به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، میزگرد بررسی علل سیاستزدایی از دانشگاه به همت بسیج دانشجویی دانشگاه تهران و با حضور مرتضی کیا، سجاد صفار هرندی و امین فرجاللهی در دفتر بسیج دانشجویی دانشگاه تهران برگزار شد.
مرتضی کیا، مدیر مدرسه شرفالدین، در این میزگرد گفت: باید گفت فقط نهاد دانشگاه نیست که سیاستزدایی شده است و خیلی نهادهای دیگر درگیر این مسئله شدهاند. مسئله ما صرف امنیتی شدن دانشگاه تهران نیست؛ بلکه این است که همه بخشها و قسمتهای کشور اعم از اقتصادی، فرهنگی و سیاسی و امثالهم امنیتی شده است.
وی در ادامه افزود: برای حل سیاست زدایی بخشهای مختلف کشور، باید نیروهای امنیتی به جایگاه خود بازگردند و اگر این روند ادامه داشته باشد، مسائل امنیتی ما نیز به خطر میافتد و حکمرانی کشور دچار مشکلاتی میشود. به نوعی باید گفت که ما در سیاست به احزاب، در فرهنگ به افراد فرهنگی، در اقتصاد به کارشناسان و تجار و در بخشهای دیگر به افراد متخصص همان عرصه نیاز داریم. اما متأسفانه امروزه هرجا را نگاه میکنیم، افراد امنیتی حضور دارند.
کیا ادامه داد: مسئله ما دانشگاه تهران و رئیس آن یا دانشگاههای دیگر نیست. ما دچار یک لوپ معیوب تاریخی هستیم و بعد از هشت سال جنگ تحمیلی، کشور بین دو نهاد سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات جابهجا میشود و در همه عرصهها این دعوا وجود دارد و از لحاظ حکمرانی دچار یک بیماری پیچیده شدهایم و پس زدن این نهادها از جایجای کشور، کار آسانی نیست.
وی در پایان بیان کرد: ما اگر به معنای واقعی کلمه دلسوز نظام هستیم، باید دست روی مسائل اصلی بگذاریم و مادامی که به این روش جلو برویم، نمیتوانیم بسیاری از مسائل را حل کرده و نهاد مستقل داشته باشیم.
همچنین امین فرجاللهی، پژوهشگر، روزنامهنگار و فعال رسانهای در این میزگرد بیان کرد: هر مدیری نیاز به یک کارنامه دارد و این سیاست اصلی دانشگاهها را رقم میزند. متأسفانه رئیس دانشگاه، دانشگاه را به مثابه یک سکوی جهش میبیند. مهمترین اتفاقی که برای مدیران دانشگاه تشنج ایجاد میکند، فعالیتهای سیاسی است و بهترین اتفاق برای یک مدیر دانشگاه، به جای حل کردن صورت مسئله، پاک کردن آن است. ابتدا باید واقعیت فضاهای دانشگاه را دید و آن را مدیریت کرد. مدیری که تمام فضای دانشگاه برای آن مهم است با مدیری که هیچ چیز جز فضای شخصی خود برایش اهمیت ندارد، تفاوت بسیار دارد. دانشجویان میآیند و میروند، اما لابیهای بزرگی در دانشگاهها همیشه هستند. ما به خاطر عدم دانستن برخی اطلاعات تاریخی دانشگاهها، همیشه در مسیرهای غلط میافتیم.
وی در ادامه افزود: اتفاقی که افتاد این بود که مسئله سیاستزدایی، مطلوب نظام به غیر از برخی دستگاهها و رهبری شد و فضا به این سمت رفت که حتی بسیجیان نیز در کمیته انضباطی دانشگاهها نامه داشتند. چیزی که در حال حاضر لازم است، این است که تشکلهای دانشجویی باید به سیاستزدایی دانشگاهها ورود کنند و جلوی آن را بگیرند. همچنین در روابط ما بسیجیها با سپاه باید بازتعریفی صورت بگیرد.
فرجالهی اظهار کرد: قبل از گسترش فضای رسانهای، بسیج دانشجویی در کف دانشگاهها حضور گسترده داشت؛ اما بعد از مدتی وارد فضای رسانهای و از کف دانشگاه غافل شد و این ضربه بسیاری به ما زد و بچهها بیشتر کنشگر رسانهای شدند. قبلاً مدیران دانشگاه از فضای رسانهای علیه آنان میترسیدند، اما در حال حاضر دیگر اهمیتی برایشان ندارد.
او در پایان گفت: فهمی که ما از فضای دانشجویی داریم، شاید خیلی از مسئولین و دستگاهها ندارند. مدیریت سیاستزا، مدیریت زر و زور و تزویر است. ما نیاز به یک خوانش تاریخی برای افزایش سواد خود داریم و تا زمانی که این مسئله نباشد، با بحران مفهوم مواجه هستیم.
سجاد صفار هرندی، عضو هیئت علمی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی نیز در این میزگرد بیان کرد: یک زمانی در دهه هشتاد، یکی از روزنامهنگاران معروف ایرانی یعنی آقای قوچانی، یک گزارشی نوشت که در آن اشاره کرد که جنبش دانشجویی یکی از نشانههای عدم توسعهیافتگی ایران است و مسیر درست فعالیت سیاسی در احزاب است و دانشجویان میتوانند در شاخههای دانشجویی و جوانان آن عضو شوند. ایشان میگفت که چرا یک جوان در اوایل دهه سوم زندگی خود و بدون تجربه، باید بتواند فضاهای سیاسی را راهبری کند؟ منظور آقای قوچانی بیشتر دانشجوهای تندرو و دفترتحکیموحدتیها بودند که ماجراهای زیادی داشتند، اما در آن زمان ذهن خیلی از ما بسیجیان را درگیر خود کرده بود. در حال حاضر زمان زیادی از آن مقاله گذشته است، اما بنده همیشه در بحثهای دانشجویی به آن فکر میکنم. من معتقدم حرف آقای فوچانی صحیح است به شرط اینکه تصویری که ایشان از جنبش دانشجویی برای راهبری جامعه معرفی میگند، وجود داشته باشد. به عبارتی این مسئله با این فرض است که جنبش دانشجویی خود را در قامت رهبری فضای سیاسی کشور میبیند.
وی در ادامه گفت: من معتقد هستم که جنبش دانشجویی با ذائقهی خود میتواند به نحوی عمل کند که نقش مثبت و سازنده در فضای کشور داشته باشد. دانشجو میتواند و باید به مثابه هشداردهنده و وجدان جامعه و به نوعی نفس لوامه عمل کند و این با نقش رهبری فضای سیاسی متفاوت است. دانشجویان درگیر کسب درآمد و روزمره برای معیشت خود نیستند و فرصت این کار را خیلی ندارند. این دانشجو ظرفیت و توانایی نقادی و نقش نفس لوامه را دارد تا جامعه خالی از ارزشهای والای انقلاب نشود. روندهایی وجود دارد که نشان میدهد نقش واقعی دانشجو و دانشگاه در حال کمرنگ شدن است و جایگاه دانشجو و دانشگاه به نحوی در حال تغییر است که دیگر آن نقش سیاسی قبل، دیگر کاربردی ندارد.