گروه بینالملل خبرگزاری دانشجو، جنگ 5 ساله سوریه، در آیتمهای بسیاری در تاریخ نبردهای دنیا منحصر به فرد است. حضور گسترده رسانههای نوین، دخالت بیشتر قدرتهای جهانی و منطقهای از ویژگیهای خاص این جنگ خانمانسوز است. در این میان «پیچیدگی» تحولات سیاسی شاخصترین پدیده این نبرد است. شروع جنگها معمولاً حد یقف کارهای سیاسی بوده است. وقتی جنگ شروع میشود، دیپلماتها کناری مینشینند تا فرماندهان نظامی تکلیف را روشن کنند. شاید گاهی هم نقش تکمیل کننده داشته باشند. جنگ حدی از کینه و خشم را در دو طرف ایجاد میکند که دیگر جایی برای پیچیدگی سیاسی نمیگذارد. دوست و دشمن معلوم است. سوریه اما همه چیزش فرق میکند.
پیچیدگی صحنه سیاسی و نظامی سوریه از طرفی مرتبط با تعداد زیاد قدرتهای جهانی و منطقهای بانفوذ در این کشور است. خارجیها طبیعتاً آمدهاند تا در این نبرد منافع خودشان را ببرند. قدرتهایی که منافع متضاد و مشترکی دارند و این زمینه استفاده آنها از گروههای میدانی متنوع را میدهد. از سوی دیگر مهرههای حاضر در میدان هم بر خلاف بیشتر جنگها سیاه و سفید نیستند. ارتش و نیروهای متحد، معارضین تحت حمایت ترکیه و آمریکا، داعش، کردها و برخی گروههای کوچکتر هر کدام بازی خودشان را دارند.
شهریور 94 نقطه عطفی در تایخ نبرد سوریه بود. ورود نیروی هوایی روسیه و حضور پررنگتر نیروهای ایرانی معادلات میدانی سوریه را تغییر داد. مناطق مختلف با حمایت جنگندههای روس یکی پس از دیگری به دست نیروهای مقاومت میافتاد. فتوحات تا اسفند 94 ادامه داشت. خبر توافق آتشبس آب سردی بود بر آتش نبرد در جبههای مختلف. با شروع آتشبس بسیاری از جنگندههای روس به آشیانه برگشتند و معارضان پای میز مذاکره با دولت سوریه نشستند. مذاکرات اما خروجی خاصی نداشت. همان موقع تابستان داغ سوریه قابل پیشبینی بود.
با شکست مذاکرات، آتش جنگ دوباره زبانه کشید. چَک اول را معارضان زدند. آنها که در ایام آتشبس به خوبی تجدید قوا کرده بودند، تواستند بخشی از مناطق از دست رفته از جمله خانطومان را باز پس بگیرند. فتوحات آنها اما دوامی نداشت. مقاومت به سرعت دوباره خودش را آماده کرد و در شمال، جنوب و مرکز سوریه به موفقیتهای چشمگیری رسید. روسها هم که یکبار طعم بدعهدی آمریکا را چشیده بودند دوباره پای کار آمدند. فتح الفتوح این برگ از جنگ، «محاصره شرق حلب» بود. محاصرهای که تروریستها 1000 کشته برای شکستن آن دادند ولی نتواستند توفیقی بیابند.
در این میان کودتای مشکوک ترکیه، تجدید روابط این کشور با روسیه گمانهای مثبتی را از تغییر رفتار این کشور در ماجرای سوریه نشان میداد. همین پیش زمینه مثبت ذهنی در کنار همزمانی درگیر شدن ارتش سوریه با نیروهای کرد در حسکه باعث شد تا تصمیم ورود مستقیم این کشور به میدان نبرد با داعش و کردها در سوریه، شاخک سوریها خیلی تیز نکند.
ماجرا اما باز هم پیچیدهتر از این حرفها بود. تا پیش از این آمریکاییها به صورت مستقیم و بیپرده از کردها برای نبرد با داعش حمایت میکردند. آنها از سوی دیگر بارها متهم به حمایت مستقیم و غیر مستقیم از داعش نیز بودند، جالبتر آنکه از جنگ ترکیه با این دو گروه هم حمایت کردند! چند روز پس از پیشروی معارضین تحت حمایت ترکیه تا نزدیکی شهر استراتژیک الباب و سرکوب کردهای این منطقه، سخنگوی ائتلاف آمریکایی موسوم به مقابله با داعش، اعلام کرده که واشنگتن در حال کار کردن با ترکیه و کُردهای سوری به منظور طرح ریزی عملیات علیه داعش در رقه سوریه است.
با رسیدن احتمالی نیروهای تحت حمایت ترکیه به «الباب»، ترکها فقط 10 کیلومتر با اولین خط نیروهای مقاومت فاصله خواهند داشت. اینکه ترکها پس از رسیدن به الباب چه تصمیم خواهند گرفت باز هم وابسته به معادله چند مجهولی سوریه است. طبیعتاً خود ترکها علاقه نخواهند داشت طعم درگیر شدن با محور مقاومت و روسیه بچشد اما کنترل پیاده نظامی که بقیه همرزمانش چند کیلومتر آن طرف تحت محاصره هستند کار سادهای نیست.
کردها طبق 5 سال گذشته همچنان گوشت قربانی نبرد هستند. آنها که حسابی روی حمایت آمریکا حساب باز کرده بودند این روزها خیلی عصبانی هستند. آنها که هنوز در سور و سات پیروزی در «منبیج» بودند، ناگهان با خبر حمله ترکیه شوکه شدند. کردها از نظر نظامی فعلاً در موضع انفعال قرار دارند. باید دید آیا آنها حاضر خواهند بود همراه با ترکیه و ارتش آزاد در نبرد رقه شرکت کنند؟
خبر غیرمنتظره روزهای اخیر، توافق روسیه و آمریکا برای آتشبس بود. آنها پس از شکست دور قبل مذاکرات ترجیح دادند دیگر طرفهای سوری و قدرتهای دیگر را در مذاکرات راه ندهند و خودشان 2تایی کار را پیش ببرند. پس از اعلام آتشبس، دولت سوریه و بخشی از معارضان آن را پذیرفتند اما گروه جفش(النصره سابق) و تروریستهای «احرار الشام» وابسته عربستان سعودی آن را رد کردند. اولین تحول مهم پس از توافق آتشبس تفرقه در صف تروریستهای حاضر در عملیات حلب بود. دیروز روزنامه «الوطن» سوریه در خبری اعلام کرد یک منبع نزدیک به گروه تروریستی احرار الشام اعلام کرد که فضای ادغام با گروه «جبهه فتح الشام» (جفش) (جبهه النصره سابق) در حال حاضر خوب نیست. گروههای تروریستی که در سوریه حضور دارند در ماه گذشته رایزنیهای بسیاری را برای ادغام انجام دادند که حاصل آن تشکیل «مجلس شوری» واحد بودی که متشکل از 15 گروه تروریستی است و فرماندهی نظامی به جبهه فتح الشام و رهبری سیاسی به احرار داده شد.
با وجود خوشحالی مقاومت از تفرقه بین صفوف تروریستها، تجربه آتشبس ناموفق قبل و تنفس مصنوعی دادن به تروریستها نگرانی اصلی آنها است. به نظر میرسد همان تجربه موجب خواهد شد تا نیروهای مقاومت قوای اصلی خود را در خطوط درگیری نگه دارند و دیگر حوادثی مثل آنچه در خانطومان رخ داد، تکرار نخواهد شد.
مسئله اعتماد به روسها موضوع ناتمام محفلهای سیاسی ایران در یک سال گذشته است. نگاه منصفانه به عملکرد خرسها نشان میدهد آنها بنای معامله بر سر سوریه ندارند. با این حال واگذار کردن کامل عرصه دیپلماسی جنگ به آنها نمیتواند منافع محور مقاومت را تأمین کند. به نظر میرسد با رفتن امیرعبداللهیان از معاونت عربی-آفریقایی وزارتخارجه، دیپلماسی ایران در منطقه دچار انفعال محض شده است تا جایی که معلوم نیست در روزی که ترکیه به شمال سوریه حمله میکند، جابری انصاری در آنکارا چه میکند؟ آیا او آنقدر از حوادث منطقه بیاطلاع است که در چنین روزی میهمان ترکها میشود یا اینکه سواد دیپلماسی او آنقدر نیست که بداند چنین اقدامی معنی حمایت از نقض تمامیت ارضی مهمترین متحد منطقی ما است.
دست بالای مقاومت در بیشتر جبههها خصوصاً در حلب و حومه دمشق واقعیت غیر قابل انکار سوریه است. داعش هم ضعیفترین بازیگر این روزهای عراق و سوریه است. در عراق همه منتظر آغاز عملیات آزادسازی موصل هستند. در سوریه، رقه مهمترین قلمرو داعش از طرف هر 3 بازیگر تهدید میشود. مقاومت از جنوب و جبهه «طبقه» رقه را تهدید میکند. کردها از شمال و حالا هم اردوغان با عملههای ارتش آزادش ادعای تصرف رقه را دارد. اینکه کدام قدرت زودتر به رقه میرسد، مهمترین سوال تعیین کننده جنگ پیچیده سوریه خواهد بود. واقعیت این است که هنوز هیچ نشانه مثبتی برای پایان جنگ دیده نمیشود. فعلا پایان این جنگ باز است...