گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو_مرضیه انبری؛ فضای مسجد تاریک بود. نور سبزرنگ و قرمز رنگی که اطراف محراب بود دیده میشد. مداح در حال روضه خواندن بود و صدای گریهی زن و مرد در هم آمیخته شده بود. پشت پرده در قسمت زنانه صدای سر و صدای بچهها نیز میآمد. بعضی بچهها در حال بازی کنار در ورودی بودند. زن مسنی که گویا از خدام مسجد بود مدام به آنها میگفت: «برید پیش مادراتون مگه اومدین شهربازی؟» بعضی بچههای کوچکتر در کنار مادرانشان نشسته بودند و با تعجب اطراف را نگاه میکردند. مداح روضهاش را تمام کرد. صدای سینه زنی بلند شده بود. پسر بچهها به سمت قسمت مردانه دویدند. چند زن جوان سرشان را میچرخاندند و دنبال فرزندانشان میگشتند تا آنها را کنار خود بنشانند. یکی از خانمها دخترش را صدا میزد: «بیا اینجا اینقدر تو دست و پا نباش».
باورهای متناقض درباره کودکان و مسجد
یک باور قدیمی نزد طیف متشرع جامعه این بوده است که در سنت پیامبر اکرم (ص) به خاطر مسائل مربوط به طهارت از آوردن کودکان به مسجد نهی شده است و به خاطر همین باور نیز در طول سالهای متمادی با پیشفرض اینکه مساجد فقط میزبان بزرگسالان هستند این اماکن ساخته میشدند. در نتیجه توجهی به حضور کودکان و همچنین زنان دارای فرزند خردسال نمیشد. در حالی که در متون دینی ما مثل مستدرک الوسائل اشارات متعددی شده است به اینکه پیامبر (ص) به خاطر صدای گریه بچه نماز را سریعتر میخواندند تا والدین آن کودک به او برسند. البته که مشکلات مدیریت و ساختاری مساجد به عنوان مهمترین مرکز انجام مناسک عبادی شامل ابعاد مختلفی میشود. پیش از این ما در سلسله گزارشات «مادران تنها» درباره مشکلات مربوط به معماری و مدیریت مساجد گزارش مفصلی را با محوریت مشکلات زنان برای استفاده از اماکن مذهبی را منتشر کردیم. اما در گزارش پیش رو بنا داریم درباره حضور کودکان در مسجد بیشتر بحث کنیم و تدابیری را که میتوان با کمک آن فضا را برای حضور مادر و کودک مناسب سازی کرد نقد و بررسی نماییم.
بخوانید: نیمهی زنانه مساجد، دور از دسترس، کوچک و نازیبا / مادر و کودک را از مناسک عبادی حذف نکنیم
ظرفیت بالقوه مساجد برای حضور کودکان
موضوع گزارش پیش رو یعنی پذیرش کودکان در مساجد و مراکز عبادی از دو وجه قابل توجه است. از یک طرف باید از پتانسیل مسجد برای تربیت دینی کودکان استفاده کرد و از سوی دیگر وقتی یک مکان به عنوان محلی برای صحبت از دین و فرهنگ پذیرای کودکان نباشد یعنی پذیرای مادران هم نیست. به صورت غیر مستقیم به زنان متشرع این پیام مخابره میشود که علیرغم شعارهای مختلف فرزندآوری که توسط تریبونهای دولتی و مذهبی داده میشود، مادران مادامی که کودک خردسال دارند حتی از رفتن به مسجد و شرکت در مثلا مراسم شبهای قدر نیز محروم هستند. زیرا نحوهی مدیریت مساجد، همانند بسیاری از عرصههای مذهبی_فرهنگی دیگر، همپای تحولات انسانی، یعنی میل روز افزون زنان به حضور متعارف بیرون از خانه، تغییر و تحول نیافته است؛ و این مشکل به سهم خود اسباب خانه نشینی مادران و چه بسا نارضایتی آنها از نقش مادرانه خود را فراهم میکند. درباره اینکه چه کسی یا چه کسانی و حتی چه دستگاهی باید مراکز عبادی را برای حضور اقشار مختلف مردم اعم از کودکان و بزرگسالان مناسب سازی کند نظرات متفاوتی وجود دارد. انجام برخی اقدامات برای تغییر و تحول در فضای مساجد نیازمند صرف بودجه است. اما به جهت اینکه مسجد یک نهاد مردمی است فعالان فرهنگی که سالهای متمادی در مساجد فعالیت داشتهاند تجربیات ارزنده و نظرات پختهای در این زمینه دارند. برای تهیهی این گزارش ما با یکی از مادران فعال که سالهای متمادی در مسجد فعالیت داشته است گفتگو کردیم. حمیده اذعان داشت که بخش قابل توجهی از سالهای کودکی، نوجوانی و اکنون جوانی او در مسجد سپری شده است و وی همواره به مشکل طرد کودکان از مسجد و به تبع آن طرد مادران توجه داشته است. او برای ما از اقدامات رو به جلوی خود و دوستانش برای پذیرش کودکان در فضای مساجد روایت کرد و از مسائل زیربنایی که زمینهساز این سوء مدیریت فرهنگی است سخن گفت. حمیده بیان کرد مادر او کلیددار مسجد است و به خاطر همین تقریبا در مسجد بزرگ شده است؛ صحبتهای خود را با نقل از گذشته و روایت یک تجربه اولیه، اما موفق در مسجد لولاگر تهران شروع کرد: «آن موقع که من مدرسهای بودم، مهد کودک خیلی کم بود. مادرم مسئول یک مهد کودک بود و من تقریبا در مسجد بزرگ شدم. هشت سالم بود که مسجد محل تاسیس شد و من مدت زمان زیادی را در مسجد گذراندم و با بچهها کار میکردم. ما تبریز بودیم و بعد که ازدواج کردم و به تهران آمدم، به هیات مسجد لولاگر میرفتیم. آن موقع که بچه نداشتم، یک مسئله بود، ولی بعد که خودم بچه دار شدم، دیدم که واقعا دوست ندارم که فرزندم وقتی روضه مکشوف خوانده میشود و چراغها خاموش میشود، آنجا باشد. ضمن این که دوست ندارم بچهام مدام از طرف آدمها هیس و ساکت باش و اینها بشنود. دوست داشتم علاوه بر این که بچهام در یک فضای معنوی حضور داشته باشد، از آسیب هایش هم جلوگیری کنم و محدودش نکنم.»
وقتی صحبت از حضور بچهها در مساجد میشود، جدا از حضور تقریبی آنها در مناسک عبادی همواره مشکل فضایی برای کودکان خردسال که والدین آنها به مساجد مراجعه کردهاند به چشم میخورد. آنچه حمیده از مسجد لولاگر روایت کرد حاکی از پذیرش کودکان و همکاری امام جماعت آن مسجد و دیگران برای حل این مشکل بود: «من به مسئولین پیشنهاد دادم که شما یک فضایی را به من بدهید و من این جا با بچهها کار میکنم. سال اول هنوز بحث پخته نشده بود، ولی همهی ما کم کم به این نتیجه رسیدیم که چقدر خوب میشد اگر فضایی جداگانه برای بچهها در نظر میگرفتیم و مدام به آنها نمیگفتیم که ساکت بنشینید. سال بعد قبل از محرم به من گفتند که میتوانی بیایی؟ گفتم: چرا که نه. دفتر امام جماعت را به من دادند و فکر میکنم آن سال یکی از بهترین سالهای هیئت آن مسجد بود. یعنی دفتر امام جماعت تبدیل شد به مهد کودک و مسجد، چون در حال تعمیر بود، ما امکان توسعه داشتیم. من با چیزهای محدودی که در خانه داشتم، با سه ملحفه و لگو و بازیهای این شکلی، رفتم و به آدمها گفتم: بچه هایتان را بیاورید این جا. یک کاغذ هم زدیم که الان یادم نیست اسم مهد را چه گذاشتیم. کار به جایی رسید که یک شب نزدیک پنجاه بچه آنجا بودند و ما با آنها خمیر بازی میکردیم؛ قصه میگفتیم و روایت و داستان و بازی و شعر. خیلی خوب بود و خیلی تجربهی عالی شد. در فاطمیه این تجربه تکرار شد و کارهای مشترک زیادی با بچهها کردیم. یعنی بچههای مسجد را به کار گرفتیم و نوجوانهای مسجد، مسئولین مهد کودک شدند. این تجربه ثابت کرد که مسجد ظرفیتش را دارد. یعنی مسجدهای زیادی هستند که فضای اضافهی خیلی زیادی دارند، ولی استفاده نمیکنند. این تجربه از تجربههایی بود که در استفاده از امکانات مسجد خیلی موفق بود.»
پذیرش کودکان پیش نیاز تغییر و تحول فضای مسجد
در گزارش قبل مفصلا به برخی اشکالات سخت افزاری مساجد که باعث انصراف مادران داران فرزند خردسال از مراجعه به مسجد شده است صحبت کردیم. در این گزارش نیز به مشکلات معماری اشاراتی شد. حمیده در این باره عقیده داشت که سازندهی مسجد باید به این نکته توجه کند که هر مراجعه کنندهای با هر سن و سالی به تنهایی قادر به استفاده از قسمتهای مختلف مسجد باشد. او درباره چالشهای مادران و کودکان با ساختمان مسجد گفت: «دربارهی معماری، ما در مسجد برای بخش خانم ها، چالشهای زیادی داشتیم و داریم. اکثر خانمها به طبقهی بالا میروند. چرا باید این طور باشد؟ چرا ما طبقهی همکف نباشیم؟ وقتی هم که بالا هستیم، سرویس بهداشتی حتما طبقهی پایین است و پله اذیت میکند و بچهها مدام در حال رفت و آمد هستند. حتی یک بار من یک مطلبی دربارهی سرویسهای بهداشتی نوشتم که مثلا حتی خارج از مسجد، جایی که برای کودک درست شده، سکویی ندارد که خود بچه بتواند دست هایش را بشوید و مادر باید او را بلند کند. آن موقع که من آن مهد را راه انداختم، بچهی دومم را باردار بودم. بعد شما فکر کنید در آن بازه، یک بچه بخواهد به دستشویی برود. باید بلندش کنی که دست هایش را بشوید. واقعا کار سختی است. خلاصه این چالش وجود دارد که بچهها خودشان نمیتوانند از امکانات محیط استفاده کنند.»
اما ایشان پذیرش را فقط منحصر به ابعاد فیزیکی ندانست و نادیده گرفتن مادران و کودکان را در پهنهی وسیعتری دانست. یکی از مثالهای این مطلب حائل میان زنان و سخنران مسجد است. بسیاری از زنان تمایل زیادی برای شرکت در مراسمات مذهبی دارند. شاید در یک خانواده ایرانی مادر خانواده بارها در طول سال قرآن را ختم کند درحالی که پدر یا پسر خانواده این کار را انجام ندهد. با این حال مساجد از پذیرش مادران و کودکان آنها به خاطر فرار از زحمت مربوط به کنترل بچهها اجتناب میکنند. حمیده در این راستا ادامه داد: «این هم خودش چالشی است که مردها، زنها را در مسجد نمیپذیرند. شما در مسجد سخنران دارد صحبت میکند، سخنران را نمیبینی. من یادم هست که در مسجد دانشگاه تهران، حاج آقا قرائتی وقتی میخواستند صحبت کنند، پردهی جلو را مکنار میزدند که وقتی دارم صحبت میکنم، همه من را ببینند. این یکی از عاملهای جدی است که خانمها مشغول صحبت کردن میشوند. این یک جور نادیده گرفته شدن است. به هر حال بچه سر و صدا دارد. باید در همان بازهی نماز، در همان بازهی عبادت، جایی برای بازی بچهها وجود داشته باشد. مثلا در ماه رمضان، تعداد قابل توجهی برای جزء خوانی به مسجد میروند، ولی جایی نیست که مادر بچه را بگذارد و نشسته است توی خانه. چند سال پیش، یک خانه پیدا شد که در آن جزء خوانی میکردند، و یک جا را پر از اسباب بازی گذاشته بودیم که بچهها میرفتند و بازی میکردند. بچهها واقعا سر و صدا داشتند، ولی آدمی که جلسه را برگزار میکرد، نسبت به حضور بچهها گشودگی داشت. این خیلی مهم است.»
تبدیل مساجد به پایگاه اقتصادی
سواستفادههای اقتصادی از نهادها و نمادهای فرهنگی، دینی و ارزشی در سطوح مختلف جامعه قابل لمس است و نمیتوان منکر این پدیده شد. نگاه سود محور به اجزای مختلف جامعه مدتهای مدیدی است که مساجد، هیئتها و ... را نیز در برگرفته است؛ و این نگاه مجموعه یاد شده مثلا مساجد را از کاربرد فرهنگی خود تهی میکند تا جایی که بحث از حضور کودک در این محیط و آسایش مادران عجیب مینماید. در خلال گفتگو با حمیده نیز به این مسئله اشاره شد. وی از کاربرد درآمدزایی مساجد گفت و این موضوع را عاملی دانست که مسجد را تبدیل به فضای کاملا مردانه و سودمحور میکند که پذیرای کودکان نیست، چه رسد به اینکه وقت و هزینه صرف ایشان شود. او مساجد تازه تاسیس را بیش از سایر مساجد مبتلا به این موضوع دانست و توضیح داد: «الان مسجد محل کاسبی شده است. یعنی من و شما با هم یک مسجد میزنیم؛ مثل وقتی که میخواهیم یک پاساژ بزنیم. یک مسجد میزنیم با چند تا مغازه در اطرافش و در این مسجد هم از قبل مغازهها و هم از قبل عزاداری، پول در میآوریم. برخی از مساجد مغازه دارند یا کنار مسجد یک تهیهی غذا هست. یک چیز خیلی عادی است. هم برای مراسمات خودشان؛ هم برای مراسمات ختمی که شام میدهند. آیا هزینهی برگزاری یک مراسم ختم در مسجد کم است؟ یعنی شده یک کاسبی هیئت امنایی. پول میدهیم و ساختمان میسازیم. حالا اسمش مسجد است. همان طور که مغازه را اجاره میدهی و پول در میآوری، مراسم برگزار میکنی و پول در میآوری. یعنی متاسفانه سرمایه داری در لابه لای تمام کارکردهای دین هم نفوذ کرده و نگاه تربیتی در آنها بسیار ضعیف است. البته مساجدی که بازهی ساختشان به قبل از ما میرسید، این طور نبودند، ولی مساجدی که بعدها توسط هیئت امناء درست میشوند؛ با توجیه این که مسجد خرج دارد چنین کارهایی میکنند.»
آمیختگی مسجد با نیازهای مردم برای احیای فضای فرهنگی
با اوضاف ذکر شده که باعث به حاشیه رفتن بعد تربیتی و فرهنگی برخی مساجد شده است؛ به نظر میرسد این مساجد نیازمند آمیختگی با زندگی روزمره اقشار مختلف مردم هستند تا به حالت ایده آل خود برگردند. در برخی مساجد افراد فعال استفادههای متعدد فرهنگی و اجتماعی از این فضا میکردند، مثلا برای اوقات فراغت نوجوانان در تابستان. اکنون سازمانهای فرهنگی و اجتماعی دیگر محل انجام این کارها شدهاند. درحالی که هنوز هم مساجد این ظرفیت را دارند. حمیده در بخش پایانی صحبتهای خود به این موضوع اشاره کرد و افزود: «مثلا در تهران سرای محلات زده اند که در شهرستانها من ندیده ام. سرای محلات توسط خود اهالی اداره میشود. مثلا تو میگویی که من بلدم چرم دوزی یاد بدهم. کس دیگری میگوید که من بلدم نمدبافی یاد بدهم؛ قرآن یاد بدهم و.... خود اهالی میآیند و با هزینهی کم به خود اهالی درس میدهند. آیا مسجد این قابلیت و ظرفیت را ندارد؟ دارد. من خوب یادم هست که بچه بودم و در تابستان اهالی میآمدند و چیزی که بلد بودند را با یک هزینهی خیلی کم به اهالی یاد میدادند. مسجد میتواند، ولی نمیخواهد. این که چرا نمیخواهد، مطالبهی عمومی خیلی مهم است. من واقعا به این قائل هستم. مسجدی هم که دوستان من در آن، این حرکت را انجام دادند، چون جمعیت را زیاد کردند و گفتند که ما میخواهیم بیاییم مسجد و کار کنیم.»
به هر جهت زمانی که در سطح جامعه شعار تکریم مادران و همچنین ایجاد شهر دوستدار کودک داده میشود اگر در اجرای این ماموریت نگاه سکولاریزهای دنبال نشود؛ در مییابیم که مسجد نیز یکی از اماکنی است که باید درهای آن بر روی مادران و کودکان باز باشد و تحقق این مسئله بیش از اینکه نیازمند بودجه باشد نیازمند همراهی و همدلی است. با اوصاف یاد شده به نظر میرسد هرچقدر مساجد از نگاه اقتصادی و کسب درآمد با استفاده از فضای مسجد فاصله بگیرند و با نیازهای واقعی فرهنگی و اجتماعی مردم آمیخته شوند زمینه برای حضور زنان و مردان و تمام گروههای سنی، یعنی یک خانواده کامل در مساجد فراهم میشود. از سوی دیگر تجربیات فعالان فرهنگی نشان میدهد که ظاهرا توان گروههای مردمی و ائمهی جماعت از قوانین و بودجه سازمانهای مختلف دولتی نظیر سازمان تبلیغات اسلامی، اداره اوقاف و ... برای اصلاح مدیریت مساجد بیشتر است؛ و جوانان داوطلب باید تعادل را به مهمترین مرکز عبادی بازگردانند.