ببه گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو- یادداشت دانشجویی؛ خانواده به منزله مهم ترین واحد تشکیل دهنده ی جامعه همواره سهم مهمی در گفتمان های فکری و اجتماعی داشته است. تمام ادیان الهی و غیرالهی درباره خانواده احکام و تعالیم مشخصی دارند و همچنین یکی از ارکان اسطوره های تاریخی خویشاوندی، خانواده است.
ورود مدرنیته به ایران علاوه بر تاثیرات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی که بر جامعه نهاد، ساختار و روابط درون خانواده را نیز تغییر داد. تاثیر مدرنیته بر خانواده ی ایرانی در دو بعد کارکردی و ساختاری قابل توجه است. در بعد ساختاری، تبدیل خانواده گسترده به هسته ای و تشکیل الگوهای جدید خانواده همچون خانواده تک والد، خانوارهای تک نفره، همخانگی و ... از جمله تغییرات به وجود آمده است. در بعد کارکردی نیز برخی کارکردهای خانواده به نهادهای اجتماعی واگذار شده است. گرچه مدرنیته تبعات مثبتی نیز داشته است، اما تبعات منفی آن از جمله افزایش آسیب های اجتماعی همچون طلاق، تاخیر سن ازدواج، روابط خارج از چهارچوب و ... به حدی است که بر سایر تبعاتش سایه می اندازد. بطورمثال، اگرچه تحت تاثیر مدرنیته بسیاری از سنت های غلط و دست و پاگیر، از میان رفته اند؛ در عین حال بازاندیشی متزاید(خصیصه ی مدرنیته) در سنت ها و قوانین به نفی و انکار سازه ها و ساختارهای شرعی و عرفی منجر گردیده است.
نتیجه ی نفی مطلق سنت ها، ایجاد شکاف بین دو نسل و کاهش اقتدار خانواده و نظارت والدین بر زندگی فرزندان شده است. این آزادی، به همراه طیف گسترده ی انتخاب هایی که مدرنیته عرضه می کند، موجب انتخاب سبک های جدید و متنوع زندگی، بدون توجه به عواقب آن در طولانی مدت گشته است. یکی از این سبک های جدید، «ازدواج سفید» یا «همخانگی» است که اخیرا در کلان شهرهایی چون تهران رواج یافته است.
ازدواج سفید عبارت است از زندگی مشترک زن و مرد بدون عقد رسمی. افرادی که به این نوع ازدواج تن می دهند، به دلایل مختلف اعم از اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی تمایلی به ازدواج قانونی و رسمی ندارند و این شیوه را به طور موقت یا دائم برای ارضای نیازهای جنسی و عاطفی انتخاب می کنند.
زمینه های پیدایش همخانگی در غرب
ازدواج سفید مانند بسیاری از مسائل اجتماعی، مولود تمدن غرب است و درک درست آن، تنها با بررسی زمینه ها و خاستگاه شکل گیری آن میسر می شود. در غرب از حدود قرن هفدم و هجدهم، ماهیت ازدواج دستخوش دگرگونی شد. به تدریج ازدواج کمتر به عنوان اقدامی مقدس و تبدیل به یک قرارداد شد. این تحول تا حدودی از اصلاح طلبی دینی ناشی می شد که تصور تقدس ازدواج را انکار می کرد. به این ترتیب با آغاز اصلاحات دینی، مفهوم ازدواج به تدریج تغییر یافت. بعد از این دوره که عده ای آن را"مدرنیته دوم" نامیده اند، ازدواج تبدیل به وصلت بین دو نفر – و نه دو خانواده - شد که هدف و کارکرد اصلی آن ارضای عاطفی و جنسی زوجین بود. به این ترتیب حمایت های خویشاوندی و سنتی کمرنگ شدند و تصمیم وترجیح دو فرد محوریت یافت.
بعد از وقوع انقلاب جنسی در دهه ی 1960، هنجارها و نگرش های مربوط به رفتار جنسی در جامعه ی غرب، بطور کلی متحول شد. این رویداد، با اسطوره زدایی از روابط جنسی، آن را به امری عادی و معمولی تبدیل کرد که به راحتی دست یافتنی است. این امر زمینه را برای پیدایش الگوهایی همچون همخانگی که پیش از این در همه ی کشورها، امری نادر، غیرعادی و حتی مشمول مجازات بود مهیا کرد.
در دوره های اولیه پیدایش همخانگی غالبا افراد فقیری که توانایی ازدواج نداشتند وارد اینگونه روابط می شدند و مشکلات اقتصادی یکی از مهم ترین دلایل شکل گیری آن بود. عده ای دیگر نیز به سبب مشکلات بعد از جدایی یا مرگ شریک زندگی خود وارد این روابط می شدند. اما از دهه 1960 به بعد به تدریج همخانگی در بین بیشتر طبقات و گروه های اجتماعی رواج یافت. شیوع روز افزون همخانگی مشروعیت قانونی این روابط را در پی داشت. امروزه در 11 کشور اروپایی همخانگی یک رابطه ی قانونی تلقی و از آن حمایت می شود.
بطور مثال در امریکا در دهه ی 1970، نزدیک به 400هزار زوج در قالب الگوهای همخانگی زندگی می کردند اما این آمار در دهه ی 1980 به 1میلیون و 500 هزار زوج رسید و در اواخر دهه ی 1990، از مرز 4 میلیون گذشت. در سال 2010 نیز، بیش از 7 میلیون زوج در امریکا در قالب همخانگی با هم زندگی می کردند.
در حال حاضر، در غرب معمولا از دو نوع عمده ی همخانگی یاد می شود: «همخانگی پیش از ازدواج» و «همخانگی بعد از ازدواج». در الگوی اول، افراد پیش از ازدواج، برای رسیدن به شناخت و در راستای ازدواجی بهتر به صورت آزمایشی زندگی مشترک قبل از ازدواج را تجربه می کنند. عمر این روابط کوتاه است و معمولا به فرزند آوری منتهی نمی شود. امروزه در امریکا، بسیاری از ازدواج ها با این نوع از روابط آغاز می شود.
در الگوی دوم، همخانگی اساسا ازدواج را به حاشیه رانده و جایگزین آن می شود. این نوع از روابط طولانی مدت هستند و فرزند آوری در آنان به وقوع می پیوندد. در کشورهای شمال اروپا مانند سوئد، دانمارک و و بخشی از امریکای شمالی مانند کانادا این نوع از همخانگی رایج است. البته روند تغییرات موجود نشان می دهد که با گسترش و پذیرش هر چه بیشتر همخانگی در کشورهای مرکز و جنوب اروپا و همچنین امریکا، الگوهای همخانگی پیش از ازدواج در این کشورها نیز به سرعت به سمت الگوهای همخانگی بدون ازدواج در حال تغییر است.
شکل گیری ازدواج سفید در ایران چند مرحله ای و ناشی از عوامل مختلف است
جامعه شناسان از جامعه ی ایران به عنوان جامعه ای در حال گذار یاد میکنند؛ مطالعه تحولات ایران، از تغییرات اجتماعی گسترده ای در سال های اخیر خبر می دهد. امروزه، فاصله ی بین «بلوغ جنسی» و «بلوغ اقتصادی» در ایران به بیش از ده سال رسیده است. فاصله ای که روز به روز در حال افزایش است و این در حالی است که ازدواج تنها راه مشروع برقرای رابطه ی جنسی در ایران است. راهی که موانع و مشکلات بسیاری در پیش دارد. این وضعیت، سبب ایجاد الگوهای جدید روابط جنسی در بین جوانان ایرانی گشته است. از جمله روابط پیش از ازدواج؛ هر چند روابط پیش از ازدواج در ایران با انگیزه های گوناگون و در قالب الگوهای متفاوتی صورت می پذیرد، در این میان، یکی از افراطی ترین شکل های روابط پیش از ازدواج پیدایش الگوی «ازدواج سفید» یا همخانگی است؛ که مطابق بررسی های انجام شده،در سال های اخیر، شاخه هایی از آن در کلان شهرهای ایران شکل گرفته است.
ساز و کار شکل گیری روابط همخانگی پیچیده، دیالکتیکی، و چند مرحله ای است و عوامل متعددی بر آن تاثیر می گذارد. آزادارمکی و همکاران(1391)، در پژوهشی به منظور بررسی زمینه ها و علل شکل گیری همخانگی، با 21 نفر از پسران و دختران ایرانی که روابط همخانگی را تجربه کرده اند مصاحبه کرده اند. طبق نتایج این پژوهش، عوامل اقتصادی(سرمایه داری و لیبرالیسم اقتصادی)، عوامل فرهنگی و لیبرالیسم اخلاقی، ورود عناصر نوسازی(رسانه ها و تکنولوژی های جدید) و تغییرات خانواده ها از جمله عواملی هستند که افراد را به سمت زندگی مشترکِ بدون ازدواج سوق می دهند.
عوامل اقتصادی: گسترش الگوهای اقتصاد سرمایه داری و لیبرالیسم اقتصادی در ایران، از جمله عوامل بستر ساز آسیب های اجتماعی اخیر بوده است. روند خصوصی سازی، علاوه بر بیکاری سبب ایجاد مسئله ی «ناامنی شغلی» نیز گردیده است. لازمه ی ازدواج، داشتن حداقل استقلال اقتصادی و ثبات شغلی است. در حالیکه امروزه «قراردادهای موقت»، این اختیار را به کارفرمایان می دهد که با کمترین هزینه کارمندان خود را از کار بیکار کنند. ناامنی شغلی، مسئله ای فراتر از بیکاری است و باعث ایجاد احساس اضطراب و عدم امنیت و اطمینان در افراد می شود. ناامنی شغلی دوره ای موقتی درنظام سرمایه داری نیست که پس از استقرار و ثبات آن به تدریج برطرف شود، بلکه اساس گسترش ناامنی یکی از استراتژی های همیشگی نظام سرمایه داری است که کارکرد کنترل خودکار سیستم را به همراه دارد. به عبارتی اقتصاد سرمایه داری مبتنی بر ناامنی فزاینده کارگر و نیروی کار است.
این موضوع به عدم تمایل به ازدواج(به مثابه ی مسئولیتی بزرگ) و ترجیح روابط خارج از چهارچوب که به صرف هزینه، مسئولیت و تعهد کمتری نیاز دارند منجر می شود. در حقیقت از آنجا که جهانی شدن در ابعاد اقتصادی مبتنی بر بازار آزاد و گسترش بازارهای فراملی است، مستلزم وجود جامعه ای بدون خانواده و در نهایت بدون فرزند است که این خود نسبی شدن روابط خانوادگی و جنسی را می طلبد.
عوامل فرهنگی: در پی ورود لیبرالیسم اقتصادی از دهه ی1370، لیبرالیسم اخلاقی نیز در ایران اشاعه یافت. از جمله ویژگی های لیبرالیسم اخلاقی، نسبیت گرایی شدید آن است. پیدایش الگوهای متعدد روابط جنسی پیش از ازدواج نیز حاصل این نسبیت گرایی اخلاقی است که با تاکید بر میل و ذائقه فردی، ارضای نیازهای افراد را از راه های متفاوت و مغایر با شیوه های شرعی و قانونی مشروعیت می بخشد. نسبیت گرایی حاصل از اندیشه های لیبرالیسمی مفهوم خوب و بد، درست و نادرست را به چالش می کشد و انتخاب را به خود فرد واگذار می کند. این رویکرد با جدا کردن عرصه عمومی از حوزه خصوصی و منع دخالت دولت در حوزه ی زندگی شخصی، آزادی بسیاری را برای انتخاب شیوه های متفاوت زندگی برای فرد فراهم می کند. شاهد مثال اینکه، افرادی که تجربه ی همخانگی دارند رابطه ی خود را بسیار متفاوت از الگوهای نابهنجاری همچون روسپیگری می پندارند. آنها برای روابطشان احترام قائل اند و نه تنها رفتار خود را بهنجار، که اخلاقی نیز می دانند. چرا که هم به شریک خود متعهدند و هم به او عشق می ورزند؛ تعهد و عشقی که الزام های قانونی در آن دخیل نیست.
در واقع لیبرالیسم اخلاقی با ترجیح دادن کیفیت زندگی به کمیت آن، لذت در یک رابطه را بر طولانی بودن آن ترجیح داده و به تدریج و از همین طریق رابطه های کوتاه مدت از مناسبات بلند مدت پیشی گرفتند.
از طرفی فردگرایی نیز یکی از محصولات لیبرالیسم اخلاقی است. فرد اولین و آخرین حجت لیبرالیسم است. لیبرالیسم، زمینه را برای فردگرایی اخلاقی شخص فراهم می کند؛ فردگرایی ای که بر منفعت طلبی شخصی سوژه استوار است. در این رویکرد، افراد حقوق خود را بر همه چیز مقدم می دانند و بر استقلال فردی و آزادی شخصی تاکید دارند. یکی از شاخصه های احساس آزادی، باز بودن درهای خروج از رابطه در هر لحظه است؛ شاخصی که هرچند ناپایدار بودن رابطه را تشدید می کند، احساس آزادی بالایی برای فرد در مدیریت رابطه به ارمغان می آورد.
ورود عناصر نوسازی : طیف مفهومی عناصر نوسازی بسیار گسترده است و انواع گوناگونی از مفاهیم را در بر می گیرد. از قبیل ورود رسانه های جهانی مانند ماهواره و اینترنت؛ افزایش امکانات ارتباطات شخصی و پنهان مانند تلفن همراه، چت و اس ام اس؛ افزایش دانشگاه ها و گسترش آموزش مدرن؛ و شهرنشینی و پیدایش فرصت گمنامی.
در این میان نقش و تاثیر وسائل ارتباط جمعی در مقیاس جهانی، در پیدایش تغییرات اجتماعی از همه بیشتر است. رسانه های ارتباطی با سست کردن ارزش های پیشین و درونی سازی ارزش های نوین در فرد، او را آماده ی انجام دادن رفتارهای جدید می کنند. این رسانه ها عامل اصلی ارائه فرهنگ جهانی و نسبیت گرایی فرهنگی محسوب می شوند. فرهنگی که در آن ماده گرایی، مصرف گرایی، گسترش نمادهای مصرفی سرگرم کننده و عوام پسند، سکس و خشونت افراطی عرضه می شود، که به اعتقاد برخی نظریه پردازن، ارزش ها، ثبات و همبستگی ارکان خانواده در شکل سنتی آن و مقوله ازدواج رسمی را در معض تهدید جدی قرار داده است.وسائل ارتباط جهانی، آنچنان به آرامی روابط اجتماعی را تغییر داده اند که بسیاری از افراد این تغییرات و منشا رسانه ای آن را در نمی یابند و صرفا آن را تغییراتی عادی در زندگی روزمره می دانند، اما چیزی فراتر از یک تغییر ساده در حال وقوع است؛ سبک زندگی در حال تغییر است.
ماهواره به عنوان یکی موثرترین رسانه های فراملی، علیرغم ممنوع بودن در کشور ما، از حوزه نفوذ بالایی برخوردار است. این رسانه ی صوتی تصویری با تنوع و تعدد شبکه هایش، افراد را در دهکده ی جهانی با فرهنگی واحد تعلیم می دهد. نتیجه ی این نفوذ فرهنگی، تغییر سبک های زندگی در جهت ارزش های نظام سرمایه داری جهانی است.
رواج «کلان شهر نشینی» و «زوال مفهوم محله» از عوامل دیگر تسهیل این روابط بوده اند؛ عواملی که با کاهش کنترل های غیررسمی بر فرد و افزایش فرصت گمنامی او در میان حجم انبوه جمعیت شهری، زمینه تداوم انواع روابط نامتعارف را برای او فراهم کرده است. در کلان شهرهایی چون تهران به تدریج مفهوم محله به معنای سابق آن از بین رفته و جای خود را به جمع های انسانی فاقد هویت گروهی داده است. در چنین اجتماع هایی، دیگر نه اثری از آبروی محلی مانده است و نه مفهوم همسایگی و کنترل غیررسمی. از طرفی در کلان شهرهای جدید «بی تفاوتی اجتماعی» افزایش می یابد و حتی پس از سال ها هم جواری دو همسایه یکدیگر را نمی شناسند. این نکته به ظاهر ساده با ایجاد فضای گمنامی، یکی از بهترین فرصت ها را برای شکل گیری و بروز همخانگی در کلان شهرها فراهم کرده است.
تغییرات خانواده: افزایش تحصیلات دختران و ورود آنها به عرصه های اجتماعی، به تدریج رابطه ی دختر و پسر را آسان تر کرده است؛ از طرفی بالا رفتن سن ازدواج در سال های اخیر و در پی آن، افزایش طلاق در خانواده های ایرانی ریسک ازدواج در ایران را به شدت بالا برده است؛ جامعه ای با ساختار سنتی که در تبلیغاتش خود را از طلاق بیزار می داند، اما در سطح توده ها شاهد طلاق روزافزون جوانانش است. این تعارض بین واقعیت ها و ارزشها، فشار روزافزونی به افراد وارد می کند. دوگانگی ای میان ذهنیت و عینیت شکل گرفته که به تدریج زمینه های پذیرش الگوهای جایگزینی چون همخانگی را در جامعه فراهم کرده است.
از طرفی شکاف نسلی میان والدین و فرزندان ناشی از تغییرات ارزشی روی داده در سال های اخیر، سبب شده است که کنترل خانواده ها بر ذهنیت و رفتار فرزندان مشکل شود.
اگرچه اندیشمندان معتقدند خانواده در عصر جهانی شدن، به حیات خود ادامه خواهد داد و از بین نخواهد رفت؛ در عین حال اذعان دارند که در کنار خانواده ی سنتی، الگوهای جدید و در عین حال متنوع تری از روابط خانوادگی شکل خواهد گرفت. پر واضح است که در صورت ادامه ی روند فعلی در کشور و عدم اقدامات همه جانبه و اساسی در راستای حل مشکلات فرهنگی از جمله مشکل ازدواج جوانان، با گسترش متزاید ازدواج سفید و جایگزین شدن آن با ازدواج سنتی، در بین جوانان مواجه خواهیم بود؛ که این موضوع تبعات سنگین و برگشت ناپذیری برای جامعه و خانواده در برخواهد داشت.
ناپایداری ِذاتی این روابط به جای احساس رضایت، تنش را در افراد افزایش می دهد. ترس از شناخته شدن و برچسب خوردن همواره موجی از احساس «عدم امنیت» را برای اینگونه افراد به ارمغان می آورد و نامشروع بودن این ازدواج ها، به محدودیت و کمرنگ شدن روابط اجتماعی و خانوادگی اکثریت این افراد منجر می شود می شود. همچنین فشارها و پیامدهای این نوع از روابط، به دلایل متعدد برای دختران بیش از پسران است. علاوه بر این فشارها و تنش های روانی که عموما افراد را درگیر می کند؛ مسائلی همچون تاخیر سن ازدواج، کاهش روزافزون نرخ ازدواج و کاهش تمایل به فرزندآوری تبعاتی هستند که در سطح اجتماعی رخ می دهند. از سوی دیگر، بارداری های احتمالی حاصل از این روابط به میزان تولد فرزندان نامشروع و بی شناسنامه، سقط جنین های غیرقانونی و مرگ و میر ناشی از آن می افزاید. به این ترتیب مسائلی که امروزه در جوامع غربی به یک بحران حل نشدنی تبدیل شده اند، جامعه ی ایرانی را به چالش خواهند کشید.
منابع:
آزادارمکی،تقی؛ شریفی ساعی، محمدحسین؛ ایثاری، مریم و طالبی، سحر(1391). همخانگی؛ پیدایش شکل های جدید خانواده در تهران. جامعه پژوهی فرهنگی، سال3، شماره1،صص 43-77
آزادارمکی،تقی؛ شریفی ساعی، محمدحسین؛ ایثاری، مریم و طالبی، سحر(1390).سنخ شناسی الگوهای روابط جنسی پیش از ازدواج در ایران. جامعه پژوهی فرهنگی،سال2، شماره2، صص1-34
سگالن، مارتین(1370).جامعه شناسی تاریخی خانواده، نشر مرکز، چاپ اول،ص128
عنایت، حلیمه و موحد، مجید(1383). زنان و تحولات ساختاری در عصر جهانی شدن. پژوهش زنان، دوره 2، شماره2،صص153-166.
فاضلی،نعمت الله(1383).پیامدهای مدرنیته تحلیلی بر تحولات خانواده و رفتار جنسی در بریتانیا- فصلنامه مطالعات جوانان، بهار1383، شماره6، صص 145-171.
جوکار، محبوبه.گذری کوتاه بر مدرنیسم. کتاب اندیشه های راهبردی زن و خانواده. ص 898-897.
فاطمه حمزه لوی- دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات زنان دانشگاه
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تائید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفا منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.