به گزارش خبرنگار اجتماعی «خبرگزاری دانشجو»، با اینکه آقای گاف قصه ما اهل برنامه ریزی است، ولی برای بخشی از 13 روز عید نتوانست برنامه ی موثری برای بهتر سپری کردن تعطیلات داشته باشد. نه اینکه نخواهد ها، بیچاره نتوانست.
چرا نتوانست؟
اولا دید و بازدید به علت محدود بودن تعداد دوستان و آشنایان و فامیل و همینطور در سفر به سر بردن عده ای از این عزیزان، یک سرگرمی محدود و در حد همان چند روز اول عید است، ثانیا برای سرگرمی هایی مانند مسافرت رفتن و یا رستوران گردی! دیگر پولی باقی نمانده و حداکثر منابع مالی در این حوزه تا سر کوچه بیشتر جواب نمیدهد.
از این رو گاف قصه ی ما تصمیم میگیرد باقیمانده ی تعطیلات خود را با جعبه ی جادویی گوشه ی خانه سرگرم باشد، مخصوصا حالا که دیجیتالی شده و کلی شبکه ی جذاب! دارد حتما میتواند سرگرمی خوبی باشد.
جعبه ی جادو که دیگر از حالت جعبه بودن درامده و تقریبا به صفحه ی جادویی بدل شده، معمولا برای ایام نوروز برنامه های ویژه ای تدارک می بیند.
قسمت عمده ی این برنامه ها که سعی در همراه کردن گاف دارند سریالهای جذاب نوروزی هستند. چند سالی هست که این سریالهای مناسبتی مد شده اند و یکی دو ماه مانده به بصورت بزن در رویی و سری زنی آماده میشوند. معمولا هم در همان تیتراژ اولی قسمت، میشود آخر سریال را حدس زد.
در اکثر موارد یک سریال عشقولانه که در طی سیزده، چهارده قسمت در آن جوانی بی”وفا” (که تریپ صحبت کردنش اصلاً به تقلید از”محمد رضا فروتن” نیست) سعی می کند "وفا”دار شود. یا یک پسر با وفا با دیدن یک دختر دیگر هوش از کله اش میپرد و بیوفا میشود و آخر داستان سرش به سنگ میخورد و برمیگردد التماس دختر اول میکند، جالب تر آنجاست که آخر همه این سریالها به خوبی و خوشی و احیانا با عروسی به پایان میرسد.
سریالهای خارجی هشدار برای کبرا 11 که دیگر از حد هشدار گذشته و به مرحله پساهشدار رسیده، سریال های کره ای 3 تا 100 تومان و بسیاری از سریالهای خارجی دیگری که آدم نه شروعش را میفهمد و نه پایانش را، جزو سریالهایی هستند ظرفیت بسیار مناسبی در پر کردن وقت تلویزیون و نه مخاطب آن دارند و باید آخر تیتراژ آنها بنویسد تامین برنامه شبکه فلان!
سریالهای طنز جزو محبوبترین برنامه های گاف است، البته نه بخاطر داستان و قصه ی سریال، بلکه فقط بخاطر طنز خود اشخاص، مثلا آدم کارها و رفتار های اکبر عبدی یا مرجانه گلچین یا حتی علی صادقی را ببیند نمیتواند جلوی خنده اش را بگیرد. البته برخی از این برنامه های طنز انقدر بیمزه هستند که حتی بازیگر آن هم به این موضوع اذعان میکند و با قلقلک دادن خود میگوید "هرهرهرکرکرکر... "
از سریال ها که بگذریم صدا و سیما یک عالمه فیلم سینمایی شامل 3 تا ماتریکس، یک دانه مرد عنکبوتی و… همچنین پخش جومانجی و دزدان دریایی کارائیب را برای هزارمین بار اماده پخش دارد. آن هم بصورت 3 بار باز پخش که خداینکرده قسمتی از آن نباشد که بدون درک عمیق از نظرتان گذشته باشد. خلاصه آنقدر یک فیلم را نشان میدهد تا آدم "شیرفهم" بشود.
برخی از برنامه های آموزشی هم به نفع صاحب خانه ها و به ضرر میهمانها است، مثل برنامه های بهداشتی که دم به دقیقه گیر میدهند به بیننده که آجیل نخورید، غذا نخورید، شیرینی برای بدن مضر است و... حالا خودشان را توی مهمانی ببینی اصلا باورت نمیشود این کسی که دو لپی دارد آجیم میخورد همان پزشک شیک پشت دوربین است.
مستند های راز بقا و برنامه های علمی هم که کلا با این ایام تناسبی ندارد و آدم حالش گرفته میشود صحنه شکار یک آهو را ببیند و یا بعد از یک سال درس خواندن کلاس ریاضی حل معادلات دیفرانسیل را تماشا کند.
خدا خیر بدهد آقایان طهماسب و جبلی و تیمشان را، مگر اینکه آنها به داد بینندگان تلویزیون برسند. خدایی اش کلاه قرمزی تنها برنامه ای است که پیر و جوان و کودک را پای جعبه ی جادو میخ کوب میکند.
گاف عاشق کلاه قرمزی و پسر خاله نوستالژیک است، کلاه قرمزی با آن شیطنت ها و طنازی هایش، پسرخاله با آن سخت کوشی و معرفت اش، آقای مجری با آن حرص خوردن ها و تهدید به دمپایی، فامیل دور با آن جملات حکیمانه و بزرگانه اش که در طول سال دست مایه ی شبکه های اجتماعی است، آقوی همساده که با داستان های عجیبش آدم را بهت زده کرده و به خنده وا میدارد، ببعی با لهجه انگلیسی اش و الاغ! "جیگرم، جیگرمممم، جیگرممممممم...
راستی آقای گاف اوقات فراغتاش را با خوابیدن جلوی تلوزیون و سپری می کند. خدایی اش هم تلویزیون به هیچ دردی نخورد جان میدهد برای این کاربرد آخری که ذکر شد. شما هم در ایام عید حتما امتحان کنید، شبکه پر از پیامهای بازرگانی را انتخاب کرده و صدای تلویزیون را کم کنید و بگیرید تخت بخوابید.