گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو - فردین آریش، محمد آزادی؛ حسین دارابی کارگردان فیلم های «علمک» -پربیننده ترین فیلم پنجمین دوره جشنواره عمار- و «دایو» -اولین فیلم داستانی با موضوع شهدای غواص- است. امیر داسارگر هم کارگردان فیلم های «اکسیژن» -با موضوع فتنه 88- و «هنگامه» -با موضوع مدافعان حرم و برگزیده جشنواره عمار- است. این دو نفر از جهات مختلفی مثل هم هستند. هر دو جوان هستند و پر شور. هر دو از رویش های جشنواره عمار و علاقمند به سینمای داستانی اند. متنی که می خوانید حاصل گفت و گوی ما با دو کارگردان جوان و بی ادعا است که قرار میزگرد مان را بی هیچ منتی قبول کردند و به سوال های مان صریح و صادقانه جواب دادند. ان شاءالله به زودی از موفقیت های شان بیشتر خواهید شنید.
ساختن فیلم درباره شهدای غواص به خاطر جوی بود که با تشییع شهدای غواص ایجاد شد؟
حسین دارابی: یکی از مشکلات جدی ما این است که جوزده ایم. و وقتی هم جو از بین می رود دیگر کار را پیگیری نمی کنیم. در کتاب خاطرات مستر همفر مثالی دارد. می گوید یک سفری برگشتم بریتانیا. سخت بود. خسته بودم. حالم خوب نبود. جشنی گرفته بودند. وزیر مستعمره که ما را دعوت کرده بود به من گفت کاری انجام بدهید که 300 سال بعد به نتیجه برسیم. در این صورت است که ما موفق هستیم. در دین ما هم سفارش به آینده نگری شده است. ما به شهدای غواص و راه شان اعتقاد داریم. ولی کسی بعد از تشییع شهدای غواص پیگیری نکرد. خدا به حوزه هنری خیر دهد. جاهای دیگر حمایت نکردند. فلان ارگانی که ما ازش کمک خواستیم و این همه عکس شهدا را به در و دیوار نصب کرده، ما را اذیت می کند. می گویند سیاه نمایی نکنید، پس چرا کمک نمی کنید؟ البته بعضی ارگان ها هم کمک کردند. واقعا سر این پروژه پدرمان درآمد! و اگر حمایت های حوزه نبود و تهیه کننده پای کار نمی ماند، این کار جمع نمی شد. این همه بودجه داریم می گویند پول نیست. جوگیر بودن خوب نیست. باید کارها را پیگیری کرد تا حس شهادت طلبی و قهرمان پروری در کشور ادامه یابد.
سر تولید هم مشکل داشتید؟
حسین دارابی: ما رفتیم شهرک دفاع مقدس سر صحنه. بعد دیدیم برق ندارد. ژنراتور بدون صدا آوردیم و تجهیزاتی برای روشن کردن. یک بار طوفان شد و بارندگی شدید در گرفت. مجبور شدیم جمع کنیم و برویم. یک بار ماشین خراب شد. شب ماندیم همان جا. دم صبح همه داشتند می مردند. باد سرد می زد به بدن مان! بازیگرها با چه حسی باید بازی می کردند! شرایط سختی بود.
آقای داسارگر چی شد که سینما برای تان جدی شد؟
امیر داسارگر: می گویند در دل سختی ها است که اتفاقاتی می افتد. از دل دفتر بسیج دانشگاه امام حسین که ما آنجا درس می خواندیم، چند گروه فرهنگی درآمد. ما موسسه ای به نام ناوک را تاسیس و هفت سال آنجا کار کردیم. در این موسسه تولید محصول فرهنگی می کردیم. مثل این پژوهشکده ها نبود که بولتن دربیاوریم! می خواستیم تولید فیلم کنیم. موسیقی و انیمیشن و نشریات و کتاب داشته باشیم.
در آن موسسه بعدها هر کدام از بچه ها کاره ای شدند. مثلا رضاپور که الان سردبیر نقد سینماست هم دوره ای ما بود. این موسسه برای ما نقطه عطف بود. نقطه ای که تصمیم گرفتیم کار و زندگی را ول کنیم و وارد سینما شویم. فامیل می گفتند چرا نمی روید سپاه؟ من مسئول حوزه بسیج بودم. رشته ام فنی بود. می تو انستم قرارگاه خاتم بروم. هنوز مادربزرگ 80 ساله ام می گوید تو خودت را بدبخت کردی!
هدفم این بود که فیلم نامه نویس شوم، منتهی بازی روزگار باعث شد سر از کارگردانی هم دربیاورم! البته یکی دو کلاس پراکنده رفتم. به نظرم فیلمسازی چیزی نیست که کلاس بخواهد. 4 تا 5 منبع داریم که خواندنشان کفایت می کند. بهترین معلم هم فیلم است. من هیچ کاری نکردم. برای نوشتن اولین فیلم نامه ام حتی یک صفحه کتاب نخوانده بودم.
چه جور با این کنار آمدید که فیلم ببینید؟
امیر داسارگر: شیطان حلش می کند! اولش سخت است. به قول استاد شاه حسینی فیلم دیدن قلق هایی دارد. اخلاقی می خواهد. اینقدرها هم فاجعه و سخت نیست. تهش این است که آدم باید این را مفروض کند که هر فیلمی ارزش یک بار دیدن را ندارد! ولی فیلمی که راحت بتوان دید زیاد است. فیلم 120 دقیقه 5 دقیقه اش را فاکتور بگیرید چیزی نمی شود. هنوز هم که هنوز است از آن خوره های فیلم هستم! البته شاید 100 تا فیلم بیشتر ندیده باشم! ما تازه بعد از شش سال 100 تا فیلم دیده ایم!
کلا تجربی رشد کردید؟
امیر داسارگر: واقعا همین طور است. 5، 6 جلسه با آقای طالب زاده کلاس داشتیم. در 2 جلسه قلقی را یاد می دهد که خیلی از مشکلات بعدی حل می شود. 10 تا فیلم را این طور ببینید بیشتر مسائل تان حل می شود. مثلا یاد می گیرید فیلم زندگی نامه ای را چطور می سازند. یک جور سیستم مهندسی معکوس است. امیدوارم روزی برسد که ما از خودمان چیزی داشته باشیم. فعلا که کارمان از روی دست بقیه نوشتن است.
گفته بودید در فیلم «باران» خیلی دنبال قصه نبودید؟
امیر داسارگر: این طور نیست. من در نشست فیلمسازان جوان عمار گفتم که این اولین فیلم جنگی من بود که دارم در آن صفحاتی از اعتقاداتم را بازسازی می کنم و به بچه ها گفتم این فیلم را نسازیم. گفتند همین را بسازید. گفتیم این فیلم سخت است. خلاصه ما را در کار هل دادند و رفتیم سراغش. من آنجا گفتم از این که کار ارزشی بسازم و مخاطب بخندد وحشت داشته و دارم. ممکن است گفته باشند حس فیلمت در نیامده ولی خدا را شکر نخندیده اند. مثلا اگر قرار بود در صحنه ای از فیلم از هم خداحافظ کنند، نمی گذاشتم همدیگر را بغل کنند تا فضا احساساتی نشود خیلی. آقای حاتمی کیا وقتی این فیلم را دید دقیقا زد روی خال! گفت موقعیت در فیلم هست، ولی چرا فرار می کنی از آن؟ ولی در فیلم بعدیم که جنگی بود سعی کردم به این سمت بروم و لحظه شهادتی را بازسازی کنم.
کدام فیلم تان؟
امیر داسارگر: «نفس به نفس». 15 دقیقه ای است. چون زیاد خوب نشد به کسی نشانش ندادم!
آقای دارابی به نظر می رسد تلاش تان در «علمک» نزدیک کردن روحانیت به بدنه مردم است؟
حسین دارابی: به نظرم نباید درباره پیام فیلم صحبت کنم. واقعیت این است که هنوز روحانیت در کشور ما وجاهت دارد. نگاه نکنیم بعضی حرف های سطحی را. هنوز مردم برای روحانیت وجاهت قائلند. در بسیاری از شهرها و حتی تهران هنوز به روحانیت اعتماد دارند. شاید یکی از مهمترین هدف هایی که داشته ام و همیشه خیلی آزارم داده بی تفاوت بودن باشد. همه یاد گرفته ایم غر بزنیم فقط! ولی کسی کاری نمی کند. علمکی هست که سر همه می خورد به آن. خوب یکی بیاید کاری کند. در علمک هر کسی به اندازه توانش کاری کرد، ولی روحانی از آبرویش گذاشت. حرفم این بود که اگر هر کسی هر کاری که از دستش بر می آید انجام دهد، اگر در حد توانش انجام دهد، جامعه متحول می شود.
مثل اینکه رهبر انقلاب هم فیلم را دیدند؟
حسین دارابی: سه فیلمی که در برنامه ثریا پخش شد، یکیش علمک بود. وقتی از برنامه آمدم بیرون، تلفن زنگ زد. دیدم آقای مقصودی است. زنگ زد و گفت یک خبر خوشحال کننده برایت دارم. گفت آقا برایت پیام فرستاده! گفتم آقای کی؟ گفت آقای خامنه ای! من همین جوری ماندم! خشکم زد. خانمم کلی خوشحال شد. همان جا به آقای شفا –تهیه کننده علمک- زنگ زدم.
چه قدر برای تان مهم است فیلمی که می سازید از دغدغه شخصی تان بربیاید؟ چقدر سفارشی فیلم می سازید؟
امیر داسارگر: ما به مدیریت فرهنگی به معنای درست نیاز داریم. از طرفی ما فیلم سازان هم باید این ادعای هنرمند بودن و عقل کل بودن مان را – که مزخرف است- کنار بگذاریم. ولی نیاز به دیده بان داریم. نیاز به مدیریت فرهنگی داریم. الان در مورد فتنه هالیوود 10 فیلم ساخته است. برای من دغدغه می شود که درباره فتنه فیلم بسازم. حالا گیرم بهم بگویند سفارشی ساز! بعضی وقت ها سوژه خودم را دنبال می کنم. مثلا ثمره چهار سال دغدغه شخصی من «هنگامه» شد. بالاخره فرصتش فراهم شد. خدا را شکر فیلم وقتی ساخته شد که حرف و دغدغه روز هم بود.
گفته بودید که یک زمانی نمی شد حتی اسم محل شهادت روی سنگ قبر آورد؟
امیر داسارگر: از این سوزناک تر این بود که وقتی رفیق ما در سوریه شهید شد، مجبور شدیم سوت و کور دفنش کنیم. روی سینه و دستش کلا از بین رفته بود. رفقایش نشستند به روضه خواندن. در گوشی بخش هایی را می خواندند که به شهادت حضرت ابوالفضل (ع) مرتبط بود. بالای سر قبر یک پرچم لبیک یا حسین (ع) گذاشتند فقط. آن روزها مصادف بود با شهادت دانشمندان هسته ای. همه به آنها توجه نشان می دادند، بعد بعضی از در و همسایه به خانواده شهدای مدافع حرم می گفتند چرا بچه ات را فرستادی سوریه؟
یادم هست دو سال پیش از عمار جایزه ای گرفتیم. همان جا به آقای جلیلی گفتم سوژه شهدای مدافع حرم دارم. گفتند خودت که می دانی الان نمی شود با این موضوع فیلم ساخت. سوژه را نگه داشتیم تا به برکت خون شهدا «هنگامه» ساخته شد.
موضوع مدافعین حرم از این جهت برایم مهم و جالب است که ما را در موضع حمله و عزت قرار داده اند. اصلا من جنگ طلب هستم! من با نگاه دفاع مقدسی به جنگ مخالفم! امام این حرف را نمی زد. این ها حرف هاشمی است. شاید تندروی باشد ولی من معتقد به جنگ جنگ تا دفع فتنه از کل دنیا هستم.
مثل اینکه یک سوژه ای هم درباره غزه آماده ساخت داری؟
امیر داسارگر: دو تا طرح نوشته ام. هنوز به جایی نداده ام. کار 10، 15 دقیقه ای بود. لوکیشنش کرانه باختری بود. از این جهت ساختنش سخت می شود. بعد از آن حرفی که آقا درباره کرانه باختری زدند، علاقمند شدم. دو سه تا مستند هم از افق دیدم. بعد ایده ای آمد و نوشتیم و در همین حد ماند.
از فیلم علمک که سوژه ای طنازانه داشت و فضایی شاد داشت، شیفت کردید به موضوعی به شدت جدی و تراژیک و دردناک و تلخ درباره شهدای غواص؟
حسین دارابی: یک روز صبح خیلی ناخودآگاه ذهنم درگیر شد. فکر کردم اینکه غواصی به آن شکل سقوط می کند چقدر تراژیک است. یادم هست که خانمم سر سفره حرف می زد و من اصلا حواسم به حرف هایش نبود! گفتم بروم سریع ایده را مطرح کنم. آن موقع پیش تولید علمک 2 بودیم برای عمار. من این سوژه را مطرح کردم. خیلی خام بود. آقای شفا استقبال کرد و گفت خیلی خوب است باید این را کار کنیم. بعد گفت سریع بنویس سناریو را. گفتم من تا حالا فیلم این طوری نساختم. گفت الان وقت تجربه کردنت است. همین جا تشکر می کنم از کل باشگاه فیلم سوره که به من اعتماد کردند. مدام می ترسیدم که نتوانم و متوسل به خدا می شدم که کمکم کند. کلی کتاب خواندم تا با آن فضا آشنا شوم. تجربه سختی بود فیلم «دایو».
نظرتان درباره عدم همکاری دولت با عمار چی است؟
امیر داسارگر: عمار جشنواره ای است که مردمی برگزار می شود. در بحث ستادی و سازمان دهی 2000 فیلم آمده. برای کدام جشنواره اینقدر فیلم می آید؟ تازه امسال بخش بین الملل را جدا کردند. دیدن و سوا کردن این همه فیلم چه ستادی می خواهد؟ حسینه پر از دستکش ها و لباس های اهدایی مردم به مدافعان حرم است. عمار جشنواره ای است که توانسته روحیه انقلابی را در جامعه بازسازی کند. الان 7، 8 میلیون پول جمع شده برای این که سوریه یک مستندسازی برود مستند بسازد. این یعنی جریان سازی فرهنگی. عماری ها رفتند سراغ برگ های برنده. به دولتی جماعت که چشمش به آمار و درصد است اینها را بگویی می خنددوحید جلیلی زمان بازگشت شهدای غواص سرمقاله ای نوشت و آنجا بحث غنی سازی ذره ها را مطرح کرد. آقا تاکید کردند که هسته های خودجوش مردمی را فعال کنید. عمار دارد همین کار را می کند. جالب است که کل ستاد جشنواره 40، 50 نفر هستند. دقیقش را نمی دانم. دو ماه است که شبانه روزی کار می کنند. در خود حسینیه هم می خوابند. بین شان آدم متاهل می شناسم که دو سه هفته است خانه نرفته. مهمترین نکته عمار این است که شده بهانه ای برای بها دادن به فعالیت های فرهنگی مردمی که یک بخشیش فیلم است.
در فیلم «هنگامه» یک کنایه ای هم به دولتی ها زده اید؟
امیر داسارگر: به من باشد دوست دارم خیلی بیشتر فحش بدهم. به خاطر همین جمله فیلم خیلی ها نیامدند کار کنند. شما فکر نکنید کار ما راحت است. فکر کنم کم کم باید بازیگر لبنانی بیاوریم که حاضر شود در این فیلم ها کار کند! مثلا همین هفته پیش تلویزیون «اکسیژن» -با موضوع فتنه 88- را پخش کرد. تدوین گر و جلوه های ویژه اسم شان را از فیلم درآوردند. موسیقی قطع همکاری کرد. همین فیلم «هنگامه» در آستانه کنسل شدن بود. چون بازیگر نقش اول مرد نداریم!
عمار در دیده شدن علمک هم خیلی نقش داشت.
حسین دارابی: عمار حرکتی مردمی است. اگر مثل همیشه به مردم اعتماد کنیم نه این پزها، اگر به مردم ایمان بیاوریم کارها پیش می رود. در انقلاب ایمان آوردیم در جنگ ایمان آوردیم و بدون هیچ بودجه خاصی کارهای مهمی انجام دادیم. قرن هاست که جلسات عزای امام حسین (ع) برپاست. همین مردم بیرق ها را زدند. هر سال هم پرشورتر می شود. اربعین مگر دولت عراق بودجه می دهد؟ ما باید به مردم ایمان بیاوریم. بعد می تواند از طرف دولت هم سازماندهی و حمایت هایی شود. عمار این موج را ایجاد کرده است. ان شاءلله به انحراف نرود و به سرنوشت جشنواره های معمول دچار نشود. واقعا لذت می بردم وقتی اس ام اس های مردم را درباره فیلم «علمک» می خواندم. از همه جای ایران پیام داده بودند.
علمک 2 را توی آب نمک گذاشتید؟
حسین دارابی: ما قرار بود دوتایش را برای همین دوره عمار بسازیم. ولی «دایو» واقعا پروژه سنگینی بود. علمک 2 کار بعدی است ان شالله.
امیر داسارگر: خود اینکه قسمت دوم یک فیلم کوتاه سخته شود اتفاق نو و بی مانندی است. در دنیا نمونه اش را نداریم.
از سختی های کار هم بگویید؟
حسین دارابی: برای صحنه غرق شدن و سقوط خیلی اذیت شدیم. 4 متر ارتقاع بود. نردبان اوراقی را آوردند و بهش 16 کیلو وزنه بستیم تا بازیگر به ته آب برود. بعد یک نفر با طناب می کشیدش عقب! طناب کوتاه بود. غواض می گفت دفعه اول دیر رسید من قلبم می زد که نکند این بمیرد! واقعا اون شب پیر شدم حسین میرکریمی خیلی همکاری کرد. حسین وقتی فیلمنامه را دید اشک می ریخت. روز قبلش در جشنواره ای جایزه گرفته بود و جایزه اش را اهدا کرده بود به شهدای غواص. اگر عوامل ما به کار معتقد نبودند «دایو» ساخته نمی شد.
نیازی به اون بازیگرهای افاده ای هیچی نفهم ندارین. عمار می تونه بازیگر هم بسازه. ول کنین اون جماعت پر مدعای نون به نرخ روز خور رو.