گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو؛ اعظم ذوالفقاری منظری؛ * ظرفیتهای اقتصادی مختلف در کشورمان نادیده انگاشته شده اند. شاید این یکی از دلایل اصلی رشد نامتوازن اقتصادی در جامعه باشد؛ مسالهای که باعث فاصله زیاد بین طبقات اجتماعی مختلف شده است. این موضوع که نهادهای دولتی در تصمیم گیریهای خود بیش از آنکه به فکر رشد متوازن اقتصادی باشند، به دنبال رشد اقتصادی کشور در هر زمینهای هستند، امری بدیهی است که به وضوح در سطح جامعه دیده میشود. اما مساله اینجاست که اگر این روند سیاست گذاری در حوزه اقتصاد ادامه یابد، مسئولان کشور برای مقابله با وابستگی اقتصاد کشور به نفت و کشورهای خارجی چه خواهند کرد؟ چرا دامداری به طور اخص و کشاورزی به طور اعم، از نظر مسئولان و سیاست گذاران حوزه اقتصاد، نادیده انگاشته میشود؟
این موضوع مهم باعث شد تا میزگردی با حضور بختیاری زاده، کارشناس ارشد علوم دامی و مسئول سابق بسیج دانشجویی پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران، رحیمی، دانشجوی دکتری کشاورزی و مسئول بسیج دانشجویی این پردیس، ندری، محقق مقطع فوق دکترای علوم دامی در این دانشگاه، حیدری، فعال بخش دام سبک و فصاحتی، مدیرکل کشاورزی و منابع طبیعی استان تهران برگزار کنیم.
رحیمی: دام، دامپروری و دامداری در چند سال اخیر تحت الشعاع مسائلی قرار گرفته است که برآیند این مسائل، چالشها و مشکلاتی را برای شاغلان این حرفه ایجاد کرده است و باعث تولید داخلی در زمینه دام سخت شود و دامداران با سختی به فعالیت خود ادامه دهند. در نهایت تولید هم به سختی صورت میگیرد و محصولات دامی و لبنی در سفره مردم جای کمتری داشته باشد.
اثر مشکلاتی که در زمینه دامداری به وجود آمده، بر زندگی و معیشت مردم به وضوح دیده میشود و ریشههای آن باید مورد بررسی قرار گیرد. در این جلسه پس از طرح مساله، به دلایل اصلی ایجاد این مشکلات میپردازیم و پس از آن تلاش میکنیم که راه حلها را ارائه دهیم.
دولت برای حمایت از دامداران کارهایی کرده، اما این حمایتها تا الان کافی نبوده است. در واقع هیچ نسبتی بین قیمت نهاده ها، تولید و بازار وجود ندارد. قیمت گوشت در بازار افزایش پیدا کرده، اما در مقایسه با مازاد دامی که در کشور وجود دارد و همچنین افزایش قیمت نهاده ها، قیمت محصول نهایی کاهش پیدا کرده است. طبق آمارها ما حدود ۶۵ تا ۷۵ میلیون رأس دام سبک در کشور داریم که گفته میشود در شرایط عادی حدود ۵ میلیون رأس مازاد است. این مازاد باید به مصرف بازار برسد، اما اتفاقاتی که در یکی دو سال اخیر افتاده، مانند شیوع بیماری کرونا، باعث شده بازار مصرف داخلی تحت تأثیر قرار گیرد. میزان مصرف رستورانها به شدت کاهش یافته و عملا مراسمهای بزرگی مانند عروسی یا عزا برگزار نمیشود که مصرف گوشت داشته باشد. قبلا در کنار این بازار بزرگ مصرف، دولت هم واردات گوشت را دامه میداد و تعادل عرضه و تقاضا رعایت میشد، اما کاهش مصرف گوشت در بازار، مازاد کالا ایجاد کرده و از طرف دیگر خشکسالی با حالتهای مختلف آن در کشور وجود دارد. همه این موارد باید رعایت شود.
برای رسیدن به مدیریت این مشکلات تا رسیدن به کشاورزی و دامداری با صرفه اقتصادی، باید دنبال راه حلهایی باشیم که بتوانیم این مشکلات را حل کنیم.
فصاحت: قبل از اینکه بخواهیم درباره مشکلات حوزه دام به صورت اختصاصی صحبت کنیم، باید اشاره کنم که ما یک اشکال اساسی در حوزه کلان با بخش کشاورزی داریم. کشور ما با توجه به آرمان هایش و تأکیدی که براستقلال دارد و میخواهد دنبال اهداف خود برود، حتما باید اقتصادش هم براساس آرمانهای این نظام برنامه ریزی شود. به این معنی که حتما باید اقتصادمات با امنیت غذایی کامل در حوزه خودکفایی کالاهای اساسی باشد و گوشت و شیر از کالاهای اساسی و مهمی است که غذای مردم به آن بستگی دارد.
متأسفانه این انتظاری که در سیاست کلان از دولتها داریم، معمولا رعایت نمیشود. یعنی اگر بخواهید بخشهای مختلف اقتصادی را به صورت متوازن رشد دهید، باید به بخش کشاورزی هم توجه کافی داشته باشید. سیاستهای کلان کشور باید به گونهای تنظیم شوند که بازدهی سرمایه گذاری در بخش کشاورزی با دیگر بخشها مساوی باشد یا اگر مساوی نیست، بتوان با یارانه و شیوههای حمایتی دیگر، به سطح تساوی با دیگر بخشهای اقتصادی برسانید. از همان ابتدای انقلاب اسلامی این موضوع صورت نگرفته و همه در همه دولتها این اشکالات وجود داشته است.
فرض کنید که در ابتدای دولت دوازدهم و حتی ابتدای دولت یازدهم ما واردات گوشت قابل توجهی داشتیم، اما یک سال اخیر وارداتمان کاهش پیدا کرده است. یک زمانی ما ۱۵۰ هزار تن محصولات دامی وارد میکردیم، اما یک مدت شش ماهه در طول یک سال گذشته، شاید ۳۰ هزار تن هم وارد نکردیم. این تفاوت واردات ناشی از نگاههای مدیریتی بوده است.
حوزه دام و دامداری هم بخش بزرگی از کشاروزی محسوب میشود و، چون نرخ بازدهی سرمایه در حوزه کشاروزی به شدت پایین است، دولت هم نمیتواند این نرخ را تنظیم کند، مشکلاتی در این زمینه ایجاد شده است. هرگاه ارزش پول کشور کاهش مییابد، سرمایه گذاری در بخش کشاورزی و دامداری هم به شکل قابل توجهی کاهش پیدا میکند. این موضوع در همه دولتها هم اتفاق افتاده است؛ بنابراین هر چه زمان بیشتر بگذرد، این روال، به صورت حادتری ادامه پیدا میکند. از اکنون میتوانیم بگوییم که در ۴ سال آینده، شرایط بدتری نسبت به اکنون خواهیم داشت اگر سیاستها را در این حوزه کنترل نکنیم و سیاست گذاریها تغییر پیدا نکند.
اکنون در شرایطی هستیم که سرمایه گذاری در حوزه دام واقعا ضرر دارد. اکنون قیمت کُلَش که ماده کم ارزشی برای خوراک دام است، در هر کیلو به ۴۰۰۰ تومان رسیده است. یا جو با کیلویی ۶۰۰۰ تومان چطور میتواند شیر را ۴ هزار و خوردهای تومان را توجیه کند؟ یک کیلو جو یک کیلو شیر نمیدهد؛ بنابراین از هر طریقی که محاسبه کنید، ارزش بالای جو ناشی از این است که ما قیمت گذاری در این حوزه را رها کرده ایم و در بعضی حوزهها برای تولیدات دستوراتی گذاشته ایم که باعث این ناهماهنگی در تولید و عرضه محصولات دامی شده است.
سیاست خودکفایی ما در حوزه محصولات اساسی باید ثابت باشد تا به مرز خودکفایی برسیم. در سالهای گذشته باوجود اینکه خشکسالی داشتیم، اما به خودکفایی در تولید گندم رسیدیم و به اندازه برطرف کردن کامل نیاز مردم، میتوانستیم گندم تولید کنیم. نزدیک به ۱۰ میلیون تن در کشور گندم تولید شده، اما خرید صورت نمیگیرد. دلالان به بازار محصولات کشاورزی ورود میکنند و بازار را به هم میریزند.
اگر بخواهیم محصولاتی را هم صادر کنیم، باید سراغ محصولات دانش بنیان برویم یا با روشهای بهره وری کامل به تولید محصولات بپردازیم. در حوزه گوشت قرمز به نظرم نباید به سمت صادارت حرکت کنیم. هزینه تولید در کشورمان بالا است و نمیتوان با قیمت مناسب اینگونه محصولات را وارد چرخه صادرات کرد.
یارانه باید در چرخه تولید محصول نهایی قرارگیرد نه اینکه مصرف کننده برای دریافت محصول یارانه دریافت کند. تلاشهای گذشته مسئولان نشان داده که در هر حوزهای یارانه دادیم، آن حوزه از بین رفته است. الان متاسفانه سرمایه در گردش اکثر واحدهای تولیدی با مشکل مواجه است. ارزش پول ملی ما در یکی دو سال گذشته کاهش پیدا کرده و باعث شده که واحدهای تولیدی ما با مشکل سرمایه در گردش مواجه باشند. سال گذشته برخی از دامداران برای خوراک دام خود از گندم استفاده میکردند، چون جو با قیمت ۱۸۰۰ تا ۲۱۰۰ تومان به حدود ۵۲۰۰ یا ۶۰۰۰ تومان رسید.
تخصیص تسهیلات کم بهره و بلاعوض هم میتواند راهگشا باشد. امسال خشکسالی، سرمازدگی، سیل و موضوعات مانند آن باعث شده تلفات دام افزایش یابد. حتی زادآوری دامها هم آسیب دیده است. سال گذشته ما حدود ۱۰ میلیون رأس دام سبک زادآوری داشتیم که این رقم امسال به یک سوم کاهش پیدا کرده است؛ بنابراین باید با تسهیلات کم بهره و بلاعوض به دامدار کمک کنیم.
در حوزه بازدهی منابع تولید، چه آبی و چه خاکی، باید ویژه عمل کنیم. وضعیت بازدهی تولید در کشور بسیار پایین است. کاربریهای غیرمجاز زمینها را از حوزه کشاورزی خارج میکند. فرسایش آبی هم به دلیل استفاده از روشهای نادرس تولید، معضلی مهم در حوزه تأمین خاک است. در حوزه تأمین آب هم شیوههای سنتی استفاده از مصرف آب و خلأ عملکردی شدیدی که در این حوزه داریم، باعث شده تولید محصولات دامی و کشاورزی در کشور به شدت کاهش یابد.
بختیاری زاده: اگر رسانه ها را مقداری کنکاش کنیم، میبینیم که مشکلات ما را هر بار به یک سو جهت دهی میکردند. مثلا در حال حاضر که اوضاع دامدار اصلا خوب نیست، وضعیت کشاورزی هم اصلا خوب نیست و نباید صرفا به یک حوزه توجه کنیم. در کشاورزی باغدار و مرغدار هم وضعیت مناسبی ندارند. اما اکنون قرار است به وضعیت دامداران بپردازیم.
دامداری اکنون به این صورت است که روی هر کیلو گوشتی که به فروش میرسد، دامدار ضرر میدهد. در واقع از جیب دامدار به جیب دولت یارانه پرداخت میشود. گاهی رسانه موضوع انحرافی خشکسالی را مطرح میکنند، اما مگر خشکسالی یک موضوع یک ساله یا دو ساله است؟ کشور ما در منطقه خشک قرار گرفته و خشکسالی امری همیشگی است. سالهای ترسالی متمادی نداشته ایم که یک مرتبه با مساله خشکسالی مواجه شده باشیم. زمانی که باید یک سیر بلندمدت برای این موضوع طراحی میشد، بخش کشاورزی و دامداری رها بوده و هیچ وقت سیاست گذاری صحیحی در این زمینه انجام نشده است.
اکنون قیمت گوشت گوسفندی در هر کیلو برای دامدار ۱۴۰ هزار تومان درمی آید، با سود ۲۰ درصدی که سود حداقلی است حساب کنیم، قیمت گوشت بدون حساب دلالها و واسطه ها، باید با قیمت حدود ۱۷۰ هزار تومان به دست مشتری بعدی برسد. نکته اینجاست که ما امروز و یک باره متوجه این مساله نشده ایم. در واقع دامدار مانند رزمندهای است که دولت به خط مقدم جبهه فرستاده بدون آنکه به او تدارکات برساند حتی از جیب این رزمنده هم چیزی برمی دارد.
در حوزه کشاورزی هم به همین شکل است. الان فصل برداشت گندم است. شرایط کشاورزان به گونهای است که اگر گندم نکارند و همان علوفهای را که خدادادی از زمین میروید، بفروشد، سودی که کشاورز به دست میآورد بیشتر از سود کاشت گندم است. محصولی که در نهایت باید با ضرر به دست دولت بدهد. در سالی که عملا حدود ۷ میلیون تن کمبود گندم داریم، کشورهای اطراف مان هم کاهش تولید داشته اند، همه دلسوز کشاورز و دامدار شده اند.
ندری: واقعیتی که وجود دارد این است که ما امسال با مشکل خشکسالی مواجهیم. تولید علوفه کاهش پیدا کرده و نمیتوان این موضوع را نادیده گرفت. از طرف دیگری تقویت کشاورزی و زارعت یک پایه و اساس برای تقویت صنعت دامپروری و دامداری است. در واقع زمانی که کشاورزی ما رشد کند و علوفههای باکیفیت بتوانیم تولید کنیم، یعنی کمک کرده ایم به تولید نهادهای دامی در کشورمان.
یکی از مشکلات در حوزه دامداری، آموزش ندیدن بسیاری از دامداران است. معمولا در انتخاب نژاد دام که سازگار با منطقه آب و هوایی باشد، دامداران دچار اشتباه میشوند. مثلا بسیاری از دوستان ما در مناطق جنوبی کشور دامهایی انتخاب میکنند که با مناطق گرم سازگار نیست و بنابراین از آن دام، تولید گوشت و لبنیاتی که انتظار داریم، صورت نمیگیرد. تکنیکهای تولید مثل دام برای بسیاری از دامداران ناشناخته است و نمیدانند که کدام خوراک باعث سقط جنین دام میشود و گاهی در اواخر دوره آبستنی یونجه و نان کپک زده برای خوراک دام استفاده میکنند که با مشکل سقط جنین زیادی مواجه میشوند.
حیدری: به نظر میآید دامداری هوشمندانه تخریب میشود. مدتی بود واردات گوشت بسیار بود و از طرف دیگر واردات نهاده ممنوع شد. در صورتی که برای تولید داخلی گوشت و لبنیات، باید واردات نهاده بیشتر میشد و از واردات گوشت جلوگیری میشد. اما سیاست گذاران تصمیم گرفتند که محصول نهایی را وارد کنند، چون تولید محصول نهایی داخل کشور به صرفه نبود. بد نیست به کشتارگاه نگاهی بیندازید؛ دام سنگین و سبک درحالی به کشتارگاه میرود که باردار است! چون نگه داری دام باردار برای دامدار صرفه اقتصادی ندارد.
بله درست است که برخی نژادهای دام مانند رومانوف در ایران تاب آوری ندارند. این نوع دامها اغلب در کانادا، اوکراین و فرانسه باید نگهداری شوند. باید برای این نوع دامها در ایران کولرگازی بگذاریم و رسیدگیهای بسیار دیگر نیاز است تا دام بتواند رشد کند، زادوولد داشته باشد و شیر کافی بدهد. در این میان، نهاده و جو هم که وارد نمیشود و باید با قیمت گزاف خریداری کنیم. در حالیکه دولت گوشت را با ارز ۴۲۰۰ تومانی وارد میکند و ارزان تمام میشود. معلوم نیست که نگهداری دام صرف ندارد و در این شرایط دامدار تصمیم میگیرد که دام باردار و مولدش را هم به کشتارگاه بفرستد.
این درست است که برخی از دامداران نان خشک کپک زده به دام خود میدهند. اما دلیل آن چیست؟ از این است که دامدار نهاده ندارد. با جوی ۷ یا ۶ هزار تومانی برای گوسفندان، چقدر باید هزینه کند تا گوسفند به اندازه کافی جو خورده باشد؟
از طرف دیگر باید دام را بیمه کنیم در حالیکه بیمه گذار تعهد مالی خاصی ندارد. مواردی که در بیمه نامه به عنوان مسئولیت بیمه گذار قید شده، اجرا نمیشود. دولت هم وعده نهاده تازه به ما میدهد که محقق نمیشود. در این صورت ما فقط جیب بیمه گذار را پر میکنیم. وقتی دام را بیمه میکنیم، به ما وعده اختصاص کنستانتره میدهند، اما صرفا سه کیلو کنستانتره به ما میدهند. با این مقدار آیا میشود غذای دام را تأمین کرد؟ با این هزینههایی که برای دامدار درنظر گرفته شده، کار ضرر در ضرر است.
اگر سیاست گذاریها به این شکل پیش برود، نسل کشی در گوسفندان اتفاق میافتد. آینده دامداری در کشور ما به مراتب بدتر خواهد شد.