امکانات آموزشیِ شپش وارانه است که در یک قسمت متمرکز شده و روز به روز هم در همان نقطه بیشتر میشود!
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، زهرا یاری، شپش یک نوع مرض است که در یک قسمت از سر یا بدن رشد کرده و بسط پیدا میکند، اما من قصد ندارم بیوگرافی شپش را برایتان بگویم. امروز سخنم درمورد امکانات آموزشیِ شپش وارانه است که در یک قسمت متمرکز شده و روز به روز هم درهمان نقطه بیشتر میشود!
عدالت آموزشی یکی از داغترین بحثهای این روزهاست که مصوبه اخیر مجلس مبنی بر حذف تنوع مدارس به آن دامن زده است. در حالی که دولت بی پول است، مردم خواستار آموزش کیفی از مدارس هستند.
«فقط دو درصد از کودکان ایرانی به آموزش باکیفیت دسترسی ندارند»! این جمله به صورت بولد در چندسایت خبرگزاری در رابطه با موضوع عدالت آموزشی درج شده است! جالب نیست؟! با اینکه همه ما حتی اگر از نزدیک هم ندیده باشیم، ولی شرایط سخت بعضی مناطق را میشنویم و میدانیم که در خیلی از روستاهای کشور، حتی در اکثر روستاهای استان مناطقی وجود دارد که دانش آموزانش واقعا از آموزش بی بهره هستند، اما در کمال تعجب میبینیم همه سایتها با توسل به آمار و ارقام کم و غلط میخواهند کم کاریهای خود را توجیه کنند!
جای دوری نرویم؛ سری بزنیم به آموزش و پرورش استان خودمان؛ به تبریز، جایی که تا بوده جزو اولینها بوده.
ببینیم آیا در توزیع امکانات آموزشی (عدالت اموزشی) هم اینچنین بوده است؟!
خب اولین سوالی که مطرح میشود این است که: آیا تمام امکانت اموزشی به طور یکسان در دسترس دانش آموزان قرار میگیرد؟ آیا دانش آموزی که در ناحیه ۱ تبریز در یک مدرسه غیرانتفایی مشغول به تحصیل است با دانش آموز عشایری به یک میزان از امکانات آموزشی بهرهمند هستند؟
اگر چنین است چرا معلمان عشایری نگران مردود شدن دانش آموزان و ترک تحصیل کردن آنها هستند و معلمان مدارس غیرانتفایی خرسند از رتبههای برتر قبولی کنکور سراسری؟
اگرچه همه کودکان به مدرسه میروند، اما شرایط یادگیری برای همه یکسان نیست. آیا شرایط کودکی که در حاشیه شهری دور از پایتخت در کلاسی با جمعیت ۴۶ نفر با معلمی که آموزش چندانی ندیده و امکانات تحصیلی در اختیار ندارد با شرایط کودکی که در یکی از بهترین مدارس با بهترین معلم و بهترین امکانات تحصیلی و کلاسی ۲۰ نفره درس میخواند، یکی است؟ این امر باعث ایجاد فرصتهای نابرابر تحصیلی میشود. گروه اول ا کودکان همان بازماندگان از آموزش باکیفیت هستند.
بخش عمده رتبههای کنکور متعلق به مدارس خاص از جمله سمپاد، شاهد، نمونه دولتی و غیرانتفایی هاست. پس جایگاه مدارس دولتی کجاست؟
اصلا چرا جای دوری برویم؟! فکر میکنید در همین شرایط خاص، در این روزهای قرنطینه، تمام دانش آموزان به یک اندازه از آموزش مجازی بهره مند میشوند؟
دانش آموزان عشایری که از کلاس درس کپر را میشناسند و دانش آموزان مناطق محروم هیچ دسترسی به اینترنت ندارند، آیا توسط برنامه شاد آموزش میبینند؟ در خیلی از جاها وضع همین است؛ همانطور که در روستای خاروانا واقع در ورزقان کودکان هیچ اطلاعی از برنامه شاد ندارند و گویا برای اولین بار است که نام این برنامه را از نیروهای جهادی اعزامی میشنوند!
پس این کودکان چگونه قرار است آموزش ببینند؟
گویا برنامه «شاد» هم در بعضی جاها شاد نیست!
*در کشور ما سالیان سال است که به علت کم توجهی ارگان دولت، نهادهای غیردولتی و مردمی آستین بالا زده و در پی ساخت مدارس در مناطق محروم و مهیا کردن شرایط لازم برای تحصیل دانش آموزان هستند. این یعنی راحت طلبی! یعنی دولت به کلی از زیر بار مدرسه ساختن و بسط امکانات آموزشی در همه جای کشور شانه خالی کرده است!
عدالت آموزشی در جایی زیر سوال میرود که از بین ۴۰نفر برتر کنکور سراسری، ۱۹ نفر از تهران هستند که ۶۶ درصدشان در مدارس غیردولتی و ۳۳ درصد در سمپاد درس خوانده اند. وحتی بیشتر از۹۰ درصد نفرات برتر شهرستانها سمپادی بوده اند. پس تکلیف آینده سایر دانش آموزان چیست؟ اصلا آینده سایر دانش آموزان برای مسئولین آموزش و پرورش ما اهمیتی دارد؟
در حال حاضر ۱۷ نوع مدرسه در کشور وجود دارد که هریک با هدف خاصی تاسیس شده اند. برخی از این مدلها در ابتدای تاسیس، کارهای شایستهای در حوزه آموزش انجام دادند، اما با افزایش این نوع مدرسهها و کاهش سطح کیفیت آنها، متاسفانه به تدریج از هدف اول و اصلی خود دور شدند. این نوع مدارس، محیط آموزش و تحصیل را به فضایی خاص و برای قشر خاص تبدیل میکند.
در نظامهای آموزش و پرورش کشورهای دیگر، اهمیت ویژهای به شناسایی استعدادهای درخشان داده میشود، اما این دانش آموزان در مدرسه و در کنار دانش آموزان دیگر درس میخوانند و توانمندی و هوش منحصر به فردشان را از طریق شرکت در کلاسهای اضافه و گروههای آموزشی پرورش میدهند. جداسازی دانش آموزان بر اساس عملکرد تحصیلی و طبقه اجتماعی پیامی منفی را به دانش آموزان میر رسانند و این پیام به آنها القا میکند که نه هوش کافی و نه پول کافی را برای درس خواندن در مدارس خاص در اختیار دارند. با وجو چنین شرایطی پیشبینی میشد کدرشته محلهای خوب دانشگاهی نیز از دسترس دانش آموزان مناطق محروم خارج شود!
به هرحال عدالت آموزشی را نمیتوان به این راحتیها به سیستم آموزش و پرورش تزریق کرد، اما بالاخره باید آستین بالا زد و از یک جایی شروع کرد!
اولین قدم در تحقق این امر هم میتواند حذف مدارس سودجوی غیر انتفاعی و بالابردن کیفیت آموزشی مدارس دولتی باشد که اگر ارگان دولت قبول زحمت کند و از به خطر افتادن منافع خود (!) نترسد و یاعلی بگوید بقیه اش حل میشود. اما کو، گوش شنوا؟
زهرا یاری، فعال دانشجویی دانشگاه فرهنگیان آذربایجان شرقی انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.