دوگانگی مدیریتی اوضاع مملکت را به رکود و سقوط میکشاند، باعث میشود هیچ برنامه ریزی بلندمدتی شکل نگیرد و کشور بدون چشم انداز دچار پیچهای غیر منتظره میشود که احتمالا به دره منتهی میشود.
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو-حمزه دستیار؛* این که دیپلماسی خارجی ایران شکل منظم و منسجمی ندارد، یا اقتصاد ایران اقتصاد شکننده و قابل مچاله شدن هست و یا فرهنگ و مدیریت فرهنگی کشور این گونه در حال استحاله شدن هست، چه دلایلی میتواند داشته باشد؟
اینکه یک کشور در ابعاد مختلف فرهنگی، سیاسی و اجتماعی اینگونه ضربه پذیر است ناشی از چیست؟
اقتصاد: ۱. نگاه حاکمیت: سیاستهای کلی حاکمیت در حوزه اقتصاد بر مبنای تئوریهای اقتصاد مقاومتی برنامه ریزی شده و بر همین اساس کشور باید خام فروشی، تک محصولی و واردات بی رویه را کنار بگذارد و تولید ملی را تقویت کند.
۲. نگاه حکومت: دولت سیاستهای اقتصادی خود را بر مبنای اقتصاد لیبرالی با نگاه باز اقتصادی برنامه ریزی کرده است، دخل و خارجش اثبات میکند نگاهش باید به بیرون از مرز باشد، مناطق آزاد اقتصادی را گسترش میدهد، واردات افزایش و عدم علاقه به سخت صنایع مولد مانند پتروپالایشگاه هاست. دولت میگوید وقتی میتوانم ارزانتر بخرم، چرا خودن تولید کنم؟
دیپلماسی خارجی کشور: نگاه حاکمیت: اینجا مصداقها بهتر تبیین میکنند، نگاه حاکمیت در این مسئله سیاست خارجی قاسم سلیمانی طور است، یعنی اولویت منطقه غرب آسیا، گفتمان مقاومت، مهمترین و اصلیترین اولویت محور مقاومت، استکبار ستیزی در حد اعلا و مقابله سخت با سعودی، رژیم غاصب صهیونیستی و حضور و مراودات منطقهای آمریکا در منطقه!
نگاه حکومت: نگاه حکومتی محمدجواد ظریف است، اولویت ابرقدرت جهانی است، گفتگو و سازش، ارتباط با غرب کلید و راهگشاست، لبخند در مقابل اخم سعودی، درخواست حذف شعار ضد اسرائیلی از موشک و خواستار عدم حمایت صد درصدی از بعضی کنشهای منطقهای محور مقاومت است، به جای استکبار ستیزی میشود مماشات کرد و اقتصاد را بهبود بخشید.
فرهنگ: اینجاست که شاکله همه چارچوبها به هم میریزد، خرده فرهنگها و هنجارها دچار بی هویتی و سردرگمی میشود و اینگونه جامعه دچار فرهنگ زدگی، تهاجم فرهنگی، احساس حقارت فرهنگی و حمله پذیری میشود؛ فرهنگ هدشات میشود، دقت کردید {هدشات} میشود.
نگاه حاکمیت: این نگاه را سازمان تبلیغات اسلامی باید نمایندگی کند، کافیست وظایف این سازمان را در حد تیتر بخوانید تا بفهمید کجای راه است، در مقابل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است، اصلا این دوگانگی مدیریت در فرهنگ به چه علت است؟ و کافیست شما نظر هر دو را در مورد نفوذ فرهنگی و یا یک مثال کوچکتر مثلا ممیزی یک فیلم یا کتاب جویا بشوید. متوجه شکاف نه، متوجه گسل بزرگ اعتقادی و نه سلیقهای در نوع رفتار و مدیریت این دو حوزه میشوید.
جمع بندی: خانواده با دو شوهر امکان پذیر نیست، محض مزاح حداقل در جامعه ایرانی امکان پذیر نیست، اصلا چرا ما باید در حوزه فرهنگ اینگونه دوگانه مدیریتی متضاد در کشور داشته باشیم که به صورت همزمان فعالیتهای متقابل را پیش ببرند که در خوشبینانهترین حالت خنثی میشوند و در بدبینانهترین حالت مچاله میشویم.
اقتصاد مقاومتی قویتر است یا لیبرالی و این که کدام یک مطابق واقعیتهای کشور است، مساله این یادداشت نیست، مساله این است که پیگیری اینها با هم کشور را به سقوط اقتصادی میکشاند، چون در برابر هم قرار میگیرند و هم راستا نیستند. همانگونه که مقاومت و سازش دو گفتمان نا هم سواند.
دوگانگی مدیریتی اوضاع مملکت را به رکود و سقوط میکشاند، باعث میشود هیچ برنامه ریزی بلندمدتی شکل نگیرد و کشور بدون چشم انداز دچار پیچهای غیر منتظره میشود که احتمالا به دره منتهی میشود.
بحران سیاستگذاری واحد زندگی ملت را به کسادی کشانده است، متاسفانه کسی نیست که امروز این دوگانگی را منکر شود، اما مسئله نهایی باز هم این نیست، مسئله این است که اصلا به چه حقی حکومت ساز جدا میزند و سیاستگذاری حاکمیتی را اجرایی نمیکند؟
قصه تلخ مدیریت اجرایی کشور همین است، مدیر اجرایی هر وقت دلش بخواهد سیاستگذاری میکند. بجای اینکه مدیریت دوسوتوان، داشته باشیم دچار دوگانگی مدیریتی بدخیم هستیم. پا بجای سازمان دوگانه، دوگانگی سازمانی داریم، بجای نگاه دوگانه، دوگانگی مدیریتی داریم، صف مشکلی ندارد، ستاد در حال کشمکش است.
*حمزه دستیار-دبیر سیاسی اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.