گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو- محمدمهدی شفایی مبارکه ، دبیر کمیته بینالملل اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل: اکنون جهان در وضعیتی است که دوران گذار را به گونهای سخت و طاقت فرسا طی میکند. از جهتی انتخابات آمریکا نشان داد مسیر دموکراسی در این کشور به هیچ عنوان، برخلاف تمامی شعارهای این سالهای غربی ها، مسیری هموار نیست و از طرفی دیگر هم نگاه جهان به غرب و دموکراسی غربی در حال تغییری دوچندان است.
ایالات متحده که در مسیر هماهنگیها و همچنین رویدادهای مختلف سعی در نشان دادن اقتدار خود میکرد، امروز در حال غرق شدن در جنگ اوکراین و جنگ غزه است و هر روز بیشتر در این باتلاق فرو میرود. نگاه اندیشمندان غربی نیز به چنین رویدادهایی را باید از دل اندیشکدههای صهیونیستی و فشار سیاسی آنها پیگیری نمود. در بهترین تحلیلها نگاه غرب بدون هیچ محدودیتی ادامه نبرد و جنگ در این جبهه هاست تا بتواند با جنگی موجودیتی، هژمونی غرب را در کل جهان حفظ نماید.
وضعیت فرهنگی در غرب رو به سمت اضمحلالی پیچیده نهادهاست و رویکرد گفتمانی غرب نیز آنچنان که باید و شاید همانند قبل خریداری ندارد. غرب آسیا و ملل این مناطق میخواهند از زیر بار این ترومای عظیم غربی و آمریکایی خارج شوند و جهان نوینی را در بستر سیاسی جدید پی ریزی نمایند. این را به راحتی از عملیات طوفانالاقصی به عنوان یک تحرک عظیم هویتی میشد برداست کرد. با چنین دیدگاهی باید با رویدادهایی بسیط و انگارههایی عمیق مسیر عبور و مرور سیاسی را هموار نمود. متحدین ایدئولوژی را تقویت کرد و به کمک آنها سیر عبور از این پیچ تاریخی را هموار ساخت. از جهتی باید دایره متحدین استراتژیک را نیز گسترش داد و با این امکان راههای دستیابی غرب به رویکردی متأثر ار اجماع سازی را با شکست مواجه کرد.
اینک که دنیا در گیر و دار انتخابات ایالات متحده، نگاه به چنین اتفاقاتی را از ذره بین اقتدارگرایی نگاه میکند، باید مسیر این گرایش را به سمت و سوی نظمی نوین هدایت کرد و راهکار این اتفاق نیز تغییر عقیدهها و ایجاد روندهای سیاسی متعدد است. این کار التزام تاجران تازه به قدرت رسیده آمریکایی را در بستر معامله قرار میدهد و از این طریق میتوان با کم نمودن هزینههای تقابل سخت، تقابل نرم را به پیش کشید و از آن منظور برای حرکت و جنگی جدید به پیش رفت.
برخلاف آنچه که بسیاری انتخاب ترامپ را راهکاری برای حل مشکلات و همچنین مذاکرات آینده میبینند، باید راهی را به پیش برد که با کمترین هزینه این قاتل باالفطره را از میدان خارج سازد و با منزوی سازی در سطح بینالملل آمریکا را مجبور به پذیرش شکست استراتژیک نماید. شاید با شماتت غرب نیز بتوان امتیازات ویژهای اخذ نمود و این را باید از دل یک مجموعه رویکردهای سیاسی مدنظر قرار داد. آمریکای زیر سلطه ترامپ که از تندروترین افراد برای سیاست هایش استفاده میکند نه جایی برای مذاکره باز میگذارد و نه راهکاری جز تقابل را در برابر کشورهای منطقه میتواند بگذارد.
باید بدانیم در جمهوری اسلامی نیز با این تاجر بی صفت آمریکایی پدرکشتگی عمیقی وجود دارد که به هیچ عنوان نمیتواند نگاه ملی را برای یک تعامل سازنده با خود همراه سازد. این را باید به تمامی سیاسیون امروز کشور گوشزد نمود تا هیچگاه در چنین مسیر و رویدادی حرکت ننمایند. با چنین نگاهی است که میتوان سفر لاریجانی را به سوریه و لبنان درک کرد.
انتقال پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی (مدّظلّهالعالی) به لبنان و سوریه به وسیله علی لاریجانی، پیامی صریح و واضح در خصوص حمایت حداکثری جمهوری اسلامی ایران از هم پیمانان ایدئولوژیک دارد. این انتقال پیام همان چیزی است که تقویت هم متحدان ایدئولوژیکی را در این محورها حفظ مینماید و میتواند مسیر تحقق آرمانهای آینده این محور برای جلوگیری از خاورمیانه نوین را از منظر صهیونیستها محقق سازد. همچنین راه را برای تعامل آمریکاییها جهت حضور حداکثری در لبنان و سوریه به نام ناتو و... سخت و ناهموار کند. آنچنانکه هویت ملی در این مناطق به وسیله علی لاریجانی و صحبت هایش مورد تقدیر قرار گیرد و در نهایت نیز این پیام را برای این ملل برای عدم دخالت جمهوری اسلامی در کشورهای منطقه محقق سارد و انتخاب را به خود این ملل و حکّامشان واگذار نماید.
انقلاب اسلامی با وقوع خود آنچنان که باید سیر تحول فکری در منطقه را تغییر دادهاست واکنون نوبت برداشت ثمرههای تمدنی این تحول تاریخی در این منطقه است. این کار را نیز شخصیتی که به محافظه کاری و دقت سیاسی ملقّب است و از این جهت مورد اعتماد حکاّم منطقه در امر تصمیم گیری به عهده میگیرد تا بتواند به دور از هر گونه هیاهوی سیاسی خاص و عام در منطقه با ایجاد اعتمادی راسخ در دل این جریان، آنچه را که باید و شاید به گوش غربیها برساند. با این اقدام هم تقویت هویتی مقاومت صورت میگیرد و هم راه را برای حضور تاجری کله خراب در منطقه آنقدر سخت میکند که بالاخره آمریکا و دولتهای غربی را از گسترش این ترومای آمریکایی در غرب آسیا از کار میاندازد.
پیگیری «روند آستانه» توسط ایران، روسیه و همچنین ترکیه جهت محکومیت اقدامات صهیونیستها نیز جهتی است برای گسترش دامنه استراتژیک که باید به آن به گونهای عمیق نگاه گردد. جمهوری اسلامی ایران اکنون با انتخاب ترامپ با گسترش تعاملات خود سعی در تئوریزه نمودن یک راهکار سیاسی و یا نرم برای پیگیری اهداف خود میباشد و در این میان این رویکرد را با یک سیر منطقی به پیش میبرد. این را میتوان شروعی برای از سرگیری تعاملات آینده در منطقه نگاه کرد، هرچند که بسیاری از کشورهای دارای تعامل دیدی بلند مدت ندارند و گهگاه هم به میخ میزنند و هم نعل. این رویکرد مذموم آنچنان برای جمهوری اسلامی آسیب زا نیست بلکه فرآیندی است که جمهوری اسلامی تواند بر روندهای آن سوار شده و بهره برداریهای خود را نیز انجام دهد.
باید دانست روند توسعه در منطقه، امری ملی و فراملی است که تمامی ملل منطقه در این جریان باید آن را دنبال کنند. نکته حائز اهمیت آن است که فرآیند پیشرفت و توسعه باید به کمک بوم و از رویکردی برآمده از ملتهای این منطقه صورت پذیرد وهیچ قدرتی نمیتواند چنین جریانی را دنبال کند. باید پذیرفت که توسعه محصولی صادراتی نیست، بلکه فرهنگی را میطلبد که در دل جریان انقلاب اسلامی بارها به آن اشاره شدهاست. لکن عبور از دوران گذار و همچنین عبور از جرثومهای، چون رژیم غاصب صهیونیستی، نیازمند همراهی همین مردم و همین جریانات است.
از تمامی این رویدادها باید فرآیند اتحاد در منطقه را ایجاد کرد و به دنبال آن از طریق تحرکات نخبگانی و اقناع سازی عمومی این فرآیندها را به سمت توسعه به پیش برد. چیزیکه شاید رهبری معظم انقلاب بارها به آن اشاره نمودند و اکنون نیز باید با تعامل با کشورهای منطقه به دنبال ایجاد صلحی پایدار به دور از هرگونه دشمن متخاصم بود و این مسیر را با اتحاد ملل مسلمان منطقه به پیش برد.
* انتشار یادداشتها به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.