گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو؛ این، گزارش بیست است. هدیه ما که در انتهای یک روز شلوغ و پرکار، شما را به خواندن یک گزارش خبری، از یک موضوع مهم علمی و یا دانشگاهی دعوت میکند. روزهای زوج از صفحه «دانشگاه» و روزهای فرد از صفحه «استانها» با گزارش20 در کنار شما خواهیم بود. این، قرار ثابت ما با شماست: از شنبه تا پنجشنبه، راس ساعت هشت شب، خبرگزاری دانشجو، گزارش بیست.
هفته گذشته احکام صادره برای یکی از دراویش گنابادی که در جریان آشوبهای زمستان96 بازداشت شده بود، منتشر و در میان برخی از دانشجویان خبرساز شد. محمد شریفی مقدم، عضو فرقه دراویش و دانشجوی ورودی سال89 دانشگاه صنعتی شریف به 12 سال حبس محکوم شده بود. پروژه مظلومنمایی او از یک سو و عدم شفافسازی پیرامون ابهامات این حکم از سوی دیگر، پرسشهای زیادی درباره عملکرد قوه قضائیه در میان برخی از دانشجویان ایجاد کرد. حکم صادره برای این درویش آشوبگر، بهانه تازهای برای حمله به قوه قضائیه ساخته بود و هیچکس هم این حکم را برای معترضین و پرسشگران شفاف نکرد. اما محمد شریفی مقدم کیست و چه سوابقی دارد؟ پیشنیه آشوبطلبی او به کجا و چه زمانی باز میگردد و آیا حکم صادره او واقعا هیچ ابهام و پرسشی ایجاد نمیکند؟
اولین بار در مراسم روز دانشجوی سال94 دانشگاه شریف چهره شد. با یک پولیور زرد و سبیل پرپشت، در کانون درگیریها و جنجالهای مراسمی بود که با حضور حسن روحانی برگزار میشد. از وجنات و رفتارهایش مشخص بود که برای شنیدن سخنان رئیسجمهور نیامده. چند باری با بقیه حضار درگیری لفظی پیدا کرد و یک بار هم کارش به درگیری فیزیکی رسید. فریاد میکشید و نظم جلسه را به هم میزد. آخر مراسم اما، وقتی همه داشتند میرفتند و سالن خالی میشد، نشسته بود روی یکی از صندلیها و اشک میریخت. همان روز، وقتی پس از دو ساعت جنجال و بر هم زدن نظم مراسم روز دانشجو، مظلومنماییاش را آغاز کرد مشخص شد این، روش همیشگی او و دوستانش است. به هم بریز، دعوا کن، داد بزن، آشوب کن و دست آخر بنشین و اشک بریز تا مظلومِ ماجرا باشی! این، منش فرقه دراویش است و «محمد شریفی مقدم» آن روز از همین حربه استفاده کرد. هرچند که با انتشار فیلمها و افتادن پردهها، همه فهمیدند مقصر جنجالهای 16 آذر94 همین جوان گردنکلفت بوده. مثل امروز که بعد از مدتها آشوب و جنایت، مردم دراویش را خوب شناختهاند. خیلی خوب.
حتی مامورین انتظامات مراسم روز دانشجو هم نمیتوانستند شریفیمقدم را از هیاهو و جنجال منصرف کنند
رکورددار سنوات
ورودی 1389 دانشگاه شریف است. به قاعده باید تا پایان تابستان 1393 یا در دیرترین حالت تابستان 1394 مدرک کارشناسیاش را میگرفت. او اما در انتهای تابستان 95 و 96 هم نتوانست مدرکش را بگیرد. انتهای تابستان96، ترم چهاردهمش تمام شد و احتمالاً اواسط ترم شانزدهم بوده که همراه با دوستان درویشش، ماجرای تلخ گلستان هفتم را به راه انداخت. از حیث سنوات تحصیل، او یکی از رکوردداران دانشگاه شریف است و البته برای او که پرونده دوران تحصیلش پر از حاشیه و جنجال است، چنین چیزی غیرقابل انتظار نیست.
بیاحترامی به مدافعان حرم
«یاریگران» یکی از گروههای خیریه دانشگاه شریف است که در کنار گروه فردای سبز و جمعیت امام علی(ع)، شریفیها را برای انجام کارهای خداپسندانه سازماندهی میکند. تمرکز یاریگرانیها بر آسیبهای اجتماعی، خاصه معضلات کودکان کار است و مستقل از نقدهای جدی و مهمی که به برخی رویکردهایشان وارد است، همواره یکی از گروههای فعال خیریه در شریف بودهاند. شریفی مقدم در سال95، به شورای مرکزی این گروه راه پیدا کرد. آن روزها کمترکسی در دانشگاه میدانست او درویش است و بیشتر با عقاید شبهمارکسیستیاش شناخته میشد. اوایل آبان 95، وقتی انجمن اسلامی مستقل دانشگاه شریف تصمیم گرفت مراسمی برای تقدیر از خانواده شهدای مدافع حرم برگزار کند اما معلوم شد او حتی از مرام و مسلک مارکسیستها هم فاصله دارد و به اندازه آنها هم برای قهرمانان ملی احترام قائل نیست. او و گروه یاریگران، تنها کسانی بودند که در دانشگاه شریف به برگزاری مراسمی برای تقدیر از خانواده شهدا اعتراض کردند و تهمتهای ناروایی به مدافعین حرم زدند. کار شریفیمقدم با گروه یاریگران اما، زود تمام شد. شریفیمقدم به دلیل مشکلات آموزشی و عبور از حدود مجاز سنوات تحصیلی، زودتر از موعد مقرر از مسئولیت این کانون کنار گذاشته شد.
پای ثابت تجمعات بدون مجوز
پای ثابت تجمعات بدون مجوز بود. چه تجمع اعتراض به افزایش هزینههای سنوات در سال95 و چه تجمع اعتراض به چیزی که «کالاییسازی آموزش» میدانست در پاییز96. این دومی، آخرین حضور موثرش در صحن دانشگاه شریف بود. پیشاپیش جمعی سی-چهل نفره حرکت میکرد و شعار میداد و به مدیران دانشگاه اعتراض میکرد تا رسیدند به «شریفپلاس» رستوران تازهتاسیس دانشگاه شریف. آن را نمادی از پولکیشدن دانشگاه میدانستند و سمبل رفاهزدگی آموزش عالی. آنجا چند دقیقهای توقف کردند و بیانیه خواندند و کف و سوت زدند و رفتند. دو ماه بعد اما در همان شریفپلاس، شریفیمقدم کنار دوستانش نشسته بود و از خاطرات زندانرفتنش در دیماه96 میگفت؛ اولین باری که آشوبگریهایش را به بیرون دانشگاه برده بود.
حضور و بیانیهخوانی شریفیمقدم در تجمع بدون مجوز برخی از دانشجویان دانشگاه شریف
بخش قابل توجهی از آشوبهای دیماه96، حاصل کار چند دانشجو بود. همانها که به بهانه عدالتطلبی و برابریخواهی، نظم و امنیت مردم را هدف گرفته بودند. شریفیمقدم هم در کنار همطیفانش، همزمان با آن تجمعات بازداشت شد. نکته عجیب اما تاکید فراوان بر «درویش» بودن شریفیمقدم بود. رسانهها و گروههای دراویش، بارها و بارها به بازداشت شریفیمقدم،فائزه عبدیپور و کسری نوری در دیماه96 معترض شدند و با تجمع در مقابل زندان اوین، خواستار آزادی آنها بودند. دراویش انگار عناوین مجرمانه این چند نفر را نمیدیدند و فقط به دنبال آزاد شدن هممسلکانشان بودند. تعصب درویشانه آنها، در زمستان 96 بیرون زده بود. این، اولین جرقههای فتنه دراویش در زمستان96 بود. شریفیمقدم اما اواخر دی ماه و بعد از دو هفته بازداشت، آزاد شد، به دانشگاه هم رفت و به نظر میرسید زندگی عادی را از سر خواهد گرفت و درسش را تمام خواهد کرد. قسمت سرنوشتساز ماجرای او اما هنوز باقی مانده بود.
نمایش یک شورشی تمامعیار
در آخرین روز بهمن و اولین روزهای اسفند 96، خیابان پاسداران تهران پر از اخبار تلخ و حیرتآور بود. در جریان آشوبهای دراویش در خیابان پاسداران تهران، سه مامور نیروی انتظامی و یک بسیجی به شهادت رسیدند. همهچیزِ خبر، شوکه کننده بود. دراویش در تمام این 40 سال، با تمام عقاید انحرافیشان، در نظام اسلامی پذیرفته شده بودند و زندگیشان را میکردند. حتی کارخانه و زمین داشتند و بخشی از بازار لبنیات کشور را به دست گرفته بودند. مدعیِ خویِ مسالمتجو بودند و برای همین، کسی کاری به کارشان نداشت. ادعاها اما در آن روزها رنگ باختند. عدهای از دراویشِ قمهبه دست، نظم خیابان پاسداران تهران را به هم ریختند، آشوبگری کردند، به اموال مردم صدمه زدند و 4 نفر را به شهادت رساندند. یک تراژدی کامل و تلخ.
محمد شریفیمقدم کجای این ماجرا بود؟ درست وسط داستان. در میانهی خیابان پاسداران. او یکی از لیدرهای آشوبها بود. شاید ماجرای دیماه در مقابل دانشگاه تهران و مظلومنماییهای بعدش، تمرینی برای ماجرای اسفند بوده. شریفیمقدم در شماری از فیلمهای موجود از آشوبها حضور پررنگی دارد. در میانه جمعیت دراویش است، هدایتشان میکند و به شعارها جهت میدهد. او سرانجام همان اندکوابستگی به دانشگاه را هم کنار زد و تمامقد شمایل یک «شورشی» را به خود گرفت.
اینجا خیابان پاسداران تهران است و شریفیمقدم در کنار دراویش مشغول آشوبگری
قدارهکشی شریفیمقدم، کسری نوری و بقیه دراویش اما چندان طولانی نمیشود. پلیس آنها را از کف خیابانها جمع میکند و به جایی که باید باشند میفرستد. شریفیمقدم اما در راه بازداشتگاه هم دست بر نمیدارد و با انتشار یک ویدئوسلفی از خودش، پروژه مظلومنمایی را آغاز میکند. او دوباره به همان رویکرد 16آذر94 بازگشته بود و انتظار داشت مردم هم باورش کنند. آشوبطلبی اما، جرم کمی نبود و همه منتظر احکام صادره برای آشوبگران سبیلکلفت بودند.
دراویش درست وسط خیابان پاسداران نشستهاند و کسی که در حال تشویق آنها به تداوم آشوبگری است، شریفیمقدم است!
یک حکم و هزار سوال
در آخرین روزهای مرداد96، حکم صادره برای شریفیمقدم اعلام شد. 12 سال حبس و دو سال تبعید، تشخیص قاضی برای درویش یاغی بود. کسی که بارها و بارها میخواست با اتکا به دانشجو بودن و درویش بودن، از مجازات فرار کند، حالا قرار است به سزای اعمالش برسد.
متن دادنامه او اما ایکاش مثل همه جرمها و آشوبگریهایش، گویا و شفاف بود. پرونده شریفیمقدم و سوابق تاریکش، برای خیلیها روشن است و به نظر میرسد اشاره به سخنرانی او در «تریبون آزاد» دانشگاه شریف به عنوان یک عمل مجرمانه، تنها بستر لازم برای تداوم مظلومنمایی او و سایر دراویش را فراهم میکند. آنها کارشان را خوب بلدند، آشوب و جنایت را با مظلومنمایی و تظلمخواهی رقیق میکنند تا افکار عمومی را به چنگ خود در بیاورند. کاش احکام صادره برای مجرمان، خالی از عناوینی باشد که صرفاً ابهامها را افزایش داده و هیزمِ آتش تخریبها را فراهم میآورد.
کاری به بساط بیبساط سیاست در این مملکت ندارم اما، برادرانه از تو میخواهم مسیر ژورنالیستی و تفکر ژورنالیستی و اساساً نگاه ژورنالیستی را کنار بگذاری. این به صلاح نزدیکتر و به عاقبت به خیری قریب است.
ما همه بر حیلهگری و دجالبازی رسانه در زمانه خود آگاهیم و میدانیم چگونه قدرت، واقعیات را بر ما میپوشاند و چشمهامان را کور میکند.
خود دانی و عاقبت خویش...