گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو- محمدصالح سلطانی؛ بعضی اتفاقات را، از هر زاویه و با هر عینکی که نگاه کنیم، سرشار از جذابیت اند و پر از لحظات احساسی. برخی واقعیتها به خودی خود آنقدر دراماتیزهاند که بینیاز از هر چیز، میتوانند مخاطبان زیادی را درگیر خودشان کنند. جنگ هشتسالهی ما با دشمن متجاوز، پر از این واقعیتهای دراماتیزه است و حماسه «۲۳ نفر» در میان آنها جایگاهی خاص و یگانه دارد. حماسهی مردانهی ۲۳ نوجوان ایرانی که عموماً با اصرار و التماس، خودشان را به جبهه رسانده و در روزهای ابتدایی عملیات بیتالمقدس، اسیر میشوند. ماجرای این ۲۳ اسیر و یکرنگیِ حیرتانگیزشان، یکی از آن برگهای نادیدهی دوران دفاع مقدس بود که سال ۹۴ و با انتشار کتاب «آن ۲۳ نفر» بسیار دیده شد و بسیار مورد توجه قرار گرفت. حالا موسسهی اوج و مهدی جعفری، این کتاب را تصویر کشیدهاند. در یکی از آثار ارزشمند جشنواره فیلم فجر.
«بیست و سه نفر» یک اقتباس وفادارانه از کتاب «آن بیست و سه نفر» است؛ و این یعنی فیلم مهدی جعفری، برای کسی که آن کتاب را خوانده باشد، یک فیلم لورفته است. ماجرا درست در همان سیر و با همان روایت خطی پیش میرود. با جزئیاتی که خوانندهی کتاب با آنها آشناست؛ و بسیار جزئیات دیگری که در کتاب هست و در فیلم نه. شاید اولین ایرادی که فیلم «۲۳ نفر» بشود وارد کرد این است که چرا فیلم است! و چرا به جای نمایش این ماجرای حماسی در بستر یک سریالِ دستکم ده قسمتی، اهالی اوج آن را به یک فیلمِ تقریباً ۱۰۰ دقیقهای تقلیل دادهاند؟ تلاش «۲۳ نفر» برای بیان آن همه جزئیات در این مدت کم، تلاش موفقیت آمیزی نیست و فیلم، از اشارهای گذرا به ماجرای این اسرای جوان، فراتر نمیرود.
کارگردانی «بیست و سه نفر» در سطح قابل قبولی میایستد. بازی گرفتن از ۲۳ نوجوان کار سختی است که جعفری به خوبی از پس آن برآمده. فیلم، اساساً جز یک نفر، هیچ شخصیتی ندارد و فیلمساز باید بتواند از کلیتی به نام «۲۳ نفر» یک شخصیت بیرون بکشد، که در این کار ناموفق نیست. تنها شخصیت فیلم، اما «ملا صالح قاری» است. مردی که در سال ۶۰ به اسارت عراقیها در آمده و زندگی خودش میتواند دستمایه ساخت یک فیلم درام، یک تریلر سیاسی و یک فیلم دفاعمقدسی قرار گیرد. جعفری، اما در همین فیلم میخواهد سرکی هم به زندگی ملاصالح بکشد و همین، یکی دیگر از اشکالات فیلم را رقم زده. از جایی به بعد، «بیست و سه نفر» به فیلم «ملاصالح» تبدیل میشود و میخواهد ماجرای او را روایت کند. ماجرایی آمیخته به تعهد، آرمان، خیانت، اسارت و سیاست. ماجرایی جذاب که البته در فیلم، حیف میشود و به سرانجام خاصی نمیرسد. آسیب اصلیِ این چندپارگی روایت را، اما در پایانبندی فیلم میشود دید. یک پایانبندی معمولی و خالی از حماسه که مخاطب را غافلگیر نمیکند و سکانس آخر، «بیست وسه نفر» را در حد یک تلهفیلمِ عصر جمعهای پایین میآورد.
ساختار فرمی «بیست و سه نفر» قابل قبول است. فضاسازیها، هرچند کمجزئیات، اما باورپذیرند. بازیها در سطح پایینی نیستند و شاید اگر اندکی اصلاح رنگ روی فیلم صورت میگرفت و قابها اینهمه شفاف و رنگدار نبودند، باورپذیری فیلم بیشتر میشد و انتقالِ حسِ اسارت بهتر انجام میگرفت. چند صحنهی کلیدی- مثل دیدار ۲۳ نفر با صدام- هم در فیلم بازسازی نشدهاند و ما با تماشای فیلمهای مستند در جریان ماوقع قرار میگیریم. کارگردان میتوانست با بازسازی این صحنهی حساس، در انتقال احساسات این ۲۳ اسیر، بهتر و موفقتر عمل کند که نکرده.
با همه این اوصاف، اما ۲۳ نفر یک فیلم محترم است. فیلمی که به مخاطبش احترام میگذارد، سرشار از حس و حال خوب است، برای تماشاگرش یک داستان سرراست تعریف میکند و البته در بیان ماجراهایش لکنت ندارد. مشکل اصلی ۲۳ نفر، اما حجم اتفاقات است. پیرنگها و خردهپیرنگهای این ماجرای واقعی آنقدر زیادند که ساخت یک فیلم سینمایی برای نمایش همهی ابعاد حماسهی «۲۳ نفر» کافی نباشد. شاید ساخت سریال، برای جلوگیری از هدررفتِ این همه اتفاق و درام، ایدهی بهتری بود.