گروه بینالملل «خبرگزاری دانشجو»؛ نگاهی بر تحولات اخیر کشورهای عربی و موج بیداری اسلامی مشخص خواهد کرد که چرا غرب و بویژه آمریکا در قبال برخی از کشورهای عربی (تونس، مصر، لیبی) واکنش نشان داد ولی در مقابل تحولات داخلی دیگر کشورها (بحرین، عربستان)سکوت پیشه کرده است.
ماهیت منطقه خاورمیانه بویژه پس از رخ دادن دو حادثه بزرگ که یکی از آنها در شرق در سال 1979 و به طور دقیق در ایران و دیگری در سپتامبر سال 2001 در غرب و آمریکا روی داد، تغییر کرد.
شهادت مهمی که ژنرال ویسلی کلارک فرمانده پیمان ناتو در سال 2001 ارائه کرده بود، خلاصه آن شروع جنگ علیه کشورهای عربی اسلامی بود که از کشتار طالبان در افغانستان، اشغال عراق و سرنگونی صدام حسین دیکتاتور ملعون آغاز گردید.
پس از مدت زمانی اندک قرائن و نشانه های فتنه در طرح ترور رفیق حریری و با پایان جنگ سال 2006 حزب الله و پیروزی مقاومت آشکار تر گردید.
طرحها و نقشه های کاندولیزا رایس مبنی بر ایجاد خاورمیانه جدید که موضوعی اقتصادی سیاسی بود به شکست انجامید و این امر سبب شد که وی اهداف اساسی خود را از بین بردن نام مقاومت حزب الله فراروی اسرائیل و خط زدن نام اعراب و آرمانهای عربی و هویت اسلامی بیان کند.
بسیار واضح است که شکستن اراده جبهه مقاومت و تقسیم و ایجاد شکاف میان سرزمین های اسلامی و مصادره قطعنامه امنیتی سیاسی و اقتصادی به سود رژیم غاصب صهیونیستی خواهد بود.
تمامی اقدامهای ضد مقاومتی به رهبری آمریکا و با همکاری کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس بویژه عربستان سعودی، قطر و ترکیه در سطح منطقه ای صورت پذیرفت.
پیمانی که هدف آن اصلاح مرزهای پیمان سایس پیکو بود بر اساس طرحهای "برنارد لوئیس" مورخ برجسته صهیونیستی – آمریکایی ترسیم شده بود، وی طرح مشهور خویش را بنا بر درخواست "برژینسکی" مشاور امنیت ملی آمریکا بر جدایی و تقسیم قانونی مجموعه کشورهای عربی و اسلامی و تجزیه آنها به مجموعه ای از حکومت های کوچک بر اساس نژاد، دین، مذهب و قومیت قرار داده بود.
در سال 1980 در اثناء جنگی که علیه جمهوری اسلامی تحمیل شده بود طرح و نقشه های تجزیه کشورهای عربی- اسلامی از فهرست مقامات "پنتاگون" خارج شد. تا اینکه آنچه که آنرا بهار عربی نام نهاده اند آغاز گردید.
صرف نظر از تفسیرهای جنبش های بهار عربی و موج بیداری اسلامی و عامل شکل گیری آن، این تغییر نخست در کشورهای تونس، مصر، لیبی و یمن رخ داد و هنوز هم در کشورهای حاشیه خلیج ادامه دارد.
ولی راستی چرا غرب و بویژه ایالت متحده آمریکا از برخی از این جنبش های بیداری اسلامی حمایت کرده و حتی در برخی از این کشورهای با دخالت های نظامی از حق ملت دفاع کردند ولی در برخی دیگر از کشورهای از قبیل بحرین و عربستان سکوت پیشه کرده اند؟
برای پاسخ به این سؤال باید به این امر اشاره کنیم که شکل گیری قدرت در برخی از کشور های بهار عربی از طریق طرح های توافقی میان اخوان المسلمین و پیمان آمریکایی غربی با نظارت ترکیه، قطر و عربستان منعقد می شود، در این توافق نامه ها بر چهار عامل مهم تاکید شده است:
1 – حکومت از آن شما و تصمیم گری از آن ماست.
2– کسی که در راستای منافع اسرائیل گام برندارد با آن دشمنی نمی کند.
3 – رابطه ای میان انقلابها و نفت کشورهای خلیج و نظام حکومتی وجود ندارد.
4 – جایگزینی دشمنان به جای دوستان ... و دشمنی جدی با کشور جمهوری اسلامی ایران.
این در حالیست که هر روز زاد و ولد در بحرین روز به روز سخت تر می شود و شک و گمان در این مورد افزایش می یابد که به چه دلیل؟ چگونه جهانیان ازین امر می گذرند و در قبال ورود ارتش به بحرین سکوت اختیار کنند، و کسی حتی ککش هم نمی گزد؟
چرا که این موضوع خارج از حساب و کتابهای سابق و طرح های توافق آمریکا با اعراب است.