گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ چگونگی انتخاب قالب زمانی تاثیری مستقیم در انتقال مفاهیم و ارتباط گیری با مخاطب دارد؛ در زمان گذشته نقالی و روایت گری، شب های بلند زمستان را برای مردم گذرا و دلپذیر می کرد و اکنون این وظیفه در شب های بلند پاییز و زمستان بر عهده رادیو و تلویزیون است.
کارکرد عمده این گونه سریال ها را می توان در کاهش دغدغه های روزمره و رفع خستگی های روحی دانست؛ با توجه به این که پیام رسانی و تولید مفاهیم جدید نیز در راس هدفگذاری ساخت این گونه محصولات است، هر سریال با توجه به ظرفیت فیلمنامه و عوامل تولید و کارگردان سعی در انتقال مفهومی خاص دارد؛ به عنوان نمونه سریال «رویای گنجشک ها» که با اقبال عمومی مواجه شده سعی در بالغ کردن احساسات مخاطب در برابر مسئولیت های اجتماعی از جمله ایتام دارد.
استفاده از نمادهای نخنما شده در «راستش را بگو»
سریال «راستش را بگو» را نیز می توان از جمله سریال هایی دانست که نه تنها سعی در انتقال مفاهیم اخلاقی و انسانی دارد، بلکه با آفریدن کلمات تلاش می کند تا بار مفهومی جدید و بسیار خاص را به مخاطب انتقال دهد؛ به عنوان نمونه می توان به کلمه جوون مرد اشاره کرد که «علیرضا»، قهرمان اصلی داستان با طی مراحل مخالفت با نفس و رام کردن آن قرار است به درجه ای از کمالات که به نام جوون مرد معنا شده، برسد.
لوکشین های فیلم در میان مترو فیلمبرداری شده تا مخاطب احساس کند قهرمان داستان که قرار است به جایگاه «جوون مردی و فتوت» برسد، در میان مردم و به اصطلاح در کف جامعه است؛ هر چند که انتخاب فضای مترو و تلفیق آن را با نمادهای آزادی و انقلاب می توان کمی کج سلیقگی خواند؛ چرا که نه تنها کلیشه ای و کسل کننده است، بلکه استفاده این چنینی از نمادها، نخ نما شده است.
محور فیلم بر مدار اخلاق و انسانیت ساخته شده است؛ به عنوان نمونه یکی از مراحل رسیدن به مرحله «جوون مردی» کم سخن گفتن است؛ حسن پور شیرازی در نقش حاجی، معلم و مراد علیرضاست که به وی تذکر می دهد، امروز تنها 10 کلمه می توانی صحبت کنی.
اخلاق کیلویی در «راستش را بگو»
کم سخن گفتن و به اندازه گفتن به عنوان یکی از شرایط و آداب انسان سازی در اخلاق مطرح است، اما سوال این جاست چرا به این شیوه و روش ناکارآمد به آن پرداخته می شود؟
واقعاً چرا فیلم به جای اینکه به مخاطب معیاری را برای کم گویی بیاموزد، بسیار نمادین و کلیشه ای 10 کلمه را معیار صحبت کردن قرار می دهد و «علیرضا» مانند فردی لال با نوشتن و ایما و اشاره با افراد ارتباط می گیرد؟
آیا بهتر نبود برای کاربردی تر بودن این وجهه اخلاقی در سریال، معیاری عقلایی قرار دهیم؟ «سخنانی را که ضرورت ندارد بیان نکن» یا «سخنانی را که منجر به غیبت و دروغ می شود بیان نکن.»
قرار دادن معیار 10 کلمه نه تنها غیر واقعی است، بلکه نگاهی غیرعقلانی و افراطی است؛ چرا عدد و کمیت معیار قرار گرفته است؟ آیا معیارهای کیفی مناسب وجود ندارد؟
فقط 10 کلمه صحبت کردن به مثابه روزه سکوت در مسیحیت است، اما در اسلام ارتباط گیری با برادران دینی و خوش زبانی و خوش رویی جزو مستحبات و گاه واجبات می باشد.
چرا فیلم خالی از جنبه های ظرافتی است؟ آیا ممکن نبود کارگردان، علیرضا را در صحنه ای به خاطر صحبت نکردن نقد و مواخذه کند نه به خاطر حرف زدن؟
در اسلام و عقلانیت عامه، سخن گفتن و زبان تنها یک وسیله است که گاه انسان ها از آن نادرست استفاده می کنند و گاه درست و بجا؛ تا آن جا که امام علی (ع) می فرماید: سخن بگویید تا شناخته شوید.
استفاده کلیشه ای و نخ نما و شعارزدگی در سریال «راستش را بگو» این مفهوم را به مخاطب انتقال می دهد که سریال راستش را نمی گوید.
مراحل فتوت با کار علیرضا، روزه او، سکوت و کمک به مردم شکل می گیرد، اما کاش فقط یک سوال در راستای این چارچوب اخلاقی فیلم پاسخ داده می شد: کمک به مردم و درک دردهای اجتماعی در مقایسه با آزار دادن مادر بزرگ پیر که در جایگاه ولی یا مادر قهرمان داستان است، چه معنایی دارد؟
مادربزرگ پیر داستان از رفتارهای عجیب و غریب علیرضا نگران و دل آزرده است؛ چرا ما هنوز باور نکرده ایم مسئولیت ما در قبال افراد نزدیک تر و خانواده خویش بسیار مهم تر از کمک به معتادی پیر است؟
چرا رعایت اخلاق و رسیدن به فتوت و جوون مردی در درک خانواده و دل نگران نکردن ولی علیرضا معنا نمی شود؟
فیلم «راستش را بگو» برخلاف تلاش بسیاری که کرده، بشدت دچار کلیشه شده تا آن جا که نه تنها در انتقال پیام موفق نبوده است، بلکه معانی اشتباه و ناکارآمد را به مخاطب انتقال می دهد.
به امید روزی که ساخت سریال های ایرانی در کارگروهی تخصصی از جنبه محتوا حمایت و پشتیبانی شود.
وآن اين است که يه گام مهم درصداوسيما برداشته شده وآن توجه به اخلاقيات وجوون مردي در اين دنياي بدون اخلاق است.وبنظرم بايد با آسيب شناسي اين فيلم حمايت ازاين خط فکري را هم ازصداوسيما انجام بدهيم.
نقد يعني بررسي. بررسي، کلي و داراي جنبه هاي و –ست. اميدواريم snn به نقدي دقيقتر و منصفانه تر و جامع تر بپردازه تا بهش بعنوان رسانه اي دانشجويي و حق طلب نگاه بشه.
فيلم "راستش را بگو" به ياد ما آورد:
- بزرگوارانه ببخشيم کساني رو که به ما ظلم کردن و پشيمون شدن و در عين حال ظلم نپذيريم و در مقابل کساني که ميخوان به ما ظلم کنن قاطع و سازش ناپذير باشيم.
- به دردهاي(!) کسايي که تو کوچه و خيابون و مترو از کنارمون ميگذرن بيتفاوت نباشيم . شايد حتي گوش بودن ما هم تا حدي تسکين دردشون باشه .
- همه ي زندگي زود به مقصد و به کارها رسيدن نيست! گاهي زندگي، آرام رفتن و به مسيرو هم مسيرها نگاه کردنه!
- مسلمان بودن تنها(!) به داشتن ادبياتي خاص در گويش و يا قيافه و تيپ و حرکات خاص نيست.
- نااميد نباشيم . هنوز رزمنده ها و سربازان خميني دنبال همرزم ميگردن. واقعا همينطوره! هنوز دلاي جوون و نفساي تازه همديگرو جذب ميکنن. ميشه کاري کرد.هنوزم جنگه و سرباز عاشق ميطلبه. دفاع مقدس تموم نشده!
پيامهاي خوب ديگري هم احتمالا داره که در حال حاضر به ذهن بنده نميرسه. و البته بسيار مسرور شديم که شاهد فيلمي با موضوع اصلاح سبک زندگي با اين فاصله نسبتا کوتاه از بيانات رهبري در اين زمينه بوديم. و چه شايسته و زيبا که هنرمندان اين مرز و بوم بيش از پيش همانند بقيه قشرهاي متعهد از جمله دانشجويان بدنبال خطوط
واقعا خانمهاي خبرنگار اينقدر راحت دوستانه با هرکسي حرف ميزنن و شب به صرف شام به خونه مردمي که نميشناسنشون ميرن؟؟
واقعا در دانشگاه ها دخترک ناراحتي که براي آرامشش با آب توي حوض محوطه بازي ميکنه، آنگاه پسر مهربوني که بقول مادر بزرگ از کنار دخترا رد هم نميشه براي همدردي با او ميره کنارش رو لبه حوض ميشينه و با او گفتگو ميکنه، غير طبيعي و بقولي سوژه نيست؟؟ آيا اگر بقيه هم اينطور روابط همدلانه داشته باشن عقلا تاييد ميکنن؟؟
- دقت در جزئيات و کليات فيلم و سر هم نکردن، احترام به شعور بينندست. به اميد ديدن آثاري با ايده هاي اينچنيني که به سبک زندگي ميپردازه در قالبها و کيفيت درخور مردم ايران.
در مورد سريال ((راستش را بگو))چند نکته حائز اهميت است که بايد به آن پرداخت شود ابتدا محيط دانشگاه وارتباطات دانشجويي ونظارت بر اقدامات دانشجويي با يد گفت که کارکتارهاي فيلم بيشتر به عنوان تفسير انتزاعي نويسنده از دانشگاه ودانشجو نمايش داده شده است در صورتي که در صورت واقعي اينگونه نيست.اما نکته مهم نظارت بر دانشجويان از طريق سرويس هاي امنيتي که در ابتداي فيلم به شکل خوب به آن پرداخته بود اما متاسفانه امنيتي نشان دادن محيط به اين شکل خطاي بزرگ نويسنده است.در مورد ديالوگهاي فيلم بايد گفت که شعار وکليشه ومصنوعي است وارتباط با مخاطب برقرار نمي کند.
اگر ممکن نيست همين چند نظر رو هم حذف کنيد. چون بنظر مياد که رعايت امانت نميشه. سپاس!
مخاطبان با ديدن سريال هاي از اين قبيل احساس مي کنند به شعور آنان بي احترامي شده اين احساس که بارها در هنگام ديدن سريال هاي تلويزيون به مخاطب منتقل مي شود بيانگر چيست؟؟؟؟
فرموده ايد مسلمان بودن تنها به ادبيات و گويش نيست به تيپ نيست.
چه صحبت حکيمانه اي اما پاسخ مرا هم بدهيد آيا محتويات فيلم به غير از سلايق شخصي بود؟؟؟
آيا محدود به تيپ و ژست نشده بود؟؟؟
به دردهاي جامعه بي توجه نباشيم؟؟؟؟؟؟
کي مي خواهيم باور کنيم جامعه يعني مادر برادر همسر خواهر فرزندان پدر؟؟؟؟
چرا هنوز باور نکرده ايم اصلي ترين وظايف و مسئوليت هاي ما نسبت به آنان تعريف مي شود سپس ديگران؟؟؟/
هانيه خانم؟؟؟؟؟؟
کارگردان اصلا دانشگاه سر زده ببينه چه خبر؟؟؟؟ موافقم به شعور ما توهين شد.