کد خبر:۹۷۲۸۷۷
یادداشت دانشجویی|

بحران آذربایجان، گل به خودی تاریخی ایران

واقعیت تلخ این است، اسرائیل از هر لحاظ برای اقدامات اطلاعاتی، نظامی و اقتصادی علیه ایران در آذربایجان بنگاه­ های کوچک و بزرگ را پراکنده است.

بحران آذربایجان، گل به خودی تاریخی ایران

گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، علی بهی؛ رفتار خصمانة دولت جمهوری­ آذربایجان، علیه دولت ایران را نباید در پوشش مسائل قوم­ گرایانه یا ملی­ گرایانه خلاصه کنیم. وقتی به روابط تاریخی اسرائیل و آذربایجان نگاه می­کنیم، آمار و ارقام سیلی محکمی به نخبگان سیاسی ما می­زنند! ۷۰ درصد صادرات منابع انرژی آذربایجان، عمدتاً از طریق خطوط نفتی و گازی به اسرائیل می‌رود و البته سالانه میلیاردها دلار تسلیحات نظامی در اختیار ارتش آذربایجان قرار می­گیرد و برند اسرائیل آن­ها را با خود یدک می­کشد. این­ها تنها بخش کوچکی از روابط عمیق اطلاعاتی و نظامی اسرائیل با جمهوری­ آذربایجان است. شاید برای تمام­کردن این بحث صحبت­ های لیبرمن، وزیر امورخارجة وقت اسرائیل در سال ۲۰۱۱، کافی باشد. او گفت: برای اسرائیل، آذربایجان از فرانسه و لبنان هم مهم­تر است.

 

 

واقعیت تلخ این است، اسرائیل از هر لحاظ برای اقدامات اطلاعاتی، نظامی و اقتصادی علیه ایران در آذربایجان بنگاه ­های کوچک و بزرگ را پراکنده است. در پس همة این اقدامات پاسخ دولت ایران نه ­تنها خنثی ­کننده نبوده، بلکه همان­طور که در سال­های اخیر این را دیدیم. به مثابه یک گل به خودی بزرگ، در دقایق حساس رقابت بوده است. نقشة خاورمیانه را باز کرده و از  متخصصان و اساتید  ژئوپلیتیک در خاورمیانه بخواهید اندکی از اهمیت منطقة قره‌باغ برای نفوذ تجاری و نظامی ایران توضیح دهند. یکی از اساسی ­ترین خطوط انرژی ایران در خاورمیانه از خاک ارمنستان به خصوص قره باغ می­گذرد، به لحاظ اطلاعاتی و نظامی به صورت تاریخی در دهه­ های اخیر، ارمنستان حیاط خلوت ایران محسوب شده و مانند یک پل بر روی نقشه، گروه­ های کور نظامی و اقتصادی ایران به خصوص در دوران تحریم­ ها را باز کرده ­است.

 

 

هر آنچه اطلاعات بیشتری از روابط تاریخی ارمنستان و ایران به دست می‌آوریم بیشتر شگفت ­زده می­ شویم که برخی از سران نظامی کشور یا حتی ائمة جمعة شمال غربی کشور که عمدتاً در شهرهای آذری­نشین هستند، در جنگ ارمنستان و آذربایجان، قره­باغ را متعلق به آذربایجان دانستند و در این جنگ استراتژیک، از آذربایجان حمایت کردند! ایران خط مرزی خود با ارمنستان را تقریباً از دست داد، در واقع یکی از حساس­ترین مناطق سیاسی و نظامی خود را در کاغذ کادویی، به آذربایجان تقدیم کرد، گرچه اسرائیل بود که کاغذ کادو را با ولع و فرصت­ طلبی باز کرد.

 

 

 اما چرا چنین شد؟ توهّم نخبگان سیاسی ایران در این بود که با حمایت تلویحی از آذربایجان در جنگ قره­ باغ بتوانند اندکی از نفوذ تاریخی اسرائیل در این کشور بکاهند و خود را به عنوان متحدی جدید یا حداقل همسایة  مصلح  برای دولت آذربایجان مطرح کنند، اما همان­طور که اشاره شد وابستگی اقتصادی، نظامی و اطلاعاتی اسرائیل و آذربایجان محکم­تر از آن بود که دولت­مردان ایرانی و نظامیان ایران تصور داشتند.

 

 

حال بعد از چند ماه کار به جایی رسیده که نمایندة ولی­ فقیه در آذربایجان پذیرفته نمی­شود! مقامات دولت ترکیه و آذربایجان هر روز با رجزخوانی به احساسات قوم­گرایانه و تجزیه­ طلبانة هموطنان آذری­نشین ایران دامن می زنند و از سوی سیاستمداران ایرانی تنها سردرگمی و حیرت موج می­زند، بعد از انقلاب­اسلامی همواره مناقشه­ های جدی بين ايدئولوژی و منافع ملی بلندمدت وجود داشته­ است. یکی از نمونه ­های آن، نزاع ارمنستان و آذربایجان بود که در نهایت ایدئولوژی پیروز شد و متأسفانه پل ارتباطی ایران و غرب، در اختیار هم­پیمان تاریخی اسرائیل افتاد. اما در پس همة این آمار و ارقام و آه و افسوس آیا راه­حلی هم باقی مانده؟

 

حل مسئله صرفاً در اختیار ایران و آذربایجان و ارمنستان و ترکیه یا گرجستان نیست، در حال­ حاضر تمامی گره های نزاع بین تهران و واشنگتن کور شده­ است و حل بسیاری از بحران­ های سیاست خارجة ایران به  باز شدن این گره­ها بستگی دارد، در شرایطی که هم­ پیمانان تاریخی ایران در خاورمیانه که موجودیت خود در سال­های اخیر را مدیون دولت جمهوری­ اسلامی هستند، از دادن بدهی ­ها و پول نفت ایران واهمه دارند، در شرایطی که روسیه و چین به اساسی­ ترین تعهدات خود در قبال ایران هم عمل نمی­کنند، و حتی رئیس مجلس ایران را راه نمی­دهند، در شرایطی که مقامات کشورهای غربی دیگر به صورت رسمی مقامات بلندپایة خود را به تهران نمی­فرستند، و دیگر از احیای برجام  صحبتی نمی‌کنند، تنها راه­حل موجود برای ایران این است که اختلافات ژئوپلیتیک و منطقه ­ای خود را با واشنگتن، نه حل، بلکه تعدیل کند و هم ه­چیز در گرو لغو تحریم ها خلاصه می‌شود.

 

 

واقعیت این است که عزت نفس دولت ایران هرروز کم­تروکم­تر می‌شود، وقتی دوستان نمی‌توانند به کری خوانی های قومی ترکیه و آذربایجان حتی در سطح دیپلماتیک پاسخ  بدهند، وقتی از محکوم کردن جنایات طالبان در افغانستان طفره می­روند و از همه مهم­تر شهامت مداخلة نظامی در قره­باغ به نفع خود را هم ندارند، و نسبت به خرابکاری­ ها و ترورهای مکرر اسرائیل در خاک ایران سکوت تلخ می‌کنند،  همه و همه یعنی فروریختن عزت  نفس ملی. شاید اعتماد به نفس در سخنرانی­ها باشد، ولی عزت نفس نه!

 

 

سیاست رفع تحریم ها می‌تواند همه چیز را به نفع دولت­مردان ایرانی عوض کند، البته متأسفانه تنها چیزی که این روزها به مقامات بلندپایة ایران آرامش می‌دهد، بنیان‌های ایدئولوژیکی است که سال­ها از آن استفاده کردند، متأسفانه دیگر پاسخگوی تناقضات سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی امروز ایران نیست، به اصطلاح تاریخ مصرفش رو به اتمام است. نمی­دانم کی؟ نمی‌دانم چطور؟  اما  دولت فعلی و نظام جمهوری اسلامی ایران، برای آیندة کشور باید واقعیت ­ها را به تلخ­ ترین و سخت­ ترین شکل ممکن در آغوش بگیرد و خود را از آغوش ایدئولوژی برهاند.  آری، قطعاً اعتماد دوباره به واشنگتن از هر لحاظ برای سران نظام احساس وحشت ایجاد می­کند، اما قطعً بی اعتمادی بخش عظیمی از مردم به حاکمیت، خطرناک‌تر و ترسناک­تر است.

 

 

حال دولت ابراهیم رئیسی وابسته به جناح راست، آرام­ و آرام واقعیت­ها را می­بیند، این امید وجود دارد که طی سال­ های آتی، نه یک دولت اصلاح طلب، بلکه این بار یک دولت اصولگرا با تمام واقعیت ­های سیاست خارجی ایران روبرو شود و برعکس بسیاری از جوانان، من این را یک فرصت بی‌نظیر می­بینم، چراکه دولت مردمی و مجلس انقلابی دیر یا زود متوجه خواهد­شد که بدون رفع تحریم ­ها، تجارت آزاد بین­ المللی، روابط کم تنش با غرب، ایدة اقتصاد مقاومتی و اقتدار نظامی، سرابی بیش نخواهد­بود. خوشبختانه این بار دیگر دولت اصلاحح طلب قرار نیست کل سنگینی بار مسئولیت ایجاد رابطه با غرب و آمریکا را به دوش بکشد، بلکه این بار دولت و مجلس کاملاً اصولگرا وحاکمیتی یکدست، باید تماماً گره­ های سیاست خارجی را باز کند و امیدواری من است که در این دورة تاریخی، راست­گرایان این مسیر صعب‌العبور را حل کنند، چرا که این بسیار بهتر از آن است که دولت چپ­گرا این کار را انجام دهد، چرا که دیگر در این توافق نهایی  هیچ بهانه ای نمی­تواند وجود داشته ­باشد و در آینده اقتدار­گرایان  نمی­توانند آن را ضدّ منافع ملی به شمار آورند، چرا که اصولاً اصلاح­طلبی یا حتی ساختار میانه ­رویی در حاکمیت وجود ندارد. در نهایت بی­صبرانه منتظر ماه­ها و سال­های آتی دولت مستضعفان هستم و امیدوارم بعد از اشتباهات استراتژیک و گل به خودی­ های ناباورانه،­ بعد از سوت پایان این­بار ایران باشد که به بازی برگشته و مانند فرصت سوزی طارمی مقابل پرتقال در جام جهانی، سال­ ها افسوس فرصت­ های از دست­ رفته را نخوریم.

 

 

علی بهی - دانشجوی کارشناسی مدیریت بازرگانی دانشگاه شهید­باهنر

انتشار یادداشت‌های دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروه‌ها و فعالین دانشجویی است.

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار