به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، مشروح سخنرانی سعید جلیلی نماینده رهبر معظم انقلاب در شورای عالی امنیت ملی در دانشگاه علوم پزشکی همدان به شرح زیر است:
بسمه تعالی
خدا را سپاس میگویم که امروز توفیق پیدا کردم در این شهر عزیز و مقاوم، در این شهر انقلابی، در جمع پرشور شما عزیزان حضور پیدا کنم. خدا را سپاس میگویم که امروز فرصتی پیدا شده است تا در یک جلسه و مباحثهای که با هم داریم، بتوانیم درباره موضوعاتی که مورد دغدغه همه ماست مباحثه کنیم و به نقاط مشترک بیشتری دست پیدا کنیم.
یکی از بحثهایی که امروز شاید قابل انکار نباشد و هم دوستان ما و هم دشمنان ما به آن اعتراف میکنند و به آن اذعان دارند این است که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در تمام این سالها کسانی که از ابتدا موافقتی با این حرکت نداشتند، هر آنچه در توانشان بود به کار بردند.
هر آنچه را که فکر میکردند میتوانند با آن مانع این روند و پیشرفت شوند، به کار گرفتند. این را خودشان بیان کردهاند. بارها مقامات رسمی آنها این را اظهار کردهاند که اگر میبینید کاری را انجام ندادهایم، نتوانستهایم و چیزی را که توانستهایم، انجام دادهایم. این را رؤسای جمهور امریکا و معاون اولهای آنها با عبارات مختلف بیان کردهاند و یک حرکت مستمر را در برابر انقلاب دنبال میکردند.
آنچه که امروز هم بعد از گذشت ۳۷، ۳۸ سال از انقلاب شاهد هستیم یک حرکت همهجانبه در مواجهه با این حرکت است. درباره علل این مواجهه هم خود من در حد بضاعتم نکاتی را عرض کردهام و هم بقیه مفصل بحث کردهاند و نمیخواهم امروز به این موضوع بپردازم. بالاخره قدرتهایی بودند و برای خودشان در دنیا نظمی را شکل دادهاند و فکر میکردند آن نظم حافظ منافعشان است و مناسباتی را تعریف کردهاند و حالا میدیدند که ملتی پیدا شده و در برابر خواستههای آنها ایستاده است.
دشمن از ایران عصبانی است چون هم مقاومت می کند و هم پیشرفت!
در موضوع ایستادن، ملتهای دیگری هم بودهاند، اما آن چیزی که دشمنان را اینگونه عصبانی و نگران کرده این است که این ملت، هم «میایستد»، هم «پیشرفت میکند».
هم مقاومت میکند، هم پیروز میشود. هم مقاومت میکند، هم تکثیر میشود. آنها از این موضوع نگران هستند. آنها محاسبات خودشان را دارند و میدانند که در این سالها کاری نبوده که از انجام آن دریغ کنند. آنها این محاسبات را دارند که چه میزان در فلان موضوع علمی- اقتصادی سرمایهگذاری کردند که مانع شما بشوند. نگرانی آنها این است که همه از شاه حمایت میکنند، ولی او میرود. همه آنها میایستند و از صدام حمایت میکنند، ولی صدام موفق نمیشود. آنها از این نگرانند. البته در این جلسه به این موضوع نمیپردازم.
حرکتی که آنها امروز شروع کردهاند چیست؟ اگر ما صحبت از انقلاب اسلامی ایران میکنیم، آنها در سه سطح و سه بعد، یک حرکت مهم نرمافزاری را شروع کردهاند و امروز دارند با همه توان خود در این عرصه کار میکنند. آنها زمانی از تمام سختافزارها، آن هم در بدترین شکلش یعنی جنگافزارها و آن هم در بدترین شکلش یعنی سلاح شیمیایی علیه ملت ما استفاده کردند و بعد دیدند که طرفی نبستند. امروز هم برای اینکه این شجره طیبه نتواند بالندگی، پیشرفت و رشد خود را داشته باشد، سه حرکت را شروع کردهاند.
اگر گفته میشود انقلاب اسلامی، مهمترین بحثی که آنها میفهمند و دارد نوید یک تمدن جدید را میدهد، چیست؟ اسلام ناب. آنها میدانند که اندیشهای شکل گرفته که فقط مقاومت نمیکند، بلکه پیشرفت هم میکند. اندیشهای که قوت و قدرت و ظرفیت این را دارد که نوید یک تمدن جدید را بدهد. « اَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِيالسَّمَاء». او میفهمد اندیشهای دارد شکل میگیرد که: «تُؤتی اُکُلَها کُلَّ حینٍ بِاِذنِ رَبِّها» (ابراهیم/ 25) و این هنوز از نتایج سحر است. هنوز 37 سال گذشته است و او احساس خطر میکند.
بیانات چند روز قبل کسی که خود را ابرقدرت دنیا میداند، یعنی رئیسجمهورشان را شنیدید. گفت که ما با همه توان و با همه متحدین منطقهای و جهانیمان آمدیم، اما نتوانستیم موفق بشویم، چرا؟ چون ایران نگذاشت. این اظهارات اوست و ادعا و اظهارات ما نیست. آن هم اظهاراتی که رسماً بیان میکنند.
این حرکتی است که آنها دارند دنبال میکنند، چون میفهمند چه چیزی دارد شکل میگیرد. این عین اظهارات آنهاست. باید چه کار کنند؟ این را میفهمند که این اندیشهای است که میتواند تکثیر شود. فقط مقاومت نمیکند، بلکه برای مردمسالاری و عرصههای مختلف الگو دارد و کاری را دنبال میکند.
«اسلام هراسی» اولین راهبرد دشمن
لذا میبینید که امروز در دنیا حرکت منسجمی را تحت عنوان «اسلامهراسی» شروع کردهاند که از این چیزی که دارد با اقبال مردم مواجه میشود، آنها را بترسانند. برایشان سئوال است که این چه قدرتی است که میتواند این گونه بروز و ظهور پیدا کند؟
یکی از بحثهای مهمی که حضرت امام در سال پایانی عمر شریفشان روی آن تکیه میکردند این بود. امام امروز را میدیدند که دشمنان نمیتوانند با سختافزار با انقلاب اسلامی و با این قدرت و شجره طیبه مقابله کنند و به دنبال نرمافزار، یعنی اسلام امریکایی خواهند رفت. آنها نیاز دارند مردم را از اسلامی که یک اندیشه بالنده است، بترسانند. چگونه؟ با «اسلام امریکایی» و لذا حرکتهایی که صورت میگیرند، عملیاتی شدن یک راهبرد است.
دوگانه جعلی «اسلام لیبرال» و «اسلام طالبان» برای مهار «اسلام ناب»
من این را بارها عرض کردهام. حدود سال ۲۰۰۲ بود و همین آقای ریچارد هاس رئیس شورای روابط خارجی فعلی امریکا که آن زمان مسئول طراحی سیاست خارجی در وزارت امور خارجه شان بود، گفت ما باید در مواجهه با این اسلام، جهان اسلام را بین دو اسلام، مخیر کنیم.
«اسلام لیبرال» که برای ما ضرری ندارد و همسو با منافع ماست و از آن طرف، اسلامی از جنس «طالبان» و «القاعده» تا بتوانیم به وسیله آن مردم دنیا بترسانیم. لذا امروز اگر میبینید که در فرانسه و جاهای دیگر حرکتهایی میشود که مردم را از اسلام میترسانند، به این خاطر است که بعدها بگویند این اسلامی که ایران میگوید اسلام نیست، بلکه اسلام این است. طرح این دو اسلام به خاطر این است که اذهان مردم را از اسلام ناب و حرکتی که دارد انجام میدهد، منصرف کنند.
«ایران هراسی» دومین راهبرد دشمن
موضوع بحث امروز من این هم نیست، چون در جای دیگری در حد بضاعت خود در این باره هم بحث کردهام. «اسلامهراسی» یک بعد از حرکت اینهاست. بعد حرکت دوم اینها ظرف این اسلام ناب، یعنی ایران است و حرکت آنها «ایرانهراسی» است.
امروز وقتی میگوییم انقلاب اسلامی ایران، آنها هم از اسلامش میترسند، هم از ایرانش. در منطقه و در جاهای مختلف، تهدیدهای موهوم را مطرح، جای دوست و دشمن را عوض و دعواهای فرعی درست میکنند تا نسبت به این واقعیت و ظرفی که امروز این قدرت دارد در آن بروز پیدا میکند، تهدیدهای کاذب بسازند.
«انقلاب هراسی» سومین راهبرد دشمن
بحث من این هم نیست، بلکه میخواهم در این جلسه درباره نکته سومی صحبت کنم و آن هم این است که اگر ما میگوییم انقلاب اسلامی ایران و آنان مردم جهان را از اسلام و ایران میترسانند، بعد سوم قضیه این است که این اسلام را در این ظرف ـ ایران ـ چه کسانی و چه تفکری میتوانند ظهور بدهند؟ «تفکر انقلابی» مدیون انقلابی است که امام پرچمدار آن بود. اسلام قبلاً هم بود، اما امام آمد و اسلام را در شکل اسلام ناب احیا کرد. این تفکر انقلابی بود.
لذا مشاهده میکنید که یک حرکت مفصل و سنگین را در کنار اسلامهراسی و ایرانهراسی تحت عنوان «انقلاب هراسی» و «انقلابی هراسی» و ترساندن از تفکر انقلابی و افکار و افراد انقلابی آغاز کردهاند.
هر قدر کسانی یا افکاری به این تفکر نزدیکتر باشند، بیشتر مورد حمله قرار میگیرند. چرا؟ در مقاطعی میبینید که اگر در سطح «جهان» میخواهند مردم را از «اسلام» بترسانند، اگر در سطح «منطقه» تلاش میکنند مردم را از «ایران» بترسانند، در سطح «داخلی» هم دارند چنین تفکری را القا میکنند که ریشه بسیاری از مشکلات و مسائل ما در تفکر «انقلابی» است.
هر جا پیروزی و موفقیتی بوده است، همانجایی بوده که تفکر انقلابی حاکم بوده است
ملت ایران شاهد بوده که اگر «پیروزیها» و «موفقیتها» یی داشتهایم، اتفاقاً در مقاطعی بوده که «تفکر انقلابی» امکان بروز و ظهور پیدا کرده است، البته تفکر انقلابی واقعی و نه ادعایی.
در مقاطعی مثل دفاع مقدس و خود انقلاب، هر چه تفکر انقلابی به عرصههای عمل نزدیکتر شده، موفقیتهای بزرگی به دست آمدهاند. کمبودها و مشکلات هم در جاهایی پدید آمدند که از این تفکر فاصله گرفتیم. همه میدانند فساد، تبعیض و... اتفاقاً دقیقاً در جاهایی هستند که از این تفکر فاصله گرفتهایم و این نکته است که اهمیت پیدا میکند.
اینجاست که دشمن میفهمد تفکر انقلابی است که میتواند موتور را روشن کند و راه بیندازد و از این نگران است. این هم یک سنت الهی است. او میفهمد که این نگاه کسانی است که به تعبیر قرآن ادعای همراهی با پیامبر اسلام(ص) را دارند: « وَالَّذينَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَى الكُفّارِ رُحَماءُ بَينَهُم»(فتح/29) هستند و مرزبندیهایی دارند و بعد در ادامهاش این را بیان میکند که فقط این طور نیست که در قرآن به این سنت اشاره شده باشد، بلکه در انجیل و تورات هم به آن تأکید شده است: « كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَی سُوقِهِ »(فتح/ 29)
او میفهمد که این تفکر و بینشی است که جوانه که میزند، جوانههایش متکی به خودشان هستند. روی پای خودشان میایستند. « فَاسْتَوَى عَلَی سُوقِهِ »، روی پای خود میایستد. به این و آن وابسته نیست، درونزاست و شکوفایی او مبتنی بر اندیشهای است که او را شکوفا میکند. به همین خاطر است که قرآن کریم در ادامه آیه میفرماید که برای این دو موضوع باید آمادگی داشته باشید. وقتی میگوید « رُحَماءُ بَينَهُم»، دوستان شما به وجد میآیند: « يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ» که عجب! این جوانه چه ثمرات، آثار و نتایج عجیبی دارد. این یک طرف قضیه است. سوی دیگر آن چیست؟ «لِيَغيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ » و عصبانیت دشمن. یعنی وقتی شما پیشرفت میکنید، موجب عصبانیت او میشوید و این به ذات درونی و استکباری او بر میگردد که از پیشرفت دیگران راضی نیست.
نفس پیشرفت ماست که دشمن را عصبانی می کند
این حرف، یک شعار نیست. سند استراتژی امنیت ملی امریکا سال ۲۰۱۵ را که آقای اوباما امضا کرده است بخوانید. در آنجا به صراحت بیان میکند که رهبری جهان برای صد سال آینده هم باید در دست امریکا بماند. از اینهایی که مدعی دموکراسی هستند باید پرسید بر چه مبنایی این ادعا را مطرح میکنید؟ چه کسی به شما چنین حقی را داده است که نه فقط حالا، بلکه برای صد سال آینده هم رهبری جهان را در دست داشته باشید؟
با یک جستجوی کوتاه در اینترنت این سند را پیدا میکنید. امریکا در همین سند اعلام میکند که ما باید فاصله معنادار خود را با دیگران حفظ کنیم و دیگران نباید به پیشرفت خیالیای که آنها برای خودشان تصور کردهاند، برسند. این را به صراحت و با کمال پررویی بیان میکنند و میگویند اگر لازم باشد، برای رسیدن به این هدف از سلاح هستهای هم استفاده خواهیم کرد. همینهایی که برای چند سانتریفیوژ میگویند که شما امنیت جهانی را به خطر انداختهاید، این طور .با صراحت میگویند که در صورت ضرورت از سلاح هستهای هم استفاده خواهند کرد. این ماهیت استکبار است: «لِيَغيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ » میترسند و عصبانی میشوند.
این طور نیست که عدهای فکر میکنند ما بهانه به دستشان میدهیم و خوب است که بهانهزدایی کنیم و آن وقت به بهانه بهانهزدایی، مانع پیشرفت کشور میشوند! این نفس پیشرفت ماست که دشمن را عصبانی میکند. خود قرآن جواب داده که اگر دشمن از دست تو عصبانی شد، جوابش چیست؟ «مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ» (آل عمران/ 119) همان که شهید بهشتی به بهترین وجه ترجمهاش کرد: «امریکا از دست ما عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر»، نه اینکه سرعت پیشرفت کشور را براساس اخم و لبخند دشمن تنظیم کنیم که این کار جواب هم نمی دهد!
در تفکر انقلابی پیشرفت کشور بر عصبانیت دشمن ارجح است
نباید به بهانه عصبانیت دشمن، پیشرفت کشور را کند یا متوقف کنیم و چون فلان کشور گفته من ناراحت شدم و شاخ و شانه میکشد، دست از تلاش برداریم. تفکر انقلابی این را خیلی خوب میفهمد که در این تفکر، تعالی و پیشرفت یک ملت بر عصبانیت دشمن ترجیح دارد و ابداً مهم نیست که دشمن عصبانی میشود: « مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ ». اگر او عصبانی میشود، پاسخش کند کردن یا متوقف کردن پیشرفت کشور نیست. اگر امروز میبینید که دشمن از تفکر انقلابی میترسد، دلیلش این است که تفکر انقلابی پیشرفتی را تولید میکند که متکی به خود است.
تفکر انقلابی امنیت واقعی برای کشور ایجاد کرد نه روی کاغذ!
تفکر انقلابی وقتی در دفاع مقدس ظهور میکند، امنیتی را تولید میکند که ذاتی است و بعد از ۲۸ سال، دشمن جرئت نمیکند حتی به مرزهای کشور نزدیک بشود و اعتراف میکند و میگوید همه کار کردم، اما نشد. میبیند که این ملت پیرو قرآن است که میفرماید: « أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ ». آن را با قوت و قدرت ادامه میدهد و اجازه نمیدهد که کسی بیاید « فَاسْتَوَى عَلَی سُوقِهِ ». روی پای خود میایستد و دیگر برای امنیتش نگران بدعهدی دشمن نیست. امنیت او واقعی است، نه روی کاغذ. تفکر انقلابی چنین امنیتی را تولید میکند. این تفکر انقلابی است که این مطلب را میفهمد و دنبال میکند و به همین دلیل است که دیگر حقوق شهروندی یک ملت را در یک معامله برد ـ برد قرار نمیدهد و حقوق اساسی یک ملت را به خواست دشمن گره نمیزند.
این رویکرد فقط در زمینه امنیت نیست، در زمینه پیشرفت هم همین است. تفکر انقلابی معتقد است که اگر میخواهم امنیت، رفاه، پیشرفت و تعالی داشته باشیم، باید مبانی ما قوی باشند تا نگران بدعهدی دشمن نباشیم. چرا امروز امنیت کشور ما زبانزد خاص و عام شده است؟ بسیاری از مقامات اروپایی که به تهران میآمدند و با ما ملاقات داشتند میگفتند امنیت در کشور شما نمونه است. اگر آنها در اروپا امنیت نسبی دارند، ما در حالی امنیت داریم که در یک طرف کشور ما افغانستان قرار دارد و در طرف دیگر عراق با همه بحرانهایی که در آنها وجود دارند.
تفکر انقلابی مانع جنگ است نه باعث جنگ!
امنیت ما متکی بر قدرت و اندیشه درونیای است که اجازه نمیدهد کسی بیاید و برای او تعیینتکلیف کند. دشمن از این قدرت است که میترسد. این که میبینید عدهای در برهههای مختلف با القای تهدیدهای موهوم و نگرانیهای غلط دائماً تکرار میکنند که مراقب باشید چون کسانی میخواهند این کشور را به جنگ بکشانند به دلیل «فقدان» تفکر انقلابی است.
این افراد اصلاً نمیخواهند بفهمند که اگر در این کشور جنگی نشده، محصول همین تفکر انقلابی است. به خاطر تفکر انقلابی است که کسی جرئت نمیکند به کشور ما دستدرازی کند و یا متعرض مرزهای ما بشود. دشمن این را خوب میفهمد و به همین دلیل هم هست که اعتراف میکند که اگر در سوریه که صدها کیلومتر دور از ایران است نتوانستهایم موفقیتی را به دست بیاوریم، به خاطر ایران است. آن وقت او میخواهد بیاید و شما را تهدید کند؟ لذا به جنگ نرم رو میآورد که بخشی از آن ترساندن شما از تفکر انقلابی است که میتواند برای شما موفقیتهایی را به ارمغان آورد.
«حقوق شهروندی» یعنی اجازه ندهیم آب خوردن مردم به اجازه کدخدا گره بخورد!
به همین دلیل است که اگر میخواهیم موفقیتهای پایدار داشته باشیم، نباید اجازه بدهیم افراد و جریاناتی این تفکر را به حاشیه ببرند. تمام نگرانی دشمن از این تفکر است. ما باید در عمل به کسانی که مدعی کدخدایی دنیا هستند نشان بدهیم که مدافع حقوق شهروندی ملت خود هستیم و اجازه نمیدهیم حقی از این ملت تعلیق یا ضایع شود. اجازه نمیدهیم که یک کسی از آن سر دنیا بیاید و برای ما تعیین تکلیف کند که آیا فلان تراکنش بانکی را انجام بدهیم یا ندهیم. اجازه نمیدهیم که کسان از آب خوردن گرفته تا پیشرفتهای علمی ما را به آنچه که بهزعم آنها کدخدا میخواهد، گره بزنند. تفکر انقلابی اجازه چنین رویکردهائی را نمیدهد و لذا این تفکر است که دشمن را ناراحت و عصبانی میکند: « لِيَغيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ » اگر او عصبانی میشود به این خاطر است که این تفکر اجازه نخواهد داد فرد دیگری در مورد فرصتهایی که در این ملت وجود دارند، اعم از نیروی انسانی، مادی و معنوی، تعیین تکلیف کند. اینها چیزهایی هستند که اهمیت دارند و باید به آنها توجه کرد.
«انقلابی هراسی» می کنند چون می دانند این تفکر کشور را از بن بست ها خارج می کند
یکی از نکات مهمی که باید به آن توجه کرد این است که اگر دشمن، امروز دارد در سطح جهانی، مردم را از اسلام و در سطح منطقه از ایران میترساند، در سطح داخل هم جریانی دارد مردم را از انقلاب و تفکر انقلابی میترساند. چرا؟ چون میداند این تفکر است که میتواند موفقیتهائی را برای این ملت رقم بزند. او میفهمد که این تفکر است که در شرایط بحرانی توانسته کشور را در عرصههای مختلف از بنبستها خارج کند.
در همین شهر عزیز همدان، وقتی حاملان این تفکر امکان ظهور و بروز پیدا میکنند، موفقیتها یکی پس از دیگری محقق میشوند. دشمن خیلی خوب میفهمد که چرا در سوریه نتوانسته است موفق شود، چون فرزندی از این ملت ـ شهید همدانی ـ با این تفکر انقلابی در آنجا میایستد و مقاومت میکند و موفقیت این تفکر را نشان میدهد.
در سوریه این تفکر انقلابی دارد تکثیر میشود و آنجا بهگونهای مشورت داده است که با اینکه تمام قدرتهای دنیا آمدهاند و میخواهند برخلاف منویات یک ملت و با استفاده از تمام ابزارها، از جمله تروریسم، آن کشور را به نابودی بکشانند با تفکر انقلابی میتوان با آنان مقابله کرد و آن وقت است که این تفکر، قدرت خود را نشان میدهد، به گونهای که در سال ۹۵، رئیسجمهور امریکا اعتراف میکند که چون ایران در سوریه بود و با چنین تفکری مواجه شدیم، نتوانستیم موفق شویم.
اگر پنج قدرت ۱۸ روز تمام پای میز مذاکره مینشینند و اصرار دارند که بگویند چرا ایران این قدر سانتریفیوژ دارد و باید آن را کاهش دهد برای چیست؟ برای اینکه دشمن دستاوردهای تفکر انقلابی را میفهمد و لذا تمام توان خود را گذاشت که ایران هستهای نشود، اما ایران هستهای شد. او میگفت شما نباید ۳ درصد اورانیوم غنی شده داشته باشید و ایران به ۲۰ درصد دست پیدا کرد. او میگفت نباید نطنز را داشته باشید ولی فردو هم شکل گرفت، چرا؟ چه کسانی این کارها را کردند؟ کسانی که گفتگو و مذاکره کردند؟ خیر، ملت ایران این کار را کرد و دشمن این را فهمید. دشمن فقط به دادن بیانیه و اعلام موضع هم اکتفا نکرد، بلکه تمام توان خود را به کار گرفت و در کنار اعلام موضع، دانشمندان ما را هم ترور کرد. ویروس استاکس نت را فرستاد، در تأسیسات شما خرابکاری انجام داد. بدترین نفوذهای اطلاعاتی را کرد تا بتواند خرابکاری کند. همه این کارها را انجام داد، اما دید که این طرف مذاکره در مذاکره بعدی دستش پرتر از قبل است! چرا؟ چون امثال فرزندان همین ملت، امثال شهید احمدی روشن که متعلق به همین استان و شهر است، با راه و تفکر روشن پیدا شد، ایستاد و مقاومت کرد.
ابزار دشمن چیست؟ تمام ابزار او این است: «ذلِكُمُ الشَّيطانُ يُخَوِّفُ أَولِياءَ» (آل عمران/ 175). او میترساند. چه چیزی باطلالسحر این ترس است؟ نترسیدن: « قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا»(فصلت/30) نترسید و نگران نباشید. دشمن هیچ غلطی نمیتواند بکند. این تفکر انقلابی است. دشمن در این تفکر واقعیت را میبیند و به همین دلیل مردم را از آن میترساند.
در گفتگوهای ژنو در سال ۸۸ ، ۸۵۰ هزار نفر از بیماران ما به داروهایی نیاز داشتند که لازمه ساخت آنها داشتن سوخت ۲۰ درصد بود و ما این سوخت را نداشتیم. به آژانس اعلام کردیم که ما به این سوخت نیاز داریم، عضو آژانس هم هستیم و باید این را دراختیار ما بگذارید. آنها احساس کردند که چون نیاز داریم، میتوانند از آن به عنوان اهرم فشار علیه ما استفاده کنند و زیادهخواهیهای خود را شروع کردند. ملت ایران پاسخ داد که اگر این را به ما ندهید، نه تنها به خواستههای شما پاسخ مساعد نخواهیم داد، بلکه خودمان این سوخت را تولید خواهیم کرد. آنها پوزخندی زدند که مگر این کار آسانی است؟ اگر میتوانید بروید و انجام بدهید. چه کسی این کار را انجام داد که توانستیم در دور بعدی مذاکرات با قدرت برویم؟ همین ملت. همین شهید احمدی روشن و شهید شهریاری. کاری کردند که در این فاصله سوخت ۲۰ درصد تولید و ابزاری در دست ملت شد و حالا دشمن به جای ۳ درصد، باید روی ۲۰ درصد چانه میزد. او معنی این تفکری را که میایستد و نمیترسد، میفهمد. شهید شهریاری، دانشمند فیزیکدان نماز شبخوان معتقدی که میداند در فهرست ترور آنهاست، اما میایستد و نگران که نمیشود، هیچ. افتخار هم میکند و این کار را انجام میدهد. البته بهترین پاداش را هم که همانا شهادت در راه خداست، از خداوند میگیرد.
بحث امروز ما این است که در مسیری که داریم میرویم، باید عوامل موفقیت خود را بشناسیم. تمام تلاش دشمن این است که از یک سو دستاوردها و قدرت شما و نتایج سحری را که امروز آشکار شده است، بپوشاند و از سوی دیگر هزینهها را بزرگنمایی کند و بگوید ببینید داریم چقدر هزینه میدهیم و چقدر مسائل و مشکلات داریم. باید پرسید که آیا ریشه این ناهنجاریها موفقیتهائی هستند که به دست آوردهایم یا ریشه آنها در جای دیگری است؟ ما میگوئیم اتفاقاً اگر این ریشه حل شود، در آنجا هم موفقیت به دست میآید.
انشاءالله در این حرکتی که داریم انجام میدهیم و در این تلاشی که امروز همه میراثدار آن هستیم، بهگونهای حرکت کنیم که انقلاب اسلامی ایران را که دشمن از سر استیصال دارد در قبال آن اسلامهراسی، ایرانهراسی و انقلابهراسی را دنبال میکند با هوشیاری و بهگونهای که دیگر دشمنان نتوانند ما راتهدید کنند، ادامه بدهیم.
من ترجیح میدهم برای اینکه صحبتهایم یکطرفه نباشد و ادامه عرایضم ناظر به انتظارات شما باشد، از دوستان خواهش کنم بحث را بیشتر دوطرفه کنیم و مخصوصاً به صورت شفاهی نکات مورد نظر خود را مطرح کنند تا من ادامه عرایضم را در مباحثهای که با هم داریم در پاسخ به آن نکات عرض کنم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
پرسش و پاسخ:
سئوال اول من این است که در اندیشه امام خمینی و آیتالله العظمی خامنهای ساز و کار تعامل با جهان چگونه است؟ بعضی از افراد در تعامل با کشورهای غربی، از جمله امریکا و انگلیس هیچ خط قرمزی ندارند، اما در اندیشه امام و آقا خط قرمزها مشخص هستند.
سئوال دوم من این است که فرض کنیم که امریکا به تعهداتش عمل کند و همه طرفهای مذاکره به تعهداتشان پایبند باشند و برجام به بهترین نحو ممکن اجرا شود. آیا با ساختارهای ایدئولوژیک انقلاب ما سازگار هست یا نه؟
سئوال سوم من این است که مجلس سنای امریکا قانون قابلیت اجرای تحریمها علیه ایران را تصویب کرد، نه قانون آییننامه تحریم علیه ایران را. امام خامنهای فرمودند که این عمل نقض برجام است و با پاسخ قاطع ایران مواجه خواهد شد.
سئوال چهارم من این است که تحلیل شما از آرایش سیاسی جناحین در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶ چیست؟ و اگر قصد شرکت در انتخابات ۹۶ را دارید، چه برنامههایی برای حل مشکلات و مسائل دارید؟
سئوال اول ایشان به نظر من یک سئوال مبنایی است و لذا به پاسخ بنده توجه بیشتری بفرمایید. وقتی که از ایستادگی بر حقوق و مبارزه با دشمنان صحبت میشود، عدهای بلافاصله این را به شکلی معنا میکنند که عدهای در کشور هستند که نمیخواهند ما با دنیا ارتباط داشته باشیم و به دنبال تعامل با دنیا نیستند و فقط میگویند جنگ! در حالی که دنیای امروز، دنیای ارتباطات و مناسبات و روابط متقابل است و چنین مباحثی را مطرح میکنند. خواهش من این است که به این نکته توجه خاصی بفرمایید.
در سیاست خارجی هر کشوری دو سه نکته هست که شاید بد نباشد به آنها توجه دقیق کنید. اول اینکه این که هیچ دولتی ـ حداقل من سراغ ندارم و اگر کسی از عزیزان به من معرفی کند، خوشحال میشوم ـ در بین ۲۰۰ واحد سیاسی در کل جهان وجود ندارد که در سیاست خارجی خود کاری به اندیشه نداشته باشد و فقط این ما هستیم که میگوییم سیاست خارجی باید ایدئولوژیک باشد. من حداقل در همین دو سه ماه گذشته، مرور و مطالعه مجددی روی اسناد سیاست خارجی حداقل پنج شش قدرت مطرح دنیا داشتهام.
هیچ یک از آنها چنین ادعایی ندارند. شما وقتی سایت وزارت خارجه امریکا را باز میکنید، بخشی دارد به نام طراحی سیاست خارجی (policy planning staff) که در صفحه اول آن نوشته است که ما آمدهایم تا اندیشه و عمل را در هم بیامیزیم. حالا عدهای میگویند باید از سیاست خارجی ایدئولوژیزدایی کرد! من این را نمیفهمم! شما میتوانید بگویید اندیشه انقلابی را قبول ندارم، ولی آیا مطلق اندیشه را میتوانید نفی کنید؟ چه کسی نفی کرده؟ در همین سند استراتژی امنیت ملی امریکاییها اساساً یکی از بندهای اصلی آن این است که ما یک سری ارزشهای امریکایی داریم که باید مناسباتمان را با جهان بر اساس آنها تنظیم کنیم.
عدهای بر همین مبنا وارد بحث دوم میشوند که عرصه سیاست خارجی عرصه واقعبینی است و ما باید واقعبین باشیم. این حرف درستی است. سئوال من این است که چه کسی این را نفی کرده است؟ اتفاقاً ایرادی که وارد است این است که چرا برخی واقعیتها را کامل نمیبینند؟
هنر امام اتفاقاً این بود که واقعیتهای سیاست خارجی را و واقعیت رفتار دشمنان را نشان داد. آیا در سیاست خارجی باید این واقعیتها را ببینیم یا دنبالهروی کسانی باشیم که هر شب از دستگاههای سخنپراکنی خود برای کشور ما شعار دموکراسی میدهند، اما در خلیج فارس با بدترین دیکتاتورها عکس یادگاری میگیرند و آنها را متحد خودشان میخوانند؟ این هم واقعیت سیاست خارجی است. کسانی که ادعای حقوق بشر میکنند یک سال و نیم است که در برابر این واقعیت که ملت یمن دارد به بدترین وضع ممکن بمباران میشود، سکوت و در نهایت قطعنامهای در دفاع از کسانی که بمباران میکنند، صادر میکنند! بعد هم با کسانی که دارند این جنایات را انجام میدهند، عکس یادگاری میگیرند و آنها را متحد خود میخوانند و میگویند خیلی کار خوبی میکنید. اینها واقعیتهای سیاست خارجی هستند!
سیاست خارجی هر کشوری پارادایمی است مبتنی بر یک سری اهداف و ارزشها و حقوق. به برخی از کشورهایی که کابینههای جدیدی سر کار آمدهاند دقت کنید. همگی اهداف و اصول و راهبردها و سیاستهای مورد نظر خود را بیان میکنند. در اینجا سیاست خارجی یعنی چی؟ روابط خارجی در کجای این پارادایم شکل میگیرد؟ روابط خارجی مبتنی بر یک سیاست خارجی هوشمندانه و فهیم میتواند موفق باشد، نه روابط خارجی به قیمت روابط خارجی، بدین معنا که صرفاً بگوییم با همه رابطه داشته باشیم و همه راحت بیایند و بروند. حاصل این روابط چیست؟
فرق است بین سیاست خارجی با روابط خارجی رها شده. آیا همین که بگوییم ده نفر آمدند و رفتند کافی است؟ مبتنی بر چه سیاستی آمدند و رفتند؟ سیاست خارجی در دنیا بر این مبنا شکل میگیرد. هر کشوری اصولی، منافعی، ارزشها و حقوقی دارد و ممکن است با کشورهای دیگر در بعضی از زمینهها مشترکاتی داشته باشد. براساس این مشترکات، فرصتها تولید میشوند. افتراقاتی هم دارند که بر اساس آنها تهدیدها تولید میشوند. فقط هم بین یک کشور با کشور دیگر نیست، بلکه کشورهای ثالث هم نقش دارند. یعنی ممکن است مشترکات دو کشور دیگر برای شما تولید تهدید و یا اختلافات آنها برای شما تولید فرصت کند. سیاست خارجی یعنی فهم این نکات. باید فهم درستی از همه اینها داشته باشیم تا بتوانیم بر اساس اصول و اهداف سیاست خارجی و منافع و حقوقی که داریم به اهدافمان برسیم و آنها را محقق کنیم.
لذا در پاسخ به این سئوال که ساز و کار تعامل با جهان چیست، عرض میکنم که این نکاتی هستند که به آنها اشاره شد. این طور نیست که بقیه کشورها این اصول را نداشته باشند. میپرسند که آیا دیگران خطوط قرمز دارند یا ندارند؟ در همین رژیم ایالات متحده امریکا، هر کسی که وارد عرصه انتخابات میشود، قبل از هر چیزی میگوید برای من «اصل» در سیاست خارجی تعهد به امنیت رژیم صهیونیستی است. این میشود خط قرمز. یعنی که من نه در تاکتیک و نه در استراتژی نمیتوانم کوتاه بیایم. چه کسی میگوید آنها خط قرمز ندارند؟ همین رژیم انگلیس اخیراً استراتژی امنیت ملی اش را منتشر کرد. اینگونه نیست که بگوییم بقیه خط قرمز ندارند، پس چرا ما باید داشته باشیم؟ اتفاقاً سیاست خارجی هوشمند یعنی اینکه بفهمیم باید در کجا سرمایهگذاری کنیم. مثالی میزنم که شاید تأییدی بر بحث اول من باشد.
عدهای از این بابت نگران میشوند و میگویند که شما باید مناسباتتان را فقط با چند کشور خاص تعریف کنید و سیاست خارجی اساساً یعنی اینکه ما با چند کشور اروپایی یا امریکا مناسبات داشته باشیم. میپرسید حاصل این چه میشود؟ آیا ما با این همه کشورهای دیگری که وجود دارند و فقط ۱۳۰ تای شان در عدم تعهد هستند نمیتوانیم منافع مشترک داشته باشیم؟ اتفاقاً رشد و پیشرفت و جهش اقتصادی ما در این مناسبات است، اما میبینیم کسانی یک طرف را میپوشانند و طرف دیگر را تقویت میکنند.
مثلا در دورهای ونزوئلا با تمام اصولی که در سیاست خارجی خود داشت، برای همکاری با ما اعلام آمادگی کرد و از رابطه با آن کشور هیچ تهدیدی هم متوجه ما نمیشد، بلکه بر عکس، فرصتهای زیادی هم برای ما به وجود میآمد.
در آن فاصله نزدیک به چندین میلیارد دلار قرارداد اقتصادی بسته شد که اگر نگویم همه آنها، ولی اکثریت قاطع آنها به نفع ما بودند. مثلا در بحث اشتغال، وضعیت طوری شده بود که ما بیش از پنجهزار دستگاه تراکتور به ونزوئلا صادر و در آنجا خط مونتاژ راهاندازی کردیم، طوری که امروز ایران را در ونزوئلا به تراکتور میشناسند و به هر روستایی که بروید، معمولاً تراکتورهای ایران را در آنجا میبینید!
صادرات ما به آن کشور به حدی رسید که تراکتورسازی تبریز اعلام کرد دیگر سفارش قبول نکنید، چون ظرفیت تولید ما فعلاً از این بیشتر نیست! این قرارداد تا این حد موجب اشتغال و بهرهوری و اشتغال برای کشور شده بود. پول محصول را هم در همان ابتدا میدادند. صادرات خودرو ـ سمند و پراید ـ را هم به آن کشور داشتیم. در آنجا حدود ده هزار واحد مسکونی ساختیم و موجب شد که بخش مسکن در این زمینه فعال شود. در آمد حاصل از ساخت مسکن در ونزوئلا بالای دو سه میلیارد و به نفع کشور بود.
همینهایی که میگویند باید با دنیا رابطه داشت و نباید درها را بست، رسانههایشان در همان زمان تمام توان خود را روی این موضوع متمرکز کرده بودند که به افکارعمومی این گونه القا کنند که ما از روابط با ونزوئلا هیچ سودی نمیبریم!
مثلاً مینوشتند چاوز دوباره به تهران آمد و ایران باید دائماً یکطرفه به اینها کمک کند! در حالی که برعکس بود و ما در آنجا منافع اقتصادی فراوانی داشتیم، به آنجا کالا صادر میکردیم و بهموقعتر و بهتر از هر طرف خارجی دیگری پول را پرداخت میکردند. آن وقت یکی از این روزنامهها معلوم نیست با چه نگاهی و هدفی تیتر درشت زده و عکس بزرگ چاپ کرده و سر مقاله نوشته بود که ونزوئلا از ما چه میخواهد؟!
بحث ما این است که اتفاقاً دنیا عرصه بسیار بزرگی برای تعامل است، اما روابط قطعاً باید مبتنی بر اصولی باشند که کشورهای هوشمند حتماً بر اساس آنها عمل میکنند. هر کشوری اصول، ارزشها و منافعی دارد و به دنبال مشترکات خود با سایر کشورهاست و از آنها استفاده میکنند.
و اما درباره سئوال دوم، من ربط بخش دوم آن را با ساختار ایدئولوژیک خودمان نمیفهمم، چون همان طور که عرض کردم همه کشورها این را دارند. مگر طرفهای شما این ساختار را ندارند؟ مگر خود امریکا این حرفها را نمیزند؟ مگر در سندهایش بیان نمیکند که ما باید ارزشهایمان را دنبال کنیم؟ همین امروز میشنویم که وزیرخارجه امریکا، یعنی کسی که به اصطلاح خودش مبدع و مجری برجام بوده و آن را دنبال کرده و نوشته، میگوید که همه بحثهای دیگر ما به قوت خود باقی هستند.
اما اینکه میپرسید آیا این رویکرد مناسب با پایبندی به تعهدات ما هست یا نه؟ من نظراتم را درباره برجام در همان ایامی که مطرح بود، مفصل در مجلس و در شورای عالی امنیت ملی عرض کردم و رسانهای هم شد. اگر برجام توافق خوبی بود که این همه شروط به آن نمیخورد! این طور نمیشد که ده تا شرط مجلس بگذارد، ده تا شورای عالی امنیت ملی و باز علاوه بر اینها هشت شرط هم مقام معظم رهبری بگذارند!
پس معلوم میشود روزنههایی داشت که باید به آنها توجه کرد. آن هم تازه به شرطی که طرف مقابل به همه مفاد برجام پایبند باشند. این که من در دانشگاه شریف عرض کردم که میبایست در دانشگاههایمان یک دوره «برجامخوانی» شروع شود، این را واقعاً به عنوان یک بحث علمی مطرح کردم، نه یک بحث سیاسی که حالا عدهای بخواهند این طرفی یا آن طرفی صحبت کنند.
برجام یک سند حدوداً 159 صفحهای و سند مهمی است. سندی که بارها اعلام میشد که اگر ما در چنین مسیری قرار بگیریم و چنین هدفی را دنبال کنیم، چنین نتایجی خواهیم گرفت. امروز این سند بهعلاوه رفتار امریکا در دست ماست. این دو تا را باید در کنار هم قرار بدهیم و در دانشگاه مورد بحث و بررسی قرار بدهیم.
از همین جا سئوال سومی که عزیزمان فرمودند که آیا این نقض برجام بوده یا نبوده را پاسخ دهم. نکتهای که فرمودید نکته دقیقی نیست. قانون ایسا(ISA) که در سال ۷۵ در دوره آقای هاشمی راجع به تحریمهای ایران تصویب و بعد هم دوباره برای ده سال تمدید شد، آن تحریمها جامع و یک بخشی از آنها تحریمهای هستهای بودند. امریکا در برجام دو تا تعهد داده است. یکی در بند ۲۶ که بیان میکند که ما بر مبنای این سند در موضوع هستهای از وضع هر قانون یا تحریم جدیدی خودداری میکنیم. بخشی از تحریمها در مباحث هستهای بوده و در ۲۰۱۶ دورهاش تمام میشده و خودش در آنجا از تعبیر Sunset استفاده میکند که یعنی تمام میشود، اما میآید و دوباره آن را وضع میکند. پس این یک نقض صریح است.
نکته دوم این است که یکی دیگر از تعهداتشان این بوده است که رئیسجمهور امریکا طبق اختیاراتی که دارد میتواند مثلاً برای ۱۸۰ روز از اجرای آن اغماض کند. این میشود دومی که اگر این را هم انجام نمیداد که دیگر نقض فاحشتری بود. پس این دو تا بحث است. این برادرمان سئوال کردند که پس چرا این را گفتند نقض، در حالی که او اغماض کرده. نقض اول این است که طبق بند ۲۶ برجام حق نداشته این قانون را مجدداً وضع کند.
و اما سئوال چهارم که صفبندیها و انتخابات آینده چگونه خواهد بود؟ در مسیر انقلاب باید هر گامی که جلو میرویم، انشاءالله انقلاب یک گام به اهدافش نزدیکتر و در تحقق آرمانها و شعارهایش موفقتر شود. انتخاباتها بهانههایی برای ارزیابی این هدف هستند که افرادی که در این انتخاباتها شرکت کردهاند چقدر توانستهاند در این مسیر موفق باشند یا نباشند. در اینجا مهمتر از افراد این نکته است که کدام تفکر میتواند کمک کند که به این موفقیتها نزدیکتر شویم.
به هر حال در نگاههای مختلفی که امروز در کشور وجود دارند، دو تفکر بارزترند. یک تفکر همین روندی است که در این سه چهار سال طی شد که اگر با دنیا آشتی کنیم، بلند صحبت نکنیم، ادبیاتمان را خوب کنیم و لبخند بزنیم، بسیاری از مشکلات ما حل خواهند شد. این تفکری بود که توانست در مقطعی اعتماد مردم را هم جلب کند. این باید ارزیابی شود. یک تفکر هم این است که اگر میبینید دشمن از دست شما عصبانی است، به خاطر پیشرفت شماست و نه به خاطر اینکه ادبیات شما تند بوده است! این ناشی از ماهیت اوست. این دو تفکر در مقاطع مختلف خود را بروز میدهند و افرادی هم این تفکرات را نمایندگی میکنند. حالا باید بنشینیم و ارزیابی کنیم که تفکرات و حرفهای این دو گروه چقدر صادقانه بودهاند.
ابتدای برنامه آقای مجری پرسیدند 200 میلیون چند جفت پوتین میشود؟ من از شما میپرسم سه هزار میلیارد چند تا پوتین میشود؟
ضمن اینکه شما در طول مذاکرات خود برای ما چه آوردید بهجز تحریمها، تهدیدها و انزوای جهانی؟
هر نوع تفکری که بر کشور حاکم باشد، در این اصل مشترک هستیم که با هر فسادی در هر جایی باید تقابل شود. کسی نمیتواند از فساد، فقر و تبعیض طرفداری کند. مهم این است که در عمل هم نشان دهیم که با این چیزها مخالف هستیم و مخالفت ما فقط در بیان نباشد. قضیه سه هزار میلیارد هم یکی از همان مفاسدی است که بروز پیدا کرد. فرجام قضیه چه شد؟ این طور نبود که بگوییم کسی که سههزار میلیارد دلار اختلاس کرده ذخیره نظام است بلکه پیگیری شد. همان طور که برادرمان فرمودند موضوع جدی و مهمی بود و در شورای عالی امنیت ملی هم دنبال شد، چون بعضی وقتها یکی از بحثهای امنیت ملی همین موضوعات است.
بحث این است که با هر فسادی، به خصوص در رقمهای بالا باید برخورد شود. ما موضوع سه هزار میلیارد را در سطح شورای امنیت ملی جدی تلقی کردیم و وارد شدیم. فرجامش چه شد؟ هم بازگشت آن سه هزار میلیارد، هم اعدام آن فرد. انشاءالله در موضوع هشت هزار میلیارد و موضوعات دیگر هم همین طور عمل کنیم.
و اما سوال دیگر؛ یکی از بحثهایی که وجود دارد همین است. خواهش من این است که دوستان فراتر از بحثهای جناحی به این موضوع نگاه کنند. تفکری براساس منطقی این بود که دنیا کدخدایی دارد و کشورهایی صاحب قدرت هستند. این حرف را هم به این دلیل نمیزدند که مشروعیت این کشورها را قبول داشتند، بلکه میگفتند واقعیت دنیا این است و اگر ما مشکلاتمان را با این کشورها حل کنیم، مسائل ما با کشورهایی که نوکری و پادویی آنها را میکنند خود به خود حل خواهد شد. اینجا دانشگاه است! این فرضیه را به آزمون بگذارید و اولاً ببینید که با خود آن کدخدا حل شد؟ او گفت بتون بریز، سانتریفیوژهایت را جمع و موادت را به خارج صادر کن، هر آنچه را که خواست انجام دادیم، چه شد؟ این را همشهری شما میگوید که: «چه خوش بود مهربانی هر دو سر بی».
ما وقتی میگوییم تمام قدرت ما باید مبتنی بر این باشد و به گونهای باید عمل کنیم که دشمن اگر هم بخواهد تعهدی را نقض کند، نتواند. او دارد همین کار را میکند. موقعی که این دوستان در سال ۸۲ برای تعلیق توافق کردند، نتیجهاش چه شد؟ این در یک جمله در آنجا بیان شده است. در همان سال ۸۲ که این دوستان گفتند برای اعتمادسازی تعلیق کنید. این جمله در آن زمان برایمان سئوال بود و بعداً در مذاکرات فهمیدیم که یعنی چی؟ نوشته بود که ایران تعلیق داوطلبانه میکند و بعد میگوید طرف مقابل که در آن زمان سه کشور بودند تضمین محکم (firm guarantee) میدهند و ایران تضمین عینی (objective guarantee) میدهد.
برای ما سئوال بود که اینها چرا این موضوع را اینطوری نوشتهاند؟ اگر firm guarantee خوب است، برای هر دو طرف همین را مینوشتند. اما چرا آن طرف را گفته firm guarantee و این طرف را گفته objective guarantee؟ بعداً در یکی از گفتوگوهای زمان آقای لاریجانی، نماینده انگلیس گفت که objective guarantee یعنی اینکه شما اگر هم بخواهید نتوانید کارتان را انجام بدهید!
همین چیزی که امروز شد. بیاید و در نیروگاه اراک بتون بریزد که شما اگر هم بخواهید آن را راهاندازی کنید، ناچار باشید ۱۵ سال زحمت بکشید، ده هزار کیلو موادت را بفرستی خارج که اگر او زیر حرفش زد، دوباره ده سال طول بکشد تا شما بتوانید دوباره آن را تولید کنید. این کاری است که او دارد میکند. هوشیاری در اینجا معنا پیدا میکند که شما به گونهای عمل کنید که او حتی اگر هم بخواهد نتواند.
همانطور که خودشان گفتند در زمان دفاع مقدس نوعی از مقاومت بروز پیدا کرد که او دیگر حتی اگر هم بخواهد نمیتواند. او میخواهد. او قبل از عراق و افغانستان دوست داشت چنین جسارتی را به ملت ما بکند. چرا نتوانست؟ نمیخواست؟ نمیتوانست! امروز ما در معاهدات، مذاکرات و معاملات باید اینگونه عمل کنیم. اینطور نباید باشد که نگران بدعهدی طرف مقابل باشیم. باید به گونهای عمل کنیم که او اگر هم بخواهد نتواند.
درباره نکته دیگری که فرمودند، البته من در جاهای دیگر توضیح دادهام، اما به احترام ایشان و شما دوباره توضیح میدهم که می گویند دوران شما تحریم و قطعنامه بود! اولاً همین ایسا دوره ما بود؟ خیر! در دوره آقای رفسنجانی بود. قطعنامهها چرا صادر شدند؟ سه تا از آنها که زمانی صادر شدند که آقای لاریجانی مسئولیت داشتند و آقای ظریف سفیر ایران در نیویورک بودند و آقای عراقچی هم مسئولیت فعلیشان را داشتند! پس چرا صادر شد؟
آنها میگفتند ما در سال ۸۲ توافقی کردیم که شما تعلیق داوطلبانه داشته باشید. حالا چرا این تعلیق داوطلبانه ادامه ندارد؟ میگوییم خودت گفتی داوطلبانه، آن هم موقت. موقت یعنی کمتر از یک سال. بعد اینها دو سال و خردهای تعلیق کردند و حالا میپرسی چرا ادامه نداد؟ نکته دوم این است که دستاوردش چه بود؟ اتفاقاً بنده نه الان که همان زمان در آلماتی گفتم که ما از اینکه مذاکرات ما در همه جا پخش شود و همه رسانههای دنیا پخش کنند، استقبال میکنیم! در آنجا ما این پیشنهاد را دادیم تا مردم دنیا ببینند که منطق و حقانیت کدام طرف درست است؟
اما چه روندی طی شده بود تا کار به آنجا برسد؟اولاً همین کسانی که میگفتند ایران قطعنامهها را اجرا نکرده و لذا نباید با ایران مذاکره کرد، از حرفشان عقب نشینی کردند و پای میز مذاکره با ایران آمدند. این حرف را وزیر وقت خارجه امریکا، خانم رایس میگفت که ایران یک دولت سرکش است و تا قطعنامهها را اجرا نکند با او گفتوگو نمیکنیم! لذا این شش کشور، از جمله خود امریکا کی پای میز مذاکره آمدند؟ تابستان ۸۷ و نه ۹۲.
چه چیزی آنها را پای گفتوگو آورد؟ قدرت یک ملت. کسانی که در سال 84 کار را به دولت جدید تحویل دادند که غربی ها به آنها گفته بودند که شما حتی یک سانتریفیوژ هم نباید داشته باشید، سال ۹۲ که آمدند و دولت را تحویل گرفتند، ۱۹ هزار سانتریفیوژ دریافت کردند!
کسانی که میگفتند شما نباید اورانیوم غنیشده ۳ درصد داشته باشید، میدیدند ما بیش از 10 هزار کیلو اورانیوم غنیشده بیش از ۳ درصد داریم. کسانی که در سال ۸۷ در اولین دور گفتوگوها میگفتند شما چرا ۳ درصد دارید و تعلیق نمیکنید، در آلماتی2 موضوع گفتوگوها این نبود که بیایید در مورد ۳ درصد گفتوگو کنیم، بلکه میگفتند بیایید درباره ۲۰ درصد گفتوگو کنیم! دیگر نمیگفتند راجع به نطنز، بلکه میگفتند بیایید راجع به فردو گفتوگو کنیم! این روندی بود که ادامه پیدا کرد و او گام به گام عقب نشست.
از لحاظ سیاسی چرا امریکا به سراغ تحریمهای به اصطلاح خودش یکجانبه رفت؟ به خاطر اینکه بعد از سال ۸۹ دیگر نمیتوانست در جمع ۵+۱ اجماع ایجاد کند. خود آنها گفتند ما دیگر نمیتوانیم قطعنامهای صادر کنیم. اجماع ما از دست رفته و دیگر به دست نمیآید.
به همین دلیل به سراغ تحریمهای یکجانبه رفتند. این روندی بود که آنها دنبال میکردند. بعضیها میگفتند این کارها را نباید کرد. باید امتیازاتی را داد. باید بر اساس برد ـ برد عمل کرد! حالا یک کمی کوتاه بیایید. حالا که کوتاه آمدیم چه شد؟
الان در رآکتور اراک بتون ریختید که ۸۷ درصدش کار دانشمندان و جوانان خود ما بود و در ظرف مدت ۱۵ سال انجام شده بود. 10هزار کیلو موادی را که در ظرف ده سال تولید شده بود خارج کردید. ۱۹ هزار سانتریفیوژ را کردید 5 هزار سانتریفیوژ، نتیجهاش چه شد؟ این کارها را کردید که دوباره ۹۹ درصد علیه شما رأی بدهند؟ کدام تحریم برداشته شد؟ بنده در طول مذاکرات هم عرض میکردم، الان هم عرض میکنم که آرزو میکردم همه این حرفها غلط از کار دربیایند. ما که از شکست مذاکرات خوشحال نمیشدیم. اما چه شد؟ امروز میگویند در اثر برجام داریم نفت صادر میکنیم! اولاً در مرداد ۹۲ که دولت تحویل داده شد چقدر نفت صادر میکردیم؟ یک میلیون و ۴۸۰ هزار بشکه، آن هم مبتنی بر قدرت همین ملت. قرار نبود نفت از «چاه» دربیاید و در «چاله حصر بانکها» قرار بگیرد و ما نتوانیم از پولش استفاده کنیم!
همین چند روز پیش فلان شهروند خارجی تحت تعقیب قرار گرفت که چرا پول نفتی را که ایران در کره جنوبی فروخته، خواست به ارز دیگری تبدیل کند! این را که دیگر من نمیگویم، خود این آقایان میگویند. مگر خود این آقایان نمیگویند که امروز حتی یک بانک بزرگ هم حاضر نیست با ما کار کند؟ الان هیچ شهروند ایرانی در هیچ نقطه دنیا نمیتواند حساب دلاری باز کند. وقتی صحبت از حقوق شهروندی میکنیم، این حقوق شهروندی وقتی اعتبار دارد که آن را تابع اجازه کدخدا قرار ندهیم.
موقعی میتوانیم درباره حقوق شهروندی صحبت کنیم که او نگوید من درباره سطح و میزان و همه اجزای تحقیقات دانشگاهی در دانشگاههای ایران، من باید نظر بدهم. در اینجا حقوق شهروندی کجاست؟
ما در مباحثاتی که داریم باید اینها را دنبال کنیم و به عنوان مباحثی اساسی به آنها برسیم و با هر گام انشاءالله تجربه شود و جلوتر برویم.
چند وقت قبل دکتر بعیدی نژاد از تیم مذاکرهای که به برجام منتهی شد به دانشگاه آمدند و از عملکرد خودشان دفاع کردند. اگر ما از شما دعوت کنیم به دانشگاه میآیید که از مذاکراتتان دفاع کنید؟
من الان برای همین آمدهام.
[تشویق حضار]
حاضرید مناظره کنید؟
بالاتر از مناظره! وقتی من دارم این بحثها را برای شما بیان میکنم، همه اینها را قبلاً در جلساتی مطرح کردهام که جناب آقای روحانی و همه اعضای تیم مذاکرهکننده حضور داشتند.
لطفاً نسبت جریان سازش یا بهتر بگویم جریان نفاق را با اسلام امریکایی امام توضیح بدهید.
خواهشم این است که با توجه به اینکه همه عزیزانی که در اینجا جمع شدهاند علاقمند به امام و پیرو خط امام هستند، به این نکته توجه داشته باشیم که امام در تمام بیانات خود، به خصوص در سال پایانی عمر شریفشان به کرات به اسم ناب در برابر اسلام امریکایی اشاره میکردند. منظور از اسلام امریکایی چیست و چه کسانی میتوانند این تفکر را داشته باشند؟ این سئوالی بود که در همان زمان هم مطرح بود. امام شاخصها را به خوبی بیان میفرمایند. این موضوع را میتوان به عنوان یک کار دانشگاهی دنبال کرد. در مباحثاتی که با هم دارید، این موضوع را تبیین کنید. امام میفرمایند اسلام امریکایی یعنی اسلام سرمایهداری، اسلام اشرافیت، اسلام تجملگرایی، اسلام مرفهین بیدرد، اسلام سازش. امام آخرین پیامی که به بسیج دادند این بود که خودشان مبدع یک تشکل شدند.
امروز یکی از ضروریترین تشکلها بسیج دانشجو و طلبه است. در آنجا انگار امام امروز را میدیدند و میفرمایند که از فرزندان عزیز بسیجی خود میخواهیم که مواظب نفوذ ایادی شرق و غرب باشند و به تبیین چارچوبهای اسلام ناب بپردازند. بعد میفرمایند این را بدانید که جهانخواران دست از دشمنی با شما برنخواهند داشت. این یک حقیقت قرآنی است که سخنان امام ترجمان آن بود.
در این مدت شاید در بعضیها شبههای ایجاد شده بود. امروز رفتار امریکا را ببینید. اینها تازه کسانی هستند که طرفدار برجام هستند و خودشان برجام را نوشتهاند! ببینید چگونه رفتار میکنند. این ماهیت رفتار دشمنان ماست. دشمنی او هم با همه ماست و نه با یک جریان خاص. با همه این ملت و با تمام منافع و حقوق ماست. دشمنی که به صراحت بیان میکند که ما باید تحریمهای فلجکننده علیه ملت ایران به کار بگیریم و تا جایی هم که میتوانست به کار گرفت. چه چیزی باطلالسحر این بود؟ چه چیزی نگذاشت که او موفق شود؟ این که اظهارات خود آنها بود. بله، ما در شرایطی وارد توافق ژنو شدیم که دیگر گزینهای نداشتیم!
چون در شهر عزیز همدان هستیم این نکته را عرض میکنم. ملتی که نشان داده و دشمن این را دیده و فهمیده است که در سختترین شرایط میتواند ماهواره به فضا بفرستد. در سختترین مدیریتها که مدیریت جنگ هست، جوانانی و بزرگانی مثل شهید همدانی را تقدیم میکند که آنها همه میآیند و ایشان میایستد. ببینید که با همین جوانان همدان چه حماسههایی در دفاع مقدس شکل گرفت. اینها چه کسانی بودند؟ این توانمندیهای جوانان یک ملت است.
خاطرم هست کتاب «دختر شینا» را که مطالعه میکردم، شهید ستار که ظاهراً اسم اصلیاش عبدالصمد بوده، از همین روستاهای همدان چنان حماسهای خلق میکند که انسان وقتی این کتاب را میخواند، میخواهد در برابر این عظمت سر خم کند. این وقتی تکثیر میشود چه اتفاقی میافتد؟ در حلب حماسه خلق میشود که دوباره همین همدانی است، به طوری که خود رئیسجمهور امریکا میگوید ما نتوانستیم، چون ایران نگذاشت. چه کسی نگذاشت؟ ژنرال سلیمانی. ژنرال سلیمانی کیست؟ فرزند یکی از روستاهای کرمان. در کدام دانشکده درس خوانده که شما همگی میگویید نتوانستید؟ این عظمت است.
در یکی از پیچیدهترین صنایع که یکی از آنها همین صنعت هستهای است، دشمن تمام تلاش خود را برای ایجاد خرابکاری، ارسال ویروس از طریق ایمیل و هر تخریبی را که به ذهنش رسید، در صنعت هستهای ما دنبال کرد. چه کسی مانع او شد؟ باز یکی از بچههای همین شهر. جوانان روشنی مثل شهید احمدی روشن. اینها هستند که آن حماسه را خلق میکنند و مانع دشمن میشوند.
کسی که گفتوگو میکند که میرود حرف میزند. آن جوانان مثل احمدی روشن هستند که آن حماسه را ایجاد میکنند و کشور را از ۳ درصد به ۲۰ درصد میرسانند. اوست که جان خودش را در کف میگذارد و آن کار را میکند. این کارنامه روشن است که این موفقیتها را برای شما شکل میدهد. آیا این توانمندیها در اقتصاد و عرصه کشاورزی و عرصههای دیگر نمیتوانند ظهور پیدا کنند؟ یعنی اگر مثلاً گفته میشود که ایران سومین تولیدکننده گردوی دنیاست و یک قطب آن همین همدان است، کسانی که این حماسهها را آفریدند، در عرصه کشاورزی نمیتوانند این حماسهها را ایجاد کنند؟ ما میگوییم نباید منتظر گلابی امریکا شد. همین مردم همدانی که صادرکننده سیب و گلابی هستند، ظرفیتهایی دارند که خیلی بیشتر از اینها میتواند برای این کشور هم اشتغال و هم قدرت و توانمندی ایجاد کند.
اینهاست که باید به آنها توجه شود. دائماً تکرار نکنیم که آفتاب برجام برای ما چه خواهد داشت. روشنایی را در احمدی روشنها پیدا کنیم. این راه جواب خواهد داد.
ضمنا در بین سئوالاتی که آمده، بنده به احترام این خواهر عزیزمان وظیفه خود میدانم که این مطلب بیان کنم. فرمودهاند که اینجانب همسر شهید مدافع حرم شهید محسن فانوسی هستم و ابراز لطف فرموده و خواستهاند که دیدگاه خود را درباره اعزام این عزیزان مطرح کنید، چون بعضیها میگویند که اینها پول گرفته و اعزام شدهاند و از این قبیل حرفها.
این هم از همان نکاتی است که عرض کردم که امروز دشمن از همین چیزها میترسد. من ضمن سلام و ادای احترام به این شهید بزرگوار و خانواده ارجمندشان و همه شهدای مدافع حرم، عرض میکنم که دشمن میفهمد که دیگر سختافزار و جنگافزار در مصاف با نیروی انقلابی جواب نمیدهد و لذا به همین چیزها متوسل میشود. امروز ناگهان همه برای مردم حلب اشک تمساح میریزند. یک سال و نیم است که شهرهای یمن زیر بمباران هستند. حلب پنج سال زیر آتش تروریستها بوده است. در کنار همین حلب، فوعا و کفریا پنج سال است که در محاصره هستند و اجازه نمیدهند به مردم دارو و غذا رسانده شود. اینها را باید فهمید که چگونه میشود کسانی در اینجا ناگهان نگران حقوق بشر میشوند و چند بار میخواهند قطعنامه صادر کنند. به نظر من حرفهایی که خواهرمان گلایه کردهاند، بحثهای بسیار رسوایی هستند. دشمن میفهمد که کسانی مثل شهید فانوسی هستند که فانوس مقاومت را روشن میکنند و بالای دست نگه میدارند و پوزه امریکا را در حلب به زمین میمالند.
والسلام علیکم