء های حوزه فرهنگی به شدت بروز خواهد کرد و باعث ضربه به انقلاب و کشور خواهد شد.
بعد از مراسماتی که در مولتان برگزار شد تهدیدها شروع شد؛ ابتدا حفاظت از ما به طور عادی بود و هیچ گونه حفاظتی وجود نداشت ولی بعد از گذشت مدتی دریافتم شهید رحیمی دروازه بزرگ خانه فرهنگ را بست و از درب کوچک رفت و آمد می کند؛ ابتدا به من نگفت که تهدیدهای تلفنی شروع شده بود؛ بعد از مدتی دریافتم برای بیرون رفتن های ما حتی همراه خود او بهانه می آورد.
فرزندان چند ساله بودند؟
همسر شهید رحیمی: پسر ارشدم اول دبیرستان، دخترم اول راهنمائی و پسر کوچکم سوم ابتدائی بود؛ رفت و امدها و گردش بچه ها که محدود به پارک رفتن می شد، نیز متوقف شد و به من گفت نباید بیرون از خانه برویم و علت را در این زمان به من گفت؛ به عبارت دیگر بعد از چند ماه از آغاز تهدیدها من مسئله تهدیدها را دریافتم.
جالب این است با وجود تهدیدها فعالیت شهید رحیمی هیچ گونه تغییری نکرد و حتی فعالیت ها بیشتر می شد؛ همراه با تهدیدها فشار از ایران نیز بیشتر می شد؛ فشارهای ایران مسائل جناحی بود؛ در فعالیت ها تا جایی که امکان داشت به شهید رحیمی کمک می کردم، از صبح تا شب در درفتر کار خود مشغول بود و شب نیز به مطالعه و تحقیق می پرداخت چرا که نمی خواست بدون تحقیق اقدامی را انجام دهد.
وی در سخنرانی های خود از صحبت ها و سخنان امام (ره) استفاده می کرد؛ مبنای کار شهید رحیمی سخنان امام (ره) و مقام معظم رهبری بود؛ در تمام سخنرانی های خود حتی به طور گذرا به اتحاد شیعه و سنی اشاره داشت؛ با وجود تهدیدها فعالیت شهید رحیمی بیشتر شده بود و دوری و رها کردن خانواده باعث اعتراض من شد؛ پا به پای کارمندان خود تا دیر وقت فعالیت می کرد و کارمندان نیز کوچکترین اعتراضی نداشتند.
چه امری سبب شد اطرافیان شهید رحیمی تا این اندازه با وی همراه باشند؟
همسر شهید رحیمی: شهید رحیمی همواره در پاسخ به اعتراض من به شدت فعالیتش ، اذعان داشت چندین برابر افراد در ایران حقوق می گیرم و با کار 24 ساعته هم نمی توانم این پول را برای خود حلال کنم؛ شهید رحیمی هم می توانست همانند بسیاری از رایزنان فرهنگی اقدامات سطحی انجام دهد ولیکن به بحث حلال و حرام حقوق خود حساسیت داشت و صدور انقلاب را در اولویت قرار داده بود.
شهید رحیمی هیچگاه خود را رایزن فرهنگی نمی دانست بلکه خود را مبلغ می دانست؛ انواع و اقسام کتاب های مختلف را به همراه داشت تا بتواند به سوالات مردم به درستی پاسخ دهد؛ اگر قرار باشد به مقام و درجه ی خاصی دست یابیم و بعد از آن به کار فرهنگی مشغول شویم، این امر امکان پذیر نخواهد بود؛ هر اندازه مطالعه داشته باشید نمی توانید به همه مسائل واقف شوید.
شهید رحیمی همواره در کنار فعالیت های خود مطالعاتی داشت تا بتواند اصولی قدم بردارد؛ حتی برای جلسات خود نیز مطالعه داشت و از روزنامه ها تا رساله امام (ره) را مطالعه می کرد؛ من به مسئولانی که برای شهید رحیمی از نظر سیاسی مشکل ایجاد کردند، بعد از شهادت وی گفتم آقای رحیمی شهید شد تا حقانیت وی به شما ثابت شود.
بعد از 7 الی 8 ماه از شروع تهدیدها پلیس هایی برای حفاظت همراه شهید رحیمی بودند؛ این در زمانی بود که سران یکی از وهابیون ترور شده بود و وهابیت ایران را در این مسئله مقصر می دانست و گفته بود ده ایرانی را در عوض این ترور خواهد کشت؛ تهدیدها تاثیری بر فعالیت های شهید رحیمی نداشت.
از سوی آقای رحیمی ماموریت داشتم در دبیرستان پسرم بنشینم که اگر پسرم نیازی به کمک داشت، مشکلی نداشته باشد و اگر صحبتی لازم شد انجام دهم چرا که دبیران پسرم سنی بودند؛ یکی از معلم های پسرم یک روز از صحبتی که در خصوص فلسطین شده بود گله داشت و من به دلیل بی اطلاع بودن جوابی ندادم؛ وقتی مسئله را برای شهید رحیمی توضیح دادم، وی برای توضیح به آن معلم راهی شد و برای آن معلم این سوال را توضیح داد و گفت برای پاسخ به تک تک سوالات مردم اینجا حضور دارد.
هیچ گاه یک رایزن فرهنگی تا این حد به سوالات مردم اهمیت نمی دهد در حالی که شهید رحیمی مردم و سوالات آن ها را اصلی ترین جزء می دانست؛ همواره به من می گفت با خانم ها صحبت کنم چرا که در منزل در خصوص شبهات صحبت می شود.
اگر تمام رایزن های فرهنگی ما این چنین فعالیت کنند، به طور یقین ما پیش تر از این ها گام خواهیم برداشت؛ اگر در این زمان آقای رحیمی حضور داشت با سخنان رهبری، از کار و فعالیت خودکشی می کرد؛ وقتی در آن زمان نکته به نکته صحبت های امام (ره) و مقام معظم رهبری را بررسی می کرد و در سخنرانی های خود از آن صحبت ها استفاده می کرد، به طور حتم اکنون نیز خود را در فعالیت غرق می ساخت.
مسئله و دغدغه فرهنگ از سال ها پیش برای رهبری وجود داشتند و بر این مسئله تاکید داشتند؛ شهید رحیمی زوایای پنهان سخنان امام (ره) و رهبری را استخراج می کرد و بر این مسائل دقت نظر بسیار داشت؛ از این نکات در سخنرانی های خود استفاده می کرد؛ شهید رحیمی نیازی به نوشتن سخنرانی های خود توسط دیگران نداشت.
بعد از شهید رحیمی چه کسی آمد؟
همسر شهید رحیمی: هیچ کس نیامده است؛ می توان گفت هیچ کس جرات نکرده است جایگزین شود.
جالب است که بعد از رفتن استوانه استوار حاضر در این حوزه کسی برای جایگزینی وجود نداشته است.
همسر شهید رحیمی: کسانی که تلاش می کردند و اصرار داشتند افراد دیگری در همان زمان جایگزین شهید رحیمی شوند با شهادت آقای رحیمی پشیمان شدند.
حمایت از شما در آن زمان از سوی دولت وقت انجام می شد؟
همسر شهید رحیمی: خیر.
فعالیت وی در زمان دولت آقای هاشمی بوده است؟
همسر شهید رحیمی: مسائل سیاسی در آن زمان بسیار زیاد بود؛ سال 75 که آقای رحیمی به تهران آمد و باز گشت به من گفت در سمینار فردی اذعان داشت سفیران فرهنگی همانند برگ های درختانی هستند که ریشه آن مسئولین در تهران هستند و هر چه از این درخت حمایت شود برگ ها شاداب تر خواهد بود.
متاسفانه این گونه حمایت از آقای رحیمی از سوی مسئولین وقت دریغ شد؛ مسئولین وقت نه تنها حمایت ها را دریغ کردند بلکه بسیار سنگ اندازی کردند؛ در آخرین مراسم 22 بهمن نیز تمام نگاه ها با تحسین همراه بود؛ اکنون به این نکته رسیدندکه اگر زن و شوهر را همراه با یکدیگر برای امر تبلیغ بفرستند خروجی بالایی دارد در حالی که در آن زمان به ما ایراد می گرفتند و می گفتند چرا زن باید در این فعالیت ها شرکت کند و جالب این است من برای فعالیت نه حقوقی و نه تسهیلاتی دریافت می کردم و تنها به خاطر عشق به انقلاب و دین اسلام فعالیت می کردم.
یعنی برای فعالیت های خود حقوق دریافت نمی کردید؟
همسر شهید رحیمی: خیر؛ حقوق دریافت نمی کردم و ایراد می گرفتند که چرا دخالت می کنم.
بعد از شهادت آقای رحیمی به فعالیت های خود ادامه ندادید؟
همسر شهید رحیمی: خیر؛ به فرزندانم رسیدگی کردم؛ فضا برای ادامه فعالیت من مناسب نبود؛ در این مدت تلاش بسیاری برای شناساندن این شهید انجام دادیم؛ این شناساندن در حوزه سایت و انتشار کتاب بود.
مسائل سیاسی این شهید چه بود؟
همسر شهید رحیمی: خود شهید رحیمی فرد سیاسی نبود بلکه حواشی و مشکلاتی که از سوی مسئولین برای وی ایجاد می شد سیاسی و جناحی بود.
تمام تلاش ها برای شناساندن این شهید با هزینه شخصی فرزندان انجام شد؟
همسر شهید رحیمی: بله.
گفته می شود هر کسی باید در زمینه فرهنگی جهاد فرهنگی داشته باشد؛ جالب است که همسر و فرزندان شهید رحیمی بدون حقوق همراه و همدوش این شهید به فعالیت مشغول شدند؛ بعد از شهادت آقای رحیمی ارتباطات با شما چگونه بود؟
همسر شهید رحیمی: از پاکستان مدتی ارتباط داشتیم و حتی به منزل ما مراجعه می کردند ولیکن از این امر منع شدیم؛ در زمینه بیداری اسلامی پسر و دختر من اکنون فعالیت می کنند و پسرم اکنون در هند فعالیت می کند.
پسرم خط مشی پدر خود را ادامه می دهد؛ ابتدا در خانه فرهنگ و دفتر رهبری فعالیت می کرد؛ به دلیل سابقه شهید رحیمی فعالیت برای پسرم راحت تر است؛ پسرم نیز همانند پدر خود با علاقه به فعالیت های فرهنگی می پردازد و دقیقا پا جای پای پدر گذاشت؛ این که در زمان بازگشت از هند به ما گفته شد در دفتر رهبری فعالیت کنیم و من نپذیرفته بودم همواره برای خود یادآوری می کردم؛ با فعالیت پسرم در دفتر رهبری آن دلگیری از خودم برطرف شد.
به زبان اردو تسلط دارید؟
همسر شهید رحیمی: به دلیل ارتباط با هندوها و تشریح و توضیح سوالات آن ها شهید رحیمی ما را این گونه تربیت کرد که با اردو زبانان ارتباط بگیریم و من همواره بین هندی ها و در ارتباط با آن ها بودم؛ آموزش زبان اردو برای فرزندان ما هم بود.
شما به عنوان دختر شهید رحیمی فعالیت فرهنگیتان در حال حاضر به چه صورت است؟
دختر شهید رحیمی: به دلیل مشکلاتی که د ر3 الی 4 سال پیش داشتیم نتوانستیم در شناساندن شهید رحیمی به درستی قدم برداریم و اطلاعاتی که از شهید در دست داریم که برای کمتر شهیدی چنین اطلاعاتی در دسترس است؛ اطلاعات ما از شهید رحیمی تصویر، فیلم و... است و میتوان تنها با کنار هم قرار دادن عکس های شهید در زمان های مختلف زندگی این شهید و حوادث آن را مرور کرد.
عکس هایی که از شهید بر روی سایت قرار گرفته است بسیار مختصر است؛ فیلم های سخنرانی ها، مراسم هایی که بعد از شهادت برای این شهید گرفته شد و... موجود است؛ این مسائل برای کمتر شهیدی وجود دارد؛ کسانی که در تشییع جنازه این شهید شرکت کردند همانند کسانی که مادر و پدر خود را از دست داده باشد گره می کردند.
حدود 5 سالنامه از دست نوشته های شهید در دست داریم و بسیاری از این دست نوشته ها قابل استفاده است؛ اگر از اطلاعات شهید منبعی تهیه شود که می تواند به صورت مصور، کتاب و...باشد، می تواند به عنوان مرجعی برای رایزنان کنونی مورد استفاده قرار گیرد؛ سخنان شهید برای 18 سال پیش است ولیکن کلمات کلیدی در سخنان و دست نوشته های وی وجود دارد که اکنون مورد استفاده است و هم چنان مورد تاکید رهبری است.
این کلمات کلیدی نه تنها در سخنان شهید رحیمی بلکه در ابعاد شخصیت این شهید نیز وجود دارد؛ اگر شهید و دست نوشته های وی را از منظر بیداری اسلامی، صدور انقلاب، وهابیت، اتحاد شیعه و سنی، داعش و... بنگرید، دارای بعد شخصیتی خاصی است؛ چند سال پیش به جمع آوری اطلاعات این شهید مشغول شدم و اطلاعات را دسته بندی کردم.
بعد از جمع آوری اطلاعات و دسته بندی آن ها دریافتیم از آن ها در سایت، سامانه پیامکی، صفحه اینستاگرام و... می توان استفاده کرد؛ در روز قدس بخش هایی از سخنرانی این شهید در شبکه های اجتماعی پخش شد؛ با توجه به شبکه های اجتماعی گسترده امکان پخش و انتقال اطلاعات مربوط به این شهید بیشتر از گذشته شده است؛ این شهید هر چه از خود به جا گذاشت برای این زمان قابل استفاده است؛ این فعالیت ها را از 4 سال پیش شروع کردیم و اکنون یک سال است که نمود پیدا کرده است.
پیام رهبری به جوانان اروپا را به چه صورت می توان نشر داد؟
همسر شهید رحیمی: این تذکر را به خود دهیم که این پیام تنها برای اروپا نبوده است؛ این سوال مطرح است که آیا در پاکستان اسلام را به خوبی می شناسند؟ شناختن اسلام در کشور ما نیز نیاز است و پیام رهبری پیامی سراسری است؛ این پیام در درجه اول برای خود ما است.
شیعه و سنی های کشور ایران نیز به درک و شناخت درست از اسلام نرسیدند؛ اگر ما آگاهی لازم به اسلام را داشتیم مشکل این را نداشتیم که جوان اروپایی آشنایی با اسلام ندارد؛ رهبری کم کاری ما در شناخت اسلام را با این پیام جبران کردند؛ این پیام گوشزدی به ما است که چرا جوانان اروپایی اسلام را به درستی نمی شناسند و اسلامی که مسئولین خود آن ها ارائه دادند می شناسند؟
آیا مسئولین ما اسلام واقعی را می شناسند؟ اگر اسلام واقعی را می شناختند وضعیت کشور این گونه نبود؛ مشکلات اقتصادی، فرهنگی، اخلاقی و... در کشور تا این اندازه بغرنج نبود اگر مسئولین ما اسلام واقعی را می شناختند؛ خیلی از رفتارها، اقدامات و گفته های مسئولین و خواص اسلامی نیست؛ وقتی ما خود اسلام واقعی را نداریم چطور می توانیم آن را نشر دهیم؟
مسئولین توان انجام دستورات رهبری را ندارند و دستورات رهبری اصولا توسط عوام اجرایی شده است؛ هر کسی در حد توان خود در این امر فعالیت می کند؛ اگر حمایت ها و امکانات از سوی مسئولین اختصاص داده شود قدم ها بهتر برداشته می شود که اگر می خواستند این حمایت ها را انجام دهند از آقای رحیمی حمایت می کردند و اگر حمایت می کردند الان آقای رحیمی زنده بودند.
همان گونه که اکنون با نیروهای ارزشی برخورد می شود در آن زمان با آقای رحیمی برخورد می شد؛ مقام و جایگاه شهادت برای آن شهید بود، وظیفه من و شما در این مسیر چیست؟ وظیفه ما این است که افراد را با بی حمایتی ها به سمت شهادت سوق دهیم؟ مفهوم شهادت را نیز هنوز درک نکردیم؛ باید تا اندازه ایی بی مبالاتی انجام دهیم که افراد نخبه ی ما به شهادت برسند؟
انعکاس پیام رهبری برای پسر شما فراهم بوده است؟
همسر شهید رحیمی: هند اکنون فعالیت های ما را بسیار زیر نظر دارد و با هند مشکل داریم چرا که اجازه انجام برخی فعالیت ها به آن ها در ایران داده نمی شود و در مقابل آن ها نیر اجازه انجام برخی فعالیت ها را نمی دهند؛ با تلفن نمی توان در خصوص کار در ارتباط بود چرا که کنترل و رصد می شود؛ بعد از شهادت آقای رحیمی دریافتیم تلفن های وی رصد می شد به همین دلیل با پسرم د زمینه کار با پسرم به هیچ عنوان صحبت نمی کنم.
توجه و دقت شما در تربیت فرزندان در برهه ی زمانی سخت اکنون به ثمر نشسته است؛ در این خصوص صحبت بفرمائید.
همسر شهید رحیمی: ازدواج من به دلیل متفاوت بودن شدید خانواده با مشکلاتی همراه بود؛ یکی از شروط من برای ازدواج با آقای رحیمی ادامه فعالیت های فرهنگی بوده است؛ در خصوص تربیت فرزندان همواره خود مجبور به دنبال کردن درس و تربیت آن ها بودیم، من به این امر علاقه داشتم چرا که به انقلاب، رهبری و ... اعتقاد دارم.
وقتی قلب برای اموری چون انقلاب و اسلام بتپد باقی امور نظم خواهد یافت؛ بسیاری از خانم ها در آن زمان برای تحصیل و درس در خارج از کشور بودند ولیکن من ترجیح می دادم به تربیت فرزندان خود مشغول باشم با وجود این که آقای رحیمی نیز ادامه تحصیل من را دوست داشت و بارها به من گفته بود؛ اگر می خواهیم افراد موفق را در جامعه داشته باشیم باید شرایط مناسب در خانواده ایجاد شود.
این که خانواده موفق و همسر موفق در محیط کار نشان از تربیت افراد موفق دارد؛ برای آدم موفق بودن نیاز به حضور قطعی در جامعه نیست؛ اگر مسئله ایی دلی باشد هم می تواند همسر خود را همراهی کند و هم فرزندان خود را به درستی تربیت کند و هم به خود و خواسته های خود پاسخ دهد.
آقای رحیمی تاکید داشت در پذیرایی از مهمانان خانه فرهنگ نباید از غذای بیرون استفاده کرد، در این زمان آشپز خانه فرهنگ می شدم؛ در زمان ماه رمضان از کارمندان پذیرایی می کردم چرا که شهید رحیمی این گونه می خواست؛ در خصوص فعالیت دوبله فیلم، ترجمه و... که در حیطه خارج از خانه بود، در قالب کارمند و حقوق بگیر نبود و به راحتی می توانستم فعالیت کنم.
در طول روز به تربتی و امور درس و تحصیل فرزندان و کارهای منزل مشغول بودم و شب هنگام به فعالیت هایی دیگر می پرداختم؛ شب هنگام که شهید رحیمی دسترسی به کارمندان نداشت از من کمک می خواست و من نیز دریغ نمی کردم؛ این گونه فعالیت ها توسط هر فردی به توجه به توان وی قابل اجرا و عمل است.
خاطره ایی از پدر در ذهن دارید؟
دختر شهید رحیمی: تصویر و خاطره از پدر در ذهنم بسیار است؛ جالب ترین خاطره این است که با توجه به این که حجاب برای شهید رحیمی بسیار مهم بود ولیکن هیچگاه من را در حفظ حجاب اجبار نمی کرد؛ همواره وسائل زیبا برای ترغیب من تهیه می کرد ولیکن هیچگاه من را به حفظ حجاب زور نمی کرد.
شهید رحیمی از ایران برای من چادر آورد و برای اولین بار چادر را در پاکستان در اول راهنمائی سر گذاشتم؛ حتی طرح چادر مشکی نیز در ذهن من باقی مانده است؛ سوغاتی پدر برای من چاد و چند نوار قرآن بود؛ استفاده از چادر و رعایت حجاب یا گوش فرادادن به قرآن با خنده و خوشرویی بود و هیچگاه اجباری در این کارها وجود نداشت.
از لبخندهای رضایت پدر و رفتارهای ایشان در می یافتم از حجاب من رضایت دارند؛ با این که حجاب در پاکستان از ناآگاهی به درستی انجام نمی گرفت، حجاب کامل من سبب جلب توجه ناظم و مدیر و بسیاری از بچه ها شد.
مانع شما نمی شدند؟
همسر شهید رحیمی: با این که این گونه حجاب در آن جا مرسوم نبود ولیکن از حجاب دختر من جلوگیری نمی کردند.
دختر شهید رحیمی: پوشش مدرسه برای آن ها خاص است و برای کودکان پوشیدن روسری مرسوم نیست؛ من به یاد ندارم به خود من چیزی برای برداشتن حجاب گفته باشند؛ پوشش چادر من به دلیل به هم زدن فرم مدرسه باعث گله و ایراد شده بود.
به یاد دارم یکی از دوستان من بسیار علاقه داشت روسری سر کند ولیکن به دلیل به هم ریختن فرم مدرسه اجازه نمی دادند؛ اگر ما اندکی بیشتر در پاکستان می ماندیم می توانستیم این حجاب را در مدارس جا بیاندازیم؛ مفهوم حجاب به درستی برای آن ها جا نیفتاده بود؛ برای آن ها پسرخاله، پسردایی، پسر عمه و... به نوعی محارم محسوب می شوند؛ این مسائل از ناآگاهی است؛ رضایت پدر و ترغیب دوستان و اطرافیان سبب شد از چادر برای حجاب خود استفاده کنم.
همسر شهید رحیمی: از نسل آینده خود غافل شدیم در حالی که شهید رحیمی به این موضوع توجه خاص داشت؛ یکی از محورهای اصلی شهید رحیمی از زمان هند بچه ها بود تا مسائل مربوط به انقلاب، اسلام و... برای بچه ها به درستی جا بیفتد؛ این بهره جویی از بچه ها به صورت خشک نبود بلکه به گونه ایی بود که بچه ها نسبت به این امور رغبت پیدا کنند.
با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید.
گفتگو از: نیره ساری، پیمان فراهانی
احسنت بر شهید و احسنت بر خانواده شهید.