امید به بهبود شرایط زندگی محرومان گاه فردی مثل ولفگانگ استریک را به امید اصلاح نظام سرمایهداری تبدیل به یک اقتصاددان میکند، اما مشکلات راه، زندگی و اندیشههایش را تغییر میدهد.
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو- محیا معصومی ؛ چندی است برخی مصاحبهها و نوشتهها از یک اقتصاددان آلمانی دست به دست در خبرگزاریهای مختلف میچرخد، گزارشی از ولفگانگ استریک، اقتصاددان، رئیس مشترک بهترین مؤسسه علوم اجتماعی آلمان، مشاور دولت گرهارد شرودر (هفتمین صدراعظم آلمان) در اواخر دهه ۹۰ و یکی از برجستهترین تئوریسینهای کاپیتالیسم (سرمایهداری) در اروپا.
نوشتههای این اقتصاددان آلمانی سیاهترین چشماندازها را برای آینده جهان پیشبینی میکند، چون او که تجربه تلخ فقر مطلق را در دوران کودکی چشیده بود به عنوان یک اقتصاددان همواره قصد بهبود شرایط زندگی محرومان داشت، اما در این راه ناامیدیهایش برای اصلاح نظام سرمایهداری افزایش پیدا کرد.
استریک میگوید: «در زندگیم زمان زیادی را صرف کاوش امکان وجود یک راه حل هوشمندانه سوسیال دموکراتیک برای تضاد طبقاتی کردم. این ایده که میتوانیم کاپیتالیسم (سرمایه داری) را در جهت برابری و عدالت اجتماعی اصلاح کنیم. اینکه میتوانیم این هیولا را رام کنیم. حالا به نظرم اینها ایدههایی کم و بیش آرمانشهری هستند.»
ولفگانگ استریک را تصور کنید؛ عینکی کوچک، سبیل و فرق کنار مرتب، کوله، کاپشن متعارف و حداقل ۱۰ سال جوانتر از هفتاد سالگیاش.
استریک، فرزندی از پناهندگان ایدههایش درباره مهاجرت او را وارد جنگ کرد، وقتی یادداشتی نوشت و به آنگلا مرکل بابت سیاست درهای بازش برای پناهندگان از سوریه و دیگر جاها حمله کرد. او میگوید که این نقشهای بود تا دهها هزار کارگر ارزان را وارد کنند و بنابراین به کارفرمایان آلمانی امکان دهند حقوقها را پایین بیاورند. همکارانش او را به ترویج نوعی تئوریِ "توطئۀ نئولیبرال" و حمایت از راست افراطی آلمان متهم کردند. دفاع استریک ساده است: «این غیر ممکن است که از حقوقها در برابر منبع نامحدود کارگر حفاظت کرد. آیا گفتن این حرف من را بدل به یک پروتو-فاشیست میکند؟»
آنچه جنبه دیگری به این تبادل میدهد این واقعیت کمتر شناختهشده است که استریک خود فرزند پناهندگان است. والدین او که هر دو در پایان جنگ جهانی ۲۵ ساله بودند، جزو ۱۲ میلیون آوارهای بودند که از اروپای شرقی به آلمان غربی رسیدند. استریک درست بیرون مونستر در اتاقی به دنیا آمد که دولت از یک کفاش مصادره کرده بود. والدین او فقیر بودند.
مادر او یک آلمانی اهل چکسلواکی بود که وقتی جنگ تمام شد هشداری مبنی بر خروج ظرف ۲۴ ساعت گرفت و تنها چیزهایی را با خودش برد که میتوانست حمل کند. بعد از این که استریک خانه را ترک کرد آغاز به یادگیری زبان چک کرد. «حسی شبیه این بود که اگر نمیتوانم به آنجا برگردم حداقل میخواهم زبان مردمی را صحبت کنم که حالا جایی زندگی میکنند که من میکردم.»
استریک در آن سالها به مدرسه گرامری رفت که توسط مارتین لوتر بنیانگذاری شده بود. در آنجا یونانی و لاتین یاد گرفت و میخواست الهیدان بشود. در عوض با حزب کمونیست سروکار پیدا کرد که در آن زمان غیرقانونی بود. در شانزده سالگی مسئول سازماندهی حلقه مطالعه بود - «ادبیات سرکوبشدهای مثل مانیفست کمونیست و رزا لوکزامبورگ» -و آن را در اتحادیۀ کارمندان محلی برگزار میکرد.
حالا او با همسرش در بخشی از بهاربند قلعهای در برول، شهری کوچک درست بیرون کلن، زندگی میکند. این آدمِ بازنشسته هنوز هر روز ساعت شش صبح بیدار میشود و ساعت هشت و نیم پشت میزش است. «یاد گرفتهام که فقط تا یک بعد از ظهر بنویسم. بعد از آن خودم را به کنجکاویهای آکادمیک میسپارم».
فریادی برای به پایان رسیدن شکل زندگی چنین فردی به پایان رسیدن شکل زندگی ما را فریاد میزند و بابت "عصر تاریکی" پیش رو با جمله مشهوری از خود مثل «پیش از آن که کاپیتالیسم به جهنم برود، تا آینده قابل پیشبینی در برزخ به سر خواهد برد، مرده یا در حال احتضار از اُوردوز خودش، اما همچنان حی و حاضر، زیرا هیچکس قدرت ندارد بدنِ رو به پوسیدگیاش را از جا تکان دهد» هشدار میدهد، درحالیکه بسیاری از ستوننویسان سیاسی انتظار رییس جمهور شدن دونالد ترامپ را نداشتند، اما او یکی از معدود اندیشمندان پیشبینی کننده رشد ترامپ قبل از این ماجرا بود.
وقتی اقتصاددانان کلان شکست خوردهاند و دیگر آکادمیسینها به نفسگرایی رشتهای عقبنشینی کردهاند، استریک یکی از معدود کسانی است که به خوبی به ایفای وظیفهاش مشغول شده است (مارک بلیث، کالین کروچ و مرکز پژوهش تغییرات اجتماعی فرهنگی از دیگر استثناها هستند).
او در نوشتههای مختلفش جهان لاکسلیکز (افشای این که قوانین مالیاتی لوکزامبورگ به سود مشتریان شرکت پرایسواترهاوسکوپرز تنظیم شده بودند)، سوییسلیکز (افشای این که یک طرح فرار مالیاتی ظاهراً با اطلاع بانک اچاسبیسی از طریق شاخۀ سوییس آن وجود داشته است (و اسناد پاناما) مجموعه اسنادی در ارتباط با پولشویی، فرار مالیاتی و دور زدن تحریمهای بینالمللی از سوی مشتریهای شرکت موساک فونسهکا را پیشبینی کرده است.
همچنین در یادداشتی طی سال ۲۰۱۵ هشدار میدهد که خشم علیه این نخبگان، در مجموع، شکلی آرام و تدریجی نخواهد داشت، بلکه در عوض شکلی از "سرگرمی عمومی" یا "نوعی ملیگرایی واپسگرایانه" به خود خواهد گرفت، و بیشتر شبیه دونالد خواهد بود تا هیلاری؛ «سیاسیشدن، روند مهاجرت به سمت راست طیف سیاسی است که در آن احزاب ضدسیستم در سازماندهی شهروندان ناراضیِ وابسته به خدمات عمومی بهتر و بهتر عمل میکنند و بر حفاظت سیاسی در برابر بازارهای بینالمللی اصرار میورزند.»
در جملههایی اینقدر طولانی، دقیق، و نگرانکننده استریک بحرانهایی که متوجه بریتانیا، آمریکا و قارۀ اروپا است را نشان میدهد. بینشِ او هم سیاسی است و هم اقتصادی است و برهمین اساس یکی از مدرسان سیاست در کمبریج، گفته است که استریک شاید «امروز جذابترین کسی باشد که دربارۀ رابطۀ بین دموکراسی و کاپیتالیسم میاندیشد.» درواقع اندیشههای استریک او را به جذابترین شخص نویسنده موضوعات بسیار ضروری دوران ما، بدل ساخته است.
بازگشت به آلمان همانا و سرخوردگی بزرگ همانا! اما سرخوردگی بزرگ وقتی رخ داد که بعد از سالها تدریس روابط صنعتی در آمریکا در سال ۱۹۹۵ به آلمان بازگشت. دورانی بود که آلمان در آن لقب "مرد بیمار اروپا" را گرفته بود، و از هر پنج کارگر آلمان شرقی یک نفر بیکار بود. استریک از طریق اتحادیه کارگریِ کارگران فلزات دعوت شد تا به یک کمیته اتحادیهها، کارفرمایان و دولت بپیوندد. کمیته که "اتحاد برای شغل" نامیده میشد موظف بود قوانین کار را اصلاح کند. استریک باور داشت که این «آخرین فرصت اتحادیهها و سوسیال دموکراسی بود»، آخرین شانس برای واردکردن عده بیشتری از افراد بدون سلب حقوق کارگران.
طبق گفته استریک، «ما مدل خوبی درست کردیم، اما هر چه پیشنهاد شد بلوکه شد؛ نه فقط از سوی کارفرمایان، که همچنین از سوی اتحادیهها».
او ضمنا سخنچین خوبی هم است یک "صبحانه قدرتی" با سیاستگذاران مالی و بانکداران سرمایهگذار را با تعبیر «نادان و بسیار کلیشهای» رد میکند و میگوید «آنها از حماقت تودههایی گلایه میکردند که نمیفهمند کسی مثل آلن گرینسپن چه تخصصی به بانکداری مرکزی میآورد». این همان آلن گرینسپنی است که به عنوان رییس بانک مرکزی آمریکا در سالهای حباب باور داشت سرمایهگذارها میتوانند خودشان را تنظیم کنند.