گروه اجتماعی «خبرگزاری دانشجو»؛ باز هم به انتهای سال نزدیک میشویم و موقع آن است که رسوم نیک! گذشتگان را در این ایام به جا آوریم، خانه تکانی یکی از مفرح ترین و هیجان انگیز ترین این آیین ها است (مخصوصا برای آقایان).
آقای گاف هم که یک مرد خانواده دوست و متعهد به پاسداشت رسوم است هر ساله با روی گشاده! و با اشتیاق فراوان به استقبال این مراسم پایانی سال میرود.
دقیقا معلوم نیست چه کسی در ایران باستان شالوده ی این آیین را بنا نهاده ولی هرکه بوده دم اش گرم!
صبح است و گاف قصه ی ما که اتفاقا اهل مطالعه هم هست کمی جستجو میکند تا ببیند معنی دقیق کلمه خانه تکانی چیست؟ خانه تکانی: تکان خوردن خانه، نوعی زلزله بدون خسارت جانی که البته در برخی موارد همراه با خسارتهای شدید مالی (از جمله تعویض مبلمان، پرده ها، تلویزیون و…) می باشد، نام یک نوع ورزش که در آن مردان "کوزت”وار اقدام به شست و شوی شیشه منازل و تمیز کردن خانه می کنند.
خب با این تعریف کاملا تکلیف گاف با خودش و کارها مشخص شد و او تصمیم گرفت تا آماده ی کار شود. از جمله لوازم مهم در این کار یک دستمال مربعی است که چهار گوشه آن گره خورده باشد و بتوان از آن به عنوان کلاه استفاده کرد، گاف کلاهش را آماده میکند و میرسد خدمت همسر.
در حرکت اول چند فرش را لوله کرده و با مشقت به پشت بام میکشد، همسر گاف کمی وسواسی تشریف دارد و شستن قالی شویی ها به دلش نمی نشیند.
در گیر و دار درگیری گاف با فرشهای لوله شده ناگهان صدایی از کوچه به گوشش میرسد، او که گویی صدای فرشته ی نجات شنیده پله ها را چند تا در میان میدود پایید تا به صاحب صدابرسد.
صاحب صدا همچنان دارد فریاد میزند " فَششششش یِیِیِیِیِیِیِیِیِ" و با پاروی روی دوشش قدم میزند. گاف از پشت داد میزند آقا چقدر میگیرید فرشای مارو هم بشورید...
- 25 تومن هر تخته فرش
- کمتر نمیشه بگیرید؟
- نه حاجی آقا، کمتر صَرف نَمِیکُونهَ
- باشه بیاید بریم فرشارو انداختم پشت بوم
با همین مکالمه ی کوتاه، گاف قصه ی ما یک کمک حال برای رنج فرش شستن پیدا کرد.
صحنه فرش شستن به روش سرخپوستی را تصور کنید که یکی روی فرش فرچه میکشد، آن دیگری پارو، همسر محترم هم روی چهار پایه نشسته است و فریاد میزند " اون ور موند، ریشه هاشو گربه شور نکننننن، محکم فرچه بکشششش و... " خدایی اش هم گاف و آقا "فرشی" چشم خانم را دور دیدند، تا جایی که میشد پیچاندند ها، ولی باز هم با اتمام آخرین فرش هر دو مثل جنازه پخش زمین شدند و برای دقایقی از هوش رفتند...
با نهیب خانم خانه که پاشید کلی کار مونده، گاف و آقا فرشی به خود آمدند و جمع و جور شدند، هنگام پرداخت مزد، آقا فرشی به گاف نگاهی دلسوزانه کرد و گفت خدا به دادت برسد و همینطور که نگاهش در نگاه گاف گره خورده بود رفت و در افق! کوچه محو شد.
گاف که دید از ناهار خبری نیست، با محبت زائد الوصفی گفت عیبی ندارد، ناهار از بیرون میخریم و مشغول جمع و جور کردن خانه شد. یکی از بدی های جمع و جور کردن خانه بهم خوردن نظمی است که در دل بی نظمی شکل گرفته است و از تبعات آن گم شدن همه ی وسایل دم دستی است، فکرش را بکنید جورابی را که همیشه زیر میز عسلی است را بگذارید درون کمد، خب مسلما در زمره گم شده ها قرار میگیرد دیگر...
یکی از فوائد خانه تکانی پیدا شدن چیزهایی است که در طول سال گم شده بودند و امیدی به پیدایش آنها نبود، از جمله ی این وسایل میتوان به وسایل سقوط کرده در پشت کمد ها، کابینت ها، و همچنین ته کشو ها ، انبار و خیلی جاهای دیگر که صاحبانش را هیجان زده میکند و وادار به گفتن واژه " اَاَاَاَاَاَاَاَ این اینجا بوداااااا این همه دنبالش گشتیم... "
با پایان مرحله جمع و جور و جارو کردن و در اوردن پرده ها و... مرحله ی طاقت فرسای دیگری شروع شد به اسم مرحله ی بشور بساب! در این مرحله گاف با کوهی از رخت و لباس و پرده از سویی و ظرف و ظروف از سویی دیگر مواجه بود که باید همه را میشست، باز خدا پدر و مادر مخترع ماشین لباس شویی را بیامرزد که این مرحله را به نحو چشمگیری بهبود بخشیده است وگرنه حالا حالاها گاف بود و تشت و رخت های لگد کردنی و آنقدر باید لگد میکرد که جانش از کف پاهایش در برود.
در این مرحله هم نظارت موثر همسر گاف بسیار راه گشا بود و جدا کردن رخت و لباسهای رنگی و سیاه سفید کمک بزرگی به صورتی نشدن همه ی لباسهای سفید و زرشکی نشدن پرده های مخملی قرمز...
مرحله ی پاک کردن شیشه ها و گرد گیری از جمله مراحل ژانگولری و آکروباتیک در خانه تکانی سالیانه محسوب میشود، در این مرحله گاف باید با از خود گذشتگی تمام از چهارپایه بالا رفته و خودش را به دوردست ترین نقاط گرد گرفته برساند و گرد از آنها بزداید، پنجره ها هم که بازوی ستبر میخواهد و روزنامه و شیشه پاک کن.
اوج مرحله ی شیشه پاک کنی پاک کردن شیشه های خانه ان هم از بیرون است، در این مرحله گاف باید مثل مرد عنکبوتی از نرده های شیشه طبقه سوم اویزان شده و تلاش کند تا کمی از تیره گی شیشه های خاک گرفته در هوای آلوده ی تهران را بکاهد، البته با توجه به اینکه این کار به توان بدنی بالایی نیاز دارد و تقریبا در طول آن، دستان انسان از بازو میافتد، گاف برای رفع خستگی و گاهی هم تنوع برای رهگذران کوچه دستی تکان میدهد و سلامی عرض میکند.
با پایان تمام این مراحل، گاف به واپسین ساعات روز سخت خانه تکانی نزدیک میشود. احساس درد در اقصی نقاط بدن خواب را از چشمش گرفته است و او را به بحر عمیق تفکر فرو برده است، از فکر کردن به آنچه امروز انجام داد گرفته تا فکر به روح مرحوم مغفور، پایه گذار سنت نیک خانه تکانی... و مسابقه ی مصرف آب با همسایگان آن هم در این وا نفسای خشکسالی و بی آبی.
پس از یک سال باز هم به واژه هایی از قبیل دیسک کمر، قولنج ، پشت بازو و بی رمقی در بدن فکر میکرد و تصمیم میگرفت که از همین شنبه! برود و در پارک یا باشگاهی ورزش کند.
از سختی هایش بگذریم نو شدن خانه و تمیزی آن انگار آدم های خانه را نیز نو میکند. کاش برای خانه تکانی دل ها هم خانه تکانی ایی به این وسعت و به این عمومیت وجود داشت، که اگر وجود داشت شهر گلستان میشد...
در همین فکر ها بود که رعشه های بدن و فکر مراسم دیوار سابی فردا، افکار فلسفی را از سرش پراند و بجای خواب، بیهوش شد تا برای فردا کمی ترمیم شود.